پاسخگویی به آنها نیز آسانتر است. در مقابل نیازهای روانی کودک پیچیده است و گاهی ناشناخته میماند. بزرگسالان نیازهای روانی خود و دیگران را درک میکنند، اما کودکان شرایطی ویژه دارند. آنان از نظر روانی و عاطفی بشدت وابسته و تاثیرپذیرند.
گاهی هضم یک رفتار یا نوعی از برخورد برایشان دشوار و آنچه برای بزرگترها و والدین امری بیاهمیت محسوب میشود برای کودکان یک ضربه روحی و فاجعه روانی است. بدتر آن که اغلب نیازهای روانی کودک قربانی رفع نیازهای جسمی وی میشود و عطش روحی وی را به عقدههای روانی پیچیده تبدیل میکند، چه بسا پدرانی که تهیه خوراک و پوشاک فرزند را مهمترین وظیفه و بلکه همه مسوولیت خود در قبال وی میپندارند و مادرانی که به آراستگی ظاهر کودک بیش از روح و روان او توجه دارند.
روان کودک حساس است و سلامت آن بیش از هر چیز به آگاهی و توجه والدین نیاز دارد. در حالی که از نگاه روانشناسان و متخصصان علوم رفتاری روان کودک در رفتارهای روزمره و عادی والدین قربانی میشود و آثار این اتفاقات ساده و بظاهر بیاهمیت و فراموش شدنی طی فرآیندی پیچیده بر زندگی آینده وی تاثیر مستقیم میگذارد.
ضعف آگاهیها
آموزش حوزه کودک در جامعه ما ضعیف است. با آن که ایران جزو امضاکنندگان پیماننامه حقوق کودک و متعهد به تلاش برای ارتقای وضعیت حقوق کودکان از طریق فراهم آوردن بسترهای فنی و قانونی، مشارکت مدنی و ارائه آموزشهاست، اما این روند در عمل بسیار کند پیش میرود و آگاهیهای حوزه کودک بیش از هر چیز به رفتارها و باورهای سنتی خانواده و والدین و نیازها و شرایط اجتماعی وابسته مانده است. حقوق کودک که مسائل تربیتی بخشی از آن محسوب میشود در جامعه ایرانی متولی مشخصی ندارد. قانون تنها در موارد خاص نظیر کودکآزاری، حضانت، تعیین قیم و... دخالت میکند و مسائل تربیتی به طور کامل به والدین واگذار شده است. تنها دریچه امید در این حوزه ارائه مشاوره به والدین توسط برخی نهادهای فرهنگی و اجتماعی است که بالطبع گروه محدودی از خانوادهها را در بر میگیرد. در این میان جای خالی آموزشهای مرتبط با مسائل تربیتی، مهارتهای فرزندپروری و بهداشت روان کودک پیش و پس از ازدواج مشهود است. هرچند چنین آموزشهایی نیز نمیتواند در شرایط فعلی کاستیها و نارساییها را جبران کند.
دکتر مینا حمیدی، متخصص علوم تربیتی در این باره میگوید: «هنگامی که کار به جاهای باریک میکشد یا به هر ترتیب ضرورت مشاوره احساس میشود و والدین مشکلات خود با کودکشان را مطرح میکنند، متوجه میشویم میزان آگاهی از مسائل تربیتی کودکان بسیار پایین است. اغلب والدین خودسرانه و براساس آنچه خود درست میپندارند با کودک رفتار میکنند و گاهی علوم تربیتی و اصول شناخته شده روانشناسی را قبول ندارند. حتی مشاور را متهم میکنند که طرف کودک را میگیرد و نمیتوانند قبول کنند مشکلات در حقیقت از رفتار آنان ناشی میشود. این متخصص علوم تربیتی میافزاید: «دیگر این که والدین به نیازهای جسمی کودک بیش از نیاز روانی وی اهمیت میدهند. هنگامی که میخواهند خود را در مقابل فرزندشان محق نشان بدهند برای مثال میگویند هر چه میخواهد برایش میخریم یا در حد امکاناتمان از خوراک و پوشاک وی دریغ نمیکنیم. در حالی که کودکان بر خلاف بزرگ ترها به نیازهای روانی بیشتر اهمیت میدهند. آنان نیازمند توجه، احترام، تشویق و محبت بیدریغ هستند.
علاوه بر آن برای فهمیدن انتظارات والدین به دستورالعملی ساده و سر راست نیاز دارند. اگر والدین به کودک بگویند دروغ بد است آنان دیگر انتظار ندارند والدین تشویقشان کنند که در برخی موقعیتها دروغ بگویند یا اصلا خود والدین دروغ بگویند. تناقض در رفتار و گفتار بویژه از سوی والدین از مهمترین تهدیدها پیشروی سلامت روان کودک است.»
انزواطلبی و فرار از اجتماع
دکتر حمیدی ضعف مهارتهای ارتباطی را مشکلی شایع پیشروی کودکان امروزی جامعه معرفی میکند و میافزاید: انزوا و جمعگریزی گاهی توسط رفتارهای والدین و اطرافیان در کودک تشدید و تقویت میشود. گوشهگیری از جمع بویژه از گروه همسالان میتواند سلامت روان کودک را تهدید و از همه مهمتر اعتماد به نفس وی را از بین ببرد.
از سوی دیگر ضعف مهارتهای ارتباطی اغلب به رفتارهای اجتماعی نادرست درکودک منجر میشود.
وی تاکید میکند: برخی کودکان نمیتوانند قوانین بازی گروهی را بپذیرند و اغلب بازی را به دعوا میکشانند. ممکن است والدین به اشکال مختلف این رفتار را تشویق یا طرد کنند ولی به هر حال باید دانست ناهنجاریهای رفتاری کودک ریشههای روانی و شخصیتی دارد و باید این نارساییها را شناخت و درمان کرد.
تشخیص نیک و بد
امن نگه داشتن محیط خانه از تنش و مشاجره میان والدین و سایر اعضای خانواده، احترام گذاشتن والدین در گفتار و کردار به دیگران بویژه بزرگترها و به یکدیگر، مقایسه نکردن کودک با دیگران، صحبت کردن و مشورت خواستن از کودک درباره کارها بویژه اموری که به وی مربوط است، اجتناب از تنبیه بدنی به هر شکلی و اصلاح رفتار کودک با برادر و خواهر کوچکتر یا بزرگتر عواملی هستند که دکتر حمیدی برای ارتقای سلامت روان کودک در محیط خانواده ضروری میداند.
وی در ادامه میافزاید: هنگام قضاوت درباره کودکان باید بسیار محتاط بود. اگر کودک کار اشتباهی میکند نباید به وی گفت تو بد هستی بلکه باید گفت این کار تو بد است. قضاوتهای دیگران و بویژه والدین چارچوب اخلاقی، شخصیتی و روانی کودک را درباره خوبی و بدی شکل میدهد و به وی کمک میکند خوب بودن را بشناسد و برای دستیابی به آن تلاش کند. در مقابل اگر کودک نتواند تشخیص دهد چه خوب است و چه بد این عدم توانایی میتواند محرکی برای هنجارشکنی باشد.
در حقیقت گاهی هنجارشکنی کودک آزمایشی برای برانگیختن قضاوت دیگران است تا از این میان دریابد واقعا چه چیز خوب و چه چیز بد است و چرا؟ دیگر این که والدین باید رفتار و گفتار کودکان را جدی بگیرند. اگر سوال نامربوطی میپرسند یا درباره موضوع خاصی کنجکاوی میکنند این میتواند نشانه وجود یک مشغله ذهنی برای کودک باشد. بیجواب ماندن سوالهایی که درباره خوب و بد، زشت و زیبا، درست و نادرست، مناسب و نامناسب و... برای کودک ایجاد میشود. پازل شخصیت روانی وی را ناتمام میگذارد.
در دنیای بزرگسالان مرزهای قطعی میان خوب و بد و درست و نادرست کمرنگ میشود و بنا به منافع، سلایق و تمایلات شخصی شکل میگیرد. چنین تقابلی کودکان را سردرگم میسازد. گاهی کودک از والدین میپرسد چرا وقتی دیگری فلان کار را انجام داد گفتید بد است، ولی حالا خودتان همان کار را انجام میدهید؟ اگر کودک به یقین بداند که آن کار بد است و جواب درستی هم از والدین نگیرد به این نتیجه میرسد که والدینش آدمهای بدی هستند و این مساله برایش بسیار بغرنج خواهد بود. دوگانگی در رفتار والدین نظام نیک و بد یا آنچه نظام پاداش و تنبیه نامیده میشود را در کودک مخدوش میسازد.
صحبت با کودکان درباره مسائل اساسی
ارائه آگاهیهای ضروری و مناسب درباره مسائل مختلف به کودکان یکی از راهکارهای حفظ سلامت روانی آنان محسوب میشود.
دکتر حمیدی در اینباره به مسائل مهم برای کودک اشاره میکند و میافزاید: درباره برخی مسائل عادی و روزمره نظیر نظافت شخصی و محیط منزل، انضباط، راستگویی و ... باید به کودک آگاهی بخشید. در حقیقت باید درباره این مسائل صحبت کرد تا میزان توقع و انتظار دیگران از کودک برای وی روشن شود. برخی والدین گمان میکنند کودک خودش این چیزها را میداند یا به هر ترتیب باید بداند و از وی درباره چیزهایی که درباره آنها اطلاع کافی ندارد، انتظارهای عجیب و غریب دارند، اما مساله مهمتر اطلاعرسانی به کودک درباره مسائل خاص است.
وی میگوید: مسائل جنسی و مرتبط با بلوغ یک نمونه مهم است و از اهمیت بهداشت جنسی با سلامت روان حکایت دارد. کودکان پیش از نزدیک شدن به دوران بلوغ درباره مسائل جنسی سوالهایی میپرسند که والدین باید جوابهایی مناسب با سن و میزان درک آنها ارائه کنند. اگر کودکی این سوالها را از والدین نپرسد حتما از سایرین بویژه دوستانش خواهد پرسید. در این باره بهتر است والدین اطلاعات کافی را به صورت داوطلبانه و به مناسبتهای مختلف به کودک ارائه کنند.
به گفته وی با نزدیک شدن به زمان بلوغ این سوالها رنگ و بوی جدیتری به خود میگیرند و بیش از کنجکاوی کودکانه به یک نیاز روانی تبدیل میشوند. متاسفانه بهداشت بلوغ به دلیل ضعف آگاهیهای والدین و همچنین تصورات سنتی و الزامات نادرست اخلاقی که در جامعه رایج است به معضلی اساسی در زندگی نوجـــــوانان بـویژه پسرها تبدیل میشود.
برای پسرها آموزشهای مرتبط با بهداشت بلوغ حتی در مدارس نیز ارائه نمیشود و هرچه در این باره یاد میگیرند حاصل تلاش خودشان و اغلب از روشهای نادرست و گاه غیراخلاقی است. در جامعه ما فیلمها و سایتهای غیراخلاقی، صحبت با دوستان و همسالان و گاه تصاویری که در تلفنهای همراه دست به دست میشود مهمترین منابع اطلاعاتی درباره بلوغ و مسائل جنسی برای پسران نوجوان هستند و بالطبع این شیوههای کسب آگاهی مشکلات بسیاری در پی خواهند داشت. در حالی که بهداشت بلوغ بر آگاهی و آموزش توسط والدین، اطرافیان خیرخواه و نظام رسمی آموزش و پرورش مبتنی است.
این کارشناس مسائل تحصیلی را هم دغدغهای آزاردهنده و معضلی پیشروی سلامت روان کودک میداند و میگوید: نمرهگرایی یک بیماری روانی برای برخی والدین است که آثار و تبعات آن به کودک میرسد. والدین تمام توان و انرژی خود را به اشکال مختلف به کار میگیرند تا به کودک القا کنند که هیچ چیز مهمتر از گرفتن نمرههای خوب نیست. برای برخی والدین نمرهگرایی به تب بیستگرایی تبدیل شده و عملا فرزند را به قول معروف لای منگنه میگذارند که نمره کامل و ممتاز بگیرد و گرفتن حتی یک نمره پایینتر را در حد یک فاجعه میدانند. اهمیت والدین به نمره به دلیل حساسیت روانی و شخصیتی کودک نسبت به توقع والدین برای وی شدتی مضاعف مییابد و روان او را میآزارد. دیگر اینکه اغلب والدین نمرهگرا فرزندشان را با یک یا 2 نفر از کودکان فامیل یا آشنایان مقایسه میکنند و در حقیقت به بدترین شکل ممکن کودک را تحقیر میکنند. در حالی که ضریب هوشی کودکان مانند بزرگسالان متفاوت است و نمیتوان کودکانی با ضریب هوشی متوسط را با کودکان نابغه مقایسه کرد و از آنان توقع بیجا داشت.
تغذیه و ورزش مناسب
نتیجه تحقیقات مفصلی درباره نوع تغذیه کودکان نشان میدهد علاوه بر سلامت جسمی سالم بودن روان نیز تابعی از تغذیه سالم است. بویژه خوردن صبحانه با سلامت روان کودک و همچنین ضریب هوشی وی رابطه مستقیم دارد. دیگر این که ورزش، نیازی اساسی برای روان و شخصیت کودک است. مطالعات در این باره نشان میدهد تحرک بدنی و ورزش خودسرانه کودک نیازهای جسمی وی را تامین نمیکند و بلکه میتواند مضر باشد. ممکن است کودکان در بازی با گروه همسالان افراط کنند و علاوه بر فشار بر مفاصل، استخوانبندی و عضلات به سوءتغذیه نیز دچار شوند. بهتر است کودکان ورزش را زیر نظر مربی و به صورت مرتب و کنترل شده و نه هیجانی انجام دهند. در ورزش اصولی به تغذیه، سلامت حین انجام حرکات ورزشی، رشد بدنی و اخلاق ورزشی توجه میشود و جسم سالم را برای سلامت روان و شخصیت کودک به کار میگیرد.
امین رحیمی / جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد