اعتراف به قتل دروغین به خاطر عشق‌ مادری

دوران بازپرسی من در دادسرای جنایی تهران یکی از پرخاطره‌ترین دوران کاری‌ام بود. البته قضات در هر سمت و هر جایگاهی به خاطر نوع شغل خود خاطرات زیادی دارند، اما کار ما بسیار حساس‌تر است و خاطرات زیادی را هم رقم می‌زند.
کد خبر: ۴۶۲۰۴۰

یکی از خاطراتی که من در این دوران دارم در مورد زنی است که متهم به قتل شوهرش شد. من بازپرس کشیک بودم که خبر دادند جسد مردی در بیابان پیدا شده‌است. به محل رفتم و بررسی‌های لازم را انجام دادم. جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت. فردای آن روز پرونده را پیگیری کردم. هویت مقتول مشخص بود. او سعید نام ‌داشت و مردی جوان بود که توانستیم از روی مدارکش خانواده‌اش را شناسایی کنیم. سعید 2 دختر کوچک‌ داشت. ما با خانواده‌اش تماس گرفتیم و موضوع را گفتیم. آنها به دادسرا آمدند و کارهای اداری انجام شد. من از خانواده سعید تحقیق کردم. به نظر می‌رسید این پرونده قتل باشد، چون آثار شکستگی سر و خونریزی از ناحیه بینی در صورت مقتول دیده می‌شد.

خانواده سعید گفتند که به کسی مظنون نیستند. منتظر جواب پزشکی قانونی شدم. چند روز بعد این نظریه اعلام شد و گفتند که مرگ براثر خونریزی مغزی و اصابت سر به جسمی سخت بوده‌است.

وقتی این نظریه اعلام شد ما تحقیقات خود را آغاز کردیم. در این میان مادر سعید به من مراجعه کرد و گفت که به عروسش مظنون است، چون متوجه شده عروس و پسرش با هم درگیری داشتند. خب، این مساله می‌توانست مهم باشد و ما باید بررسی‌های خود را می‌کردیم. همسر سعید بازداشت شد، او ابتدا منکر بود و می‌گفت که چنین کاری نکرده و درگیری‌اش با شوهرش فقط بر سر یک موضوع کوچک بوده ‌است. من هم دستور دادم همسر سعید چند روزی بازداشت شود.

او در این چند روز به قتل اعتراف کرد و گفت که شوهرش او را کتک می‌زده، به همین خاطر هم تصمیم به قتل شوهرش گرفته ‌است. این زن حتی گفت که میله‌آهنی به سر شوهرش کوبیده و او را به‌قتل رسانده ‌است.

تحقیقات ما تکمیل شده ‌بود و داشتیم برای بازسازی صحنه جرم می‌رفتیم که مردی به دادسرا آمد و گفت که می‌داند سعید چطور کشته ‌شده ‌است.

این مرد گفت: من فکر نمی‌کنم همسر سعید چنین کاری کرده ‌باشد، چون آن شب من تا دیروقت با سعید بودم و او به خانه نرفته ‌بود. سعید، گوسفندی را پشت موتورش گذاشت تا ببرد و به کسی تحویل دهد، بعد دیگر از او خبری نشد.

گفته‌های این مرد را بررسی‌کردیم و متوجه شدیم اعترافات زن سعید دروغین بوده و او اصلا آن شب با شوهرش نبوده ‌است. مقتول قصد داشته گوسفندی را برای کسی ببرد و حیوان جفتک زده و مرد موتورسوار را به زمین پرت کرده و او هم جانش را از دست داده ‌است. گوسفند هم با توجه به این‌که دست و پایش بسته بوده چند روز در بیابان مانده و بعد جانش را از دست داده‌ بود.

وقتی واقعیت مشخص شد، من از همسر سعید پرسیدم چرا اعترافات دروغین کرده ‌است؟ او گفت: وقتی که مادرشوهرم از من شکایت کرد، گفت اگر اعتراف نکنی اجازه نمی‌دهم بچه‌هایت را ببینی، من هم برای این‌که بتوانم بچه‌هایم را ببینم این‌کار را کردم. هرچه از ماموران در مورد قتل شوهرم می‌شنیدم را کنار هم می‌گذاشتم. بعد از خودم داستانی ساختم که با واقعیت منطبق بود.

زنان به خاطر احساسات مادرانه شدیدی که دارند نمی‌خواهند هرگز بچه‌هایشان در خطر باشند. این زن هم آنقدر بچه‌هایش را دوست داشت که برای دیدن آنها حتی حاضر بود پای چوبه ‌دار برود.

 ولی‌الله حسینی

قاضی دادگستری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها