جام جم آنلاین گزارش میدهد
فارغ از اینکه کاهانی در نشست فرهنگسرای رسانه گفته باشد که این فیلم بهانه خوبی برای دور هم جمع شدن است، (زیرا ما فراموش کردهایم که دور هم جمع شویم و یکی از تمهای مورد علاقه او این است که شخصیتها و آدمها را دور هم جمع کند) یا نگفته باشد، فیلم کاهانی به عینه همین حرف را میزند و دور هم جمع شدن چند نفر بدون هیچ حرف و قصد درست و عاقلانه و معینی از آن میبارد.
در اسب حیوان نجیبی است، تلاش یک رابین هود هیچ و پوچ که از ابتدا تا انتهای فیلم نمیفهمیم به چه دلیل و انگیزهای دست به کار تقلبی معرفی خود به عنوان مامور نیروی انتظامی زده و چرا افرادی را که ریگی به کفش دارند تلکه میکند؟ در قالب دور هم جمع شدن سرگردان و بیهدف یک آهنگساز ناکام(برزو)، یک دختر وامانده از خانواده (نسرین)، یک چهره به اصطلاح فرهنگی بی فرهنگ که مثلا صاحب یک آموزشگاه هنری است(پیمان) و به تازگی زن معتادش(حکیمه) را طلاق داده و یک تاجرخرده پای لاابالی و مشروبخوار اجناس دبی(مسعود)، به تصویر کشیده میشود.
در حالی که شاید در نگاه اول بعضی از تماشاگران فیلم تصور کنند با یک مارمولک دیگر در سینما و در قواره یک مامور نیروی انتظامی قلابی روبهرو هستند، اما اسب... حتی از نقطه قوت شخصیتپردازی روحانی دروغین فیلم مارمولک هم بیبهره است، زیرا بیننده هرچه منتظر میماند درک درستی از شخصیت بهروز شکیبا یا همان کمال خسروجردی پیدا نمیکند و سر آخر معلوم نمیشود دلیل کار او که این همه پولی را که از این و آن گرفته، یکجا به مسعود میدهد، چیست؟
به این ترتیب اسب... تعریف درست و قاطعی در مورد شخصیت اصلی فیلم که بقیه گرد او جمع میشوند و ماجراها ادامه پیدا میکند، نمیدهد و حتی در روند ساختار فیلم هم گرفتار سردرگمی شده و تمرکز خود را از دست میدهد زیرا با اینکه خیلیها این فیلم کاهانی را نمونهای از سینمای ابزورد معرفی کردهاند، اما کاهانی حتی به قواعد ابزورد هم وفادار نمانده و آنها را در مورد پایان فیلم (که در ابزورد وجود ندارد اما در اسب... به شکلی جمعبندی شده) رعایت نکرده است.
سرنوشتی که برای بهروز شکیبا طراحی شده، پایانی درست و معقول است در حالی که در ابزورد هرگز چنین اتفاقی نمیافتد و شخصیتها در بند سرنوشتهای مشخص و محتوم نمیافتند. همینطور است عدم متابعت از قواعد ابزورد در مورد طنزپردازی که عموما طنز موقعیت را میطلبد نه طنز کلامی را که در موارد متعددی در فیلم شاهد آن هستیم و اینجا هم کاهانی مثل خیلیهای دیگر رسالت آن را به دوش شوخیهای کلامی جنسی میگذارد. بماند که ابزورد در جامعه ایران جایگاهی ندارد و استفاده از این سبک بیانی در مورد جامعهای مثل ایران هنرمندیهای خاص خودش را میطلبد که کار کاهانی ـ حداقل در این فیلم ـ فاقد آنهاست.
اما در یک نگاه محتوا محور، روند پوچ گرایانهای که در شبگردی این شخصیتها ، در پیش گرفته شده است، بنیاد نگرش و رفتار ایرانی را بشدت زیر سوال میبرد زیرا:
• در اسب...، همه احمق و کوتاه فکرند؛ از پلیس جعلی که خودش را مضحکه بیننده فیلم میکند و در خیابانهای تهران، بدون هراس از گیر افتادن، سوار بر ماشین گل زده عروس، کارناوال شادی راه میاندازد که 200 هزار تومان پول بگیرد تا حکیمه که در خیابان با نسرین دست به یقه میشود، تا ضعف ابلهانه برزو در مقابل هما و... و از همه بدتر راه افتادن همه این آدمها برای جور کردن پول و حل مشکلاتشان.
• همه آدمهای فیلم به نوعی گرفتار رفتارهای ضدارزش هستند. از بهروز شکیبا که رشته ارتباط این دور هم جمع شدن به دست اوست تا همه آدمهای دیگری که در فیلم میآیند و میروند. البته در مورد شکیبا، کاهانی دست به تبرئه کردن و موجه جلوه دادن رفتارش هم میزند و با دادن پولها به مسعود موفق میشود چهرهای رابینهود گونه از او بسازد، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده، همهچیز روبهراه است و زندانی به مرخصی آمده هیچ جرمی را مرتکب نشده است.
• رشوه دادن و رشوه گرفتن انگار عادت پذیرفته همه این آدمهاست. شکیبا هیچ جا با مقاومت روبهرو نمیشود و فساد گسترده در جامعه از افراد عادی تا ماموران نیروی انتظامی که در فیلم نشان داده میشود برای همه اقشار پذیرفته و ثابت شده و عادی است و عریان و با صراحت بیان میشود . شاید انتخاب نام فیلم هم با گوشهچشمی به همین موضوع صورت گرفته باشد و ادای این جمله در اولینبار در فیلم یعنی در خانه مرد مجرد(حمید) و اولین مواجهه آنها با درخواست رشوه از طرف مامور، از دهان مسعود با این قصد صورت گرفته باشد که عنوان کند مردم ایران در مقابل هر خواسته و فشار ناحق و غیر منطقی هم نجابت به خرج میدهند.
• نمایش نمادهای دینی و ارزشهای مذهبی با تاکیدات ابزارگونه صورت میگیرد. مثلا تسبیح در چند مقطع فقط با این هدف به دست آهنگساز ناکام داده میشود که او را از کندن موی سرش منصرف کند.
• بیقیدی و مشروبخواری مسعود که با نمایش بدن لخت او از پنجره خانه یک مرد مجرد و حرکات غیرمتعادلش، بهنمایش در میآید، کلا نادیده گرفته میشود و در چند نما فیلمساز حتی با نشان دادن صحنه گفتوگوی تلفنی او با خانوادهاش، نشان دادن استیصال او به خاطر فشار صاحبخانه و نگرانی از آوارگی و بیسامانی زن و بچهاش، قصد همدل کردن تماشاگر با مسعود را دارد که اتفاقا به لطف بازی خوب حبیب رضایی موفق هم میشود.
• گذشتن همه ماجرا در دل شب و تاریکی، احساس بیسرانجامی و تیره بودن روابط آدمها در اجتماع را بشدت تقویت میکند.
• باری به هر جهت بودن آدمها در این فیلم و بیهدف بودن شان با بیحوصلگیهای متناوب، بیپروایی در پیشنهاد دسته جمعی رفتن به شمال توسط نسرین و رها کردن ماجرای جستجوی پول، جواب سربالا دادن صاحب آموزشگاه به سوالی در مورد تصمیماش برای ازدواج با نسرین و... اجتماعی از افراد را میسازد که هیچکدام انگیزه و هدف مشخصی در زندگی ندارند.
• بنیاد ازدواج و خانواده به انحای مختلف در فیلم سست و نااستوار نشان داده میشود. حتی مسعود هم که در جایی از فیلم تلاش میشود مرد نگران مشکلات خانواده معرفی شود، با شمایلی که قبلا از او در خانه مرد مجرد دیدهایم، در همین دایره قرار میگیرد یا برزو تنها به دلیل ترس از همسرش (هما) و بی عرضه بودن ابدیاش در عین علاقه به حکیمه مجبور است زندگی فعلیاش را تحمل کند؛ در حالی که در این زندگی عشق حرف اول را نمیزند و او به اجبار آن را تحمل میکند و...
• راهنمایی ضمنی فیلم به رها کردن و رفتن از ایران برای فرار از همه مشکلات و دشواریها، در صحنه گفتوگوی نسرین و رامین دیده میشود؛ آنجا که او پسر عمویش را مثال میزند که با رفتن به کانادا، همه مشکلاتش حل شده و دیگر سختیای را متحمل نمیشود و مورد احترام هم هست...
با این همه، فیلم کاهانی متاسفانه با همین زمینههای مضمونی مسموم و لایههای زیرین قابل انتقاد، میتواند تا حدودی تماشاگرانش را راضی از سالن سینما بیرون بفرستد، زیرا انتخاب کارگردان در مورد رضا عطاران، باران کوثری و کارن همایونفر(که نمودی عالی از تجربه بازیگری را از خود به نمایش گذاشته است) بینقص است، مخصوصا که طنز در شگردهای بازیگری عطاران در قالب و فرم دلچسب آن درآمده و برای لحظاتی هم که شده، بیننده را مجذوب فیلم میکند. اما اسب... فیلمی است که نه تنها نجیب نیست بلکه با سیاهنمایی و پوچانگاری روابط و پدیدههای اجتماعی میخواهد حرف مسعود را در مورد دلیل به زبان آوردن جمله اسب حیوان نجیبی است ـ که آن هم سرشار از پوچی است ـ به نمایش بگذارد: جلوگیری از زننده شدن زیادی باد گلو.
کاهانی هم با این فیلم میخواهد ژستهای غلو شده روشنفکریاش را به شکلی که خیلی زننده نشود، به نمایش بگذارد و دیگر هیچ....
شیدا اسلامی/ جامجم
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان