در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
درست است که ترافیک است و خیابانها پر از ماشین، اما در میان این اجسام آهنی نیز سرزندگی موج میزند. میخواهم بگویم تمام های و هوی قبل از عید با همه گرفتاریها و سختیها و بیپولیهایش، شور و شوق را در دلمان میاندازد. کافی است توی خیابان این شهر قدم بزنید. حتی اگر بسختی بگذرید از ازدحام آدمها و ماشینها، همین که ببینید لبخندی بر صورت خودتان و دیگران نشسته است دلتان شاد میشود. اما کافی است در یکی از شبهای سرد آخر زمستان پشت چراغ قرمز یکی از چهارراههای شهر بایستید، حتم دارم که به پسرک و دخترک سیهچهرهای با لباسی قرمزرنگ و کلاهی بوقی برمیخورید که مینوازند و میرقصند. دایره زنگی کوچکی دارند هم عرض دستان کوچکشان. آوازی لرزان میخوانند و سعی میکنند در حالی که چشمان معصومشان غم دارد لبخندی زورکی تحویلمان دهند که ضمیمه شادی عیدمان کنیم. اینها نامشان حاجیفیروز است، اما کمی کمسن و سالتر. درست است هوا سرد است این روزها و انگار ابرهای سمج زمستانی دارند آخرین تلاشهایشان را برای ماندن میکنند، اما شیشهها را پایین بکشید، سوز سرما برای چند ثانیه هلاکتان نمیکند.
کافی است برق سرد چشمان دخترک سیهچهره در چشمانتان بیفتد، آن وقت سخت است رها شدن از خورهای که به جانتان میافتد. این روزها صدای دایره و تنبک کودکان سرمازده از هر طرف میآید. آنها دیگر چسب و دستمال و آدامس نمیفروشند؛ میدانند این روزها در رقابت با آدامسهای خارجی بازندهاند. برای همین هم در روزهای سرد آخر سال دایره و تنبکی در دست میگیرند و چهره سیاه میکنند و حاجی فیروز نوروز ما میشوند. چشمتان را کمی بگشایید. آنها را ببینید. به آوازهای این حاجیفیروزهای کوچک گوش دهید. بگذارید نوای موسیقی و صدای لرزانشان به گوشهایمان برسد، شاید همین که بشنویمشان نوروزشان کمی شاد شود.
مهراوه فردوسی / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور مطرح شد