در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
تاشیسم (اجرای نمایشی) غزل در سالهای بعد (همچون هر حرکت دیگری) خود به امری آشنا تبدیل شد و نقشزنان آن، امیدها را برنتافتند و گرفتار خط و خال کلمات شدند. در دهه80 به مدد پدید آمدن وبلاگ فارسی و به پشتوانه تئوریهای ادبی در شعر سپید، رنگهای دیگری از صدای غزل نمود پیدا کرد که زنگی دیگرگونه و مخاطبانی داشت تا برای آنها به صدا درآید. این جریان که بیشتر خود را غزل پست مدرن و پساغزل مینامد با واکنشهای متفاوتی روبهرو شد. عدهای با طرفداری از آن خود را با این جریان و جوانان هماهنگ کردند و معدودی نیز که تصور میشد ذهنی نواندیش داشته باشند به مخالفت صریح با این حرکت برخاستند و بیشتر از آن که به این نوع شعر و دستاوردهای آن بپردازند به ترکیب غزل پست مدرن خرده گرفتند. جدای از داوریهای ارزشی و ساختاری و به دور از هر گونه سنجش نظری، آنچه بیشتر خود را در این میان نشان میداد مرکز گریزی این جریان بود چرا که به واسطه فضای مجازی صدای شهرستانیها این بار هم از فرکانس تهرانیها شنیده میشد. مریم حقیقت یکی از این صداها بود که از شهرستان جهرم جایی که لیمو، خرما و زغالش شناخته شده بود غزلهای متفاوت مینوشت و با راهاندازی و به روز کردن چندین وبلاگ در حوزه پسا غزل جای خود را بین جوانان باز کرد.
حقیقت ، توانست طی زمانی مشخص در جشنوارههای آیینی و فضای مجازی، خود را به عنوان یکی از شاعران این جریان مطرح کند و تا آنجا پیش رفت که برای حرکت خود مانیفست نیز نوشت. اما امسال آنچه از او منتشر شد زیاد منطبق با اصول و شیوههای غزل پسامدرن که ایشان یکی از مدافعان آن هستند، نبود. بلکه دو کتاب بود؛ یکی با عنوان « تا دست به واژه میزنم میسوزد» که مجموعه رباعیهای این شاعر را در بر میگیرد و توسط نشر فصل پنجم منتشر شده و دیگری مجموعه ای است از اشعار آیینی با عنوان « دلم شعر است »که انتشارات آرام دل آن را چاپ کرده است.
برآیند مخاطب از این دو دفتر این است که سرودههای این دو کتاب بیشتر شبیه شعرهای سفارشی و جشنوارهای است تا شعرهایی که شاعر بخواهد از آنها سنگری بسازد در مقابل دیدگاه منتقدان. آنچه این دو کتاب نشان میدهد این است که حقیقت از آن شاعرهایی نیست که برای سرودن نیازی به قافیهچینی و زور زدن داشته باشد. به نظر میرسد کلمهها که ابزار کارش هستند توی دستهایش قل میخورند و روی کاغذ میریزند اما با توجه به تعاریفی که از پسا غزل دارد اگر درست بر کاغذ ننشستند او توانایی کارکشیدن از آنها و جور کردنشان را دارد و میتواند آنها را به گونهای بازی دهد که فرمهای تازه شکل بگیرد. تم اصلی هر دو کتاب گویای نگاهی متعهدانه است که بر باورها و اعتقادات او استوار است، هرچند نگاه ایدئولوژیک حقیقت در این دو کتاب نتوانسته از پس مفاهیم و معناها، فرم و شکلی تازه برای شعر آیینی عرضه کند اما بیشک برای او، گفتن از این مضامین و آیینها مهمتر از تئوریها و نظریههایی است که او خود را واضع آن میداند.
تا دست به واژه میزنم میسوزد ، شامل 102 رباعی است که با مضامینی مذهبی، اجتماعی و عاشقانه و پر زدن در هوای شهرهای شمالی، اصفهان و مشهد و با استفاده از شعارها و اصطلاحاتی همچون بر سفره دل سهم عدالت هستی و...سروده شده است. رباعیهای این دفتر بیشتر بیان همان دغدغههای ازلی ـ ابدی شاعران است که با زبانی خودمانی و امروزی شکل گرفته است:
گفتند حذر کن که دلش آهنی است
تقدیر تو بعد از او پر از روشنی است
تا رفتی و آواره شدم فهمیدم
مفهوم عمیق دوستی دشمنی است
کتاب دلم شعر است، شعرهای مذهبی حقیقت را در بر میگیرد و به دو بخش خیرالعسل و خیرالغزل تقسیم شده است و بیشتر شعرها در قالب غزل و مثنوی سروده شدهاند. نوآوریهایی که حقیقت در اشعار آیینی این دفتر انجام داده است تکرار الگوهایی است که شاعران دیگر در ژانرهای غیرمذهبی تجربه کردهاند. او شعر کبوترانه را با استفاده از سطرهایی از فروغ سروده است:
نکته: مریم حقیقت از آن شاعرهایی نیست که برای سرودن نیازی به قافیهچینی و زور زدن داشته باشد. به نظر میرسد کلمهها که ابزار کارش هستند توی دستهایش قل میخورند و روی کاغذ میریزند
آهای یک نفر از من سراغ میگیرد؟
به سمت او که نباید چراغ میگیرد؟
دلم گرفته به ایوان... چقدر تاریکم
به لحظههای غریب ستاره نزدیکم
یا غزل دخیل چاه که با تمایز وزنی تعمدی سروده شده است:
همیشه مقصد راهی شدم که نبود
اسیر چشم سیاهی شدم که نبود
همیشه از علی از عشق دم زدم اما
دخیل غربت چاهی شدم که نبود
تو تکیهگاه منی تا همیشه بمان
چه سرنوشت... پناهی شدم که نبود
کبوترانه پلنگ همیشه دردم که
اسیر پنجه ماهی شدم که نبود
تمام آنچه ندارم سیاه چشم قشنگ
دوباره مقصد راهی....
پرواز سهم بالم نیست
بی تو
این جاده مسافر میخواهد
هم بال میشوی پروازم را؟
مجموعه دلم شعر است دارای مقدمهای است که مریم حقیقت تلاش میکند به پرسش چرا پساغزل؟ پاسخ دهد و این پاسخ در تضادی صریح با اشعار مابعد خود قرار میگیرد. اما کجاست که ما از دست این تضاد در دنیای مدرن خلاصی یابیم؟ بعد از خواندن این مقدمه یاد دستورالعمل جمیز ان.پاول در کتاب پست مدرنیسم برای مبتدیان میافتیم که در آنجا شیوه تبدیل یک جمله معمولی را به یک جمله پست مدرن آموزش میدهد و میگوید برای پست مدرن جلوه کردن باید یکسری واژهها و عبارت نامشخص و گنگ و اسرار آمیز را جایگزین عبارات معمولی و معنادار کنید، طوری که معنا و مفهوم را از جمله مورد نظر بگیرید.
مجید کوهکن / جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد