سه روایت از یک پرونده همسرکشی

شک، عامل اصلی قتل بود

وقتی عصبانیت و کینه‌ای که مهرداد از همسرش داشت دور گردن مینا گره خورد و جان او را گرفت سرنوشت سیاوش کودک 6 ماهه‌اش هم تغییر کرد. حالا به جرات می‌توان گفت این کودک قربانی اصلی این جنایت است. با این حال مهرداد با درخواست مادر همسرش در آستانه قصاص قرار دارد. او 2 هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
کد خبر: ۳۸۶۴۱۱

شفیعی نماینده دادستان تهران که در این پرونده کیفرخواست را خواند درباره اتهام مهرداد و جزئیات قتل می‌گوید: این پرونده با تسلیم شدن قاتل، یعنی مهراد، باز شد و از جمله پرونده‌هایی بود که در آن همه چیز خیلی روشن و واضح بود. مهرداد بعد از به قتل رساندن همسرش مانند بسیاری از قاتلان بلافاصله از کاری که کرده بود پشیمان شد و خود را تسلیم پلیس کرد. این مرد وقتی نزد پلیس رفت به ماموران گفت همسرش را به قتل رسانده و فرزندش را هم جای امنی سپرده است.

نماینده دادستان ادامه می‌دهد: زمانی که ماموران به خانه مهرداد رفتند متوجه شدند زن جوانی روی تختخواب افتاده است. حالت صورت این زن نشان می‌داد خفه شده است طرز قرار گرفتن دست‌هایش نیز نشانگر این بود که او تلاش داشت خود را نجات دهد. روی بدن مینا آثار جراحت وجود داشت و این نشان‌دهنده آن بود که مهرداد مدت زمان طولانی را در مجادله با همسرش گذرانده بود. آن‌طور که تحقیقات ما نشان داد این مرد از مدت‌ها قبل با همسرش درگیری داشت البته مهرداد حرف‌هایی در مورد همسرش می‌زند، اما مدرکی برای آن ندارد. او به گفته خودش با عشق همسرش را انتخاب کرد و برای رسیدن به او تلاش زیادی انجام داد وقتی زوجی با علاقه یکدیگر را انتخاب می‌کنند و برای این عشق می‌جنگند بنابراین خیلی بعید است که محبت آنها در فاصله بسیار کمی از بین برود. به نظر می‌رسد مهرداد مرد شکاکی است و به همین دلیل هم همسرش را به قتل رسانده است.

شفیعی درباره دیگر دلایل این قتل می‌گوید: فاصله فرهنگی بین این زوج و تفاوت در خواسته‌های آنها باعث از بین رفتن زندگی‌شان شد. آن‌طور که تحقیقات ما نشان داد آنها پیش از این یکبار درگیر شده و حتی تصمیم به جدایی گرفته بودند، اما وساطت خانواده‌ها باعث شد دوباره با هم زندگی کنند. به هر حال ادعاهایی که مهرداد مطرح کرده بدون سند و مدرک است و مهرداد نمی‌تواند ادعا کند همسرش مهدورالدم بوده است. ضمن این‌ که هر کس با هر ادعایی نمی‌تواند دست به آدم‌کشی بزند. همسر مهرداد اگر جرمی مرتکب شده بود باید از سوی قانون محاکمه و مجازات می‌شد و نه به دست مهرداد. بنابراین دلایلی که او برای قتل مطرح کرده است اصلا قابل قبول نیست و من
به عنوان نماینده دادستان تهران درخواست مجازات او را کرده‌ام.

با این ازدواج مخالف بودم

مادر مینا هنوز داغدار دختر جوانش است. او می‌گوید: وقتی مهرداد به خواستگاری مینا آمد، به دخترم گفتم این پسر لیاقت تو را ندارد. اما مینا عاشق شده بود. گفتم او نمی‌تواند زندگی خوبی برای تو درست کند و تو نابود می‌شوی، اما باز هم توجه نکرد. مهرداد و مینا هر دو به این ازدواج اصرار داشتند. آنها می‌گفتند پول نمی‌تواند تعیین‌کننده باشد و عشقی که آنها دارند تضمین‌کننده خوشبختی آنهاست.

این زن ادامه می‌دهد: آنچه را من می‌دیدم دخترم نمی‌دید و عشق آن‌قدر چشمانش را کور کرده بود که حاضر نبود سختی‌های این زندگی را قبول کند چاره‌ای نبود من به این ازدواج رضایت دادم. دخترم را در رفاه بزرگ کرده بودم و می‌خواستم او خوشبخت باشد، اما این راهی بود که مینا خودش انتخاب کرده بود و مخالفت‌های من نمی‌توانست چاره‌ساز باشد. مهرداد عروسی بسیار معمولی برای دخترم گرفت و خانه‌ای در یکی از پایین‌ترین مناطق تهران اجاره کرد و گفت باید آنجا زندگی کنند. من چاره‌ای نداشتم جز این که دورادور از مینا حمایت کنم.

زن داغدار درباره روزی که دخترش با حالت قهر خانه شوهرش را ترک کرد، می‌گوید: آن روز من خیلی ناراحت بودم دخترم با مهرداد درگیر شده بود و به خاطر سیلی‌ای که خورده بود به خانه ما آمد. گفتم جدا شوید بهتر است، می‌دانستم که مهرداد وصله نچسبی برای خانواده ماست. با این حال دخترم دوست نداشت طلاق بگیرد و می‌گفت فقط می‌خواهد شوهرش تنبیه شود. دخترم ازدواج کرده بود و دیگر من نمی‌توانستم برایش تصمیم بگیرم.

بعد از یک ماه مهرداد و خانواده‌اش برای بردن دخترم آمدند و او را بردند. فکر می‌کردم زندگی دخترم رو به عادی شدن می‌رود، اما اشتباه می‌کردم. او بعد از مدتی باردار شد و این بارداری شرایط را سخت‌تر کرد و در نهایت هم بعد از به دنیا آمدن بچه‌اش شوهرش او را کشت. مینا دختر شادی بود و دوست داشت با همه رفت و آمد داشته باشد اما شوهرش این‌طور نبود. آنها از دو فرهنگ جداگانه بودند و به درد هم نمی‌خوردند.

این زن می‌گوید حاضر نیست قاتل دخترش را ببخشد و می‌خواهد او را مجازات کند: نوه‌ام پدری قاتل دارد و چنین پدری صلاحیت پدر بودن را ندارد. این مرد جان دخترم را گرفته است و تقاضای مجازات او را دارم و از این درخواست نخواهم گذشت.

او به من خیانت کرد

مهرداد مدتی است که در زندان به سر می‌برد و در انتظار پایان پرونده‌اش است. قصاص یا بخشش؟ مهرداد نمی‌داند مادر همسرش چه تصمیمی در مورد او می‌گیرد. او در انتظار این تصمیم است. هر چند مادر مینا اعلام کرده خواهان قصاص قاتل دخترش است و نمی‌خواهد او را ببخشد، اما مهرداد همچنان امیدوار است.

گفت‌وگو با این متهم به قتل را بخوانید:

***

چه مدتی با همسرت زندگی کردی؟

حدود یک سال و نیم بود که با هم زندگی می‌کردیم.

او را دوست داشتی؟

بله او را بسیار دوست داشتم و عاشقش بودم. او همسرم بود و من عاشقانه او را دوست داشتم.

چطور با همسرت آشنا شدی؟

همسرم را در خیابان دیدم و با هم آشنا شدیم. مثل خیلی از دخترها و پسرهایی که اتفاقی با هم آشنا می‌شوند. از همان لحظه اول که دیدمش عاشقش شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم.
2 ماه از آشنایی ما گذشته بود که احساس کردم او زن زندگی است. او هم عاشق من شده بود.

از همان ابتدا با هم مشکل داشتید؟

نه این‌طور نبود ما همدیگر را دوست داشتیم و قرار بود زندگی خوبی داشته باشیم. من فکر می‌کردم مینا مرا دوست دارد و به خاطر من سختی‌ها را تحمل می‌کند، اما او این کار را نکرد و تا جایی که می‌توانست زندگی ما را دچار بحران کرد.

مگر نه این ‌که تو و مینا با هم ازدواج کرده بودید و این انتخاب خودتان بود، چطور شد که این‌طور زندگی‌تان نابود شد.

ما با هم زندگی خوبی داشتیم، اما مینا زیاده‌خواهی می‌کرد و مرتب از من چیزهایی می‌خواست که اصلا نمی‌توانستم برآورده کنم.

همسرت چه می‌خواست که باعث شد او را به قتل برسانی؟

من او را دوست داشتم، اما نمی‌توانستم پولی که او می‌خواست تا خرید کند و لباس‌های مورد علاقه‌اش را بخرد تهیه کنم .مینا دوست داشت مرتب لباس بخرد و با دوستانش بیرون برود. او اصلا لباس تکراری نمی‌پوشید و می‌گفت جلوی دوستانش خجالت می‌کشد. ما با هم ازدواج کرده بودیم، اما او هیچ‌کدام از وظایفش را درست انجام نمی‌داد و مرتب مرا آزار می‌داد.

شما که تا این حد با هم مشکل داشتید پس چرا بچه‌دار شدید؟

مشکل ما بچه نبود قبل از این ‌که بچه‌دار شویم مینا یک بار قهر کرد و به خانه مادرش رفت من می‌دانستم مادرش خیلی او را تحریک می‌کند و از آنجایی که دوست نداشتم زندگی‌ام با همسرم به هم بخورد با این ‌که حق با من بود رفتم و عذرخواهی کردم. به خانه برگشتیم و به این نتیجه رسیدیم که بچه‌دار شویم. این تصمیم هر دوی ما بود.

یعنی همه مشکلات شما حل شده بود که تصمیم به بچه‌دار شدن گرفتید؟

ما فکر می‌کردیم بچه‌دار شدن مشکلاتمان را حل می‌کند، اما بدتر شد.

بیشتر توضیح بده؟

همسرم با مردان دیگر ارتباط برقرار می‌کرد و هر چه اصرار می‌کردم این کار را ادامه ندهد توجهی نمی‌کرد. تا این‌ که یک روز من با چشمان خودم او را دیدم که سوار ماشین مرد غریبه‌ای شده بود.

موضوع را با همسرت در میان گذاشتی؟

بله به او گفتم که دیدمش البته من با ماشین خودم آنها را تعقیب هم کردم، اما نتوانستم به آنها برسم و مرد پژوسوار فرار کرد. شب وقتی به خانه برگشتم موضوع را به همسرم گفتم. او انکار کرد و گفت که با مردی نبوده است، اما من او را دیده بودم و بر سر همین موضوع بشدت با هم
جر و بحث کردیم.

شاید اشتباه دیده‌ای و آن زن همسرت نبوده است؟

چند ماه بعد وقتی همه چیز عادی شد و من و همسرم آشتی کردیم دوباره دیدم که تلفن‌های مشکوکی به خانه و تلفن همراه همسرم می‌شود و دوباره متوجه شدم که او ارتباط برقرار کرده است. تصمیم گرفتم از او جدا شوم. اما باز هم آشتی کردیم .بار آخر وقتی او عکس مردی را به من نشان داد و گفت که دوست دارد من مثل آن مرد لباس بپوشم اطمینان پیدا کردم آنچه دیده بودم درست بود و آن‌قدر عصبانی شدم که بعد از جر و بحث و زد و خورد تصمیم گرفتم او را بکشم و با روسری خفه‌اش کردم.

بچه‌ات را چه کردی؟

او را به خانه برادرم بردم و به همسر برادرم سپردم و بعد خودم را به ماموران معرفی کردم.

پشیمان نیستی؟

پشیمان هستم، اما چه سود. مادر مینا گفته است گذشت نمی‌کند و من می‌دانم آن‌قدر پول دارد که تفاضل دیه را بپردازد و من را اعدام کند، اما امیدوارم به فرزندم رحم کند و این کار را نکند. من از او تقاضای بخشش دارم.

داوود ابوالحسنی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها