گفت‌وگو با امیر‌آقایی به بهانه نمایشگاه نقاشی‌اش درگالری سیحون

دایره‌هایی از ‌«وضعیت تفکر»

کم‌حرف است و گزیده کار. این روزها نمایشگاه انفرادی خود را که مشتمل بر 13 اثر نقاشی است در گالری سیحون به معرض نمایش گذاشته است. «وضعیت تفکر» نامی‌ است که او برای این نمایشگاه در نظر گرفته است. نکته‌ای که پیش از هر چیز می‌توان درباره این نمایشگاه گفت این است که عواید حاصل از آن به بیماران سرطانی ‌تحت پوشش موسسه خیریه بهنام دهش‌پور اختصاص داده شده است. پیشتر در مجموعه‌های تلویزیونی و فیلم‌هایی چون «اولین شب آرامش»، «بیگناهان»، ‌«نیلوفر»، «کیمیا و خاک»، «سعادت‌آباد»، «دوزخ برزخ بهشت»، «مرگ کسب و کار من است»، «روز برمی‌آید»، «زن دوم»، «راه طی شده»، «آخرین نقش» و... به ایفای نقش پرداخته است. با او به بهانه نمایشگاه نقاشی‌اش که تا 21 دی برپاست به گفت‌وگو نشسته‌ایم.
کد خبر: ۴۵۱۲۲۲

این نمایشگاه نخستین نمایشگاه انفرادی شما در ایران است. اگر ممکن است درباره آن توضیح دهید؟

این نمایشگاه مجموعه دایره‌های مرا تشکیل داده و زمان زیادی است که به آن فکر می‌کرده‌ام. منتظر بودم کارهایم به یک پختگی برسند تا بتوانم آنها را ارائه دهم. به طور کلی حدود 30 درصد از مجموعه کارهایم که شامل 13 اثر است را در این نمایشگاه به معرض نمایش گذاشته‌ام.

اگر مایل باشید درباره سبکی که برای کشیدن این نقاشی‌ها در نظر گرفته‌اید صحبت کنیم. تصور شخصی من براین است که مخاطب عام (منظورم مخاطبی است که اصولا از هنرهای تجسمی ‌اطلاع چندانی ندارد) نمی‌تواند با آثار شما ارتباط برقرار کند. با این تفاسیر آیا می‌توان کارهای شما را در ردیف آثار انتزاعی دسته‌بندی کرد؟

دقیقا. این آثار کارهای انتزاعی من به شمار می‌روند. البته باید آن جمله شما را تصحیح کنم و بگویم اتفاقا سعی کرده‌ام در این نمایشگاه، فاصله‌ای را که بین مخاطب و اثر وجود دارد کوتاه کنم، بنابراین فکر می‌کنم آثارم توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند‌ چون این آثار کاملا ساده و به دور از هرگونه پیچیدگی خاص است.

بیشترین درونمایه‌ای که برای خلق آثارتان در این نمایشگاه به آن تکیه کرده‌اید چه بوده است؟

خودم.

یعنی در واقع خودتان را درون هر دایره تصویر کرده‌اید؟

بله. نام این نمایشگاه وضعیت تفکر است و من نیز سعی کرده‌ام براین اساس، دغدغه‌های شخصی و درونی خودم را ترسیم کنم.

طی سال‌های اخیر هنرمندان به سمت هنر جدید روی آورده‌اند و کوشیده‌اند حرف‌های خود را در قالب کانسپت‌ها، ویدئوآرت‌ها و چیدمان‌ها به مخاطب منتقل سازند. آیا ممکن است شما نیز به عنوان یک هنرمند در آینده با استفاده از چنین شیوه‌ای به ارائه اثر بپردازید؟

من از آینده خبر ندارم که چه اتفاقی قرار است بیفتد. به نظرم شکل و شمایل ارائه آثار مهم نیست. آن چیزی که ارائه می‌شود مهم است. من ترجیحم در این نمایشگاه این بوده است که ادا در نیاورم. فقط به دنبال این بودم که آن چیزی که می‌خواهم را بیان کنم؛ همین. این اتفاق هم افتاده است. یعنی کار من از 14 سال پیش تا امروز به پختگی و تکامل رسیده است.

شما اشاره کردید که در هزاره سوم دیگر پیام مستتر در یک اثر هنری منسوخ شده است. پس با این تفاسیر فکر می‌کنید نمایشگاه‌هایی که امروز سبک انتزاعی را دستمایه کار خود ‌قرار می‌دهند تنها هدفشان نشان دادن وضعیت‌های بصری و تصویری است؟

بله، باید هم این اتفاق بیفتد. بگذارید دراین ارتباط من یک سوال بپرسم. چرا دیگر خانه خیلی از ما خالی از آثار هنری است و آن تعداد تابلویی هم که بر در و دیوار منزلمان خودنمایی می‌کند محدود به عکس‌های خانوادگی شده است؟! چون مخاطب دیگر با اثر هنری ارتباط برقرار نمی‌کند. به این ترتیب چون فضای ذهنی خالق اثر توسط مخاطب درک نمی‌شود پس اثر هنری هم خریداری نمی‌شود. من بازهم تاکید می‌کنم که باید مسیر مخاطب تا اثر هنری را کوتاه کرد. حتی در روز افتتاحیه این نمایشگاه نیز به این مساله اشاره کردم که آثار این نمایشگاه اگر به عنوان اثر هنری قلمداد نشود به عنوان یک اثر تزئینی کاربرد دارد و قابل استفاده است.

برخی از منتقدان هنرهای تجسمی ‌براین باورند که نقش هنرها بر یکدیگر را نمی‌توان نادیده گرفت. به عنوان مثال کوروساوا صرف‌نظر از فیلمسازی در طراحی و عکاسی نیز چیره‌دست بوده و این مساله در فیلمسازی‌اش نقش بسزایی داشته است. آیا در مورد شما هم ارتباطی میان نقاشی و بازیگری‌تان وجود دارد؟

من این ارتباط‌ها را نمی‌فهمم و اگر هم بفهمم توضیحی درباره‌شان ندارم. این یک نمایشگاه نقاشی است و اثر کسی است که حرفه‌اش چیز دیگری است. من ایسم‌ها را نمی‌شناسم، اگر هم بشناسم دغدغه‌ام نیست. من کاری که مخاطب می‌خواهد را نمی‌کنم، کار خودم را می‌کنم. هیچ رسالتی هم به هیچ‌‌کس ندارم.

هیچ رسالتی؟ حتی به هنر؟

به خودم چرا.

منظورم این است که شما وقتی در یک تئاتر یا یک فیلم به ایفای نقش می‌پردازید به نوعی قصد دارید بخشی از آلام جامعه را منعکس کنید.

نه این‌طور نیست.

اما در «سعادت‌آباد» برشی تلخ از حقایق اجتماعی را به تصویر گذاشته‌اید؟

آقایی: ما مخاطب عام نداریم. مخاطبی هم که خیلی جدی به اثر هنری نگاه کند نداریم. چرایش را نمی‌دانم. آنهایی که مسوول هستند و پشت میزنشین باید بدانند

آن را من نساختم. من بازی کردم. من فقط بازیگرم. این ماجرایی که همه می‌خواهند در قالب رسالت، شعار بدهند را دوست ندارم. من رسالتی نداشته و ندارم، بلکه سعی کرده‌ام با برپایی این نمایشگاه دغدغه‌های درونی خودم را بیان کنم. آن دسته از دغدغه‌هایی که در برهه‌ای از زمان برایم دست‌انداز شده بود و می‌خواستم از آنها عبور کنم.

اجازه بدهید زاویه نگاه را به سمت مخاطبان نمایشگاه‌های نقاشی تغییر دهیم. اگر شما فقط امیر آقایی بودید و چهره شناخته‌شده‌ای در سینما و تلویزیون نبودید و یک نمایشگاه نقاشی برگزار می‌کردید، آمار بازدیدکنندگان گالری‌ها را چطور می‌دیدید؟

تصور می‌کنم آمار مخاطب پایین است و من برای این گردونه اشتباه متاسفم. حالا چرا می‌گویم گردونه اشتباه به‌خاطر این که در کشورهای اروپایی، قانونی نوشته و تصویب شده که می‌گوید خریدار وقتی به خرید یک اثر هنری می‌پردازد می‌تواند فاکتور خرید را به دولت بدهد و دولت آن را از مالیات سالانه‌اش کم کند. این یعنی دولت، سوبسیدی را به اثر هنری اختصاص می‌دهد؛ به این ترتیب، اثر هنری خریده می‌شود، هنرمند به پولش می‌رسد و خریدار به اثر هنری. در اصل خریدار، مجانی این اثر را خریده است. این چرخه منظمی ‌است که سال‌هاست در کشورهای دیگر جریان دارد، اما در کشور ما این طور نیست. در ایران باید پول مازاد داشته باشید تا بتوانید یک اثر هنری را خریداری کنید و این اشتباه است. یعنی سیاستگذاری در این باره اشتباه است.

طی ماه‌های گذشته یک دهم درصد از بودجه عمرانی کشور به خرید آثار هنری تخصیص یافته است. تصور می‌کنید این امر چقدر می‌تواند در رونق اقتصادی عرصه تجسمی‌ نقش داشته باشد؟

خیلی فوق‌العاده است، ولی از چه کسی خریداری شود؟ در واقع چه اثری و از چه کسی خریداری شود؟ امروز افرادی کارهایشان به فروش می‌رسد که به مذاق تصویب‌کنندگان این قانون خوش آمده است، اما تکلیف بقیه کارها
چه می‌شود؟

فکر می‌کنید بزرگ‌ترین مشکلی که در حال حاضر بر سر راه هنرمندان برای برپایی نمایشگاه وجود دارد، چیست؟

ما مخاطب عام نداریم. مخاطبی هم که خیلی جدی به اثر هنری نگاه کند نداریم. چرایش را نمی‌دانم. آنهایی که مسوول هستند و پشت میزنشین باید بدانند.

شما پیش از این نمایشگاه تجربه برگزاری چندین نمایشگاه نقاشی در کشورهای روسیه و آلمان را داشته‌اید. اگر بخواهید یک مقایسه اجمالی درباره نحوه برگزاری نمایشگاه‌هایی که درایران و این کشورها برگزار می‌شود ارائه دهید، چه می‌گویید؟

آنجا اصلا نیازی به دعوت نیست. مخاطب همان‌طور که به سینما و تئاتر می‌رود به تماشای نمایشگاه نقاشی هم می‌رود. اصلا این کار یک امر عادی برای مخاطب است. یک ایراد بزرگ و عجیب و غریب در ایران است و آن این‌که می‌گویند هنر نزد ایرانیان است و بس. در حالی‌که اصلا این‌طور نیست. اگر هنر نزد ماست پس آنها دارند چه کار می‌کنند؟ چرا ما دوم هستیم؟یا چرا داریم از آنها تقلید می‌کنیم؟

فکر می‌کنید امروز جریان‌های هنر معاصر به کدام سمت و سو می‌رود؟

بشدت به سمت سادگی. آن چیزی که من استنباط کرده‌ام این بوده است. همین طور به سمت حذف کردن زوائد.

یعنی به نظر شما بیشتر هنرمندان جهان امروز در ارائه آثار خود به فرم تکیه کرده‌اند؟

این خیلی حرف گنده‌ای است که نمی‌توانم راجع به آن نظر دهم. هم شما و هم من می‌دانیم که پاسخ منفی است، ولی به چه تکیه دارند امری است علی حده. من در پاریس این شانس را داشتم که خودم را به تجمع نقاشان اروپا برسانم. چیزی درحدود 2000 نقاش در آنجا گرد هم آمده بودند. نمی‌خواهم بگویم آنها خیلی خوب و ویژه هستند. اما از ما خیلی پویاتر بودند.

از چه نظر؟

ببینید ما ناخودآگاه داریم ذائقه مخاطب را لحاظ می‌کنیم که اثرمان فروخته شود و این به نظرم خیلی ناگوار است.

شما چندین بار در لابه‌لای گفت‌وگو به مساله کوتاه کردن فاصله مخاطب با اثر اشاره کردید. راهکار شما
در این زمینه چیست؟

سیاستگذاری کار من نیست.

یعنی فقط سیاستگذاری دولتی است که می‌تواند در کوتاه کردن فاصله مخاطب و اثر گام بردارد؟ پس سهم خود هنرمند چه می‌شود؟

بله، قطعا هنرمند هم نقش سازنده‌ای دارد، اما سیاستگذاری درست دراین زمینه نیست. منظورم سیاستگذاری دولتی نیست. حال من یک سوال دارم. در حال حاضر ما چند تا گالری در ایران داریم؟ ما هنوز وقتی می‌خواهیم یک اثر هنری بخریم احساس می‌کنیم داریم برای دلمان هزینه می‌کنیم. در صورتی که اگر این مساله جا بیفتد که خرید یک اثر هنری می‌تواند سرمایه‌گذاری خوبی محسوب شود این طرز تفکر از بین می‌رود. یعنی اگر این تصور پیش بیاید که فرد با خرید اثر هنری در راه یک سرمایه‌گذاری قدم برمی‌دارد و حتی می‌تواند 3 سال بعد آن را بفروشد، به نظرم آن وقت است که این گردونه درست می‌شود.

برگردیم به گرایش شخصی شما به سمت نقاشی. با وجود این که تحصیلات آکادمیک شما در زمینه تئاتر بوده چطور گرایش به نقاشی در شما شکل گرفت؟

2 استاد جعفر و اصغر پتگر از اقوام من هستند. من در کنار مرحوم نامی‌ پتگر و 2 دوست عزیزم نیما و مانی پتگر بزرگ شده‌ام، بنابراین هرگز با نقاشی غریبه نبوده‌ام.

پیش از شروع گفت‌وگو اشاره کردید که از 15 سال پیش که به وادی نقاشی قدم گذاشتید فیگوراتیو کار می‌کردید. چرا آن سبک را ادامه ندادید؟

چرا باید 15 سال یک جا بمانم؟

پس آدم تجربه‌گرایی هستید و مایلید تمام سبک‌ها را تجربه کنید؟

بشدت. همین‌طور است و اهل تجربه‌گرایی هستم.

فکر می‌کنید در آینده به سمت کدام سبک بروید؟

از آینده خبر ندارم.

و سوال آخر این که عواید ناشی از فروش تابلوهایتان را به موسسه بهنام دهش‌پور و بیماران سرطانی اختصاص داده‌اید. انگیزه‌تان از این کار چه بود؟

احساس کردم لازم است یادآوری کنم انسان‌هایی یک جاهایی به ما احتیاج دارند و خریدار این تابلوها، هم می‌تواند یک اثر هنری بخرد و هم در یک کار خیر شرکت کرده باشد.

آزاده صالحی / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها