یکی از مسئولان دفتر امام می گوید: از کمیته استقبال امام زنگ زدند که برای ورود امام برنامه هایی تنظیم شده است، برای اینکه امام در جریان باشند، به عرضشان برسانید: فرودگاه را فرش می کنیم، چراغانی می کنیم...، امام با قاطعیت فرمودند: برو به آقایان بگو مگر می خواهید کوروش را وارد ایران کنید، ابدا این کارها لازم نیست. یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز می گردد.
کد خبر: ۴۵۶۸۵۲

قال الصادق (ع) «کونوا دعاه الناس باعملکم ولاتکونوا دعاه بالسنتکم»

"مردم را با رفتار خود به حق رهبری کنید، نه با زبان خویش."

موثرترین و موفق ترین روش تربیتی، ارائه الگو اسوه است. همه انسان ها در زندگی نیاز به الگو و نمونه دارند. آنها نیاز دارند به فهمند که چه باید بکنند؟ چه نوع رفتاری و کرداری را از خود باید بروز دهند؟ در برابر مصائب و سختی ها چه موضع و راه حلی را بایستی در پیش بگیرند؟

قرآن کریم پیامبر مکرم اسلام (ص) را به عنوان بهترین الگو و سرمشق برای جهانیان معرفی می فرماید: «لقد کان فی رسول الله اسوه حسنه»یا اینکه در معرفی چهره بندگان شایسته، از امت اسلام  به عنوان امت الگو یاد می کند.

در واقع ارائه این الگوها در اسلام بیانگر آن است که امت اسلام با سرمشق گرفتن از بزرگان دین در رفتار و کردار خود به گونه ای عمل نماید تا در اجتماعات انسانی نه تنها اعمال او موجب انحراف مردم نگردد، بلکه عامل بدنامی اسلامی نیز نشود.

اینجاست که پیشوای شیعیان جهان امام جعفر صادق (ع) در توصیه به پیروان خود می فرمایند:«شیعیان ما! آن گونه باشید که زینت ما گردید نه مایه زشتی ما».

با نگرش در مطالب فوق، اکنون قصد داریم نشان دهیم که حکومت اسلامی از همان ابتدا حکومت قانون گرا بوده است که دستور محترم شمردن حقوق انسان ها را سرلوحه همه امور قرار داده و شعار «همه در برابر قانون یکسان هستند» را مطرح ساخته است.

امامان معصوم ما به ویژه شخص رسول اکرم (ص) و حضرت امیر المومنین (ع)، تجسم عینی و عملی آن بودند.

اصل برابری و عدم تبعیض نژادی

اما اسلام، در آن عصری که حاکمیت براساس سنت قبیله ای و افتخارات قومی و آداب و رسوم منطقه ای استوار بود و افراد به جهت شخصیت قبیلگی، زبان، نژاد و رنگ به همدیگر تفاخر می کرده اند، امور ذکر شده را مایه برتری انسانی بر انسان دیگر می دانستند، از بلندای کانون معرفت ندا داد: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقکم».(ای مردم، ما شما را از یک پدر و مادر آفریدیم و شما را ملت ها و قبایل مختلف قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، پس گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست).
بدین ترتیب اسلام خط بطلان و قلم قرمز بر همه آن تفاخرات کشاند.

در نظر اسلام اختلافات – رنگ، نژاد، پوست و زبان و... نه تنها امتیازی برای افراد محسوب نمی شود، بلکه آن را وسیله ای می داند برای شناسایی همدیگر تا نظام اجتماعی از هم نپاشد و هم اینکه به همگان می آموزد، این اختلافات از نشانه های قدرت و اراده خداوند حکیم و تواناست: «از نشانه های شناسایی خدا، آفرینش آسمان ها و زمین و اختلافات زبان ها و رنگ های شماست که در این برای جهانیان عبرتی است».

پیامبر بزرگ اسلام به جهت آشنایی کاملشان به دردهای اجتماعی جامعه عرب، در صدد برآمدند این بیماری خانمان برانداز را به طور کامل معالجه نمایند، لذا بعد از فتح مکه در اجتماع عظیم مسجدالحرام که مسلمانان و مشرکان همه در کنار هم قرار داشتند، برای برانداختن این اصل موهوم – افتخار به نسب و نژاد – با قاطعیت اعلام داشتند:«ای مردم خداوند در پرتو اسلام افتخارات دوران جاهلیت و مباهات به وسیله انساب را از میان شما برداشت. همگی از آدم به وجود آمده اید و او نیز از گل آفریده شده است. بهترین مردم کسی است که از گناه و نافرمانی چشم بپوشد. همه مردم در روزگار گذشته و حال، مانند دانه های شانه مساوی و برابرند و عرب و عجم و سرخ برسیاه برتری ندارد. ملاک فضیلت، تقوی و پرهیزگاری است».

اصل برابری در حقوق و تکالیف

جامعه سیاسی زمانی به نظم، امنیت و صیانت خواهد رسید که شهروندان آن از هر طبقه و قشری ملزم به رعایت قوانین و مقررات و انجام صحیح وظایف و تکالیف باشند و در صورتی قوام بیشتری خواهد یافت که قوانین و مقررات برای همه شهروندان به طور یکسان و برابر اجرا گردد.

از آنجا که همه افراد بشر از لحاظ انسانیت با هم برابرند، اسلام در حقوق و تکالیف همه را برابر می داند و برتری هیچ قشر و گروهی را بر قشر یا گروه دیگر جایز نمی داند. البته این به این معنا نیست که حال همه افراد از بعد حقوق و تکالیف با هم برابر و یکسان هستند پس باید از مواهب زندگی نیز به طور مساوی برخوردار باشند بلکه بایستی بین استعداد و لیاقت با تکالیف و حقوق فرق قائل شد.

یک دکتر یا مهندس در زندگی خود از مزایای مادی بیشتری نسبت به یک کارگر معمولی بهره مند است و این به جهت استعداد و توانایی ذهنی اش است که از مواهب بیشتری برخوردار می شود. اما همانطوری که فعل حرام مثلا دزدی، زنا و خیانت و... بر یک فرد معمولی حرام است، بر آنها نیز حرام است، همانگونه که بندگی در مقابل خداوند و رعایت قوانین و و مقررات در جامعه برای یک کارگر معمولی لازم و واجب است، بر دکتر یا مهندس نیز واجب و لازم الاجرا است.

پیام آور بزرگ اسلام در عصر جهالت 14 قرن پیش بر لزوم اجرای این اصل یعنی برابری همگان در حقوق و تکالیف تاکید نموده و فرموده اند:«الخلق امام  الحق سواء» مردم در برابر قانون، مساوی هستند. و نیز فرمودند:«الناس کلهم سواء کاسنان المشط» مردم مانند دانه های شانه با هم برابرند.

ما در تاریخ اسلام نمونه فراوانی درباره این جهت گیری رهبران اسلامی داریم که در هیچ مکتبی نظیر آن وجود ندارد. برای الگوگیری از این عدالت اجتماعی به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:

الف) در سال فتح مکه، زنی مرتکب جرمی شده بود که باید مجازات می شد، اتفاقا این زن که دزدی کرده بود، وابسته به یکی از خانواده های بزرگ و جزو اشراف طراز اول قریش بود. وقتی بنا شد حد در باره اش اجرا شود و دستش را قطع کنند، غریو از خاندان زن برخاست که : ای وای این ننگ را چگونه تحمل کنیم. دسته جمعی به سراغ پیامبر رفتند و از او درخواست کردند که از مجازات زن صرف نظر کند. فرمود: هرگز صرف نظر نمی کنم. هرچه  که واسطه و شفیع تراشیدند پیامبر ترتیب اثر نداد. در عوض مردم را جمع کرد و به آنها گفت: می دانید چرا امتهای گذشته هلاک شدند؟ دلیلش این بود که در این مسائل تبعیض روا می داشتند. اگر مجرمی که دستگیر شده بود وابسته به یک خانواده بزرگ نبود و شفیع و  واسطه نداشت او را زود مجازات می کردند. ولی اگر مجرم شفیع و واسطه داشت، در مورد او قانون کار نمی کرد. خدا به همین سبب چنین اقوامی را هلاک می کند. من هرگز حاضر نیستم در حق هیچ کس تبعیضی قائل شوم.

ب) همانگونه که می دانیم حضرت علی (ع) نمونه عملی و کامل اجرای اصل همه در برابر قانون یکسانند، می باشد که دوست و دشمن نیز به آن اعتراف دارند. روزی عقیل برادر امیرالمومنین (ع) فرزندان خود را که از شدت گرسنگی زرد و پژمرده شده بودند پیش حضرت آورد و تقاضای بیشتری از گندم متعلق به بیت المال  کرد. آن حضرت به جهت آن که عقیل سهم خود را گرفته است، آنچه توانست از مال خویش به او کمک و سپس به او نصیحت نمود که نمی تواند حق مسلمانان دیگر را به برادرش بدهد. اما عقیل با اصرار فراوان تقاضای خود را تکرار می کرد تا اینکه آن حضرت آهن داغی را به بدن او نزدیک می کند، عقیل بر اثر درد ضجه ای می زند و از حرارت آهن نزدیک بود بسوزد در این هنگام آن حضرت به او می فرمایند: «ای عقیل، نوحه گران بر تو زاری کنند، آیا از آهنی که انسانی از روی لعب و بازیچه داغ کرده ناله می کنی و مرا به آتشی می کشانی که خدای جبار از سرخشم آن را افروخته است».

ج) روزی که حضرت علی (ع) گردنبندی به گردن دخترش دید، فهمید که گردنبند مال او نیست، پرسید این را از کجا آورده ای؟ جواب داد آن را از بیت المال «عاریه مضمونه» گرفته ام یعنی عاریه کردم و ضمانت دادم که آن را پس بدهم. حضرت علی (ع) فورا مسئول بیت المال – ابن ابی رافع – را حاضر کردند و فرمودند: تو چه حقی داشتی این را به دختر من بدهی؟ عرض کرد یا امیرالمومنین این دختر شماست، این را به عنوان عاریه از من گرفته که برگرداند، فرمود هم اکنون آن را باز ستان و سرجایش بگذار، به خدا قسم اگر غیر از این بود دست دخترم را می بریدم. این بیان، به دختر حضرت رسید، به پدر عرض کرد: پدر جان، من که دختر و پاره تن تو هستم؟ کیست که در استفاده از آن، از من سزاوارتر باشد؟ مولای متقیان و امیرمومنان حضرت علی (ع) در پاسخ به او فرمودند: پا از حق فراتر منه، آیا همه زن های مهاجر و انصار، در چنین روزی، این گونه خود را آرایش می کنند.

اصل برابری در داوری و اجرای قوانین

اسلام بر خلاف تمامی حکومت های بشری که در زمان وضع و اجرای قوانین، مساوات را رعایت نمی کنند، عدالت و مساوات را در تمامی مراحل وضع و داوری، در مورد همه انسان ها فقیر و غنی، والی و رعیت، سیاه و سپید، زن و مرد مراعات نموده و از هرگونه تبعیض و اختلاف طبقاتی دوری می جوید و دستور می دهد:«هر گاه میان مردم، حکم کردید، باید به عدالت حکم کنید.

یا اینکه می فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید، عدل و داد را بر پا سازید و برای رضای خدا شهادت بدهید گرچه به ضررتان یا پدر و مادر و خویشانتان باشد و اگر غنی یا فقیر هم باشند شما مطابق حق گواهی دهید و خدا به رعایت حال آنان شایسته تر است و از هوای نفس پیروی نکنید و پیرو عدل باشید و اگر در اجرای حق کوتاهی یا اعراض کنید خدا از اعمالی که می کنید آگاه است».

رسول اکرم (ص) و حضرت علی (ع) به عنوان پیشوایان اسلام و معلمان راستین این دین ناب حساسیت های زیادی در این زمینه از خود نشان داده اند که اگر می خواهیم با موفقیت و سرافرازی به راه خود ادامه دهیم بایستی چنین شیوه ها و روش ها را در صحنه اجتماعی به منصه ظهور رساند.

الف) در یکی از روزهای بیماری حضرت رسول (ص)  که به رحلت حضرت انجامید، وارد مسجد شد و شروع به سخن گفتن نمود و طی سخنان خود فرمود: «هر کس حقی بر گردن من دارد، برخیزد و بگوید، زیرا قصاص در این جهان آسان تر از قصاص در روز رستاخیز است».

در این هنگام «سواده بن قیس» از میان جمعیت برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد طائف در حالی که بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند کردید که بر مرکب خود بزنید اتفاقا تازیانه بر شکم من اصابت کرد. من اکنون آماده گرفتن قصاص هستم.

 پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند. پس پیراهن خود را بالا زد تا «سواده» قصاص کند. یاران رسول خدا با دلی پرغم و دیدگانی اشکبار منتظر بودند که جریان به کجا خاتمه می پذیرد. آیا «سواده» واقعا از در قصاص  وارد می شود؟ ناگهان دیدند «سواده» بی اختیار شکم و سینه پیامبر را می بوسد. در این لحظه پیامبر او را دعا کرده، گفت: خدایا! از «سواده» بگذر همان طور که او از پیامبر اسلام درگذشت.

ب) در زمان خلافت علی (ع) در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندی نزد یک مرد مسیحی پیدا شد، علی او را به محضر قاضی برد و اقامه دعوی کرد«این زره از آن من است نه آن را فروخته ام و نه به کسی بخشیده ام و اکنون در نزد این مرد یافته ام».
قاضی به مسیحی گفت: خلیفه ادعای خود را اظهار کرد، تو چه می گویی؟ او گفت:«این زره مال خود من است، در عین حال گفته مقام خلافت را تکذیب نمی کنم. ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد».
قاضی رو کرد به علی و گفت: تو مدعی هستی و این شخص منکر است. علیهذا بر تو است که شاهد بر مدعای خود بیاوری.
حضرت علی (ع) خندید و فرمود:«قاضی راست می گوید، اکنون می بایست که من شاهد بیاورم، ولی من شاهد ندارم».
قاضی روی این اصل که مدعی شاهد ندارد، به نفع مرد مسیحی حکم کرد و او هم زره را برداشت و روان شد. ولی مرد مسیحی که خود بهتر می دانست که زره مال چه کسی است، پس از آن که چند گامی برداشت وجدانش مرتعش شد، برگشت و گفت: «این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نیست، از نوع حکومت انبیاء است، و اقرار کرد که زره از علی است. طولی نکشید او را دیدند که مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر پرچم علی (ع) در جنگ نهروان می جنگد».

اصل رعایت حقوق بیت المال

یکی دیگر از اصول فخرآور اسلام در اجرای قانون حفظ اموال عمومی و رعایت حقوق بیت المال است، خیانت در اموال مردم و ضرر و زیان رساندن به آن یکی از مذموم ترین  و زشت ترین اموری است که اسلام شدیدا با آن مخالفت نموده است.

بیت المال به آن چیزی گفته می شود که متعلق به عموم جامعه و مردم است و همه آحاد جامعه در آن شریک هستند، اعم از معادن زیرزمینی، منابع ملی و درآمدهای حاصله از آن و اموال دولتی و عمومی که حفظ و نگهداری و استفاده صحیح و بهره برداری سالم از آن ارتباط مستقیم با استقلال و پیشرفت و سربلندی جامعه دارد.

قانون  و عدالت، به داشتن پشتوانه های قوی اقتصادی و ذخایر نیز بستگی دارد که از آن به بیت المال یاد گردید.
 چنانچه در استفاده از این پشتوانه و ذخیره، «وجدان کاری» و «انضباط اقتصادی» رعایت نگردد، به پیکر نظام ضربه وارد خواهد شد.

حضرت علی (ع) که تجسم عملی عدل و عدالت می باشند، در جای جای فرمایشاتشان در این باره هشدارهایی را داشته اند که می تواند عالی ترین درس و بهترین الگو و سرمشق برای همه کارگزاران نظام اسلامی باشد.

آن حضرت در جهت رعایت امانت در بیت المال، طی بخشنامه ای به همه کارگزارانش سفارش می کند که حتی در نوشتن نامه های اداری نیز حقوق بیت المال را رعایت نموده و از بکار بردن کلمات اضافی و اسراف کاغذ پرهیز نمایند.
از امام جعفر صادق (ع)، روایت شده است: امیر المومنین (ع) نامه ای به کارگزارانش نوشت که نوک قلم هایتان را ریز کنید، فاصله سطرها را نزدیک هم کنید، کلمات زیادی را نسبت به من حذف کنید، محتوا و مقصود اصلی را بیان کنید و از زیاده نوشتن بپرهیزید، به درستی که اموال مسلمانان قبول ضرر نمی کند.

آمده است: شبی امیرالمومنین حضرت علی (ع) در مرکز بیت المال، مشغول تقسیم اموال عمومی بود که طلحه و زبیر بر او وارد شدند. آن حضرت چراغی را که در مقابلش روشن بود، خاموش نموده و دستور داد که از خانه خودش چراغی برای او بیاورند، آن دو علت این عمل را از حضرت پرسیدند، فرمود:«روغن این چراغ از بیت المال بود که روا نبود در نور آن با شما صحبت کنم».

اصل ساده زیستی در زندگی

 ساده زیستی و همرنگی مسئولین با مردم، نشان دهنده حاکمیت عدالت در جامعه است، در این صورت مردم از فعالیت های مسئولین احساس رضایت می نمایند و مطمئن می شوند که فعالیت های مسئولین برای تامین منافع شخصی نبوده بلکه هدف، رفع احتیاجات مادی و رفاه و آسایش عموم است، علاوه بر این که ساده زیستی مسئولان جامعه، در تربیت فردی مردم و حفظ نظم و انضباط و عدالت اجتماعی، تاثیر به سزایی خواهد داشت.

زندگی بی آلایش و ساده پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین به عنوان رهبران جامعه مسلمین، بهترین الگو  و سرمشق می باشد که نمونه هایی از آنها را به عنوان مثال ذکر می کنیم:

الف) روزی امیرالمومنین با غلامش قنبر به بازار رفت تا پیراهنی تهیه کند. به جامه فروش فرمود: دو پیراهن لازم دارم. آن مرد گفت: یا امیرالمومنین هر نوع پیراهنی بخواهی دارم، چون فهمید آن شخص او را می شناسد از آنجا گذشت و به جامه فروشی دیگری رفت و دو پیراهن خرید، یکی به قیمت سه درهم و دیگری به قیمت دو درهم، به قنبر فرمود جامه سه درهمی از آن تو باشد، قنبر گفت: مولای من، این پیراهن برای شما سزاوارتر است، زیرا به منبر تشریف می برید و مردم را موعظه می کنید، امام فرمود: تو نیز جوانی و آراستگی سنین جوانی داری، از طرفی من از پروردگارم  شرم دارم که خود را بر تو برتری دهم، از پیامبر (ص) شنیدم که فرمودند: به آنان (زیردستان) بپوشانید آنچه که خود از آن  می پوشید و بخورایند آنچه که خود از آن می خورید.

ب) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام راحل(ره) نیز همواره از تجملات پرهیز می کرد، چه آن زمان که در نجف و در حالت غربت و تبعید بود و چه آن روز که جلودار و رهبر انقلاب بودند، هیچ گونه تغییری در خوراک، پوشاک، مسکن و رفت و آمد ساده وی پدید نیامد.

یکی از مسئولان دفتر امام می گوید: از کمیته استقبال امام زنگ زدند که برای ورود امام برنامه هایی تنظیم شده است، برای اینکه امام در جریان باشند، به عرضشان برسانید: فرودگاه را فرش می کنیم، چراغانی می کنیم...، امام با قاطعیت فرمودند: برو به آقایان بگو مگر می خواهید کوروش را وارد ایران کنید، ابدا این کارها لازم نیست. یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز می گردد.

اصل آزادی

واژه مقدس آزادی، از زمان پیدایش انسان، همراه او بود. تمام اقوام بشر برای رهایی از یوغ اسارت و بردگی، استثمار و بندگی، مجاهدت و کوشش های فراوانی نموده اند تا به حقیقت این تحفه گران سنگ دست یابند.

واژه آزادی، گذشته از معنای حقوقی، دارای معانی اصطلاحی مختلفی است، مانند آزادی، آزادی اخلاقی، آزادی عرفانی که جنبه شخصی دارند و با آزادی حقوقی که مربوط به روابط اجتماعی است، متفاوت می باشد. اما آزادی حقوقی (که موضوع مورد بحث است)، عبارت است از این که هیات حاکمه یا قانون و اجرا کنندگان قانون تا چه حدی می توانند آزادی افراد را محدود نمایند و آنان را به مراعات مقررات در روابط اجتماعی خود موظف کنند و یا به انجام اوامر و خواست های دولت متعهد سازند؟

زندگی مشترک و جمعی، ایجاب می نماید که افراد یک جامعه براساس یک سلسله تعهدات و التزامات اجتماعی به حیات خود ادامه دهند و هر فردی نتواند به میل خویش هر کاری را در هر جا و مداوم، انجام دهد، چرا که هرج و مرج، متناقض زندگی جمعی و تعهدات اجتماعی است.

حال اگر هر فرد نتواند به میل خویش، هر کاری را انجام دهد، پس آزادی او چه شده است؟
برای پاسخ گفتن به این سوال بایستی گفت که آیا آزادی این است که هر کسی هر چیزی را به دلخواه خویش تشخیص داد، انجام دهد و یا نسبت به انجام دادن آن امتناع ورزد؟ آیا اساسا در جامعه ای که همه افراد در آن براساس یک سلسله قواعد و مقررات حقوقی زندگی می کنند، هر فردی می تواند هر کاری را به میل خود انجام دهد؟ آیا انجام هر کاری به دلخواه در جامعه موجب هرج و مرج نمی شود  و هرج و مرج منتهی به از بین رفتن هر گونه آزادی نخواهد شد؟ مسلم است آزادی مورد نظر آن فرد مترادف است با بی بندوباری، لجام گسیختگی و بی قانونی.

پس آزادی چیست؟ آزادی عبارت است از این که انسان حق داشته باشد هر کاری را که قانون اجازه داده و می دهد، انجام دهد و آن چه که قانون منع کرده و صلاح او نیست، مجبور به انجام نگردد.

اسلام برای تمامی اقسام آزادی، آزادی شخصی، فکری، سیاسی، مدنی، دینی یا مذهبی، نظری جامع بینانه و احترام آمیز دارد.
آنجا که می فرماید: «هیچ اجباری در دین نیست، هدایت از گمراهی مشخص شده است»، تکریم آزادی فکری و عقیده را بیان می دارد و یا آنجا که می فرماید: «بشارت ده به آنان که سخن را می شنوند و از بهترین آن پیروی می نمایند؛ اینان کسانی هستند که خداوند هدایتشان فرموده و اینان همان خردمندانند»، در واقع از آزادی بیان تجلیل دارد، چرا که انتخاب و پیروی از گفتار، در جایی ممکن است که آزادی گفتار وجود داشته باشد تا در مقایسه با یکدیگر بهترین سخنان مشخص و پیروی گردد.

همچنین می توان به آزادی احزاب و جمعیت هایی در اسلام اشاره کرد که برای مردم و اجتماع سازنده باشد.
 اسلام از آنجا که طرفدار تبادل هر چه بیشتر افکار و اندیشه و رشد فکری و فرهنگی و تفاوت و همکاری است و می خواهد مردم در سرنوشت خودشان دخالت داشته باشند، نه تنها در مورد تشکیل احزاب و جمعیت ها که مکمل آزادی بیان است، مانعی ایجاد نکرده بلکه با تشویق بر تعاون در امور خیر که شامل تعاون حزبی هم می شود، بر عمل نمودن به این اصل تاکید نموده است. می فرماید: تعاونوا علی البر و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان و اتقوالااه.
«و یکدیگر را بر نیکی و پرهیزگاری کمک نمایید و بر گناه و ظلم و ستم یاری نکنید و از خدا بترسید».

نتیجه گیری و راهکارها:

انسان به لحاظ دارا بودن حس خودخواهی و منفعت طلبی میل دارد نسبت به دیگران از مواهب بیشتری برخوردار باشد و همین مسئله موجب تجاوز او به حقوق دیگران و جامعه می شود.

اگر در چنین جامعه ای این گونه رفتارها به وجود آید، هرج و مرج و بی عدالتی، عدم امنیت و آزادی رواج پیدا خواهد کرد، اینجاست که پای قانون به وسط کشیده می شود و از مقررات حقوقی سخن به میان می آید. وجود قانون عادلانه در جامعه و اجرای صحیح آن، سبب می شود مردم احساس امنیت و آرامش کنند و با اطمینان خاطر به فعالیت بپردازند و در راه بهبود زندگی خود و سایر افراد اجتماع کوشش کنند که در نتیجه جلوی بسیاری از تجاوزگری ها، اختلافات و هرج و مرج گرفته خواهد شد و جان، مال و شرف افراد محفوظ خواهد ماند.

در آن عصری که اساس جوامع به نظام طبقاتی و تبعیض نژاد استوار بود و فقط نژاد خاصی حاکمیت داشت، زنده به گور کردن دختران، افتخار محسوب می شود و زنان از حقوق خود محروم بودند، از آزادی و مساوات حرفی نبود و به افراد اجازه شرکت در امور اجتماعی داده نمی شد، چراغ هدایت اسلام طلوع نمود و ندا داد: ای کسانیکه ایمان آورده اید، عدل و داد را بر پا سازید و برای رضای خدا شهادت بدهید گرچه به ضررتان یا پدر و مادر و خویشانتان باشد و اگر غنی یا فقیر هم باشند، شما مطابق حق گواهی دهید و خدا به رعایت حال آنان شایسته تر است و از هوای نفس پیروی نکنید و پیرو عدل باشید و اگر در اجرای حق کوتاهی یا اعراض کنید، خدا از اعمالی که می کنید، آگاه است.(سوره نساء آیه 135).
بدین وسیله قانون و قانونگرایی، مساوات و برابری، عدم تبعض نژادی و امتیازات طبقاتی از برنامه اصولی اسلام اعلام گردیده  و پیشوایان دین با ارائه راهکارهای عملی، چگونگی استقرار قانون در جامعه را به همگان آموخته اند.

رسول خدا (ص) و امیرمومنان حضرت علی (ع) به عنوان بهترین و کاملترین الگو و اسوه قانونگرایی به شمار می روند تا آنجا که وقتی عقیل، برادر حضرت علی (ع) تقاضای بیشتری از بیت المال می نماید، حضرت آهن داغی را به بدنش نزدیک می کند و او از گرمای آن ضجه می زند و از درد فریاد می کشد؛ حضرت می فرماید: ای عقیل تو چگونه از یک آهنی که انسان آن را داغ کرده ناله می زنی، ولی مرا به آتش خشم الهی دچار می کنی؟ و یا این که پیامبر اسلام  بلال حبشی، برده آزاد شده و سیاه چرده را به عنوان موذن انتخاب می کند.

 اینها نمونه هایی از احترام به شخصیت انسان و اجرای اصل مساوات و برابری در اسلام است. اسلام دین حق و عدالت است، دادگاه و قانون دارد و همه در برابر قانون مساویند، چه فرمانده باشد، چه فرد معمولی، چه رییس باشد، چه مرئوس. اگرچه امروزه مدافعان حقوق بشر به این مسائل اشاره می کنند لیکن متاسفانه هنوز هم در عمل کردن به آن عاجز و ناتوان هستند و حقوق انسان ها را نادیده گرفته و پایمال می کنند و یا به نفع خود آن را توجیه می کنند که نمونه روشن آن را می توان نقض حقوق انسانی و تبعیض نژادی در آمریکا مورد اشاره قرار داد که هر روز هزاران سیاه باید بر اثر فقر  و کمبود غذا تلف شوند و یا می توان به جنایات رژیم صهیونیستی اسرائیل اشاره کرد که نسبت به مسلمانان فلسطینی، انجام می دهند.

در مجموع می توان گفت که همانگونه که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، به رهبری آن حکیم فرزانه حضرت امام خمینی (رضوانه الله تعالی علیه)، هدیه ای الهی برای همه مسلمانان راستین و آرزوی همه کسانی بود که امید به احیای اسلام و اجرای احکام  قرآن را در سر می پروراندند، بالاخص برای شیعیان و پیروان پاک مکتب امام جعفر صادق (ع) که تاریخی خونبار را برای تحقق این مهم پشت سر گذاشته بودند و امروز در جهان، به عنوان حکومت اسلام ناب محمدی مطرح است، ضرورت دارد مسئولان نظام مقدس جمهوری اسلامی با اجرای صحیح و دقیق قانون که همان پیاده کردن احکام و قوانین و معیارهای قرآن کریم و سنت نبی مکرم اسلام (ص) است، در حفظ و حراست از این حکومت قانون گرا، مجدانه تلاش نمایند. در این صورت جامعه ای سالم ، پرطراوات و با نشاط خواهیم داشت.

برای رسیدن به چنین جامعه قانون گرایی، توجه بیشتر به نکات ذیل حائز اهمیت خواهد بود:
1- همه باید به قانون احترام بگذارند و در حل مشکلات خویش  به آن پناه برند و در برابر احکام صادره از دادگاه، تسلیم باشند، هر چند که حکم به زیان آنها صادر شده باشد.

2- قضات دادگاه ها و مجریان قوانین باید همه را یکسان ببینند و عادلانه حکم کنند و عادلانه به اجرا در آورند.
3- قاضی باید در مقام قضا با هر دو طرف دعوا برخوردی یکسان داشته باشد و هنگام داوری دوستی ها و دشمنی ها را کنار بگذارد و بر طبق حق و انصاف حکم کند.

4- همگان در حفظ و نگهداری از اموال عمومی و بیت المال، دقیق و سخت گیر باشند.
5- مسئولان بایستی با گشاده رویی و در کمال متانت و وقار از انتقادات و نظرات اصلاحی دیگران استقبال و استفاده نما یند.
6- حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد برابر قانون به طور مساوی تامین گردد.
7- هرگونه آزادی های سیاسی و اجتماعی، در چارچوب قانون اساسی تقویت گردد  لکن با سوءاستفاده کنندگان از آن بایستی برخوردی قاطع و قانونی شود.

8- اصل ساده زیستی و قناعت و پرهیز از دنیا و تشریفات زائد در سرلوحه امور قرار گیرد.
9- با تبعیض و عاملان فساد در سیستم اجرایی برخوردی جدی گردد.
10- فهم قانون و قانون محوری و روحیه احترام به قانون، در میان شهروندان پرورش و توسعه یابد.

دکتر سید محمد تقی هاشمیان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها