پدر و پسر خرم‌آبادی حساب همه چیز را کرده بودند تا کوهنوردی خاطره‌انگیزی داشته باشند. اما برنامه آن‌طور که فکر می‌کردند پیش نرفت و آنها در تله‌ افتادند، تله‌ای که عرصه زندگی را لحظه به لحظه برآنها تنگ‌تر می‌کرد و چیزی نمانده بود تسلیم مرگ شوند. اما...
کد خبر: ۵۲۸۹۳۶

چند ساعت پس از وقوع حادثه

شب بود و سکوت و سرمایی که لحظه به لحظه استخوان‌سوزتر می‌شد. هر از گاهی زوزه گرگ‌های گرسنه بر خاموشی وهم‌انگیز خط می‌انداخت.

محمدامین و پدرش لابه‌لای صخره‌های کوه پناه گرفته بودند و از جای خود تکان نمی‌خوردند. در ظلمات شب نه راه پس داشتند و نه راه پیش. هر جنبشی حتی به اندازه چند سانتی‌متر هم ممکن بود به قیمت جان یکی یا هر دوی آنها تمام شود و به اعماق دره‌های متعددی که زیر پای‌شان دهان باز کرده بود، سقوط کنند.

ترس تمام وجود پسرجوان را گرفته بود و در خیالش لحظه‌ای به کوهنوردانی فکر کرد که در تنهایی و حادثه جان‌شان را از دست می‌دهند او می‌گوید: «خیلی ترسیده بودم. خودتان را جای ما بگذارید. اگر درآن شرایط در کوه تنها بمانید نمی‌ترسید؟ معلوم است که آدم می‌ترسد.» برگردیم به صبح روز وقوع حادثه.

صبح روز حادثه

محمدامین و پدرش اسد از چند روز پیش، بار و بندیل کوهنوردی‌شان را بسته بودند تا از کوه بلند «یافته» که در هشت کیلومتری خرم آباد قرار دارد - بالا بروند؛ کوهی که به داشتن دره‌های عمیق معروف است.

اسد دهقان‌پور می‌گوید: «من و پسرم قبلا هم کوهنوردی کرده بودیم و این‌طور نبود که یکدفعه بزنیم به دل کوه و کمر، اما از این کوه تا حالا بالا نرفته بودیم و بدمان نمی‌آمد به یافته هم صعود کنیم. ساعت هفت صبح زدیم به دل کوه. خیلی نمی‌خواستیم بالا برویم و تا ساعت چهار بعد از ظهر به پیشروی‌مان ادامه دادیم. آفتاب که غروب کرد، تصمیم گرفتیم برگردیم.» اما انگار مقدر نبود محمدامین و پدرش براحتی از کوه پایین بیایند.

آن روز همه چیز دست به دست هم دادند تا آنها خوف تنها ماندن درکوه پر از پرتگاه را از نزدیک با پوست و گوشت‌شان حس کنند.

محمد امین می‌گوید: «مشکل اساسی ما درزمان برگشتن، خود کوه بود که از جنس صخره بود و باید سانتی‌متر به سانتی‌متر حرکت می‌کردیم. چرا که صخره‌ها به خاطر بارندگی شب قبل حسابی لغزنده شده بودند و از طرف دیگر پرتگاه زیر پای‌مان بود. همین لغزندگی کار دست‌مان داد و پای پدرم لغزید و چند متری سقوط کرد و روی صخره‌ای که پایین پای‌مان بود، افتاد. خودم را به او رساندم و متوجه شدم کمرش ضرب دیده است. فکر نمی‌کردم مشکل کمر پدرم آنقدر جدی باشد که نتوانیم به راه‌مان ادامه بدهیم اما آسیب‌دیدگی کمرش جدی بود و با آن وضع امکان نداشت بتوانیم حرکت کنیم.»

صدمه‌دیدگی کمر اسد از یک طرف، تاریک شدن هوا و تمام شدن جیره آب و غذا هم از طرف دیگر شرایط زنده ماندن را لحظه به لحظه برای دو مرد کوهنورد سخت‌تر می‌کرد.

شب پر دلهره

هوا چنان تاریک و ظلمانی شده بود که پدر و پسر حتی سانتیمتری از هم جدا نمی‌شدند تا مبادا به پرتگاه سقوط کنند. محمد امین می‌گوید: «شرایط‌مان طوری بود که اگر سقوط می‌کردیم تکه بزرگ‌مان گوش‌مان بود. گرسنگی و بیشتر از همه تشنگی خیلی به‌ ما فشار می‌آورد و به آب احتیاج داشتیم. آب و آذوقه‌ای که داشتیم تمام شده بود و دیگر چیزی برای خوردن نداشتیم.»

تنها خوش شانسی بزرگ محمد امین و پدرش این بود که تلفن همراه با خودشان داشتند. پسر جوان که می‌دید به تنهایی و با وجود آسیب دیدگی پدرش نمی‌تواند از کوه پایین بیاید، با تلفن همراهش با یکی از دوستانش تماس گرفت و از او کمک خواست.

تک و تنها در دل کوه

دوست محمد امین که از وضع خطرناک او و پدرش مطلع شده بود به سرعت با هلال احمر خرم‌آباد تماس گرفت و امدادگران را در جریان حادثه قرار داد و تا آنها برسند خودش هم دست به کار شد تا به آنها کمک کند.

اما او نیز دچار حادثه شد. ادامه ماجرا را از زبان شهاب احمدوند، یکی از امدادگران مستقر در مرکز هلال احمر خرم آباد بخوانید:« ساعت 10 شب بود که با ما تماس گرفتند و گفتند دو نفر در کوه یافته گرفتار شده‌اند و نمی‌توانند پایین بیایند. قبل از این‌که تیم ما برای کمک‌رسانی به منطقه اعزام شود فردی روستایی به کمک این پدر و پسر رفته بود. تیم امداد را دو قسمت کردم.

به تیم اول امکانات روشنایی دادم و به محل استقرار آن دو نفر اعزام شدند. خوشبختانه افراد حادثه دیده چراغ قوه داشتند و می‌توانستیم موقعیت‌شان را پیدا کنیم و شانس بسیار بزرگ‌ترشان هم این بود که تلفن همراه‌شان در دسترس بود و می‌شد با آنها ارتباط برقرار کرد.

تیم اول امداد به محض رسیدن به افراد حادثه دیده و آماده‌سازی مصدوم به آنها خرما، بیسکویت، انجیر و آب داده بودند تا انرژی از دست رفته شان دوباره برگردد. سه ساعت هم طول کشید تا مصدومان را سر جاده و به آمبولانس برساند و ما هم به محض مشاهده آنها با برانکارد به سراغ‌شان رفتیم.»

سخت‌ترین مرحله نجات افراد حادثه دیده در این ماموریت حمل مصدوم بود که به خاطر سقوط از ارتفاع دو مهره‌ کمرش درهم فرو رفته بود.

احمدوند می‌گوید: «مشکل اصلی در امدادرسانی به مصدومان این بود که ما یک آدم زنده و مصدوم را طوری باید حمل می‌کردیم که علاوه بر آسیبی که دیده، اتفاق بدتری برایش نیفتد. چرا که پایین رفتن از کوه نسبت به بالا رفتن ازآن بسیار مشکل‌تر است.»

توصیه‌های یک کوهنورد

بالا رفتن از کوه، بخصوص کوه‌هایی که چم و خم زیادی دارند، کار ساده‌ای نیست و بلدی می‌خواهد.

احمدوند می‌گوید: «شرایط توپوگرافی کوه یافته به شکلی است که اگر تعداد زیادی با هم در آن کوهنوردی کنند و برحسب اتفاق از یکدیگر فاصله بگیرند، به دلیل وضع خاصی که کوه یافته دارد، براحتی نمی‌توانند همدیگر را پیدا کنند و دچار مشکل می‌شوند. نکته دوم این‌که کوهنورد یا کوهنوردانی که می‌خواهند این کوه را صعود کنند، بهتر است حتما کسی را به عنوان راه بلد همراه خود داشته باشند.

چرا که صخره‌های این کوه به شکلی است که کافی است پای کوهنورد بلغزد، در این صورت سقوطش حتمی است. اسد که هنوز در شوک حادثه آن‌روز قرار دارد نیز می‌گوید: «اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم کسی برای نجاتمان بیاید. این فرشته‌ها را خدا به ما رساند.»

حمید هم در تائید حرف پدرش این‌گونه ادامه می‌دهد: «اگر امدادگران هلال احمر آن شب نمی‌آمدند خدا می‌داند چه اتفاقی برایمان می‌افتاد. بخصوص این‌که آب و غذایی نداشتیم و بدتر از آن پرتگاه‌هایی بود که زیرپایمان بود و هوایی که لحظه به لحظه سردترمی‌شد.»

پدر و پسر بالاخره به هر سختی که بود به شهر رسیدند و از خطر مرگ حتمی نجات پیدا کردند.

دیگر نجات‌یافتگان

مردی که برای پایین آمدن از طبقه پنجم ساختمانی می‌خواست سوار آسانسور شود پس از باز شدن در- بدون توجه به نبود اتاقک آسانسور- داخل چاهک سقوط کرد. ماموران آتش‌نشانی شهریار بعد از اطلاع از این حادثه به کمک مرد زخمی رفتند و او را از چاهک بیرون آوردند و به بیمارستان اعزام کردند.

مهندس مشهدی حین نظارت برکار جوشکاران ساختمانی، در ارتفاع 30 متری برجی نیمه‌کاره روی تاور جرثقیل گیر افتاد و بین زمین و آسمان معلق ماند. امدادگران در حالی به محل حادثه واقع در بلوار وکیل‌آباد رسیدند که هر لحظه امکان وقوع حادثه‌ای تلخ‌تر برای مهندس جوان وجود داشت. آنها عملیات نجات را در کمترین زمان ممکن انجام دادند و فرد گرفتار را که دچار استرس شدیدی شده بود به محل امن منتقل کردند.

چهار نفر از اعضای خانواده‌ای که میان دود و آتش در زیرزمین ساختمانی مسکونی در میدان هفت حوض نارمک تهران گرفتار شده بودند، نجات یافتند. امدادگران وقتی به محل حادثه رسیدند ساختمانی را دیدند که از زیرزمین آن - که مملو از وسایل مستعمل و کارتن بود - دود و آتش زیادی زبانه می‌کشید و چهار نفر از ساکنان طبقه اول در میان دود گرفتار شده بودند.

گروهی از آتش‌نشانان اقدام به خاموش کردن آتش کردند و گروهی دیگر با استفاده از دستگاه تنفسی افراد محبوس شده را بدون هیچ‌گونه آسیبی نجات دادند. (جام جم - ضمیمه تپش)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها