در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
هرچند در سالهای اخیر آفریقا با بهرهگیری از گوشهای از ظرفیتهای داخلی توانسته به نوعی ثبات نسبی دست یابد، اما بار دیگر شرایط داخلی و خارجی این قاره با چالشهایی مواجه شدهاند. بحران در ساحل عاج، تجزیه سودان، جنگ و حمله نظامیغرب به لیبی، دگرگونی در ساختار سیاسی تونس و مصر، بحران در سومالی، جنگ داخلی در بحران رواندا، آفریقای جنوبی و... بخشهایی از چالشهای درونی آفریقاست که این قاره را به دوران گذشته سوق میدهد. در این میان کشورهای غربی تکاپوی بسیاری را برای نفوذ در این قاره به بهانه مقابله با این روند آغاز کردهاند که کشتار در لیبی، دخالت آشکار در تونس، مصر و ساحل عاج، اجرای طرح تجزیه سودان و.. نشانههایی از این مداخلات است. براساس سیاستهای غرب نشان میدهد که آنها به دنبال ورود گسترده به آفریقا هستند در حالی که در سایه این تحرکات به ظاهر بشر دوستانه به دنبال رسیدن به منافعی خاص میباشند که یادآور اقدامات دوران سلطه گری آنها بر جهان است.
اهداف غرب در آفریقا
1 ـ تکرار بازی اقتصاد:
غرب همواره به دنبال تامین منابع اقتصادی بوده و در این راه نیز از هیچ اقدامی فروگذار نمیکند. اکنون غرب در عرصه داخلی با رکود شدید اقتصادی همراه شده که نتیجه آن را در موج اعتصابها و اعتراضهای مردمی میتوان مشاهده کرد. این بحران چنان گسترده شده که غرب حتی با اجرای طرح ریاضت اقتصادی نیز نتوانسته به مهار چالشهایی بپردازد. در صحنه اقتصاد بینالملل نیز غرب از یکسو جایگاه جهانی خود را در برابر سایر کشورها از دست داده و رقبایی همچون چین، هند، برزیل و آسهآن در حال جایگزین شدن به جای اروپا هستند. از سوی دیگر غرب برای تامین منابع اولیه خود بویژه در حوزه انرژی نیازمند رقیب دیرینه خود روسیه شده که هزینههای سنگینی برای آن به همراه دارد. دگرگونی در ساختار خاورمیانه، زمینه هراس شدیدی را در درون غرب بویژه در حوزه انرژی و بازار سرمایه ایجاد کرده، خصوصا اینکه توان مدیریت قیامهای مردمی در جهت منافع خویش را ندارد. در این شرایط غرب برای خروج از بحران اقتصادی و نیز رسیدن به منابع جدید به دنبال مناطقی جدید میگردد. آسیای مرکزی و قفقاز که تحت سلطه روسیه است، آمریکایلاتین نیز دیگر پذیرنده استعمار غرب نمیباشد. صرفا قاره آفریقاست که میتواند تا حدودی تامینکننده نیازهای غرب باشد. در این چارچوب غربیها همچنان خوی استعماری و سلطهطلبی را حفظ کردهاند و حاضر به پذیرش جایگاه برابر آفریقا نبوده و به دنبال سلطه بر این کشورها هستند. در این چارچوب آنها چند سناریو را در دستور کار قرار دادهاند. اولا در برخی مناطق مانند آنچه در ساحل عاج، چاد، سومالی و... روی داده با حمایت آشکار و پنهان از جنگهای داخلی فضایی باز را برای مداخله خود ایجاد میکنند. در برخی کشورها مانند سودان طرح تجزیه را اجرا میکنند در حالی که هدف آنها سلطه بر منابع عظیم این کشور در مناطق تجزیه شده و بعضا تکرار این سناریو در قبال سایر کشورهاست. در مورد برخی کشورها نیز به دنبال بهرهگیری از خواستههای مردمی برای تغییر حکومتها و سوق دادن آن به سمت حکومتهای وابسته و دست نشانده هستند، چنانکه این روند را در تونس و مصر میتوان مشاهده کرد. هر چند مردم این کشورها برای آزادی و پایان حاکمیت افرادی وابسته به غرب قیام کردهاند، اما غرب تلاش دارد با مصادره این قیامها آنها را به سمت اهداف خود سوق دهد. در برخی مناطق نیز غرب طرح اشغال و حضور نظامی را در پیش گرفته است. بر اساس طرحهای قدیمی، غرب به دنبال احداث 12 پایگاه نظامی در آفریقا برای سلطه بر این منطقه است که در دکترین راهبردی ناتو و آمریکا نیز به این امور اشاره شده است. آنها هر چند بر دیپلماسی تاکید دارند، اما نظامیگری را از ارکان کاری خود میدانند، لذا اجرای این سناریو در آفریقا را مهم میدانند. لیبی را میتوان اولین قربانی جنگ طلبی مستقیم غرب در آفریقا دانست. هر چند غرب از احتمال عدم حضور نظامی در این کشور سخن میگوید اما در نهایت آنها به دنبال ایجاد حکومتی دست نشانده و نوین و پذیرنده پایگاه نظامیغرب هستند که در سایه ادعاهای بشر دوستانه اجرا میشود. غرب لیبی را به سرزمین تاخت و تاز خود مبدل ساخته تا در سایه آن بتواند نظامیگریاش را در سراسر آفریقا اجرایی سازد. اشغال لیبی به هر صورتی که باشد از یک سو تامین کننده منافع انرژی غرب است و از سوی دیگر راه را برای سلطه بر سایر کشورهای آفریقایی و نیز منطقه استراتژیک مدیترانه هموار میسازد.2 ـ خروج رقیبان: در سالهای اخیر کشورهایی مانند چین، ژاپن، ترکیه، ایران، روسیه، هند و... توانستهاند از جایگاهی ویژه در قاره آفریقا برخوردار شوند به گونهای که بازیگران سنتی در این قاره نیز فرانسه و انگلیس در حاشیه تحولات قرار گرفتهاند. دیدگاههای ضد استعماری و تاکید آنها بر روابط برابر با آفریقا و بیداری نسبی ملتهای آفریقایی، گرایش به سمت بازیگران غیرغربی را به همراه داشته است. امری که عملا منافع غرب را تحتالشعاع قرار داده است. هرچند کشورهای غربی نظیر آلمان، انگلیس، فرانسه و آمریکا رقابتی شدید و پنهان را برای حذف دیگری در آفریقا صورت داده و تلاش میکنند تا به پایگاههای جدیدی در این حوزه دست یابند، اما در یک اصل به توافق رسیدهاند و آن جلوگیری از ورود سایر بازیگران به این حوزه است.
نکته: کشورهای غربی تکاپوی بسیاری را برای نفوذ در قاره آفریقا آغاز کردهاند که کشتار در لیبی، دخالت آشکار در تونس، مصر و ساحل عاج و اجرای طرح تجزیه سودان نشانههایی از این مداخلات است
غرب دریافته که جایگاه جهانی خویش را از دست داده و منافع چندانی در برابر سایر بازیگران ندارد، لذا سعی در احیای نظام سلطه در مناطق نفوذ گذشته بویژه حوزه آفریقا دارد. چنانکه نظریهپردازان غربی بارها تاکید کردهاند جنگها و رقابتهای آینده میان کشورها در حوزه آفریقا خواهد بود و غرب نیز جز حضور در این حوزه چارهای پیش رو ندارد. اکنون غرب با چالشهای گسترده و بر هم زدن نظم و ثبات در آفریقا سعی دارند تا از یکسو منافع جدیدی را برای خود احیا کنند و از سوی دیگر با ایجاد فضای ناامن سایر کشورها بویژه چین را از سرمایهگذاری در آفریقا منصرف کنند، البته چنانکه ذکر شد هرکدام از کشورهای آفریقایی در حاشیه این وحدت سعی دارند منافع استعماری گذشته را احیا و از حضور سایر رقبای غربی نیز جلوگیری کنند، چنانکه این سیاست را به صراحت در اقدامات نظامی و سیاسی فرانسه و انگلیس به عنوان استعمار گران دهههای گذشته آفریقا میتوان مشاهده کرد.
3 ـ حذف جهانی آفریقا: قاره آفریقا در سالهای اخیر در چارچوب اتحادیه آفریقا با 54 کشور توانسته است از جایگاه خاصی در معادلات بینالمللی برخوردار شود. این اتحادیه که در آرزوی ساختن ایالات متحده آفریقا بوده توانست ضمن حل چالشهای داخلی و برقراری ثبات نسبی در سراسر قاره، جایگاهی مردمی در معادلات جهانی کسب کند، به گونهای که دیگر جهان نقش این قاره را در تصمیمات بینالمللی نمیتوانست نادیده بگیرد. آفریقا تا مرحلهای پیش رفته که جهانیان بر لزوم اعطای یک کرسی دائم شورای امنیت به این قاره اذعان کردهاند این روند مسلما در چارچوب منافع غرب که از یکسو به دنبال استعمار آفریقا بوده و از سوی دیگر انحصار جهانی و عدم تغییر در ساختار نظام بینالملل را جستجو میکند، قابل پذیرش نیست.
براین اساس غرب سناریوهای گستردهای را در حوزههای اقتصادی، نظامی و سیاسی برای مقابله با این روند آغاز کرده است. شکستن وحدت داخلی با ایجاد اختلافات سیاسی و مرزی، ایجاد بحرانهای داخلی در کشورها برای دوری از تحولات جهانی و منطقهای، اجرای طرح اشغال کشورها نظیر آنچه در قبال لیبی روی میدهد، تخریب جایگاه جهانی با تبلیغات گسترده رسانهای برای نمایش فقر، جنگهای داخلی و بی ثباتی ایجاد شده در این قاره و... بخشهایی از این سیاست بوده است. غرب به هر نحوی تلاش دارد تا مانع حضور گسترده آفریقا در عرصه جهانی شود، چرا که از ورود بازیگرانی جدید به صحنه و تکرار آنچه در آمریکای لاتین روی داده در هراس است و سعی میکند با در حاشیه قرار دادن آفریقا ضمن تحقق اهداف استعماریاش نظم گذشته ساختار بینالملل را حفظ و به سیاستهای انحصارطلبانه خود ادامه دهد.
4 ـ منافع صهیونیستها: حقیقت انکارناپذیر بازیگری غرب برای تامین منافع صهیونیستهاست. صهیونیستها که در انزوای جهانی قرار دارند و در محیط پیرامون نیز دستاوردی نداشتهاند به دنبال رسیدن به منابع فراپیرامونی هستند. بخشی از این طرح در آسیای مرکزی و قفقاز از طریق روسیه تامین میشود و بخشی دیگر نیز توسط غربیها به اجرا درمیآید. صهیونیستها دریافتهاند که حضور مستقیم آنها در صحنه به دلیل انزجار جهانی به تخریب بیشتر منافعشان منجر میشود، لذا به دنبال استفاده از بازیگران حاشیهای برای رسیدن به مقاصد سلطهطلبانه هستند. آفریقا از جمله مراکز اصلی این تحرکات است، چنانکه اسناد نشان میدهد تجزیه سودان و بحرانهای ایجاد شده در بسیاری از کشورها برگرفته از خواست صهیونیستهاست. آنها برآنند تا در سایه تحرکات غرب و در فضایی آرام و به دور از تبلیغات اهداف خویش را در این قاره پیگیری کنند، در حالی که جهانیان غرب را میبینند و در سایه آنها اثری از صهیونیستها مشاهده نمیشود.
کلام آخر
در جمعبندی کلی از تحولات قاره آفریقا میتوان گفت غرب موج گستردهای از تحرکات را برای سلطه دوباره بر این قاره آغاز کرده است که نتیجه آن را در جنگها و ناآرامیهای این قاره میتوان مشاهده کرد. اکنون آفریقا را میتوان به صحنه جنگی شبیه دانست که در آن کشورهای آفریقایی برای حفظ استقلال و خروج از بحران، غرب برای رسیدن به منافع استعماری و کشورهایی مانند چین و روسیه برای مقابله با غرب به نزاع میپردازند. با تمام این تفاسیر غرب برای رسیدن به اهدافش با چالشهایی نظیر بحران اقتصادی و سیاسی داخلی، بیداری ملتهای آفریقا و تلاش آنها برای حفظ استقلال، حضور بازیگران قدرتمند فرامنطقهای در آفریقا، اختلافهای داخلی میان کشورهای غربی و... مواجه است که میتواند تاثیر بسیاری بر منافع آنها در این قاره داشته باشد. با این وجود میتوان گفت که آفریقا آیندهای بس دشوار و مبهم را در پیش رو دارد، بویژه اینکه غرب تمام اراده خود را برای احیای منافع استعماری به کار گرفته و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نیست.
قاسم غفوری
جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد