خاطرات 4 چهره معروف

ناگهان خانه‌ام فرو ریخت

دکتر علی رفیعی متولد بیست و دوم دی 1317 اصفهان کارگردان، بازیگر، طراح صحنه و لباس در تئاتر و سینماست.
کد خبر: ۴۸۵۲۵۴

رفیعی دارای مدرک دکتری تئاتر از دانشگاه سوربن و دیپلم عالی کارگردانی از دانشگاه بین‌المللی تئاتر فرانسه‌ است.

او علاوه بر ده‌ها نمایش،دو فیلم «ماهی‌ها عاشق می‌شوند» و «آقا یوسف» را کارگردانی کرده است.

حادثه‌ای که رفیعی تعریف می‌کند، چندی پیش برای او رخ داد. در این حادثه، دیوار خانه قدیمی او فرو ریخت.

رفیعی درباره این حادثه می‌گوید: این اتفاق ناگهانی به خاطر گودبرداری خانه کناری اتفاق افتاد.

آنها بدون این‌که محاسبه و برنامه‌ریزی کنند بسیار غیرکارشناسانه گودبرداری کردند و موجب شدند دیوار غربی خانه من فرو بریزد.

ریزش دیواره غربی خانه تا چند ساعت ادامه داشت و به بسیاری از وسایل شخصی من خسارت وارد کرد.

علاوه بر وسایل صوتی و تصویری، تلویزیون، فرش، کولر گازی، مبلمان، کمدها و بخش زیادی از وسایل هنری که در خانه‌ داشتم دچار آسیب‌دیدگی شد و زیر آوار فرو رفت.

یک تابلوی بسیار قدیمی هم از دوره قاجار داشتم که زندگی رستم از تولد تا مرگ او را به تصویر می‌کشید؛ علاوه بر آن لوستری بسیار قدیمی داشتم که آن هم زیر خاک رفت... و هنوز هم نتوانسته‌ام آثار روحی و مادی این ویرانی غیرمنتظره را فراموش یا جبران کنم.

پله‌ای نبود، یک متر و نیم سقوط کردم

سوسن پرور، کارگردان و بازیگر تئاتر است که در سریال‌ها و فیلم‌های بسیاری از جمله آثار سعید آقاخانی و رضا عطاران شاهد حضور او بوده‌ایم.

سال گذشته «پرور» در نمایش «بادها برای که می‌وزند» به کارگردانی چیستا یثربی در چندین نقش بازی درخشانی داشت.

«پرور» سریال «دزد و پلیس» را برای پخش در ماه رمضان از شبکه سوم آماده پخش دارد.

«پرور» درباره یکی از حوادث زندگی‌اش می‌گوید: نمایش «پسرک خیالباف» به کارگردانی آرش سهرابی را در جشنواره تئاتر دانشجویی در همدان به صحنه می‌بردیم.

من تا آن زمان با دکور تمرین نکرده بودم. من در پرده اول بازی داشتم و بعد باید صحنه را ترک می‌کردم.

در تمرین‌هایمان عادت داشتم بعد از این‌که از پله‌ها بالا می‌رفتم، در را باز می‌کردم و از صحنه براحتی خارج شدم. غافل از این‌که سکوی پشت در را در اجرای اصلی برداشته بودند و من ناغافل در را باز کردم و دو قدم بلند برداشتم که با دومی به پشت صحنه از ارتفاع یک مترو نیم سقوط کردم.

بعد از آن که بچه‌های پشت صحنه صدای ناله‌ام را شنیدند به کمکم آمدند.

از این حادثه برایم درد و کبودی پاهایم به جا ماند. جالب این‌که در صحنه بعدی هم بازی داشتم و دوباره روی صحنه رفتم! نمی‌دانم چرا هیچ‌وقت پیش نیامده روی صحنه تئاتر حتی عطسه‌ام بگیرد. انگار نیرویی وجود دارد که مواظبم هست و تازه بعد از اجراست که متوجه می‌شوم چقدر آسیب دیده‌ام.

به کسانی باختم که باور نمی‌کردم

25 سال قبل در سوادکوه به دنیا آمد. مهدی تقوی از همان دوران کودکی به کشتی علاقه نشان داد و از آنجا که در استان کشتی‌خیز مازندران به دنیا آمده بود، توانست در مسیر درستی قرار بگیرد و خودش را به مربیان تیم ملی معرفی کند.

کشتی‌گیر وزن ۶۶‌کیلوگرم ایران در مسابقات جهانی ۲۰۰۹ دانمارک قهرمان شد آن هم یک سال بعد از این‌که در المپیک پکن شرکت کرده و نتوانسته بود موفقیتی کسب کند.

دو بار قهرمانی جوانان جهان در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، یک مدال طلای جام جهانی کشتی در سال ۲۰۰۹ و مدال نقره جام جهانی در سال ۲۰۰۷، قهرمانی جوانان آسیا در سال ۲۰۰۶ و قهرمانی نوجوانان آسیا در سال ۲۰۰۴ را می‌توان در کارنامه کشتی‌گیر 170 سانتی‌متری ایران دید.

او این روزها خود را برای حضور در المپیک لندن آماده می‌کند و یکی از شانس‌های مدال‌آوری در این رقابت‌ها به حساب می‌آید.

تمام افتخاراتی که مهدی تقوی در کارنامه‌اش ثبت کرده، دلیل موجهی است برای این‌که از او بخواهیم حادثه زندگی‌اش را برایمان بگوید و از آنجا که جنس حادثه ورزشی‌ها متفاوت است، تقوی هم سراغ یکی از حادثه‌هایی می‌رود که روی تشک برایش اتفاق افتاده است.

قهرمان کشتی جهان حادثه‌اش را این‌گونه برایمان تعریف می‌کند: سال 2007 در رقابت‌های جوانان جهان شرکت کرده بودم. رقابت‌ها در باکو برگزار می‌شد. در یکی از روزها من مسابقه نداشتم و از روی سکوها سایر کشتی‌ها را می‌دیدم. دو کشتی‌گیر از ترکیه و کوبا در این رقابت‌ها بودند که عملکرد ضعیفی داشتند. من از روی سکوها رقابت‌های این دو کشتی‌گیر را می‌دیدم و در دلم به آنها می‌خندیدم. با خودم می‌گفتم چطور می‌شود یک کشتی‌گیر ملی اینقدر ضعیف باشد.

تقوی در حالی این پرسش را از خودش می‌پرسد که پاسخش را یک سال بعد در المپیک پکن می‌گیرد: با این ذهنیت درباره این ‌دو کشتی‌گیر وزن کشی انجام شد و در نهایت آنها رقیب من شدند. گفتم یک سال قبل به این دو کشتی‌گیر خندیده بودم و نکته جالب این بود که در پکن خودم به این دو کشتی‌گیر باختم. وقتی مسابقه تمام شد، باورم نمی‌شد از این دو نفر شکست خورده‌ام. همان جا بود که یاد گرفتم دیگر به کسی نخندم یا حداقل در کشتی کسی را ضعیف‌تر از خودم ندانم.

تصادف باعث شد نشانی خانه‌مان یادمان برود

مرجان سپهری متولد 64 در تهران است. او را در نقش یکی از پزشکان سریال «ساختمان پزشکان» و بعد از آن در نقش مهماندار در «مسیر انحرافی» به خاطر می‌آوریم.

سپهری از تصادفی نام می‌برد که جان سالم به در بردن از آن را یک جور عمر دوباره گرفتن از خداوند می‌داند: سال 83 در جاده چالوس در حرکت بودیم که تصادف کردیم.

با این اتفاق ماشینمان چپ کرد و دو‌سه دور چرخید و به سمت دره حرکت کرد. تا این‌که یک تپه سر راهمان سبز شد و ما روی آن افتادیم و دوباره توانستیم به جاده برگردیم.

اما حادثه باز هم ادامه داشت! در اثر این اتفاق کوه ریزش کرد و یک خودروی پیکان مسافرکش به ما خورد. بعد ماشین ما کاملا جمع شد و من پرت شدم صندوق عقب.

جالب اینجاست تمام کسانی که در آن پیکان نشسته بودند هر کدام دچار حادثه‌ای چون شکستن دست یا پا شدند اما ما هیچ‌چیز‌مان نشد! با این حال حادثه بدی بود و پایین دره را که نگاه می‌کردیم لاستیک ماشین و تکه‌های اوراق شده خودرو را می‌دیدیم و فکر می‌کردیم ممکن بود ما هم جزو همان‌ها باشیم...

در اثر این اتفاق شوک عجیبی به من وارد شد به طوری که تا یک روز هیچ چیز را به یاد نمی‌آوردم، حتی نشانی خانه‌مان را! یادم هست وقتی به جایی رسیدیم و می‌خواستم نان را داغ کنم، هزاربار نان را بردم روی گاز گذاشتم، سوخت و دوباره از اول و تکرار همین ماجرا! واقعا خدا خیلی به ما کمک کرد و لطفش شامل حال ما شد و زنده ماندیم و حالا هم هر وقت از آن مسیر رد می‌شوم حالم بشدت بد می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها