
جام جم: «ما و تحریمها»
«ما و تحریمها» عنوان دیدار اول روزنامه جام جم به قلم دکتر علی دارابی است که در آن می خوانید:
واقعیت آن است که تهدیدها، تحریمها، فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی پدیدهای تازه برای ایران نبوده و نیست.
انقلاب اسلامی از عدالت و صلح جهانی، امنیت و آرامش برای همه ، محکوم کردن تجاوز و اشغالگری، آزادی، اخلاق و معنویت برای همه و بالاخره از برابری و تساوی در حقوق ملتها در مجامع و نهادهای بینالمللی سخن میگوید و این ارزشهای نوین بشری که دنیا مشتاق و پذیرای آن است مورد اقبال قدرتهای زورگو و استکباری جهان نیست.
لذا برای مقابله با این انقلاب و پیامهای جهانی آن، از هر توطئهای علیه ملت بزرگ ایران و انقلاب جهانی آن کوتاه نمیآیند و به قول دکتر شریعتی تضاد و تقابل «حقیقت محکوم» و «واقعیت حاکم» داستان جدال همیشگی حق و باطل است که بهرغم خواست بدخواهان، این انقلاب اسلامی بوده که در کشاکش تحریمها، تهدیدها، چالشها، بحرانها و به لطف الهی، وحدت ملی و رهبری بیبدیل توانسته است سربلند بیرون آید.
تشدید تحریمهای 27 کشور عضو اتحادیه اروپا که بیش از 66 شرکت و اشخاص حقیقی و حقوقی را در برمیگیرد، بیانگر تداوم همان روند اعمال محدودیتها و تلاش برای جلوگیری از پیشرفت و آبادانی ایران اسلامی است.
بیتردید کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا حفظ موجودیت و منافع صهیونیسم بینالملل و اسرائیل غاصب، استمرار صدور نفت ارزان از خاورمیانه به غرب و چپاول ثروت ملی بخشی از جهان سوم و حمایت از رژیمهای غیرمردمی و وابسته به استکبار را همچنان در اولویت سیاست خارجی و دیپلماسی خود قرار دادهاند و از آن حمایت میکنند.
پرونده هستهای ایران یکی از پروندههایی است که استکبار علیه جمهوری اسلامی تشکیل داده است. دفاع از تروریسم، نقض حقوق بشر، محدودیت آزادیها و دفاع از حقوق زندانیان، مداخله در امور سایر کشورها و تبعیض و اعمال محدودیتهایی در حقوق زنان از جمله پروندههای دیگری است که قرار است هیچگاه در مجامع و نهادهای بینالمللی که تحت سیطره قدرتهای استکباری هستند، درباره ایران مختومه نشود و بنابه ضرورت و شرایط هر چند وقت یک بار یکی از آنها بازگشایی شود.
پس وظیفه و تکلیف ما در قبال این وضعیت و بخصوص شرایط پیش رو که «تشدید تحریمها» و «اعمال تحریمها» را در پی دارد، چیست؟ به عبارت دیگر، اروپا و غربیها و در راس آنها آمریکا از هر محدودیت و تحریم علیه جمهوری اسلامی ابایی ندارند.
وظیفه ما در برابر این وضعیت چیست؟ واقعیت آن است که بزرگترین خدمت به توفیق حربه دشمنان علیه ملت ایران بروز «اختلافات»، «عدم وحدت»، «ناکارآمدی مسوولان» و «ضعف دیپلماسی» است.
جامعه امروز ما بشدت به بازسازی پایههای وحدت و انسجام نیاز دارد. همه دلسوزان، مجاهدان انقلاب و سرمایههای نظام بخصوص دفاع مقدس باید با درک شرایط خطیر کنونی در زیر چتر وحدت با محوریت رهبری گرد آیند. و این خود بزرگترین عامل بازدارندگی دشمنان از هر گونه تهدید علیه ملت بزرگ ایران است.
امروز هر سخن اختلافآفرین و کوبیدن بر طبل ناهماهنگی، خدمت به دشمنان است و در این میان مسوولان قوای سهگانه و بیش از همه رئیسجمهور که عالیترین مقام رسمی و اجرایی کشور پس از رهبری است، باید ایفای نقش کند. افزون بر این، باید خدمت صادقانه بر پایه قانون و پاکدستی مسوولان و اهتمام بایسته برای سامان امور کشور، اصلیترین دغدغه مسوولان کشور قرار گیرد.
ضعف تدبیر، بیبرنامگی، سلیقهای اداره کردن امور، مشغول شدن به حاشیهها، نادیده انگاشتن خرد جمعی، ضعف شأن و منزلت نخبگان و بخصوص عدم نقشآفرینی آنان در اداره امور، تضعیف احزاب و تشکلهای سیاسی، تضعیف مراجع عظام تقلید و روحانیت متعهد و انقلابی، حذف سلیقهها و گرایشهای مختلف سیاسی، بیقانونی و عدم اجرای قانون که از جلوههای ناکارآمدی در اداره کشور میتواند باشد، در صورت وجود باید کنار گذاشته شود و بالاخره از آنجا که سیاست داخلی ادامه سیاست خارجی هر کشور است، اگر در داخل کشور متحد و یکپارچه و مسوولان و نهادهای کارآمد مشغول خدمت باشند، آن گاه دیپلماسی و سیاست خارجی است که باید هنرمندانه «تهدیدها» را به «فرصتها» و «دشمنان» را به «دوستان» تبدیل کند.
هنر گفتگو، رایزنی، تعامل، همزیستی، گسترش مناسبات، افزایش سطح همکاریها، کاهش هزینهها، خردمندانه موضعگیری کردن، بهانه به دست دشمنان ندادن، شناسایی ظرفیتهای بینالمللی و بهکارگیری آنها در خدمت منافع ملی وظیفه، ماموریت و رسالت خطیر دستگاه دیپلماسی و مسوولان ذیربط در عرصه سیاست خارجی است.
بپذیریم که به رغم توفیقات در عرصههای بینالمللی، پارهای موضعگیریها و سخنان نسنجیده برخی مسوولان، برجستهسازی برخی آمدوشدهای خارجی کماثر، ضعف حضور در برخی مجامع و نهادهای موثر و تاثیرگذار بینالمللی که بشدت به پرستیژ و موقعیت جهانی جمهوری اسلامی لطمه وارد میکند، وجود دارد که باید برای آن تدبیر شود. البته رسانهها باید هوشمندانه در بازتاب این قبیل مواضع و رفت و آمدهای دیپلماتیک دقت کنند.
شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی 2 نهاد اصلی در سیاستگذاری و راهبری سیاست خارجی هستند که اصلیترین مسوولیتها بر دوش آنان است، که در این میان نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسالتی بس حساستر به عهده دارند؛ مجلس که تصویب موافقتنامهها، عهدنامهها و مقاولهنامههای بینالمللی را به عهده دارد، نظارت بر عملکرد قوه مجریه را در اولویتهای وظیفهمندی خود باید دنبال نماید.
تردید نداشته باشیم اگر ما در داخل کشور وحدت داشته باشیم دشمنان هر میزان که اجماع هم داشته باشند چون گذشته، راه به جایی نخواهند برد.
رمز عبور ما از تحریمها و تهدیدها حفظ وحدت، هوشیاری و بصیرت، کارآمدی مسوولان و نهادهای مسوول و آمادگی نیروهای مسلح و هوشمندی و تدبیر نهادهای ذیربط در عرصه سیاست خارجی است. از ایران اسلامی باید یک صدا به گوش جهانیان برسد: «ما همه ایستادهایم.»
کیهان: «مثلث فتنه ، تحریم و مذاکره»
«مثلث فتنه ، تحریم و مذاکره» یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می خوانید:
این روزها موضوع «مذاکره» و «تحریم» حجم قابل توجهی از یادداشت ها، گزارش ها و مصاحبه ها را در مطبوعات و رسانه ها به خود اختصاص داده است.
از طرفی در پی پاسخ جمهوری اسلامی ایران به گروه وین (آمریکا، روسیه، فرانسه و آژانس) و اعلام شروط کشورمان برای گفت وگوی هسته ای با آنها و همچنین اعلام آمادگی و استقبال این گروه از مذاکره با ایران درباره تبادل سوخت هسته ای، باعث شده است تا بحث در این خصوص میان تحلیلگران و کارشناسان سیاسی بالا بگیرد.
از طرف دیگر ؛ به دنبال دور جدید تحریم ها بر ضد کشورمان از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا بحث پیرامون این تحریم ها ادامه دارد و از منظرهای مختلفی به این موضوع پرداخته شده و می شود.
اما آنچه در این یادداشت به آن خواهیم پرداخت موضوع مذاکره و یا تحریم بصورت جداگانه و مستقل از یکدیگر نیست ؛ ضمن آنکه در شرایط کنونی علاوه بر مقوله «تحریم» و «مذاکره» نباید از ضلع سوم این مثلث یعنی «فتنه» غافل شد.
به عبارت دیگر، برای رسیدن به یک برداشت همه جانبه از کنش و واکنش های آمریکا و دو، سه کشور غربی در مواجهه با ایران باید به ارزیابی مثلث «فتنه»، «تحریم» و «مذاکره» به عنوان یک بسته واحد پرداخت.
به نظر می رسد ارتباط معناداری میان این سه کلیدواژه برقرار است که اگر بصورت مجزا و منفک از یکدیگر برآورد و مورد ارزیابی قرار بگیرد در تحلیل کلان و نهایی با اشتباهی استراتژیک مواجه خواهیم شد.
آنچه اضلاع این مثلث را می سازد و ارتباط و بهم پیوستگی آنها را شکل می دهد چیزی است که غربی ها با عنوان به اصطلاح «مهار ایران» از آن نام می برند.
از همین روی ، هر یک از سه ضلع «فتنه» ، «تحریم» یا «مذاکره» اهرم و ابزاری است برای آمریکا و چند کشور همپیمانش تا جلوی پیشرفت ایران را بگیرند و از تاثیرگذاری ایران اسلامی در منطقه بکاهند بنابراین آنچه که غربی ها «مهار ایران» می نامند در واقع اعتراف به نفوذ و تاثیرگذاری جمهوری اسلامی در منطقه است که باعث شده تا سدی در برابر چپاولگری ها و زیاده خواهی های آنها باشد.
جالب اینجاست که خود مقامات آمریکایی و غربی اعتراف می کنند که برنامه هسته ای ایران بهانه است و مشکل ما پیشرفت روزافزون و توانمندی های فزاینده ایران در حوزه های مختلف سیاسی ، دیپلماسی، اقتصادی و دفاعی است.
اگر خاطرتان باشد در اواخر دولت بوش و در آستانه روی کار آمدن دولت اوباما، کاندولیزا رایس وزیرخارجه وقت آمریکا در نشستی با حضور سران چهار تشکیلات عربی منطقه، نفوذ ایران را از پرونده هسته ای خطرناک تر دانسته بود.
نمونه این اعترافات از سوی آمریکایی ها و صهیونیست ها مبنی بر اینکه امروز پس از قریب به یک دهه جنگ و درگیری در منطقه در رسیدن به اهداف شوم و جاه طلبانه شان ناکام مانده اند و در سوی دیگر ایران در افزایش توانمندی و نفوذ خود در معادلات منطقه ای و حتی فرامنطقه ای موفقیت فراوانی داشته است بنابراین آمریکایی ها کماکان بر آنچه که «مهار ایران» نام نهاده اند اصرار و پافشاری دارند تا به گمان خود نوار ناکامی هایشان را که از چشم ایران می بینند قطع کنند.اما به اصل موضوع این نوشته برگردیم؛ بحث مذاکره را نباید بدون تحریم و فتنه سال 88 نگریست.
با توجه به شواهد و قراین که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد باید گفت فتنه، تحریم و مذاکره ماهیتی یکسان دارند که در سه ساحت مختلف به میدان کشیده شده اند.
نگارنده نه قصد بحث فلسفی دارد و نه در این ستون می توان موضوعی را با درون مایه فلسفی بسط داد. تنها بر مبنای یک کنکاش با ذهنی سیاسی می توان به این موارد اشاره کرد:
1- فیلیپ کراولی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در حالی چهارشنبه گذشته -6تیر- از آمادگی واشنگتن برای مذاکره با ایران در زمینه تبادل سوخت هسته ای خبر داد که 27 اردیبهشت بیانیه سه جانبه تهران با حضور برزیل و ترکیه در جهت تعامل و اعتمادسازی صادر شد اما به فاصله کمتر از یکماه یعنی در 19 خرداد در پاسخ به بیانیه تهران، شورای امنیت با کارگردانی آمریکا قطعنامه تحریمی 1929 را بر ضد ایران به تصویب رساند.
اینک این پرسش به ذهن خطور می کند که اگر واقعاً آمریکایی ها به دنبال مذاکره و گفتگو بودند چرا آن وقت که باید از گفتگو استقبال می کردند بر طبل تحریم کوبیدند! و در ادامه با تحریم های کاخ سفید و اتحادیه اروپا بر مشی خود پافشاری کردند.
نتیجه این موضع و برخورد آمریکایی ها نشان می دهد که آنها تاکتیک «تحریم برای مذاکره» را برگزیدند تا به زعم خودشان در مذاکرات پیش رو، امتیازی از تور ایران صید نمایند!
اما «تحریم برای مذاکره» ، تاکتیک ناکارآمدی است که آمریکایی ها برگزیدند چرا که حداقل تجربه سه دهه گذشته آنها در رویارویی با ایران باید به آنها می فهماند استفاده از این تاکتیک، موضع ایران را در برابر آمریکا و آن دو، سه کشور غربی سخت تر می کند.
مقامات آمریکایی اگر توان آنالیز و برآورد ندارند می توانند به رسانه های خودشان اعتماد داشته باشند. واشنگتن پست از جمله آن رسانه هایی است که نوشته بود: «سیاست هویج و چماق آمریکا در قبال پرونده هسته ای ایران شکست خورده است.»
2- آمریکایی ها در حالی در «مذاکره» قصد دارند از پشتوانه به اصطلاح «تحریم استفاده کنند که قطعنامه تحریمی 1929 در 19 خرداد 89 و در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته صادر می شود.
با توجه به حوادث و وقایع پس از انتخابات که ردپای غربی ها بخصوص آمریکایی ها و انگلیسی ها به گواهی اسناد متقن و غیرقابل انکاری آشکار و عیان است ساده لوحی است اگر بپنداریم که صدور این قطعنامه در آستانه سالگرد انتخابات اتفاقی بوده است.! در اینجا «تحریم» ارتباط تنگاتنگ و درهم تنیده ای با زنده نگه داشتن جریان فتنه پیدا می کند.
با این توضیح که علی رغم به صحنه آوردن تمام ظرفیت و پتانسیل شان در ساماندهی فتنه 88 و استفاده از بزنگاهی به نام انتخابات ریاست جمهوری، سرانجام با حضور دهها میلیونی مردم در 9 دی و 22بهمن، مرگ فتنه سررسید و در عملیاتی کردن اهدافشان ناکام ماندند خب، وقتی در تضعیف ساختار نظام موفقیتی عاید غربی ها نشد طبیعی بود که با اهرم تحریم و در راستای دغدغه همیشگی شان یعنی آنچه که «مهار ایران» نام می نهند به فکر بقایای جریان فتنه باشند.
برای اینکه ارتباط «تحریم ها» با «فتنه» بهتر لمس شود می توان سخن رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا را یادآوری کرد که چندی پیش گفت: «علاقه مندی کاخ سفید به پیگیری و تشدید تحریم های اقتصادی علیه ایران، بخاطر مشاهده آشوب های پس از انتخابات است.»
اما به هر حال آنچه که امروز قابل مشاهده است مرگ جریان فتنه است که خود دلالت بر این دارد که تحریم ها به کمک حیات جریان فتنه و بازسازی روحیه از هم پاشیده فتنه گران نیامده است.
3- آمریکایی ها به مخمصه و تنگنای سختی دچار شده اند. از یکطرف کوشیدند تا با تحریم ها جریان فتنه را سرپا نگه دارند که نشد و از طرف دیگر امروز توصیه تحلیلگران و رسانه های آمریکایی این است که بجای تحریم از گروه های مخالف ایران حمایت کنند.
به عنوان نمونه، واشنگتن تایمز سه هفته پیش تحریم های ضد ایرانی را ناکارآمد دانست و خواستار حمایت آمریکا از گروه های مخالف در ایران شد یا کریستین ساینس مانیتور چهار روز پیش پس از تحلیلی مبنی بر اینکه تحریم ها تاثیری بر ایران نخواهد گذاشت مدعی شد که آنچه ایران را تغییر می دهد تحولات داخلی - بخوانید حمایت از جریان فتنه - است آنچه در این میان بخوبی دیده می شود این است که خود آمریکایی ها با این توصیه ها به بی خاصیتی و ناکارآمدی تحریم ها اعتراف دارند.
4- تحریم ها از سویی حلقه ارتباطی با مذاکره هستند که همانطور که گفته شد سیاست تحریم برای مذاکره ناکارآمد است. از سویی حلقه ارتباطی با جریان فتنه است که با توضیحات قبلی، مشخص شد نتوانست به کمک جریان فتنه بیاید.
از همه مهم تر آنچه در دو سوی این قضیه دیده می شود این است که تحریم ها فی نفسه اعتبار و ارزشی ندارند و از کارایی برخوردار نیستند چرا که:
الف) آمریکا و چند کشور اروپایی که جامعه جهانی نیستند تا اگر کشوری را تحریم کردند آن کشور نتواند نیازش را از کشورهای دیگر تامین کند.
ب) بسیاری از کشورها، آمریکا و آن چند کشور همپیمانش را در اعمال تحریم های شدید علیه ایران همراهی نمی کنند. همین دو روز پیش بود که جوزف کریستوف رئیس دفتر حسابرسی دولتی آمریکا از نادیده گرفته شدن تحریم های یکجانبه آمریکا علیه ایران توسط کشورها بخصوص چین ابراز نگرانی کرد.
ج) آمریکا و اتحادیه اروپا باید بدانند در شرایطی که بحران اقتصادی بر آن کشورها حاکم است و هر روز بر شمار ورشکستگی شرکت ها و بانک های بزرگ افزوده می شود تحریم ایران مفهومی جز تحریم آمریکا و هم پیمانان غربی آن ندارد.
5- و بالاخره باید گفت که اعلام آمادگی آمریکا برای مذاکره و گفت وگو با ایران نتیجه چرخش اختیاری آنها نیست بلکه این اعلام آمادگی نشان از سردرگمی و استیصال آمریکا و غرب ازسویی و توانمندی و اقتدار ایران اسلامی از سوی دیگر است. آمریکا در ذیل فصل تضعیف ساختار نظام ایران اسلامی یا آنچه که آنها «مهار ایران» می گویند کماکان با این پرسش روبرو است که: «با ایران چه باید کرد؟»
مشکل آنها در پاسخ به این پرسش این است که نمی خواهند واقعیت را بپذیرند و از همین رهگذر است که نتوانستند با فتنه، تحریم و یا مذاکره در رویارویی با ایران موفقیتی کسب کنند.
جمهوری اسلامی: «خواب شوم صهیونیستها برای لبنان»
«خواب شوم صهیونیستها برای لبنان» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
مدیر مرکز آمریکایی «بروکینگر» در دوحه با اشاره به تحولات لبنان اعلام کرد لبنان در دو هفته آینده شاهد تحولاتی بسیار مهم و تعیین کننده خواهد بود. این مقام آمریکایی در عین حال تاکید کرد احتمال متشنج شدن اوضاع لبنان جدی است.
هفته گذشته سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان نیز نسبت به توطئه صهونیستی جدید برای ایجاد فتنه در لبنان هشدار داد. نصرالله اظهار داشت آمریکا و رژیم صهیونیستی درصدد اجرای طرحهای خطرناکی در لبنان، با سوءاستفاده از موضوع ترور رفیق حریری، نخستوزیر اسبق لبنان هستند تمامی شواهد حاکی از آن است که نقشههای شومی برای ایجاد غائله جدید در لبنان در جریان است و در این میان، آمریکا و رژیم صهیونیستی بازیگران این نمایش میباشند و ارتجاع عرب منطقه نیز طبق روال همیشگی، نقش هماهنگ کننده شرایط و آماده ساختن زمینه برای فتنه جدید را برعهده دارد.
ماموریت سفر غیرمنتظره و اعلام نشده سران کشورهای عربستان، قطر و سوریه به لبنان نیز در همین چارچوب قرار دارد.
روز جمعه ملک عبدالله پادشاه عربستان ، بشار اسد رئیسجمهور سوریه و میشل سلیمان رئیسجمهور لبنان در بیروت گرد آمدند و در زمینه آنچه که تلاش برای حفظ آرامش در لبنان عنوان شد گفتگو کردند. در این جلسه همچنین توافق شد که شرکت کنندگان با کمیته تحقیق ترور رفیق حریری «تعامل» کنند.
با توجه به اینکه رسانههای خبری غرب از احتمال متهم ساختن برخی از اعضای حزب الله به قتل رفیق حریری در گزارش کمیته تحقیق خبر دادهاند منظور از تاکید سران عرب به تعامل با این کمیته مشخص میگردد.
منظور این است که حزبالله لبنان باید در برابر اعلام رأی تمکین کند و از هرگونه اعتراضی بپرهیزد چرا که ممکن است اوضاع لبنان متشنج شود.
از 26 بهمن 1383 که رفیق حریری نخستوزیر وقت لبنان در یک اقدام تروریستی مشکوک کشته شد برخی جریانهای داخلی لبنان و همچنین طرفهای خارجی و مشخصاً آمریکا و رژیم صهیونیستی درصدد بهره برداری از این حادثه برآمدند و تمامی تلاش خود را به کار گرفتند تا از ا ین آب گل آلود ماهی مقصود خود را صید کنند.
گروه غربگرا که به دلیل عملکرد نامشروع جایگاه خود را در لبنان از دست داده بود به سرعت وارد میدان شد و با سوار شدن بر موجی که بانی ایجاد آن صهیونیستها بودند، انگشت اتهام ترور حریری را به سوی سوریه و متحدش در لبنان یعنی حزب الله نشانه رفتند.
این جریان با سوءاستفاده از فضای احساسی حاکم بر جامعه لبنان توانست سمت و سوی تحولات را به نفع خود تغییر دهد و در انتخاباتی متاثر از فضای احساسی مذکور، اکثریت را کسب کرده و دولت را در اختیار بگیرد. در پی این تحولات، نیروهای سوری نیز که با توافق دولت قبلی لبنان در دره بقاع آن کشور مستقر بودند مجبور شدند از لبنان خارج شوند.
این تحولات کاملاً در جهت اهداف و خواست واشنگتن و تلآویو پیش میرفت ولی هدف نهایی، اینها نبودند بلکه خواست اصلی صهیونیستها، خلع سلاح حزبالله و متلاشی ساختن و نابود کردن این جنبش بود.
آنها این جنبش و سلاح آن را به عنوان تهدیدی جدی برای موجودیت رژیم صهیونیستی میدانستند به دلیل اینکه مبارزان حزب الله در خرداد 1379 و پس از سلسله عملیاتی متهورانه توانستند نیروهای رژیم صهیونیستی را از خاک لبنان فراری دهند و برای نخستین بار در تاریخ رویارویی اعراب و رژیم صهیونیستی طعم تلخ شکست را به صهیونیستها چشاندند.
تهاجم گسترده رژیم صهیونیستی به لبنان در تابستان 1385 که به جنگ 33 روزه موسوم شد نیز به نوعی در ادامه بهرهبرداری صهیونیستها از مستمسک ترور حریری قرار داشت به این نحو که صهیونیستها چنین ارزیابی کرده بودند که پس از قدرت گرفتن جریان متمایل به غرب در لبنان و به رغم آنها، تضعیف جریان مقاومت، زمان مناسب برای قلع و قمع همیشگی حزب الله فرا رسیده است.
با اینحال، این محاسبه و پیش بینی صهیونیست ها کاملاً اشتباه از آب درآمد و مبارزان لبنانی، شکست مفتضحانهای را بر ارتش تا بن دندان مسلح صهیونیستی تحمیل کردند. این پیروزی تاریخی برای مقاومت اسلامی لبنان و شکست بی سابقه ارتش اسرائیل، تمامی نقشههای آنها علیه حزب الله را در آن مقطع نقش بر آب کرد.
اکنون ، یکبار دیگر صهیونیستها بر آن شدهاند تا با تمسک به رای کمیته تحقیق ترور حریری ، توطئه خود علیه حزب الله را به منصه اجرا بگذارند. باتوجه به ماهیت و سابقه این کمیته تحقیق کاملاً مشخص است که این تشکیلات نیز همچون سایر مجامع و مراکز بینالمللی مشابه، تحت سیطره آمریکا و صهیونیستها قرار دارد و به دلیل نگاه جانبدارانه و عدم بیطرفی، رأی آن هیچ اعتباری نمیتواند داشته باشد.
اساساً برای افکار عمومی جهان این سئوال مطرح است که رژیم صهیونیستی اشکارا با تمام قوا به لبنان و فلسطین حمله میکند ، هزاران نفر را قتل عام میکند ، صدها خانه را ویران میسازد و در عین حال کمیته تحقیقی برای بررسی این جنایات گسترده تشکیل نمیدهد ولی برای مواردی بسیار جزئیتر که نفعی از آن عاید صهیونیستها میشود به سرعت دادگاه و کمیته تحقیق تشکیل میشود.
بر هیچ ناظر بی طرفی پوشیده نیست که پشت اقدام تروریستی قتل حریری نیز همچون سایر اقدامات تروریستی منطقه، خود صهیونیستها قرار دارند چرا که بیشترین نفع و بهرهبرداری را از آن کردهاند.
جای تاسف است که حکام عرب منطقه به جای اینکه در مقابل این توطئه شوم علیه لبنان بایستند، خائنانه وارد این بازی صهیونیستی میشوند و نقش مباشر صهیونیستها را در اجرای نقشه شومشان به عهده میگیرند. البته این حکام سرسپرده همچنانکه در گذشته نیز نشان دادهاند حاضرند برای بقای حاکمیت خود، هر اقدام خیانت باری را انجام دهند.
در این میان مشارکت سوریه در نمایش اخیر جای شگفتی دارد چرا که سوابق دولتمردان کنونی سوریه با این اقدام مغایرت اصولی دارد. گمانهزنیها درباره این مشارکت بیشتر بر دادن وعدههائی به دولتمردان سوری در ماجرای رفیق حریری استوار است، نکته مهم در تحولات اخیر اینست که تاریخ منطقه نشان میدهد که در نهایت صهیونیستها هرگز به هیچ یک از طرفهای مقابل خود امتیازی نخواهند داد و تنها در اندیشه اجرایی کردن برنامهها و طرحهای شوم خود در منطقه هستند.
توجه به تحولات جاری نشان از خطرناک بودن اوضاع و شرایط برای لبنان دارد ولی واقعیت این است که در نهایت، این مقاومت لبنان است که پیروز خواهد شد و این بار نیز صهیونیستها و حامیان بینالمللی آنها و شرکای منطقهایشان، شکست دیگری را تجربه خواهند کرد چرا که ملت لبنان، حامی مقاومت است و در نهایت، این اراده ملت لبنان است که بر مقدرات این کشور حاکم میشود.
خراسان: «اهداف مورد انتظار آمریکا از تهدید نظامی ایران»
«اهداف مورد انتظارآمریکا از تهدید نظامی ایران» سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می خوانید:
جمله هایی از قبیل «همه گزینه ها روی میز است»، «همه گزینه ها را بررسی می کنیم» و « حمله نظامی به ایران منتفی نیست» هر از گاهی در لابه لای گفته ها و مواضع سران دولت آمریکا علیه ایران بیان می شود، اما به نظر می رسد اخیرا تکرار جمله هایی از این قبیل بیشتر شده است.
نگاه اجمالی به اوضاع بین المللی، شرایط بسیار حساس منطقه خاورمیانه، شرایط آمریکا در منطقه، اوضاع سیاسی و اقتصادی این کشور و اصرار اوباما و برخی همفکران داخلی و خارجی اش بر تسلیم شدن و عقب نشینی ایران از مواضع اصولی و دست شستن از حقوق قانونی و مسلم خود از یک سو و در مقابل پایمردی و غیرت ملت ایران بر حفظ عزت و استقلال میهن و استیفای حقوق قانونی خود در زمینه های گوناگون ، همچنین تبدیل شدن ایران به قدرتی بزرگ، کنش گر و تاثیرگذار بر معادلات سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی منطقه، گسترش نفوذ و «قدرت معنوی» ایران بر کشورهای منطقه و حتی برخی ملت های سایر نقاط جهان در کنار بسط بیداری اسلامی و هوشیاری ملت ها، خصوصا ملت های مسلمان و به تبع آن رشد و ترویج روحیه سلطه ستیزی و مقابله با دخالت قدرت ها در امور داخلی کشورها از دیگر سو نشان می دهد که علی الظاهر آمریکا جز افزودن و تکرار بیشتر «تهدید» در کنار تلاش بسیار برای تشدید تحریم ها علیه ایران و ایجاد زمینه برای امتیازگیری هر چه بیشتر در میز مذاکره چاره ای دیگر برای رهایی از این شرایط و رسیدن به خواست های غیرمنطقی خود تصور نمی کند و به عبارت بهتر، نمی خواهد تصور کند!
چرا که کاملا روشن است که روش های بسیار منطقی و راه های فوق العاده روشنی برای حصول نتیجه منطقی از میز مذاکره و حتی رسیدن به بازی برد- برد وجود دارد و این راه ها و روش ها به طور مسلم بر دولتمردان آمریکا پوشیده نیست اما از قرار معلوم آنان به خاطر روحیه سلطه گری، خود بزرگ بینی و ادعای آقایی بر جهان به چیزی غیر از تسلیم ایران و عقب نشینی کشورمان از حقوق قانونی خود راضی نمی شوند تا پس از آن بتوانند بهانه های دیگری برای اتهام زنی، پیشروی و هدم استقلال و عزت ایران به عنوان «ام القرای» استقلال طلبی، عزت خواهی و مروج بیداری اسلامی و هوشیاری ملت های تحت ستم جهان بیابند.
نتایج مورد انتظار آمریکا از تهدید ایران
درباره نتایج مورد انتظار آمریکا از تهدید ایران و تکرار جملات تهدیدآمیز در کنار تشدید تحریم ها و سخن گفتن از مذاکره، موارد بسیاری را می توان برشمرد از جمله:
1 - به نظر می رسد اصلی ترین و اساسی ترین نتیجه مورد انتظار سران دولت آمریکا و همفکرانش از طرح این گونه مباحث، گرفتن روح توانایی و روحیه نشاط و شادابی و سازندگی از ملت ایران و در مقابل تزریق روحیه یاس و ناامیدی، ناتوانی و بلاتکلیفی به مردم است.
اما آنان از این نکته مهم و اساسی غافل اند که مردم هوشیار، آبدیده و پخته ایران در فراز و نشیب های فرهنگ و تاریخ تمدن چند هزار ساله خود و امروز با رصد دقیق و هوشیارانه مسائل جهانی و منطقه ای بیش از هر زمان دیگر می دانند که طرح این گونه مسائل و تهدیدها، بیش از هر چیز دیگر دامن زدن به یک «جنگ روانی» تمام عیار علیه ملت است تا طراحی و اقدام برای هر گونه عملیات نظامی علیه کشورمان.
2 - ایجاد هراس و مانع تراشی برای جلوگیری از سرمایه گذاری شرکت های بین المللی در ایران و حتی ایجاد هراس و دلهره در سرمایه گذاران داخلی برای سرمایه گذاری در طرح های بزرگ و زیرساختی و به تبع آن فرار سرمایه ها و شکننده شدن و عقب ماندن بخش های زیرساختی و اساسی کشور در زمینه های گوناگون تولید.
3 - تحت تاثیر قرار دادن ایران و تبدیل ایران از یک قدرت بزرگ و تاثیرگذار بر معادلات سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی به کشوری منفعل، تحت امر، وابسته و خنثی در منطقه و جلوگیری از افزایش قدرت و نفوذ معنوی ایران در منطقه و جهان با تکرار و تمرکز بر تهدیدهای نظامی به منظور به انفعال کشاندن ایران و کاستن از حوزه مانور و نفوذ معنوی و سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه.
4 - القای این گمانه به افکار عمومی که ایران کشوری عامل ایجاد تنش و ناآرامی و مخل برقراری صلح خصوصا در منطقه خاورمیانه است.
5 - همراه کردن کشورهای صاحب نفوذ خصوصا کشورهای عضو گروه 5+1 برای اعمال تحریم های هر چه بیشتر. مواضع برخی کشورها از جمله روسیه و موافقت این کشور با تحریم ها به این بهانه که ما تحریم ها را تعدیل کرده ایم و موافقت احتمالی با تشدید تحریم ها برای جلوگیری از عملیاتی شدن تهدیدهای نظامی آمریکا، می تواند گواه روشنی بر این ادعا باشد که آمریکا با اضافه کردن و تکرار و طرح مسئله تهدیدهای نظامی بحث همراهی بیشتر دیگر کشورها را برای تحریم های شدیدتر دنبال می کند.
6 - آمریکا با چراغ سبز نشان دادن به رژیم صهیونیستی برای حمله احتمالی موشکی به برخی نقاط حساس کشورمان و تکرار تهدید نظامی، می خواهد تا می تواند زمینه هایی برای گرفتن امتیاز بر سر میز مذاکره ایجاد کند.
7 - کنار زدن رقبای اقتصادی از تحصیل منافع در منطقه و سهم گیری بیشتر از معادلات اقتصادی منطقه.
8 - بزرگ نمایی و قدرت نمایی برای جبران شکست ها و مشکلات عدیده ای که پس از اشغال عراق و حمله به افغانستان گریبان گیر آمریکا شده است.
9 - جلوگیری از گسترش بیداری اسلامی و هوشیاری ملت های ستم دیده خصوصا مسلمانان جهان.
10 - دامن زدن به پروژه ایران هراسی و ایران ستیزی خصوصا در بین کشورهای منطقه.
11 - تلاش برای ایجاد بسترهای لازم برای اجرای طرح های جدیدی که برای منطقه در نظر گرفته اند.
حمله نظامی، امری بسیار بعید
گرچه همیشه و خصوصا با توجه به شرایط فعلی جهان و اوضاع منطقه باید تمامی مسائل بین المللی و منطقه ای و مجموعه تحرکات و مواضع سیاسی و تحرکات اقتصادی، امنیتی و نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی در عرصه بین المللی و خصوصا منطقه ای مورد بررسی و رصد لحظه به لحظه قرار بگیرد و برای مقابله با هر شرایطی کشورمان آمادگی های لازم را داشته باشد اما قرائن و شواهد و اوضاع حاکم بر جهان، وضعیت داخلی آمریکا و شرایط آمریکا در منطقه و گره کوری که حضور نظامیان آمریکایی و دیگر کشورهای بیگانه در عراق و افغانستان ایجاد کرده به روشنی از ناتوانی، نمایشی بودن، جنگ روانی بودن و بسیار بعید بودن هر گونه عملیات نظامی علیه کشورمان حتی در حد نشانه گرفتن و ضربه زدن به مناطق و محل های حساس کشورمان حکایت می کند.
چرا که این نکته را ملت ایران به خوبی می داند و باور دارد و دیگران نیز باید فهم کنند و بدانند که ایران نه عراق است و نه افغانستان و نه هیچ کشور دیگری، بلکه ایران، ایران است با تمام ویژگی ها و خصوصیات تاریخی، جغرافیایی، سوق الجیشی و ژئوپلتیکی خاص خود علاوه بر آن ملت ایران نیز با دیگر ملت های منطقه و جهان قابل قیاس نیست، تنها یک نگاه و نه تامل عمیق، به تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران نشان می دهد که این کشور و ملت بزرگ آن به لحاظ برخورداری از ویژگی های ممتاز و برخورداری از مردمی مومن، آگاه، زمان فهم، عاقل، سلحشور، غیور، وطن دوست و عزت طلب و آزادی خواه هیچ گاه در مقابل هیچ دشمن غدار تجاوزگر، حتی آن گاه که بخش هایی از سرزمینش به محاصره و چنگ دشمن افتاده، سر تعظیم فرود نیاورده است.
ملت ایران اوج این عزت مداری و حماسه آفرینی را به روشنی هر چه تمام تر در جریان جنگ تحمیلی هشت ساله و حمله رژیم صدام با آن پشتوانه و حمایت های بی دریغ سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرت های بزرگ جهان و برخی کشورهای منطقه و عربی بر تارک تاریخ ایران و بلکه جهان به ثبت رسانده است آن هم در شرایطی که ایران عزیز به خاطر تحریم ها به صورت اساسی برای خرید تجهیزات دفاعی خود در تنگنا بود به گونه ای که حتی برای تامین «سیم خاردار» مشکل داشت چه رسد به ادوات و تجهیزات پیشرفته نظامی برای دفاع از خود، اما در همان شرایط با توکل به لطف الهی، تبعیت از رهبری امام خمینی(ره)، حفظ وحدت و یکپارچگی، تقویت روحیه ایثارگری، شهامت و شهادت و تکیه به پشتوانه عظیم حمایت های مردمی، ایران عزیز توانست علاوه بر این که وجب به وجب نقاط اشغالی وطن عزیز را از دشمن باز پس بگیرد با حماسه آفرینی های خود عزت و استقلال میهن اسلامی را به بهترین شکل پاس دارد.
شرایط آمریکا هم اقتضا نمی کند
هزینه های میلیاردی ورود آمریکا به دو جنگ در افغانستان و عراق و ایجاد سوال های متعدد از سوی شهروندان آمریکایی به عنوان مالیات دهندگان از یک سو و تداوم بحران جهانی اقتصاد که مشکلات فراوانی برای بسیاری از کشورها از جمله آمریکا به وجود آورده است و مخالفت هایی که هر از گاهی با ادامه جنگ افغانستان و عراق از سوی مردم این کشور ابراز می شود و همچنین مخالفت بخش عظیمی از مردم آمریکا با ورود این کشور به یک درگیری نظامی جدید در منطقه، عملا موانع جدی را در مقابل کاخ سفید برای اقدام به هرگونه عملیات نظامی جدید قرار داده است.
امنیت تنگه حیاتی هرمز
همچنین مسلم است که هر گونه تحرک نظامی به هر شکل از سوی هر کشوری علیه ایران، می تواند تبعات گسترده ای در منطقه و از جمله تنگه استراتژیک هرمز به عنوان اصلی ترین شاهراه انتقال انرژی جهان را در پی داشته باشد.
بنابراین حضور مقتدرانه ایران در این تنگه استراتژیک و نقش موثر کشورمان در تامین امنیت این تنگه ،خود نیز از جمله عوامل موثر در بازدارندگی حمله نظامی علیه ایران است.
توانمندی ها و قابلیت های دفاعی امروز ایران
همچنین این نکته بر هیچ کس پنهان نیست که توانمندی ها، ظرفیت ها، قابلیت ها و «توان بازدارندگی» و دفاعی امروز ایران با هیچ برهه زمانی در تاریخ این مرز و بوم خصوصا چند قرن اخیر قابل قیاس نیست.
امروز علاوه بر مردم ایران، جهان آوازه بسیاری از توانمندی های دفاعی ایران را شنیده اند.
امروز پیشرفته ترین تجهیزات نظامی و دفاعی به همت متخصصان و کارشناسان مومن و غیرتمند ایرانی در اختیار ملت بزرگ ایران است، امروز ایران بزرگ نه تنها توانایی ساخت ادوات ابتدایی ساده و مورد نیاز نظامی را دارد بلکه با تولید تجهیزات دفاعی و بازدارنده بسیار پیشرفته از جمله نفربرها و تانک های پیشرفته ای مثل تانک ذوالفقار، تولید و ساخت موشک های کوتاه برد، میان برد و دور برد مانند موشک های زلزال، نازعات، شهاب وقدر با برد بیش از 2 هزار کیلومتر و تجهیز و پرتاب برخی از این موشک ها با سوخت جامد که از فناوری بسیار پیچیده و پیشرفته ای برخوردار است و به راحتی می تواند در صورت هر گستاخی و جسارتی، عمق استراتژیک منافع آمریکا در منطقه خصوصا مناطق حساس نظامی رژیم صهیونیستی را به صورت دقیق مورد اصابت قرار دهد.
ایران عزیز امروز جزو معدود کشورهای جهان است که در عرصه ساخت ناوشکن های پیشرفته و زیردریایی، به توانایی تولید ناوشکن دست یافته است. هنوز زمان زیادی از طراحی، ساخت و به آب انداختن و پیوستن «ناوشکن جماران» به نیروی دریایی جمهوری اسلامی نمی گذرد، افتخاری که نام ایران و ایرانی را بلند آوازه تر کرد.
توانایی متخصصان ایرانی در طراحی، تولید و ساخت زیرسطحی های پیشرفته از جمله «زیردریایی غدیر» نیز از جمله توانمندی های سرافرازانه فرزندان ایران زمین است.امروز علاوه بر تعمیر، تجهیز، اورهال و هواپیمای مسافربری و نظامی، ایران به توانایی تولید هواپیمای نظامی از جمله «جنگنده آذرخش» دست یافته است این ها و صدها نمونه دیگر از توانمندی ها و تجهیزات دفاعی و نظامی ایران تنها بخشی از توان دفاعی ایران را تشکیل می دهد و علاوه بر این توان مندی فوق العاده کشورمان در بحث جنگ های الکترونیک و هم چنین نبردهای «نامتقارن» از جمله دیگر توانمندی های قابل توجه در عرصه دفاع از کیان دین و میهن محسوب می شود.
همچنین وجود 2 نیروی مومن، سلحشور و غیور ارتش و سپاه و آمادگی و یکپارچگی و وحدت این 2 نیرو از دیگر توانمندی های منحصر به فرد کشورمان ایران است و از همه این ها مهم تر و اساسی تر ایمان، عزم و اراده، اتحاد و یکپارچگی و حماسه آفرینی ملت بزرگ ایران است که با وجود برخورداری از سلایق مختلف در هر زمانی برای مقابله با هر گونه تهدیدی، استوارتر و غیرتمندانه تر از هر ملتی با زیاده خواهی دشمن مقابله می کند.
بررسی این واقعیت های انکارناپذیر به روشنی نشان می دهد که امروز هیچ دشمنی شرایط و توان حمله نظامی به ایران بزرگ و مقتدر را ندارد و مهم تر از آن هیچ دشمنی جسارت چنین اقدامی را نخواهد داشت، بر این اساس آیا سخن به گزاف گفته ایم اگر تعرض نظامی به ایران را در این شرایط و با وجود چنین واقعیت هایی امری بسیار دور و بعید و بلکه ناممکن بدانیم و از آن تعبیری درحد یک گنده گویی، بلوف بزرگ سیاسی و تحمیل یک جنگ روانی تمام عیار علیه ملت ایران داشته باشیم؟
آفرینش: «صدور خدمات فنی و مهندسی»
«صدور خدمات فنی و مهندسی» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می خوانید:
امروزه تنها فروش و صادرات کالاومحصولات تولیدی سهم و حرف اساسی را در بازارهای جهانی نمی زند بلکه این عرضه توان خدمات فنی و مهندسی و اجرای پروژه های مختلف است که به عنوان یکی از ستون های اصلی توسعه اقتصادی کشورها وابزار مهم تولید پایدار به شمار می آید که می تواند به بازارهای بین المللی گسترش یابد.
در شرایط جدید اقتصاد جهانی رشد صادرات خدمات فنی ومهندسی سهم بزرگی را در صادرات کشور ها به خود اختصاص داده است چنانچه بررسیهای سازمان تجارت جهانی در9 سال نخست هزاره سوم (سال های 2000 تا 2009 میلادی) نشان از رشد 70 درصدی صادرات خدمات فنی و مهندسی در جهان دارد در این بین شمار گسترده ای از کشورها با اهمیت دادن به آن وبرای رسیدن به رشد پایدار صادرات خدمات فنی و مهندسی خودرا گسترش داده اند.
ناگفته پیداست که کشور ما با توجه به وجود پتانسل های بالای علمی و توان وظرفیت بالای نیروهای تحصیل کرده میتواند با در نظر قرار دادن این مهم از آن به عنوان سیاست اصلی در گریز از اقتصاد تک محصولی وافزایش صادرات غیر نفتی استفاده کند و پایاپای بسیاری از کشور های منطقه و حتی فرامنطقه ای حرکت و سالانه میلیاردها دلار از قبل ان نصیب کشور کند در این بین هر چند بنا به آمار های ارائه شده صادرات خدمات فنی و مهندسی در سال گذشته به سه میلیارد و 175 میلیون دلار رسیده است که در مقایسه با سال 87 رشد 21 درصدی را نشان می دهد اما پتانسیل ها و ظرفیت های چند بعدی کشور مان حکایت از توان چند برابری برای صادرات خدمات فنی و مهندسی دارد.
در این میان آنچه مهم است تلاش در جهت استفاده از این ظرفیتها در صدور هر چه بیشتر خدمات است چه اینکه هر چند آمار ها از رشد صادرات در این بخش حکایت دارد اما همواره مشکلات چند بعدی زیادی در سر راه افزایش صدور خدمات فنی و مهندسی در کشور وجود داشته است که می توان با افزایش همکاری مقامات دولتی با بخش خصوصی وصادراتی در راه حل آن کوشید.
در این بین دولت می تواند (هم در سیاست داخلی وهم در سیاست خارجی) با مهیا کردن مسیر صادرات بیشتر خدمات فنی و مهندسی و با به کارگیری دیپلماسی فعال ومناسب خارجی، توجه بیشتر به امضای پروتکل های اقتصادی منطقه ای و بین المللی و همکاری های متقابل اقتصادی، ایجاد مراکز تجاری فعال در کشور های هدف، ارائه خدمات بانکی مناسب و تاسیس نمایندگی های بانک های ایرانی در کشورهای خارجی، فعال کردن سیستم بیمه ای جهت پوشش ریسک های صادراتی، رفع مشکلات آیین نامه ها و بخشنامه های داخلی و تنظیم بیشتر آنها در مسیر توسعه صادرات ، پوشش ریسک های سیاسی و تجاری قرارداد های پیمانکاری در خارج از کشور، رفع سخت گیری های فراوان برای ارائه وثیقه و ضمانت نامه ها، کاهش بیشتر نرخ سود تسهیلات بانک ها و ده ها سیاست دیگر نظیر افزایش سیاست های تشویقی صادرات خدمات فنی ومهندسی کشور را به بیش از ده میلیارد دلار برساند این مهم با توجه به در حال توسعه بودن کشور های همسایه و منطقه و وجود بازار های هدف مناسب چندان دور از انتظار نخواهد بود.
وطن امروز: «دادگاه حریری و پروژه طولانیمدت آمریکا و اسرائیل»
«دادگاه حریری و پروژه طولانیمدت آمریکا و اسرائیل» یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم دکتر حسین افتخاری کارشناس مسائل خاورمیانه است که در آن می خوانید:
با وجود تهدیداتی که از طرف مقامات اسرائیلی بتازگی درباره احتمال از سرگیری جنگ با لبنان مطرح میشود یا رسانههای این رژیم و همچنین رسانههای آمریکایی تلاش میکنند به نحوی تلویحا آغاز یک جنگ جدید را نوید دهند، به نظر میرسد،موضوع شروع جنگ در شرایط فعلی منتفی باشد.
علت هم این است که از جهت فنی موضوعاتی وجود دارد که رژیم صهیونیستی هنوز درگیر آنهاست و مولفههایی که ممکن است پذیرش آمادگی جنگ در رژیم صهیونیستی را توجیه کند یا احتمال کسب پیروزی را برای آنها افزایش دهد، هنوز موجود نیست. فضایی که امروز از سوی آمریکاییها یا صهیونیستها تدارک دیده شده، ناشی از برنامهریزی دقیقی است که از مدتها قبل آغاز شده و در فضای جنگ نرم پیش رفته و مولفههای مختلف سیاسی و امنیتی را نیز داراست.
این طرح در واقع میتواند مقدمه رسیدن به یک تاریخ برای رویداد جنگ باشد. اگر این طرح و برنامه مشترک آمریکا و اسرائیل در قالب موضوع گزارش اولیه دادگاه ترور حریری که قرار است توسط قاضی بگمار در ماه دسامبر یا سپتامبر 2010 منتشر شود، بتواند به اهدافی که برایش پیشبینی شده برسد یا اتفاقاتی که آنها امیدوارند بیفتد، رخ دهد، شرایط برای انتقام اسرائیل در حمله به لبنان و مقامات اسلامی فراهم میشود و اسرائیل میتواند با هزینه کمتری جنگ را به نفع خودش پایان دهد.
اما مسالهای که راجع به دادگاه حریری مطرح است اینکه گفته میشود تقریبا از سال 2008 آمریکاییها در کارگروههای تخصصی، پیشنویس این طرح و گزارش را برای متهمکردن افراد یا رهبران و مسؤولان حزبالله آماده کرده بودند و در کانالهای مختلف آن را مورد بحث و بررسی قرار داده بودند و امروز این طرح آماده شده و 2 ماه قبل دانیل بگمار قاضی دادگاه بینالمللی حریری که سومین قاضی این پرونده است در سفری که به آمریکا داشت، توجیه شد و طی دیداری که با جفری فریدمن داشت- نگاه فریدمن نسبت به مساله اسرائیل و حمایت از رژیم صهیونیستی کاملا واضح و آشکار است- این سناریو پیش برده شد.
صهیونیستها امیدوار هستند که از طریق متهمکردن عناصر یا مسؤولان حزبالله فضا و معادله سیاسی – امنیتی در لبنان بهم بریزد و حزبالله متهم شود و از این طریق همپیمانانی مانند میشل عون و نیروها و احزاب ملی و همچنین جنبلاط از حمایت مقاومت و حزبالله دست بردارند و حزبالله دچار انزوا شود تا فضا برای خلع سلاح یا نامشروع نامیدن سلاح حزبالله مهیا شود. بعد هم از طریق تعیین یک نیروی بینالمللی برای اجرای حکم دادگاه، بقیه سناریو به اجرا درآید. آنها پیشبینی میکنند.
که حکومت و ارتش لبنان در اجرای حکم دادگاه که در 2 مرحله و تا پایان سال جاری میلادی به اجرا درخواهد آمد، کمک خواهند کرد یا اینکه از اجرای آن سر باز خواهند زد.
اگر در این پروسه عناصر و مسوولان حزبالله مورد اتهام قطعی قرار بگیرند یا دولت و ارتش لبنان این حکم را اجرا میکنند که این امر نتیجه مطلوب رژیم صهیونیستی و آمریکا خواهد بود یا تمایلی به اجرای این حکم از خود نشان نخواهند داد.
چنانچه مورد دوم اتفاق بیفتد، آمریکا پیشبینی و هماهنگیهای لازم را با فرانسه، انگلیس و همچنین کشورهای عربی در سفری که ملک عبدالله، پادشاه سعودی به آمریکا داشت انجام داده است که قطعنامهای علیه دولت لبنان به عنوان یک دولت متمرد مصوب شود و از این طریق اختیارات نیروهای یونیفل به عنوان نیروهای بینالمللی افزایش پیدا کند تا بتوانند متهمان را دستگیر کنند یا حتی نیروهای یونیفل با ماموریت جدیدی که در آن بالطبع افزایش اختیارات خواهند داشت از طریق ناتو یا نیروهای جدیدی که به آنها افزوده میشود، در مرزهای سوریه قرار بگیرند که در این صورت مسیر فشار به سوریه طبق سناریوی سالهای 2007-2005 ادامه پیدا کند و مسوولان حزبالله تحت فشار و پیگرد قرار بگیرند.
معنای این امر این است که این گزارش و حکم دادگاه به منظور ایجاد یک جنگ داخلی یا ایجاد یک فضای کاملا بیثبات در داخل لبنان برنامهریزی شده است و چیزی که مدنظر است اینکه توانمندیهای مقاومت اسلامی از این طریق مورد هدف قرار بگیرد.
در سابقه عملکرد دادگاه بینالمللی حریری چند نکته باید مورد تاکید قرار گیرد؛ ابتدا این دادگاه به ریاست دتکس میلیتس آلمانی برگزار شد و براساس سناریویی که برای این دادگاه مشخص شده بود، سوریه توسط این دادگاه و نیروهای 14 مارس تحت فشار شدید قرار گرفت و حتی تا مرز بازجویی از بشار اسد هم پیش رفتند اما سوریه با اتحاد و ائتلافها یا مناسباتی که با کشورهای مختلف داشت از طریق روسیه و فرانسه تلاش کرد تا این فضای سیاسی دادگاه را دور زده و خود را از این فشار نجات دهد.
در مرحله دوم میلیتس ناچار شد که از مسؤولیت دادگاه کنارهگیری کند و دلیل آن هم این بود که کسانی که به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شدند، تماما ساختگی بوده و بنا به درخواست دستگاهها و سرویسهای اطلاعاتی اقدام به طرح گواهیها و اظهارات خود کرده بودند.
در این زمان برامیریتس مسوولیت این دادگاه را برعهده گرفت و پس از آن هم برامیریتس با تکیه بر همین مکانیزم و اظهارات ساختگی برخی از شاهدان به کار خود ادامه داد اما براساس تکیه بر DNA کسی که عملیات انتحاری انجام داده بود تلاش کردند تا القاعده را به عنوان متهم این پرونده تحت تعقیب قرار دهند اما در رایزنیهای پنهانی که با عربستان را داشتند تا جایی که توانستند از این کشور امتیازات پنهانی دریافت کردند.
آنها سپس عربستان را تقریبا از سال 2008-2007 به این مسیر کشاندند که باید همکاریهای دقیقتر و کاملتری با رژیم صهیونیستی و سیاستهای آمریکا داشته باشد.
در همین اثنا، موضوع DNA و القاعده نیز از دستور کار خارج شد لذا از سال 2008 به بعد، دستور کار این دادگاه با تکیه بر افرادی که جاسوسهای رسمی هستند (مثل عبدالباسط بنیعوده) و شنود مکالماتی که دستگاه ارتباطی اتصالات و ارتباطات موبایل لبنان در بیروت تدارک دیده بود ، انجام شد و پیش رفت. البته در همین راستا 5 جاسوس اسرائیلی از این طریق شناسایی و 4 نفر آنها دستگیر شدند.
آنها دستگاههای بسیار پیشرفتهای داشتند که امکان تولید مکالمات با صداهای افراد مختلف را داشتند و دادگاه نیز با تکیه بر این شنودهای مکالماتی و اظهارات بنی عوده قصد متهم کردن عناصر حزبالله را دارد که ماهیت سیاسی اقدام دادگاه را کاملا آشکار میکند.
ابتکار: «اگر آمریکا به ایران حمله کند چه میشود؟»
«اگر آمریکا به ایران حمله کند چه میشود؟» عنوان نگاه ویژه روزنامه ابتکار به قلم محمد زندی است که در آن می خوانید:
در طول تاریخ، ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از آن همیشه به عنوان یکی از محوری ترین تمدنهای جهان بوده است. همین محوریت ایران باعث شده است که در بسیاری از کتبهای قدیمی و جدید ایران به عنوان یکی از کشورهای تاثیر گذار در معادلات جهانی نام برده شده است.
از زمانهای دور در کتبهایی چون کتاب عهد قدیم و عهد جدید انجیل و حتی کتاب پیش گوییهای نستراداموس، ایران به عنوان کشوری که در سرنوشت جهان در آخرالزمان تاثیر گذار خواهد بود، نام برده شده.
در احادیث و روایت متعدد از پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) بارها از ایران به عنوان یکی آخرین پایگاهای مومنین شیعه در دوران ظهور نام برده شده است و از آن تمدنی که در دوران ظهور بسیاری از وقایع در آن رخ میدهد، یاد شده است.
اما ایران در طول تاریخ چند هزار ساله خود بارها مورد هجوم کشورهای گوناگون قرار گرفته است و همیشه این مرز و بوم شاهد تاخت و تاز بیگانگان بر خود بوده است.
بسیاری از این کشورها شاید سالها بر ایران حکومت کرده باشند و ویرانیهای بسیاری را از خود به جای گذاشته باشند ولی این کشور پهناور هیچگاه در تسلط کامل یک تمدن دیگر نبوده است و جالب آنکه بررسی آینده این تمدنهای متجاوز نشان میدهد، این کشورها خیلی زود دچار فروپاشی و یا به گونهای اضمحلال شده اند.
حال در ذیل به بررسی سرنوشت چند کشور پس از تجاوز به این خاک مقدس، میپردازیم:
یونان: تمدن یونان که زمانی بسیار باشکوه بود، توسط اسکندر به انحطاط کشیده شد. اسکندر مقدونی پس از حمله به ایران و آتش زدن تخت جمشید و جنایات بزرگی که توسط سربازانش صورت گرفت به سمت هند حرکت کرد، ولی دیری نپایید که شکست خورد و کم کم آن تمدن بزرگ رو به زوال رفت و اینک در قرن 21 و در سال 2010 از یونان جز کشوری کوچک و بی تاثیر در عرصه جهانی، باقی نماده است.
کشوری که پس از بحران مالی یکی از وخیم ترین اوضاع اقتصادی را دارد و چند ماهی است به همین دلیل دائماً با اغتشاشات زیادی روبرو است و در حال حاضر در یک قدمی ورشکستگی قرار دارد.
روم: امپراطوری روم به همراه ایران و چین سه تمدن دوران باستان بودند که سرزمین های آنها بسیار وسیع بود. رومیها بارها به خاک ایران متجاوز شدند و در حقیقت نبردهای تارخی ایران و روم به عنوان جنگهای رشتهای و زنجیرهای یاد میشوند.جنگ میلان این دو تمدن با یورش کراسوس سیاستمدار و سردار رومی به ایران در زمان پادشاهی فرهاد سوماشکانی آغاز و تا پایان دوران ساسانیان ادامه یافت.
این نبردها بارها اتفاق افتاد تا اینکه سرانجام پس از سالها جنگ، آخرین نبرد میان این دو تمدن صورت گرفت که سه روز به طول انجامید و در نهایت با پیروزی پارسیان پایان یافت و رومیان وادار به پرداخت 200میلیون سیسرون یا 50 میلیون دینار غرامت شدند. و اینک در قرن 21 و در سال 2010 دیگر از آن تمدن بزرگ جز کشوری که بسیار کوچک تر ایران است، باقی نمانده است.
اینک ایتالیا صاحب نخست وزیری است که مهمترین کارش خوش گذرانی با زنها است و شرایط اقتصادی ایتالیا بسسیار بغرنج است و شاید جز فوتبالش آن هم به طور نصفه و نیمه، در هیچ مقوله دیگری در سطح جهان مطرح نباشد.
مغولستان: شاید یکی از خونبارترین زمانها در تاریخ ایران، حمله وحشیانه مغولها به سرزمین ما باشد. هجوم آنها با نابودی بسیاری از کتب خطی و منابع کشورما همراه بود. آنها به هیچ جنبندهای رحم نکردند و بسیاری از زنان و کودکان و مردان این سرزمین را از لبه تیغ گذراندند.
آنها حتی حیوانات را هم میکشتند و بدین شکل یکی خوفناک ترین و سیاه ترین زمانها در تاریخ کشورمان هجوم دد منشانه قوم مغول به ایران بود که به گفته «ابن اثیر» ، از بدو آفرینش آدم تاکنون… همانندش نیامده است. اما سرانجام چنگیز خان رهبر مغولان نیز چیزی جز مرگ و از دست دادن تمام اندوختههای که بدست آورده بود نبود.
و اینک در قرن 21 و در سال 2010 مغولستان نه تنها آن ابهت گذشته را ندارد بلکه دائماً دچار فراز و نشیبهای سیاسی و اقتصادی میشود، بطوریکه مغولستان عملاً به دو قسمت تقسیم شده است، یک منطقه خودمختار در جمهوری خلق چین موسوم به «مغولستان داخلی» و دیگر جمهوری خلق مغولستان موسوم به «مغولستان خارجی» که در 1946 بهوسیله دولت چین بهرسمیت شناخته شد.
اوضاع اقتصادی این کشور هم به حدی بغرنج است که صادرات آنها بیشتر گاو و اسب!!! است. در حقیقت دیگر از مغولستان جز نقشهای در جهان چیزی باقی نمانده است و یکی از بی تاثیر گذارترین کشورها در عرصه جهانی است و تقریباً هیچ نامی از این کشور در هیچ زمینهای شنیده نمیشود.
افغانستان: افغانها هر چند در بیشتر زمان ها جزئی از خاک ایران بودند، اما آنها در دورهای با سرکردگی محمود افغان اصفهان را تصرف کرده بودند و شاه سلطان حسین صفوی را به قتل رساندند. آنها حدود هفت سال بر نواحی از ایران (اصفهان و چند شهر اطراف) حکومت کردند تا اینکه نادر شاه افشار، با افغانها وارد جنگ شد.
در 1729 رئیس افغانها یعنی اشرف افغان را در مهماندوست در نزدیکی دامغان (طی نبرد دامغان) و سپس در مورچه خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس شکست داد و سپس در تعقیب وی، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داده و قبایل این دیار را مطیع نمود.
بدین ترتیب پس از هفت سال شورش افغانها به پایان رسید. و اینک در قرن 21 و در سال 2010 افغانستان جز کشوری جنگ زده چیزی باقی نمانده است و در حال حاضر به سختی بتوان باور کرد که این کشور زمانی به عنوان متجاوز به خاک ایران شناخته میشد.
البته هر چند این کشور شاید به نوعی تاوان حمله به ایران را پس میدهد اما نباید از اشغال گری آمریکاییها که با جنایات بسیاری همراه است حمایت کرد و این موضوع یعنی حمله افغانها به ایران در گذشته هرگز باعث نمیشود که رحم و عطوفت ایرانیان که خاص مردم ما است، نسبت به مردم بی پناه افغان سلب شود.
عثمانیان: عثمانیان در چهار مرحله به ایران حمله کردند که اغلب بوسیله کشورهای دیگر از جمله ازبکها کمک میشدند اما عثمانیان در هر چهار مرحله توسط ایرانیان به عقب رانده شدند و در آخرین جنگ میان شاه طهماسب پادشاه دلیر ایرانی و سلطان سلیمان مزدور عثمانیها، این ایرانیان بودند که با هوش و زکابت پادشاه خود تواستند عثمانیها را وادار به عقب نشینی و سرانجام بازگشت به خاک عثمانی کنند.
و اینک در قرن 21 و در سال 2010 دیگر هیچ اثری از کشوری به نام عثمانی وجود ندارد. عثمانیها در حقیقت با فریب انگلیسیها کشورشان دچار فروپاشی شد و در حاضر دیگر نامی از عثمانی جز در تاریخ دیده نمیشود.
شوروی: جنگ میان شوروی و ایران در دو مرحله صورت گرفت. در جنگ نخست گوداوویچ در سال 1223 ه. ق به صورت ناغافل به ایروان حمله برد. اما شکت خورد و برگشت. ایرانیان با رهبری سردار شجاع خود عباس میرزا در چند مرحله جنگ با روسها موفق شدند آنها را شکست بدهند و اسرای زیادی را به تهران منتقل کنند. اما بی کفایتی شاه قاجار و وابستگی شدیدی وی به انگلیسیها باعث شد، ایرانیان دچار اختلافات درونی شوند.
این اختلافات توسط انگلیسیها که پیروزیهای عباس میرزا باعث متضرر شدن آنها میشد، صورت گرفت و سرانجام منجر به عهد نامه ننگین گلستان شد که سیاه ترین نقطه در تاریخ ایران است.
با عقد این صلح نامه ایران سرزمینهای بسیاری از جمله گرجستان، داغستان، باکو و... را از دست داد. اما در مرحله دوم ایرانیان که از ننگ چنین عهد نامهای به تنگ آمده بودند، دست به تشکیل سپاهی زدند و مجدداً با رهبری عباس میرزا به سمت روسیه حرکت کردند و در ابتدا فتوحاتی نیز بدست آوردند اما باز هم اختلافات درونی باعث شد ایرانیان شکست بخورند و در نهایت منجر به امضای عهد نامه ترکمنچای شود که باز هم سرزمینهای بسیاری از جمله ایوران و نخجوان به روسیه واگذار شد. همچنین در این عهد نامه چند بند ننگین دیگر نیز آمده است که از آن جمله موارد زیر میباشند:
1- پرداخت ده کرور تومان (پنج میلیون تومان) به طور اقساط از طرف ایران به روسیه به عنوان غرامت جنگی.
2- اجازه عبور و مرور آزاد به کشتیهای تجاری روسی در دریای مازندران.
3- رضایت به انعقاد یک عهدنامه تجاری بین ایران و روسیه و حق اعزام کنسول و نمایندگان تجاری به هر منطقه از مناطق ایران که روسها لازم بدانند.
4- اعطای حق قضاوت کنسولی به اتباع روسیه. و اینک در قرن 21 و در سال 2010 روسیه دیگر آن سرزمینهایی را که بدست آورد در اختیار ندارد و در سال 1990 با فروپاشی شوروی نه تنها تمامی آن سرزمینها را از دست داد، بلکه بخشهای دیگری از خاک روسیه نیز از آن جدا شدند و دیگر هیچ کدام از مفاد آن قرار داد اجرا نمیشود.
عراق: عراقیها در سال 1359 و پس از آنکه صدام حسین قرار داد منعقد شده بین ایرانیان و عراقیها را که مرزهای دو کشور را مشخص میکرد، در مقابل تلویزیون عراق پاره کرد، جنگ هشت سالهای را علیه ایران بپا کرد. جنگی که پس از جنگ ویتنام دومین جنگ طولانی قرن است.
در این جنگ صدها هزار نفر شهید و میلیونها نفر مجروح شدند. این جنگ در نهایت با قرارداد صلحی به پایان رسید که در مورد آن حرف و حدیثهای بسیاری وجود دارد. و اینک در قرن 21 و در سال 2010 هیچ چیز از صدام حسن و حزب بعث وجود ندارد و عراق نیز همچنان از وجود نظامیان آمریکایی متضرر میشود.
البته ایران اسلامی و رهبر بزگمان امام خمینی بارها اعلام کرد که هیچ دشمنی بین مردم شیعه عراق و ایران وجود ندارد و ما صدام و حرب بعث عراق را مسئول این جنگ میدانیم. کمااینکه در کشتار شیعیان عراق توسط صدام، ایران با آغوش باز آنها را پذیرا شد.
جنگهایی که در بالا به آن اشاره شد تنها گوشهای از موجهای پر تلاطمی بود که ایران در تاریخ خود پشت سر گذاشته است و حوادثی چون آن بسیار بوده است. حال در زمان کنونی که بعضی کشورهای به اصطلاح ابر قدرت به خود جرات داده و ایران و ایرانی را تهدید به حمله میکنند تا به خیال خود از مسیر رو به پیشرفت منحرف کنند، بدانند که پارس سرزمین مقدسی است که نظر پروردگار و امام زمان به آن است و اگر روزی آمریکا و یا هر کشور دیگر چنین اشتباهی را بکند، مطمئن باشد به همان سرنوشتی دچار خواهند شد که کشورهای پیشین به آن دچار شدند و جز ویرانی برای آنها چیزی نخواهد ماند و آن جنگ، آخرین جنگ زمین خواهد بود.
آرمان: «بیکاری ، معضل اصلی»
«بیکاری ، معضل اصلی» سرمقاله روزنامه آرمان به قلم محمدخوش چهره است که در آن می خوانید:
راهحل اصلی برای حل تمامی دغدغههای اقتصادی رفع موانع از سر راه تولید ملی است و این موانع در بخشهای نرمافزاری مانند اصلاح سیاستهای اقتصادی باید در دستور کار مستمر و جامع قرار گیرد.درشرایط کنونی وضعیت اشتغال و افراد بیکار در جامعه مطلوب نیست و با توجه به بیکاری متراکم از سالهای گذشته این موضوع به یک اولویت اصلی برای کشور تبدیل شده است.
به طور قطع، اولویت اصلی دولت درحال حاضر، با توجه به شرایط کنونی اقتصاد در کشور و شرایط حاکم در جهان، باید رفع بیکاری برای بهرهوری بهتر ودر نتیجهایجاد پویایی بیشتر در اقتصاد باشد. اولویتهای بعدی اقتصاد کشور کنترل تورم، تثبیت اقتصادی و ثبات قیمتها هستند. سرمایهگذاری و کاهش شکاف طبقاتی از جمله موضوعاتی است که برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور باید مورد توجه مسئولان قرار گیرد.
سیاستهای اقتصادی و در راس آن سیاستهای متناسب پولی با استفاده از ابزار نرخ بهرهمناسب، سیاستهای مالی و نرخ تعرفه و مانند آن از جمله مواردی است که میتواند برای رسیدن به اقتصاد پویا، مفید و موثر باشد.
با این همه برای رسیدن به این اهداف سیاستهای تکمیلی هم باید مورد توجه قرار گیرد.در شرایط کنونی، شرایط حاکم بر اقتصاد جهانی آثار مثبت و منفی بر اقتصاد ایران دارد و کاهش معنیدار قیمت نفت توانسته سطح درآمدهای ارزی کشور را کاهش دهد. یعنی قیمت 140دلاری سال گذشته به کمتر از نصف رسیده و در کنار آن سایر مشکلات اقتصاد ایران با سیاستهای عالمانه و تاثیر برخی از روشهای مدیریتی با توجه به غنای ذاتی اقتصاد ایران امکان هر نوع بازگشت یک جریان رشد اقتصادی را امکانپذیر میسازد.
باید بتوانیم به اهداف کلان اقتصادی از طریق رونق تولید از جمله افزایش سطح اشتغال و افزایش در آمد گروههای کم درآمد بپردازیم و چنانچه در این زمینه غفلت و بازارهای داخلی دستخوش سیر ورود بیرویه کالاهای وارداتی شود ، چه در زمینه کالاهای مصرفی یا سایر کالاهایی که امکان تولید آن در داخل وجود دارد و فقط به خاطر سودطلبی و سوداگری بعضی از سوداگران تجاری، میدان به تولیدکنندگان خارجی داده شود، مفهوم آن ایجاد فرصت اشتغال برای کارگران خارجی و بیکاری برای کارگران ایرانی خواهد بود.
وجود بازار بزرگ 70میلیونی و تقاضای اجابت نشده مزیت کلی اقتصاد ایران برای خروج از رکود است. آنچه به عنوان رکود اقتصادی در سطح جهان و ملی هماکنون در برخی از بخشها حاکم است، در ادبیات اقتصادی ناشی از کاهش تقاضا یا به اصطلاح نبودن بازار از یک مزیت کلی که همان وجود بازار بزرگ 70میلیونی کشور است که در آن تقاضاهای اجابت نشده زیادی در زمینههای مسکن، پوشاک و خوراک وجود دارد.
در حقیقت این موضوع فرصت مغتنمی در شرایط رکود اقتصاد جهانی برای کشوری چون ایران به حساب میآید. بخش کشاورزی میتواند از واردات بیرویه میوه و مواد غذایی بینیاز شود و این باید مهمترین اولویت در آینده با هدف حرکت به سمت رونق تولید ملی و محصولات داخلی باشد، به خصوص کالاهایی که از نظر کیفیت یا مرغوبیت هیچ اشکالی ندارد و شامل پوشاک و موادغذایی و میوه است.
دنیای اقتصاد: «اهمیت مالیات بر ارزش افزوده»
«اهمیت مالیات بر ارزش افزوده» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن می خوانید:
اگر گفته شود اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده ، مهمترین و مفیدترین اقدام اقتصادی دولت در سالهای اخیر بوده است، سخنی به گزاف نگفتهایم. اگرچه اجرای این کار بزرگ سختیهای خود را نیز دارد. دلیل ارزشمند بودن اجرای این قانون آن است که مالیات بر ارزش افزوده، مالیات بر مصرف است، نه مالیات بر تولید.
این موضوع باعث میشود فشار مالیاتی از تولیدکننده به مصرفکننده، منتقل شده و در نهایت به دلیل مهار رشد بیرویه مصرف، پسانداز بخش خصوصی افزایش و در نتیجه، نرخ بهره کاهش یابد. آنچه گفته شد به معنی افزایش سرمایه گذاری و افزایش رشد اقتصادی خواهد بود؛ ضمن آنکه قدمی هر چند کوچک برای تسهیل صادرات نیز میباشد زیرا کالاهای صادراتی شامل مالیات بر ارزش افزوده نمیشوند.
بسیار مهم است که کشورهای در حال توسعه به جای اتکا به بازارهای داخلی (تقاضای داخلی) بازارهای خارجی را مورد هدف خود قرار دهند (درست مانند کشور چین) که در راستای این هدف، یکی از کارهایی که میتوان انجام داد همین اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده است.
اما در بهتر اجرا شدن قانون مزبور، همکاری اصناف بسیار مهم است زیرا اصناف در نقطه تماس مصرفکننده با کالاهای تولید شده قرار دارند و بخش قابل توجهی از مالیات مزبور از این ناحیه تامین میشود. یکی از نگرانیهای اصناف در اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده آن است که تصور میکنند به دلیل کاهش سطح مصرف عموم مردم، درآمد آنها کاهش خواهد یافت.
در صورتی که اگر با نگاه بلند مدت به این موضوع توجه شود، مالیات بر ارزش افزوده، منافع اصناف را نیز تامین خواهد کرد؛ زیرا در بلندمدت موجب افزایش رشد اقتصادی و افزایش درآمد عموم مردم شده و بنابراین بر تعداد مشتریان اصناف اضافه خواهد شد؛ ضمن آنکه در توسعه و پیشرفت اقتصادی کشور، اصناف نقش مهمی را تقبل خواهند کرد؛ نقشی که از عهده دیگران بر نمیآید.
اهمیت این نقش به دلیل تامین پول برای دولت نیست، بلکه به دلیل ایجاد نهادی است که این نهاد به دلیل آنچه گفته شد توسعه اقتصادی را تسهیل و تسریع مینماید. جناب آقای عسگری، رییس سازمان امور مالیاتی طی یک کنفرانس مطبوعاتی گفتند: «سهم اصناف از تولید ملی 30 درصد ولی مشارکت آنها در مالیات 6/4 درصد است (دنیای اقتصاد 9/5/1389)».
مطلب فوق نشان می دهد که اصناف بسیار بیش از دیگران از مواهب کشور بهرهمند هستند و به قول آن ضربالمثل قدیمی «هر که بامش بیش برفش بیشتر». به عبارت دیگر اصناف موظفند در اداره و پیشرفت کشوری که بخش عمدهای از منافع آن متعلق به آنها است، سهم بیشتری را متقبل شوند.
رسالت: «دو چهره قدرت نرم ؛ اقناع و اغواء»
«دو چهره قدرت نرم؛اقناع و اغواء» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن می خوانید:
سیاستمداران در دوران جدید می کوشند خردمندانه تر به اعمال قدرتبپردازند.اعمال قدرت عریان و در شکل خشن، ابتدایی ترین حالت مدیریت سیاسیدر سطح محدود و نیزجهانی است.
با گسترده تر شدن امکان دستیابی به اطلاعات توسط توده های مردم دیگراعمال قدرت به شکل سنتی امکان پذیر نیست به همین دلیل هر چند عملا از قرنها پیش توسط سیاستمداران زیرک ، قدرت هوشمندانه و بدون هزینه های ناشی ازاعمال قدرت خشن بکار گرفته می شد ولی در دوران اخیر به کار گیری این روشتحت عنوان «قدرت نرم» توسط جوزف نای توصیف و تبیین شد.در این نوشتار بطورخلاصه دیدگاه «نای» تشریح می شود.
***
اصطلاح «قدرت نرم» توسط جوزف نای در کتابی تحت عنوان «طبیعت دگرگون شونده قدرت آمریکا» که به سال 1990 نوشت ؛ مطرح شد. نای سپس این مفهوم را در کتاب «قدرت نرم : ابزار موفقیت در سیاست جهانی» که به سال2004 نگاشت؛بسط داد.
این اصطلاح در حال حاضرکاملا در سطح دیپلماسی شناخته شده است ؛ چنانچه در سال2007 هو جین تائو رئیس جمهور چین برضرورت افزایش قدرت نرم درآن کشور تاکید کرد.
قدرت نرم توانایی کسب مطلوب از طریق همکاری و جذب است.قدرت نرم با مفهوم مقابل خود یعنی قدرت سخت که از طریق اجبار و هزینه کردن پول اعمال می شود تفاوت جدی دارد. به عبارتی ، هرچند در هدف که اعمال قدرت است میان آنها تفاوتی نیست ولی روش و عمق تاثیر گذاری آنها یکی نیست.
نای می گوید: قدرت نرم آنست که ارزش ها،فرهنگ و سیاست ها و حتی رسوم شمابتواند دیگران را در شرایطی قرار دهد که آنچه را که شما می خواهید بخواهند.
از همین رو ، نهادهای آموزشی، فرهنگی و هنری ارزش فراوانی می یابند.البته نای از محدودیت های قدرت نرم نیز آگاه است ؛ قدرت نرم همه جا کارآیی نداشته و مثلا در جلب دولت طالبان در خودداری از حمایت القاعده در دهه 90 هیچ تاثیری نداشت.
***
نای در مقاله ای بنام «منافع قدرت نرم» نوشت: قدرت نرم توانایی شکل دهی به ترجیحات دیگران است. این تعریف از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا قادراست دو وجه مهم قدرت نرم را به ما نشان دهد ؛ دو وجهی که جوزف نای از هم تفکیک نکرده است.اگر دقت کنیم دو چهره کاملا متفاوت قدرت نرم را می توانیم شناسایی کنیم.
1.قدرت نرم مبتنی بر اقناع
2. قدرت نرم مبتنی بر اغواء و فریب
وجه نخست ، مثبت و ناشی از استدلال و نهایتا پذیرش آگاهانه مخاطب است. درحالی که وجه دوم ، بر جهل و ناآگاهی طرف دوم اتکاء دارد و بجای مخاطب قراردادن شعور او ؛ احساس و حتی عقده های درونی او را به بازی می گیرد.
در حکمرانی خردمندانه ؛ ترجیح با قدرت نرم است بویژه در مواجهه با شهروندان ولی برخلاف توصیه های کهن رومی یا توصیه های جدیدتر ماکیاول ،اعمال قدرت نرم نباید از طریق فریب شهروندان صورت گیرد بلکه نظام اسلامی باید به اعمال قدرت از طریق اقناع شهروندان بپردازد.
این کاملا طبیعی است که ارزش های مورد اعتقاد حاکمان و شهروندان هر چندگاه به هم نزدیک شده یا از هم فاصله گیرند.آنچه که مهم است مدیریت فاصله هاست.فاصله میان ارزش های مورد اعتقاد شهروندان و حاکمان نباید آنچنان زیاد گردد ، که هیچ پلی نتوان بر فراز آن ساخت.
ضمن آن که حکومت باید بابهره گیری از نهادهای آموزشی،فرهنگی و هنری به تولید و ترویج ارزش های خود بپردازد والا خطر آنست که این فاصله ها تا بدانجا افزایش یابد که یابه اتکاء محض به قدرت سخت بیانجامد ؛ یا حکومت برای بقا وادار شود از ارزش های مورد اعتقاد خود عقب نشینی کرده تا آنجا که هویت خود را فرو نهد.
تهران امروز: «رکورد مرگ!»
«رکورد مرگ!» یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم فرامرز قراباغی است که در آن می خوانید:
نتشار نتایج تحقیقی با عنوان «برآورد هزینههای تصادفهای درونشهری و برونشهری در راههای ایران. از 1373 تا 1389 تکاندهنده و شوکآور است. این تحقیق از سوی پژوهشکده حملونقل وابسته به وزارت راه و ترابری و در یک مجموعه 731 صفحهای تهیه و خلاصه آن برای مدیران ذیربط، ارسال شده است.
طی دو دهه اخیر سالانه نزدیک به 20میلیارد دلار هزینه تلفات و تصادفات در راههای ایران شده است، هر ساله هزاران نفر کشته، مجروح و معلول شدهاند. بسیاری از هزینههای پنهان از جمله هزینههای خدمات پزشکی، روان پزشکی، خدمات پلیس و... بر اثر تصادفها و حوادث جادهای درون و برونشهری بر جامعه ما تحمیل میشود.
آمارها گرچه تکاندهندهاند اما گویا شهروندان هنوز متوجه عمق فاجعه نشدهاند. این درست است که دستگاهها و سازمانهای مربوط باید به وظایف خود درست عمل کنند. راههای درون و برونشهری کشور باید برخوردار از استانداردها و معیارهای قابل قبول باشند، خدمات ناچیز و محقر اورژانس بهویژه در راههای برونشهری باید به میزان قابل توجهی افزایش یابد.
کنترل راهها بیشتر و قانون گریزان از چشم تیزبین پلیس پنهان نمانند اما مسئولیت ما به عنوان شهروند آیا باید فراموش و نادیده انگاشته شود؟ چه کسی تند میراند؟ چه کسی هنگام خوابآلودگی رانندگی میکند؟ چه کسی با تخلف از قوانین و قواعد رانندگی جان خود و دیگران را به خطر میاندازد؟ چه کسی بیش از آنکه از رانندگی بر اساس اصول و موازین لذت ببرد از رانندگی غیراصولی لذت میبرد؟ چه کسی گمان میکند که جادهها، بزرگراهها و خیابانها، پیست مسابقهاند؟
خشونتی که هنگام رانندگی در حق خود و دیگران روا میداریم، کمنظیر و چه بسا بینظیر است. آمارها میگویند که طی دو دهه گذشته تلفات و خسارات جانی ناشی از حوادث و تصادفهای جادهای درون و برونشهری از تلفات و خسارات جانبی جنگ هشت ساله تحمیلی بیشتر بوده است.
طی سالهای 1373 تا 1386 جمعا 267 هزار و 562 نفر در تصادفات جادهای درون و برونشهری کشته شدهاند. توجه بفرمایید این آمار فقط مربوط به کشتهشدگان است و مجروحان و معلولان را در برنمیگیرد یعنی طی 14 سال مورد مطالعه در پژوهش مذکور بهطور میانگین سالانه 19 هزار و 111نفر بر اثر حوادث و تصادفات جادهای برون و درونشهری جان باختهاند.
مسئول چنین وضعیتی کیست؟ پلیس؟ وزارت راه؟ دولت؟ اورژانسها؟ چگونه است که همواره انتظار داریم سازمانها و دستگاههای نامبرده به دقت و درستی به وظایف خودشان عمل کنند اما ما به عنوان شهروند، به عنوان راننده و... هرطور و هرگونه که دلمان خواست رفتار کنیم حتی اگر رفتار ما ضریب خطر را افزایش دهد و جان خود ما و دیگران را تهدید کند؟
«او» به عنوان یک راننده خاطی، رفتاری قانونگریز دارد اما «من»، «تو» و «آنان» که شاهد چنین رفتارهایی هستند چه باید کنیم؟ آیا نباید پلیس را در نخستین فرصت در جریان قرار دهیم. آیا نباید با هشدارها و مخالفت با رفتارهای پرخطر چنین افرادی مانع وی شویم؟ خود ما تا چه اندازه به رفتارهای قانونمند ترافیکی پایبندیم؟
جادهها، بزرگراهها و خیابانهای کشور با تصویری که چنین آمارهایی به دست میدهند، چیزی از کشتارگاه کم ندارند. نتایج دهشتناک قانونگریزی ما شهروندان ایرانی در جادههای درون و برونشهری را در گزارشی که تهران امروز تهیه کرده است میخوانید اما آیا به سادگی از کنار این گزارش خواهید گذشت؟ به چه بهایی؟ و اگر حاضر نیستید جادهها، بزرگراهها و خیابانها قتلگاهمان شود، چه وظایفی را باید بپذیریم؟ کدام کارهای انجام نگرفته را باید انجام دهیم تا به این وضعیت هولناک، پایان ببخشیم یا دستکم آن را بهگونهای قابل قبول، کاهش دهیم؟
گویا موضوع آموزش، تربیت، خودآموزی و خودتربیت کردن نزد ما فراموش شده است، همچنان که دلسوزی و شفقت نزد برخی از مدیران و مسئولان امر فراموش شدهای است. استاندارد نبودن بسیاری از جادهها، ضعف خدمات اورژانس، اندک بودن میزان کنترل پلیسراه.
در یادداشتی که چندی پیش در این باره نگاشته شده آمده است: «چهار دقیقه پس از انسداد مجاری تنفسی مرگ رخ میدهد در حالی که در بهترین حالت 15 دقیقه طول میکشد تا نیروهای امداد جادهای به موقعیت حادثه برسند.» در همین یادداشت آمده است: «ما در میزان تصادفات در جهان رکورددار نیستیم از جمله آمریکا، کانادا و ژاپن از ما جلوترند اما در میزان کشتهها و تلفات رکوردداریم.»
رکورد مرگ! و درست در همین جاست که مسئولیت ما به عنوان شهروند، روشن و واضح میشود. نخست، خود باید قانون و رفتار قانونمند را باور داشته باشیم و سپس سازمانها و دستگاههای مسئول را وادار سازیم تا به وظایف خود عمل کنند یا سطح خدمات خود را افزایش دهند.
هولانگیزتر از تلفات و خسارتها، سکوت توام با رضایت ما شهروندان است در برابر رفتار خاطیان! ای بسا لذتمان از تخلف و تخطی از قوانین راهنمایی و رانندگی بیشتر است و سپس سکوت ناشی از بیتفاوتی و بیانگیزگی ماست در برابر سازمانها و دستگاههایی که باید آموزش دهند، باید استانداردها را ارتقا دهند ، باید کنترل کنند، باید به هنگام ضرورت فوری و سریع رسیدگی کنند اما ما سکوت میکنیم و همچنان رکورد میزنیم، رکورد مرگ!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر همایون میگویدحقیقت امام فراتر از چیزی است که در انتظارش هستیم
رئیس صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد