آژانس رویایی (11)‌

موضوع، محرمانه

مقدمه نوشتن در مورد موضوعی که نمی دانید آخر و عاقبت آن چه می شود کمی سخت است، این که کلی فلسفه بافی کنید و آسمان و ریسمان را به هم ببافید و نهایتا بعد از کلی حاشیه رفتن و نصیحت، برسید به این که بگویید موضوع امروز ما درباره مثلا راه‌اندازی خط تولید کمپوت خیار است، اما بعد از چاپ مطلب ببینید که ای دل غافل در کل مطلب از کمپوت و خیار و این جور چیزها خبری نیست. جالب اینجاست که مطلب جدید برای خودتان هم تازگی دارد، قسمت ناجالب هم این است که در این گیر و دار یکی بگوید که نوشته شما را خوانده و با کلی شرمندگی مطمئن می‌شوید که مطلب بی‌سر و تهی از کار درآمده است (معمولا اگر مطلب خوبی نوشته باشید کسی به رویتان نمی‌آورد که آن را خوانده است) بگذریم، با تمام این تفاصیل تصمیم گرفتیم از این هفته تا اطلاع ثانوی (که ممکن است چند لحظه دیگر باشد) موضوع هفته را به کسی نگوییم، اصرار نکنید، چون فایده‌ای ندارد، ما یک کلمه هم نمی‌گوییم.
کد خبر: ۴۰۸۱۳۷

سیانکی: فکر می‌کنید موضوع را نگویید همه دق می‌کنند؟

... : نه، اصلا منظورم این چیزها نیست.

دلگشا: من موافقم، اینجوری هیجان بیشتری دارد.

... : بله همینه، البته نکته اصلی این است که قرار نیست ما همه چیز را بگوییم.

کاشفپور: حس غریبی به من می‌گوید، همین الان به ما توهین شد.

خوش‌کلام: موافقم، منظورش این بود که ما نفهمیم و اگر موضوع را نگوید هیچی نمی‌فهمیم.

... : آقایان شدیدا اصرار دارم که منظورم این نبود.

بوستانی: پس شفاف بگو این جنگولک‌بازی‌ها یعنی چه؟

سیانکی: اگر طفره بروی و واقعیت را نگویی با همین ماهیتابه می‌کوبم توی کله دلگشا!

آیدین: حال چرا دلگشای بیچاره؟

سیانکی: چون دلگشا تنها حامی این میرزا بنویس است.

... : آقا چرا توجه نمی‌کنید من که اول عرایضم خیلی شفاف عرض کردم در ضمن ... .

کاشفپور: حس غریبی به من می‌گوید همین الان دوباره به ما توهین شد.

خوش‌کلام: موافقم، توجه نمی‌کنید یعنی چه؟ الان یک توجهی نشانت بدهم که... .

بوستانی: آقایان خونسردی خودتان را حذف کنید، ببینیم حرف حساب این پسره چیست.

... : ای بابا کاش همان اول موضوع را می‌گفتم و این همه...

سیانکی: ببین پسرجان در لفافه حرف زدن و پیچاندن مردم کار خوبی نیست، حالا مثل بچه آدم خیلی شفاف منظورت را از این کارها بگو وگرنه با همین ماهیتابه می‌کوبم تو سر دلگشا.

دلگشا: آقای بوستانی من رسما اعلام می‌کنم که... خودم از این میرزا بنویس حمایت کردم لطفا به جناب سیانکی بفرمایید این ماهیتابه را سمت بنده نگیرد.

... : آآآآآخ، مخم ترکید!

بوستانی: چرا زدی تو سر این بینوا؟

سیانکی: 10 بار گفتم شفاف بگو، نگفت! ضمنا با انصرا ف دلگشا، شدیدا در اقلیت قرار گرفت.

خوش‌کلام: مگر کسی که در اقلیت باشد را باید کتک زد؟

کاشفپور: نباید کتک زد؟

یک ساعت بعد

بوستانی: ببین پسرجان شما شب یک آجر را لای نایلون مشکی بپیچید و یک گوشه‌ای بگذارید، به همه هم بگویید که به آن دست نزنند، خوب با این کار همه تا خود صبح کیسه را انگولک می‌کنند تا بلکه بفهمند داخل آن چیست.

خوش‌کلام: درسته، به خاطر همان نایلون سیاه آدم حساس‌تر می‌شود.

... : آقا نایلون سیاه را از کجا درآوردید من که همچین چیزی نگفتم، فقط عرض کردم موضوع را نمی‌گویم ضمنا بحمدالله همه چیز آنقدر واضح و شفاف است که نیازی به گفتن ندارد.

دلگشا: چی چی را واضح است من تا الان هیچی نفهمیدم.

... : خوب همین است دیگر عادت کرده‌ایم که همه مسائل را عینهو هلو... .

دلگشا: آها، هلو را فهمیدم همان که وزیر بود!

... : اجازه بدهید حرفم تمام شود، داشتم عرض می‌کردم که عادت کرده‌ایم همه مسائل را عینهو هلو صاف و پوست کنده به ما بگویند هیچ وقت هم دنبال کشف و شهود نرفته‌ایم.

خوش‌کلام: این یکی را راست می‌گوید در این شرایط گفتن بعضی مسائل زیاد خوبیت ندارد.

بوستانی: بله بعضی اوقات یک اشاره هم کافی است.

...: این هفته که گذشت اما از هفته بعد همین کار را می‌کنیم فقط یک اشاره کوچک، مثلا می‌گوییم «مسکن» شما بقیه قضایا را باید خودتان بفهمید که مثلا نرخ مسکن گران شده، اجاره خانه‌ها بالاست، نرخ‌گذاری از طرف مالکین و بنگاه دارها سلیقه‌ای است و هیچ نظارتی از هیچ جا به کار آنها نمی‌شود (مدارکش هم موجود است) و زیر این همه فشار، ملت عزیز دارند یواش، یواش له می‌شوند و... .

خلاصه زیاد دنبال ارجاع مستقیم به بعضی مسائل نباشید، گرچه خوشبختانه یا بدبختانه این روزها همه چیز به اندازه کافی شفاف است، فقط باید کمی دقت کنید، مثل همین داستان پایانی.

شرلوک هولمز (کارآگاه معروف) و دستیارش دکتر واتسن زیر یک چادر در دل کویر خوابیده بودند، نیمه‌های شب شرلوک هولمز بیدار شد و نگاهی به آسمان انداخت و گفت: واتسن بیدار شو به آسمان نگاه کن و بگو که چه می‌بینی؟ واتسن گفت: میلیون‌ها ستاره می‌بینم، هولمز گفت: چه نتیجه‌ای می‌گیری؟ واتسن گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می‌گیریم که در مقابل عظمت خداوند چقدر حقیریم، از لحاظ ستاره‌شناسی نتیجه می‌گیریم که ماه در برج مشتری است پس باید اوایل تابستان باشد، از لحاظ فیزیکی نتیجه می‌گیریم که مریخ در موازات قطب است پس ساعت باید حدود 3 نیمه‌شب باشد، شرلوک هولمز نگاهی به واتسن انداخت و گفت: تو خیلی احمقی واتسن، اولین و ساده‌ترین نتیجه‌ای که باید می‌گرفتی این بود که چادر ما را دزدیده‌اند!

حقیقت در یک قدمی است، باورکنید!

مهیار عربی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها