جام جم آنلاین گزارش میدهد
1 ـ اولین چیزی که بعد از دیدن صحنههای ابتدایی «برهان» به ذهن میآید این است که یعقوبی به جای پیشروی مدام در حال تخریب است، تخریب تجربه درامهای گذشتهاش و تقلیل ساختار و فرم به تحمیل تمهیدات تکراری. این تحمیل اینجا در مورد یکی از درخشانترین نمایشنامههایی که در سالهای اخیر به فارسی ترجمه شده است، اتفاق میافتد. یعقوبی به اجرایی عینیت یافته ازمتنی به نام برهان با تفسیر و خوانش خاص خودش نمیرسد، بلکه عشوهگری را جایگزین هر تفسیری به عنوان مولف دوم اثر میکند. بازنویس به جای تلاش برای ایجاد لذتی کامل از پیکره زیبای یک درام، آرایشی پررنگ و آزاردهنده را تمهید کرده که بشدت توی ذوق میزند. این روند کاری یعقوبی چیزی جز تکرار و تحمیل بیدلیل خود نیست و درست شبیه به کاری است که آتیلا پسیانی نزدیک به یک دهه است در تئاتر میکند. نام این بازیها خلاقیت و تجربه نیست، ترس از کاری جدید و الگو کردن خودشیفتهوار و زمخت گذشته خود است.
این سقوط در حالتی است که یعقوبی همیشه صاحب سبک و نگاه بوده است و آن را بدون اغراق در نمایشهای خود رعایت کرده، حتی نمایشهای خارجی، مگر «ماچیسمو» ـ اقتباسی از رمان گراهام گرین ـ نبود که امضای یعقوبی را بدون هیچ یک از این بازیهای بیدلیل با خود داشت.
2 ـ نمایش یعقوبی تا پیش از صحنه سوفی ژرمین چیزی جز تکرار ملالآور و طولانی شوخیهای نمایشهای پیشین نیست. نمایش نه به پیش میرود و نه شخصیتهایش را درست معرفی و آشکار میکند، اما از آن صحنه است که تازه کار شروع میشود. آنچه یعقوبی تا پیش از این صحنه انجام داده نه آداپتاسیون است نه اقتباس، تنها بازی ملالآوری است برای چالشی که دیگر آنقدرها هم چالشبرانگیز نیست؛ یعنی تبدیل شخصیتی آمریکایی با نام آمریکایی به شخصیتی آمریکایی با نام ایرانی! اما از صحنه سوفی ژرمین ما با نمایش دیگری روبهرو هستیم. نمایشی درگیرکننده، زنده و پیشرونده، چیزی شبیه به آنچه متن دیوید اوبورن از ابتدا هست، یعنی نفسگیر به سبب موقعیتی اساسی و پرکشش. با شکلگیری رابطه هال و کتایون (در متن کاترین) اتفاقا شخصیتها تازه معرفی و ساخته میشوند. نمایشنامه اوبورن از شخصیت آغاز میکند و با تعمیق او درام را پیش میبرد. در اجرا اما این نکته به لحاظ شکل و کیفیت تغییر کرده است. برای مثال کاترین در متن شخصیتی گریه به گلو و جیغ جیغو نیست و همین او را بیشتر دوستداشتنی میکند. آنچه یعقوبی و آیدا کیخانی بازیگر نقش کاترین(در نمایش کتایون)ساخته اند دوست داشتنی نیست چرا که با مجموعهای از جیغ و فریاد آزار دهنده ساخته میشود.
3 ـ برهان درامی اشکانگیز نیست، اما بشدت حزین است (به خاطر شخصیت کاترین و این که باور نمیشود)، در مقابل اجرای یعقوبی درامی اشکانگیز ـ نه به واسطه کتایون بلکه به واسطه همایون شایگان یا همان رابرت ـ است. اجرای یعقوبی بیشتر نوعی کمدی رمانتیک است تا ملودرام به این دلیل که مجموعهای از صحنههای شادیآور و خندهدار در کنار دو سه صحنه اشکانگیز قرار میگیرد، اما برهان اوبورن نوعی ملودرام عمیق و حزین است که بُعدی وجودی در بازنمود مسأله باور نشدن و جنون دارد.
4 ـ نمیتوانم از کنار علی سرابی در اجرای نقش همایون شایگان به سادگی عبور کنم؛ او در حالتی که شخصیت کاترین نمایشنامه تقلیل یافته و به سطح رفته فاتح اصلی صحنه و موجد موقعیتهای تأثیرگذار و تأملبرانگیز است و خوب این جایگاه را با تیپسازی (یعنی نشان دادن و کارهای زیادی کردن) به دست آورده، اما همین تیپسازی دقیق و ظریف صورت گرفته و به ساخته شدن یک شخصیت منجر شده است. در این میان بدترین بازی متعلق به بهنوش بختیاری است. بختیاری بازیگری بوده که اتفاقا در تئاتر همیشه از آن اصل کمینهگرایی در اجرای نقش و وفاداری به شخصیت پیروی کرده بود، اما در اجرای نقش هما (کلر در متن) به یک نوع تیپسازی اغراق آمیز میان پردههای تلویزیونی روی آورده که بخش عمدهای از آن بر آمده از اصرار کمدیسازی بیدلیل بازنویس و کارگردان است.
علیرضا نراقی / جامجم
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان