لیبی در دهه 80 به کشوری برای آموزش گروه‌های تروریستی تبدیل شده بود

قذافی؛ برادر انقلابی یا تروریستی عملگرا؟

خیلی‌ها که معمر را از دوران جوانی می‌شناسند، چهره‌ای پر شور و مصمم از جوانی را در ذهن دارند که عاشق سخنرانی‌های غرا و کوبنده‌ای است که طنین آن در میان صدای تشویق مردم گم شود. اما تا چه اندازه، شعارهای او در زمینه مبارزه با غرب تحقق عینی یافته است؟
کد خبر: ۴۱۷۶۵۹

او سال 1969 که در کودتایی نه چندان خونین، ملک ادریس، پادشاه لیبی را سرنگون کرد، چهره خشنی از خود به نمایش گذاشت و سپس با اخراج 20 هزار ایتالیایی از لیبی، یادآور شد که تعریف او از غرب، در چارچوب تنگ و ضیق استعمار محصور است.

لذا نه به گسترش روابط خود با دولت‌های اروپایی اهمیتی داد و نه علاقه‌ای به داشتن روابطی متوازن در عرصه بین‌المللی نشان داد. از یک سو، نوعی ارتباط تنگاتنگ و دوستانه را با اتحاد شوروی و دولت‌های اردوگاه شرق برقرار کرد، اما در عین حال، اعضای بلوک شوروی می‌دانستند که این «یاغی‌بالفطره» را نمی‌توان در چارچوب خاصی تعریف کرد، لذا معمر قذافی از جهان سیاست و روابط بین‌الملل به کلی فارغ بود. از دید او تروریسم وجود خارجی نداشت، بلکه تهمتی بود که دولت‌های غربی به جنبش‌های آزادیبخشی می‌زنند که در راه آزادی میهن خود می‌جنگند. او بارها رسما اعلام کرد که از این جنبش‌ها حمایت خواهد کرد.

طبیعی است که در راس این جنبش‌ها، گروه‌ها و احزاب فلسطینی قرار می‌گرفتند. قذافی در زمانی به قدرت رسید که جنبش ناسیونالیسم عربی به رهبری جمال عبدالناصر پرچمدار مبارزات جاری برای آزادی فلسطین بود و او با وجود این که مایل بود در این مبارزات نقش رهبری داشته باشد، اما تا زمانی که ناصر زنده بود، سعی نکرد با او به نحوی آشکار رقابت کند، در عین حال، مرگ زودرس عبدالناصر در یکی دو سال پس از پیدایش معمر قذافی، عملا فرصت نداد که اختلافات جدی بین آن دو ظاهر شود و با مرگ او، قذافی ماند و داعیه مبارزه با غرب، آزادی فلسطین و تصاحب مرده ریگ جمال عبدالناصر که اکنون می‌توانست برداشتی جدید در گفتمان قذافی بیابد.

همکاری با تروریست‌ها

لذا جدای از اقداماتی که برای قذافی به صورت معمول به شمار می‌رفت، مثل پخش صحنه‌های اعدام مخالفانش در تلویزیون دولتی در سال‌های 1974 تا 1976 میلادی یا ترور مخالفان در تبعید بویژه در سال 1980 که جنبه رسمی یافت، دعوتنامه رسمی او برای فعالان ضد غرب عملا باعث شد از اواخر دهه 1970 میلادی کشورش به پایگاهی برای آموزش مبارزان ارتش جمهوریخواه ایرلند تبدیل شود. با توجه به این که پس از ناصر، فلسطینی‌ها در وجه رسمی ترجیح دادند زیر پرچم جنبش فتح و سپس سازمان آزادیبخش فلسطین جمع شوند قذافی به کانونی برای یاغیان فلسطینی ضد این سازمان تبدیل شد. ابونضال، پس از اختلاف با عرفات در سال 1974 و تنش شدیدی که در بیروت با او داشت، با تاسیس گروهی تحت عنوان جنبش فتح: شورای انقلابی، به لیبی منتقل شد و در آنجا با خیال راحت به هر کاری که خواست دست زد. در همان سال هواپیمایی سعودی را ربود، در سال 1976 یوسف السباعی ادیب مصری را در قبرس ترور کرد، دکتر عصام السرطاوی نماینده عرفات را در لیسبون و ابو ایاد معاون او را در تونس کشت و به علاوه به متهم ردیف اول پس از معمر قذافی در ماجرای ربوده شدن امام موسی صدر تبدیل شد.

برای قذافی، ابونضال اهرمی برای رقابت با سوریه بود که به دلیل نزدیکی به جبهه نبرد با اسرائیل، نقش رهبری این مبارزات را تحت امر حافظ اسد ایفا می‌کرد. با وجود موفقیت سرهنگ در حذف چهره‌هایی مثل امام موسی صدر و شرایطی که حمله اسرائیل ایجاد کرد؛ نقش تعیین‌کننده سوریه در خلأ ناشی از فقدان مصر، به تدریج نقش رقیب یعنی لیبی را کمرنگ می‌کرد و در نهایت، به حذف کامل این نقش می‌انجامید. از این رو قذافی مجبور شد به راه‌حل‌های جایگزینی که قبلا هم آغاز کرده بود، تکیه کند. لذا در دهه 1980 میلادی، او به طنین تبلیغاتی مبارزات بین‌المللی ضد جبهه استعمار نیاز بیشتری داشت تا به این شکل اعراب را متقاعد کند که جایگزین خوبی برای جمال عبدالناصر خواهد بود.

دعوت از مبارز ونزوئلایی یعنی کارلوس و گرایش به آمریکای لاتین، در اصل راهی برای تخلیه این حس مبارزه‌جویی قذافی بود، اما در نهایت، تبلیغات بدون پشتوانه عملی نمی‌توانست دوام بیابد. لذا بتدریج، شایعات درباره اقدامات تروریستی مورد حمایت لیبی در اروپا بالا گرفت و سازمان‌های اطلاعاتی غرب پرونده خاصی برای معمر قذافی گشودند. شلیک به سوی معترضان از داخل سفارتخانه لیبی در لندن در سال 1984 که به مرگ پلیسی به نام ایون ولیچر انجامید، نمی‌تواند در زمره این فعالیت‌ها قرار گیرد، اما به حساسیت‌های ضدلیبی دامن زد و زمانی که 2 سال بعد، عشرتکده‌ای در برلین منفجر شد، زمینه برای پاسخ خشن غربی‌ها آماده شده بود.

البته پیش‌زمینه این اقدام به اختلافات دریایی لیبی و آمریکا بر سر خلیج سرت مربوط می‌شد که واشنگتن با ادعای لیبی درباره تعلق کامل این خلیج به این کشور، از در مخالف درآمد و تصاعد ناشی از این تنش، به حادثه مرگبار برلین انجامید. اما در پی این حادثه، کاخ سرهنگ قذافی بشدت بمباران شد و حالا انگیزه جدیدی برای رهبر لیبی به دست آمد. انفجار هواپیمای خطوط پان آمریکن بر فراز روستای لاکربی در سال 1988 میلادی که به مرگ 270 نفر شامل سرنشینان هواپیما و شماری از روستاییان اسکاتلندی انجامید، نام لیبی را به صدر فهرست غربی کشورهای حامی تروریسم کشاند و عملا به آرزو‌های خود رسید. پس از آن رویداد که به تحریم‌های سنگین بین‌المللی ضد لیبی انجامید، پرواز 774 خطوط هوایی فرانسوی یوتا برفراز مغرب منفجر شد و یک بار دیگر هم لیبی متهم شناخته شد.

همکاری با غرب

سرانجام سال 2001 میلادی، عوامل لیبیایی انفجار لاکربی به حبس ابد محکوم شدند. در این میان دستگاه دیپلماسی لیبی تحت هدایت فرزندان قذافی بویژه سیف‌الاسلام و چهره‌های تکنوکرات ترجیح داد به سمت بهبود روابط با غرب گام‌های بلندی بردارد. به همین دلیل عبدالباسط المقراحی متهم ردیف اول حادثه لاکربی تحویل غرب داده شد که بیش از دو سه سال در زندان نماند و قذافی با پرداخت هزینه هنگفتی ـ بالغ بر 5/2 میلیارد دلار ـ به عنوان خسارت این حادثه توانست مقدمات آزادی او را فراهم کند.

روابط جدید لیبی با کشورهای غربی با دیدار تونی بلر نخست‌وزیر وقت انگلستان از لیبی جنبه رسمی یافت، قذافی چهره متفاوتی از خود ارائه داد. او که به بهانه کوتاهی اتحادیه عرب در برابر سیاست‌های اسرائیل از این اتحادیه خارج شده بود و با فشار بر کشورهای آفریقایی سازمان وحدت آفریقا را به اتحادیه آفریقا تغییر داده بود، حالا سعی داشت به برادر آفریقایی دولت‌های اروپایی تبدیل شود. روابط او با برلوسکنی، نخست‌وزیر ایتالیا که حتی جنبه‌های غیرسیاسی یافته بود و نیز دوستی او با ژاک شیراک رئیس‌جمهوری فرانسه و سلف او سارکوزی، ماه عسل دلپذیری را بین استعمارگران و برادر انقلابی به وجود آورد...!

اکنون، سرهنگ قذافی همه آن ستاره‌ها را از دست داده است. اقدامات او برضد هرکس که مخالف او تلقی می‌شود، حتی مردم کشورش بر کسی پوشیده نیست. به دلیل همین اقدامات است که او امروزه هر چه ادعا می‌کند در کشورش با تروریسم مبارزه می‌کند و خواهان حمایت غرب از او به این بهانه است کسی دیگر حرف‌های سرهنگ را باور نمی‌کند. قذافی پیشتر از این همه برگ‌های خود را هزینه کرده و اکنون جز ورشکستگی چیزی در انبان ندارد.

حیدر سهیلی اصفهانی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها