در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
با ورود نیروهای سپر جزیره بویژه نیروهای عربستانی به بحرین روند تحولات سیاسی و خیزشی مردمی در این کشور دچار نوسانات جدیدی شد. به نظر شما علل اصلی دخالت و تداوم حضور نیروهای سپر جزیره و عربستان در بحرین چیست؟
باید گفت یک نوع همگونگیهای گسترده بین بحرین و بین جامعه شرقی عربستان سعودی و استانهای قطیف و احساء وجود دارد. این همگونگیها از لحاظ بافت اجتماعی و فرهنگی است زیرا قبایل آن تقریبا بین این مناطق و بحرین مشترک است و به دلیل پیشینه تاریخی این مناطق ارتباطهای بسیار نزدیکی با هم داشتهاند. در حال حاضر نیز فاصله این دو یعنی مناطق شرقی عربستان و بحرین فقط یک پل است وارتباط به شکل گسترهتری و جود دارد و تاثیرپذیری متقابلی نیز بر هم دارند. لذا باید گفت با تغییر شرایط سیاسی در بحرین و گسترش اعتراضها همین مساله هم در قطیف و احساء آغاز شد و در نهایت عربستان احساس کرد که امنیت ملی خودش با مشکل مواجه شده است. حرکت اعتراضی در شرق عربستان نسبت به حرکت در داخل عربستان و بخش سنی این کشور نسبتا زودتر آغاز شده و منظمتر است. بنابراین عربستان برای حفظ امنیت خود وارد بحرین شد تا هم جنبش مردمی در بحرین را سرکوب کند و هم پیامی به داخل کشور خود بدهد و تاثیرگذاری خیزش بحرین بر مناطق شرقی و داخل کشور را منفک از یکدیگر کند.
این اقدام عربستان نیز چالشهایی را به وجود آورده است. نخستین چالش این است که موضع برخی کشورهای منطقهای و قدرتهای بینالمللی نسبت به دفاع و تعیین حق سرنوشت در لیبی و کشورهای دیگر عملا با نوعی انکار حق تعیین سرنوشت برای مردم بحرین همراه شده و این دوگانگی رفتار در میان کشورهای عربی و قدرتهای بینالمللی بویژه آمریکا و این کشورها را به نمایش گذاشته است. گذشته از این با بینالمللی کردن بحران بحرین، موضوعات دیگری را مطرح کرده و عربستان را با مشکل مواجه ساخته است. حضور نیروی سپر جزیره که بهانه دخالت و دعوت دولت بحرین از عربستان و اعزام نیرو بود خود در ارتباط با دشمن خارجی شکل گرفته است نه در ارتباط با تحولات داخلی درون کشورها. بحث دیگر در این زمینه این است که در قوانین حقوق بینالملل و قوانین بینالمللی ما یک سری قواعد آمره داریم و یک سری توافقنامه بین کشورها. در این بین معمولا قواعد آمره بر توافقها برتری دارد و فوق آنها به شمار میرود حق تعیین سرنوشت هم یکی از قواعد آمره بینالمللی است که بر هر گونه توافق بین دولتها برتری دارد. لذا با فرض این که دعوتی از سوی دولت بحرین صورت گرفته و سپر جزیره به بحرین وارد شده باشد این کنش نمیتواند ناقض حق تعیین سرنوشت اکثریت جامعه بحرین باشد. از این رو اقدام عربستان و حمایتهایی که از بحرین شد مبنای قانونی ندارد.
گذشته از این باید گفت رفتار عربستان پیشینه تاریخی سیاهی دارد و آن دخالت شوروی در چکسلواکی لهستان و آلمان شرقی در دهههای 1950 و 1960 میلادی تحت عنوان پیمان ورشو است. همین کشورهای غربی که اکنون از بحرین حمایت میکنند روزگاری بشدت اعتراض و بحث تعیین حق سرنوشت را به عنوان یکی از قواعد آمره مطرح در مقابل توافقهای این دولتها مطرح میکردند. در هر حال این رویکرد کشورها ونیروهای عربی منطقه بیانگر آن است که این کشورها از نظر رفتاری به تقلید از شوروی سابق و کشورهای بلوک شرق سابق روی آوردهاند تا این که رفتاری متناسب و متفاوت داشته باشند.
با توجه به نشست اخیر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس شاهدیم که نگرانیهای زیادی از سوی کشورهای این شورا نسبت به اوضاع بحرین ابراز میشود به نظر شما سیاستهای کلی شورای همکاری نسبت به بحرین چیست و آیا استفاده از ابزار اقتصادی در کنار ابزارهای نظامی برای بحرین راهگشا خواهد بود؟
در ارتباط با اجلاس اخیر کشورهای شیخنشین خلیج فارس باید گفت که این کشورها مجموعهای نسبتا فرهنگی، محافظهکار و از لحاظ ساختاری اکثرا نزدیک به هم هستند جدا از این، امیرنشین هستند و پادشاهی دارند و هر گونه تحول در یکی میتواند منجر به تحول در بقیه شود. به همین دلیل این کشورها به سرعت به بحرین نیرو اعزام کردند و پول در اختیار این کشور قرار دادند و تلاش دارند تا چنین اتفاقی دیگر در این مجموعه تکرار نشود. چرا که اگر چنین تحولاتی رخ دهد ممکن است دیگر کشورها را تحت تاثیر خود قرار دهد. به همین دلیل این نوع تصمیمگیریها در واقع برای حفظ نظامهای سیاسی موجود صورت میگیرد. گذشته از این چنین کشورهایی فکر میکنند چون کشورهایی عمدتا ثروتمند و صادرکننده نفت هستند با پول میتوانند همه بحرانها را حل و فصل کنند. در حالی که انگیزه اصلی این بحران مباحث اقتصادی نیست و در واقع بعد اصلی این بحران بحث کرامت انسانی است. زیرا مردم بحرین احساس میکنند کرامت آنان لکهدار و نقض شده است. من تصور میکنم با توجه به تصمیمات اجلاس اخیر این شورا در ریاض این کشورها پیام اصلی رفتارها و خیزشهای بحرین را درک نکردهاند و همچنان در چارچوبهای گذشته در حال مدیریت بحران هستند. به نظر من این نوع رفتارها نمیتواند برای بحران بحرین کارساز باشد.
اگر ما بخواهیم به نقد دو گانگی رفتاری کشورهای غربی بویژه آمریکا در خیرش انقلابی مردم بحرین در مقایسه با کشورهایی مثل لیبی، تونس و مصر بپردازیم به نظر شما علل اصلی این دوگانگی رفتاری کشورهای غربی و آمریکا در چه اموری نهفته است؟
پایه اصلی راهبرد سیاستهای غرب در منطقه خاورمیانه 2 مساله است: یکی حفظ امنیت اسرائیل و دیگری حفظ جریان نفت به قیمت ارزان. درمصر بحث نفت مطرح نبود در یمن و تونس نیز مطرح نیست، اما در جایی که نفت وجود دارد مثل لیبی ما میبینیم این رفتار تغییر پیدا میکند. خلیج فارس با توجه به این که نیمی از نفت وارداتی غرب را تامین میکند و گذشته از آن نیز حساسیت خاصی دارد دیگر با لیبی هم قایل قیاس نیست زیرا لیبی نفت اروپا را تامین میکند نه آمریکا. به همین دلیل هم میبینیم مثلا فرانسه و ایتالیا و حتی آلمان حضور گستردهتری در لیبی نسبت به آمریکا دارند، اما در خلیج فارس به دلیل این که این نفت انرژی آمریکا را تغذیه میکند و اگر بحرانی در آن اتفاق افتد قیمت نفت معلوم نیست به چند صد دلار برسد لذا رفتار آمریکا متفاوت میشود. دیدیم که اوباما هم تعارفی در این زمینه نداشت و اعلام کرد موضعگیریهای آمریکا براساس منافع این کشور صورت میگیرد و مباحث دیگر در اولویتهای بعدی قرار دارند. اظهارات اوباما بیانگر این امر است که برای واشنگتن حقوق بشر و مسائل دیگر دکور است و موضعگیری این کشور براساس منافع خود صورت میگیرد.
رژیم بحرین کوشیده است تا با وضع حالت فوقالعاده بحران و خیزش مردمی را مدیریت کند. این سیاست تا چه حد میتواند جنبش مردمی را سرکوب سازد؟
حالت فوقالعاده وضعیت ویژهای است و در زمانی که امنیت یک کشور با چالشهایی روبهرو شود از آن استفاده میکنند. زیرا دولت دربازداشت، کنترل و نگهداری افراد و تامین امنیت دست بازتری خواهد داشت، اما باید گفت که این شرایط شرایط پایداری نیست یعنی الان زندگی و اقتصاد در بحرین متوقف شده و خود دولت هم اعلام کرده روزانه میلیونها دلار ضرر میکند. بیشک این وضعیت قابل استمرار نیست اگرچه کشورهای منطقه سعی کنند با پولهایی که در اختیار دولت بحرین قرار میدهند این شرایط را قابل تحمل سازد، من تصور نمیکنم این شرایط برای برون رفت از بحران کمکی کند. زیرا با هر فردی که در این کشور به شهادت میرسد اصرار مردم بر ادامه این راه افزایش مییابد و مرگ افراد که در این کشور محافظهکار که عشیره و قبیله دارند آنان را مصممتر به ادامه راه میکند و در واقع این رفتار دولت نارضایتی متراکمی رابه وجود میآورد و امکان حل بحران را هر چه بیشتر دور از دسترس قرار میدهد.
با توجه به شرایط نوین بحرین و سرکوب مداوم و گسترده داخلی و خارجی، برخی معتقدند خواستههای مردم و مخالفان شیعی و حتی سنی رادیکالتر خواهد شد و از قالب اصلاحطلبانه خارج میشود. نظر شما در این زمینه چیست؟
رویوران: پایه اصلی راهبرد سیاستهای غرب در منطقه خاورمیانه 2 مساله است: یکی حفظ امنیت اسرائیل و دیگری حفظ جریان نفت به قیمت ارزان. درمصر بحث نفت مطرح نبود در یمن و تونس نیز مطرح نیست، اما در جایی که نفت وجود دارد میبینیم این رفتار تغییر پیدا میکند
ادامه این بحران مهمترین اهداف عربستان را برای دخالت در این کشور با چالش مواجه میکند. زیرا عربستان به بحرین وارد شد تا بحران را جمع کرده و تاثیرگذاری آن را بر شرق و مناطق نفتخیز و شیعهنشین خود کمتر کند، اما ادامه بحران عملا تهدید درونی این کشور را بیشتر میکند، چه این که حرکت شیعیان در داخل عربستان موجب شده است تا در درون عربستان هم حرکتهایی از سوی مردم و مخالفان صورت گیرد و در ریاض، جده و... عدهای بازداشت شدند و در آینده نزدیک هم مردم قرار است اعتراض کنند. در واقع این رفتارهای سرکوبگرانه، رفتارهای واکنشی است تا راهحلهایی اصولی. لذا در مدیریت بحران با چالشهای بیشتری روبهرو خواهند شد. اکنون نیز افزایش سرکوب باعث شده تا خواستههای مردم رادیکالتر شود و شعارهایی مبنی بر حذف خاندان آل خلیفه توسط مردم مطرح میشود. در این بین تداوم سرکوب و بحران قطعا به رادیکالیزه شدن آن خواهد انجامید.
برخی کشورهای عربی و دولت بحرین تلاش میکنند تا خیزش مردمی بحرین را در قالب تقابل شیعه و سنی مطرح کنند. به نظر شما این امر تا چه اندازه به حقیقت نزدیک است؟
اعتراضات بحرین تفاوتی با بحران در مصر، یمن، لیبی و تونس ندارد. اقلیتی که در بحرین حاکم هستند، اقلیتی مذهبی نیست. در بحرین اقلیت حاکم آل خلیفه هم شیعه و هم سنی را عملا تحت سلطه خود درآورده است. این که بیش از نیمی از وزیران کابینه باید از آل خلیفه باشد تحقیر جامعه است. معنی آن این است که اکثریت شیعه یا اقلیت سنی شایستگی لازم را ندارند و تنها آلخلیفه است که توانایی این کار را دارد. چنانچه نخستوزیر حدود 41 سال است که در این کشور حاکم است. در این حال دولت بحرین سعی میکند تا با سنگر گرفتن پشت عنوان مذهبی، 30 درصد جامعه سنی را در کنار خود و در مقابل شیعیان قرار دهد یا از ترس به دست گرفتن قدرت توسط شیعیان، اهل سنت را پشتسر خود بسیج کند. در حالی که واقعیت این است که وضعیت بحران بحرین با لیبی و... فرقی نمیکند. در این راستا به نظر من شاید طرح موضوع مذهب در بحرین توصیف بخشی از بحران است و در واقع ابزار مذهبی توسط آل خلیفه به عنوان سوپاپ اطمینانی برای حفظ قدرت توسط آل خلیفه مورد سوءاستفاده قرار گرفته است، چه این که سنیهای بحرین نیز در حال آگاه شدن هستند و این واقعیت را درک میکنند.
با توجه به این که در چند هفته اخیر دولت منامه کوشیده است تا با فرافکنی بحران کشور خود انگشت اتهام را به سمت ایران نشانه رود علل این رویکرد را در چه میدانید؟
علت اصلی همان دوگانگی رفتاری کشورهای خلیج فارس و کشورهای قدرتمند غربی است که در موضعگیری نسبت به بحرانی مثل لیبی متناقض با بحرین عمل میکنند، یعنی از یک طرف از حق تعیین سرنوشت در کشوری مثل لیبی حمایت میکنند، اما از طرفی در همان زمان در بحرین این حق را انکار میکنند. از سوی دیگر، دولت بحرین و متحدانش برای این که به نوعی این چالش را پنهان کنند فرافکنی کرده و ایران رابه دخالت متهم میکنند و میگویند که اختلاف را در بحرین شیعی و سنی میکند، در حالی که این گونه نیست و ایران سیاست خارجی خود را براساس مذهب تعیین نکرده بلکه براساس اولویتهای امت اسلامی تعیین کرده است. به همین دلیل هم بحث فلسطین در اولویتهای ایران قرار دارد. از طرفی، ایران نیز در هشدارهایی که به دولت بحرین میدهد از موضع مذهب برخورد نمیکند بلکه از موضع غیرمذهبی کردن بحران برخورد میکند. ایران احساس میکند در کل منطقه که جامعه مختلط مذهبی وجود دارد مطرح کردن بحث شیعه و سنی امنیت ملی کشورهای منطقه را تهدید میسازد.
آیا با تداوم بحران در بحرین و ادامه اعتراضها میتوان شکافی را در خاندان حاکم آل خلیفه شاهد بود؟
باید گفت یکی از مهمترین علل ناآرامیها در بحرین رفتار نخستوزیر این کشور است یعنی نخستوزیری که 41 سال در قدرت بوده و به تنهایی نزدیک به یک دهم زمینهای بحرین را تصاحب کرده است. او همچنین رقابت کثیفی را در جمع ثروت و ثبت شرکتها آغاز کرده است. با توجه به این که پادشاه و ولیعهد بحرین جوانترند و در یک دهه اخیر روی کار آمدهاند سعی میکنند تا رفتارهای جدیدی را از خود نشان دهند. این شکاف در حاکمیت نیز به نفع مخالفان است. پادشاه در حال بررسی این مساله است که در صورت امکان با عزل نخستوزیر به نوعی رضایت جامعه و معارضان را به دست آورد و با اصلاحات سیاسی این کار را انجام دهد. در عین حال باید گفت مسائلی که باعث نارضایتی مردم شده است فقط رفتار نخستوزیر نیست بلکه این بخشی از خواستههاست.
با توجه به شرایط فعلی کشور و چینش نیروهای سیاسی چه سناریوهایی را میتوان برای تحولات بحرین پیشبینی کرد؟
در بحرین، شرایط برگشتناپذیر شده است یعنی این که شرایط به قبل از خیزش برگردد تصور خام و سادهای است. هیچ راهی بجز تحولات در این کشور قابل تصور نیست و حتی خود نظام حاکم نیز به این جمعبندی رسیده که بازگشت به وضعیت قبلی امکانپذیر نیست چون مردم آگاهتر شده و قیام کردهاند در نتیجه، نمیتوان تصور کرد که جامعه کنونی جامعه قبل از قیام باشد. برداشت من این است رژیم حاکم یا با اصلاحات محدود سیاسی رضایت مردم را جلب کند و به این ناآرامیها پایان دهد یا این که دولت رفتار خود را در قبال مخالفان ادامه دهد و مردم هم به مخالفتها ادامه دهند تا دگرگونیهای بنیادین در این کشور صورت گیرد و تحولی انجام شود. از این رو باید گفت بحرین در آستانه تحول قرار دارد چه به صورت جزئی چه به صورت کلی و چیزی جز این قابل تصور نیست.
اگر در شرایط کنونی در بحرین با سرکوب گسترهتر مردم از سوی دولت و نیروهای خارجی مواجه شویم آیا احتمال واکنش بیشتر و جدی نهادهای بینالمللی، شورای امنیت سازمان ملل و... وجود دارد؟
من بعید میدانم، چون آمریکا ناوگان پنجم خود را در بحرین دارد و به نوعی نیز یکی از ابزارهای حفظ نظام آل خلیفه همین سیاستهای غرب است. به عبارت دیگر، هر چند غربیها حضور خیابانی ندارند، اما به حمایت سیاسی از نظام بحرین مشغولند لذا من بر این نظرم که آمریکا یاد گرفته که به جای حضور میدانی در بحرین در مدیریت بحران حضور داشته باشد. با این حال، به اعتقاد من قدرتهای بینالمللی در بحرین بیش از آنچه اکنون حضور دارند حضور دیگری پیدا نمیکنند و در همان حال در بعد سیاسی هم با فرافکنی و متهم کردن ایران رفتار دولت بحرین را در مقابل مخالفان توجیه میسازند.
در صورت تداوم بحران در بحرین این امر چه پیامدهایی بر سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس خواهد داشت؟
ادامه بحران در بحرین بر عربستان تاثیر مستقیمی خواهد داشت و بر دیگر کشورها نیز تاثیرات متعددی دارد. چون تحرک سیاسی و سازماندهی سیاسی به شکل گسترده در منطقه وجود ندارد و در عین حال نیز کشورهایی ثروتمند هستند، تداوم این بحران نوعی آگاهی را به وجود خواهد آورد و باعث میشود که این نوع حرکتها در منطقه گسترش یابد.
چنانچه بحران و سرکوب در بحرین تداوم یابد آیا میتوان انتظار داشت سازمان کنفرانس اسلامی در حل این بحران نقشی ایفا کند؟
سازمان کنفرانس اسلامی متاسفانه نقش اصلی خود را ایفا نمیکند و در بحرانهایی مانند لیبی، کاری صورت نمیدهد. چنانچه میبینیم این ناتو است که در این امر دخالت میکند. در واقع سازمان کنفرانس اسلامی از بحرانهای زیادی رنج میبرد و این نهاد اسلامی تاکنون موفق نبوده است. گذشته از این چون مقر این سازمان در عربستان سعودی است و تاثیرپذیریای نیز از این کشور دارد نهادی توانمند برای حل بحرانها به حساب نمیآید.
علی رمضانی / جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد