در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
جام جم:نمایشگاه بیست و چهارم
«نمایشگاه بیست و چهارم»عنوان سرمقالهی روزنامهی جام جم به قلم دکتر علی دارابی است که در ان میخوانید؛بیست و سومین نمایشگاه بینالمللی کتاب پس از 10 روز فعالیت به کار خود خاتمه داد.
با تقدیر و تشکر از همه دستاندرکاران و برگزارکنندگان این رخداد بزرگ، با هدف آسیبشناسی و رسیدن به یک استاندارد جهانی برای نمایشگاه بیست و چهارم و بعد از آن، از هماکنون لازم است اهتمام بایستهای صورت گیرد. تردیدی نیست که امر کتابت و نگارش در میان ایرانیان مسلمان از قدمت و سابقه تاریخی و طولانی برخوردار است.
اگر با فراز و فرود قدرتها و آمد و شد دولتها در طول تاریخ هماکنون شاهد اثری از آنان نیستیم درست برعکس این آثار مکتوب و مدون بوده است که پایایی و مانایی این ملت فرهنگ دوست و فرهنگ پرور را در طول تاریخ رقم زده است. هنر و نشر دو شیوه بزرگ و فاخر برای ماندگاری ارزشها در طول تاریخ برای ما ایرانیان بوده است.
هر چند که بهرغم این سابقه اما این نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت است که با قدمت 570 ساله نقش اول را در عرصه کتاب در دنیا بر عهده دارد یا کشور انگلستان است که از نظر چاپ و نگارش کتاب در مقام اول جای دارد. در حالی که برابر آمار رسمی از تاریخ کتابت در ایران تاکنون 700 هزار عنوان کتاب چاپ شده است که بخش کمی از آن مربوط به قبل از انقلاب است و ارقام مذکور بیانگر اهمیت و عظمت رویکرد فرهنگی انقلاب اسلامی به امور بوده است.
پس باید نمایشگاه بینالمللی کتاب در شأن و عظمت تاریخ و میراث ملت بزرگ ایران تدارک دیده شود. در این راستا انجام اقدامات زیر ضروری است:
1ـ جای تأسف است که با گذشت 31 سال از انقلاب اسلامی نه مصلای در خوری داریم و نه نمایشگاه مناسبی و ظاهرا هیچکس پاسخگو نیست. نسل ما که از داشتن یک مصلای بزرگ در خور انقلاب اسلامی و نام امام خمینی(ره) محروم شد، اما آیا با وجود دو مدیر انقلابی و خدمتگزار در سنگر ریاست قوه مجریه و شهرداری تهران که مشغول انجام وظیفه هستند، این انتظار و توقع بزرگی است که بخواهیم تکلیف مصلی و نمایشگاه کتاب را روشن کنند؟
2ـ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کتابخانه ملی ایران و سایر نهادهای ذیربط باید برای جایگزین کردن روشهای غربی و سکولار دیویی و کنگره در زمینه طبقهبندی کتاب اهتمام بایستهای انجام دهند. دستیابی به روش ردهبندی بومی کتاب در کشور یک نیاز مبرم است و نیاز به همت بلندی دارد که این نقیصه جبران شود.
3ـ حمایت ویژه از ناشران، مولفان و ایجاد شبکههای توزیع ملی و بینالمللی از جمله سازوکارهای مهم در تقویت امر کتاب و نشر در ایران و حلقه مفقود نمایشگاه بینالمللی محسوب میشود و این نیازمند توجه نظام بهدور از آمد و شد جریانات سیاسی و دگردیسیهایی که بطور معمول در عرصههای مدیریتی روی میدهد، میباشد.
4ـ مسوولان ذیربط برای حضور موثر در عرصه جهانی کتاب، نشر و ترجمه باید برنامه مشخص ارائه کنند. این ایراد عمده بر حوزه نشر وارد است که شمارگان کتابها بشدت پایین است، برای ترجمه آثار فاخر اهتمام بایستهای صورت نمیگیرد و اصولا سازوکاری برای توزیع آثار در عرصه جهانی و در کشورهای مهم دنیا وجود ندارد.
اگر مقایسه کنیم که انتشارات پنگوئن ناشر آیات شیطانی با چندین شبکه در کشورهای دنیا در شمارگان بالای 10 میلیون کتاب ضددینی رشدی مرتد را به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ کردهاند آنگاه تهاجم فرهنگی سازمان یافته علیه ارزشهای اسلامی را ملموستر درک میکنیم.
این یادداشت درصدد نادیده انگاشتن خدمات مسوولان گذشته و حال نیست. بلکه به دنبال طرح انتظاراتی است که برای امر کتاب و نشر باید در سال همت مضاعف و کار مضاعف از سوی مدیران عالی صورت گیرد. همچنین بنا نیست که کمبودها، نقصانها و مشکلات را به وادی فراموشی بسپاریم و چند روز مانده به نمایشگاه کار را از نو آغاز کنیم. اگر ام القرای جهان اسلام هستیم باید چندین شهر کتاب در تهران، قم، اصفهان، شیراز و مشهد داشته باشیم.
براستی چرا نباید نمایشگاه دائمی کتاب در شأن و منزلت ملت ایران داشته باشیم؟ در عرصه دیپلماسی و آمد و شد مقامات از جمله مراکز دیدنی که باید به آن ببالیم همین شهر کتاب و بوستان و گلستانهای نشر و کتاب باشد.
در عصر دیپلماسی رسانهای باید قرآن کریم در شمارگان میلیونی از سوی جمهوری اسلامی به زبانهای مختلف برای دنیا چاپ و ارسال شود تا وهابیون ما را متهم به قرآن جدیدی نکنند.
باید نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و سایر گنجینههای ارزشمند اسلامی ـ ایرانی چون شاهنامه، دیوان حافظ، مثنوی، سعدی و... به زبانهای مختلف ترجمه و در اختیار مشتاقان قرار گیرد. اگر قائل به اصالت فرهنگ در انقلاب اسلامی و اولویت داشتن آن میباشیم، باید سازوکارهای آن را فراهم کنیم.
این مطالبات صرفا از وزارت ارشاد بر نمیآید دولت، مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی و همه نهادها و مسوولان ذیربط باید به صحنه بیایند تا شاید برای نمایشگاه بیست و چهارم کاری شود کارستان. به این امید.
کیهان:همین امروز دریابید
«همین امروز دریابید»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛یک روز پس از آنکه کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین و کمیته مرکزی جنبش فتح با تصمیم محمود عباس برای از سرگیری «مذاکرات غیرمستقیم» با رژیم صهیونیستی موافقت کردند، «اسحاق آهرونوویچ» وزیر امنیت داخلی این رژیم با صراحت و قاطعیت اعلام کرد تخریب هزاران منزل فلسطینی در قدس شرقی را از فردا- سه شنبه هفته قبل- آغاز می کند. این عملیات آغاز شد و همزمان با آن، واحدهای مهندسی اسرائیل که از سوی پلیس اسرائیلی بیت المقدس حفاظت و پشتیبانی می شدند، ساخت 12 هزار واحدمسکونی- برای استقرار حدود 50 هزار صهیونیست جوان در قدس شرقی- را آغاز کردند!
آنچه این روزها در فلسطین می گذرد ملغمه ای از اقدامات تجاوزکارانه، توجیه گرانه، انفعال و انتظار است. رژیم صهیونیستی تجاوز می کند، آمریکایی ها توجیه می کنند، دولت های عربی و اسلامی منفعلند و فلسطینی ها منتظرند تا دستی از غیب بیرون آید و آنان را نجات دهد! رژیم صهیونیستی در شرایطی تخریب منازل فلسطینی در قدس شرقی را دنبال می کند و یهودی سازی کامل آن را مدنظر دارد که آمریکایی ها رئیس تشکیلات فلسطین را به آغاز مذاکره با اسرائیل و رها کردن پیش شرط قبلی خود- مبنی بر توقف ساخت شهرک های جدید- متقاعد کرده اند و بعضی از محافل سیاسی عرب، آن را تنها راه نجات! فلسطینی ها ارزیابی کرده اند.
روزنامه سعودی الحیات دو روز پیش- و درست در زمانی که تخریب منازل فلسطینی در قدس شرقی شروع شده بود - به درج تحلیل مبسوطی درباره اهمیت روند سازش با رژیم تل آویو دست یازید که تیتر آن این بود: «فلسطینی ها باید به اوباما اعتماد کنند». در این صحنه آمریکایی ها به فلسطینی ها می گویند، پیش شرط ها را کنار بگذارید و به چیزی غیر از مذاکره فکر نکنید! چند روز پیش جرج میچل فرستاده ویژه اوباما به سرزمین های اشغالی به فلسطینی هایی که از او دستور کار مذاکراتی که او همواره بر آن تاکید می کند را خواسته بودند، گفت: «پیش از مذاکره هیچ طرحی وجود ندارد!» در واقع برای آمریکایی ها مذاکره دو طرف اهمیت دارد و نه آنچه در این مذاکرات مطرح می شود.
اقدامات یکه تازانه طرف صهیونیستی، اقدامات جامع و عاجل کشورهای عربی و اسلامی را طلب می کند اما با این وجود اکثریت کشورهای عرب و مسلمان از کنار این اقدامات عبور و بعضی از آنان فقط ابراز تاسف کرده اند. در این میان مهمترین عبارتی که از یکی از کشورهای عرب همسایه فلسطین شنیده شد این بود که: «اظهارات وزیر امور داخلی اسرائیل درباره تخریب منازل عرب های ساکن قدس شرقی ناامید کننده است»! این در حالی است که اکثر 54 کشور اسلامی و 22 کشور عرب ظرفیت بالایی در مقابله با سیاست های صهیونیستی دارند. سکوت و انفعال مسلمان ها و عرب ها در مقابل محاصره 4 ساله غزه کار را به تخریب منازل فلسطینی در قدس شرقی کشاند. در واقع کشورهای اسلامی- عربی خود عامل اصلی ویرانی منازل مسلمین- در بیت المقدس هستند و البته شاید کمی خوشبینانه است که ما از کشورهای عرب عضو اتحادیه ای که انگلیسی ها در سال 1324 - در پایان جنگ جهانی دوم- آن را با مشارکت اولیه 7 کشور اصلی عرب- مصر، سوریه، عراق، یمن، لبنان، اردن و عربستان- تشکیل دادند و همواره هدایت آن را در اختیار داشته اند، توقع واکنش داشته باشیم!
در این صحنه فلسطینی ها «در انتظار» به سر می برند. البته وضع فلسطینی ها تا حد زیادی قابل تامل است. اسرائیل در حال حاضر فلسطینی ها را به 4 بخش تقسیم کرده است یک بخش فلسطینی های ساکن در مناطق 1948 هستند که در شمال، مرکز و جنوب فلسطین در زیر سیطره مستقیم رژیم صهیونیستی زندگی می کنند. جمعیت این ها حدود 5/1 میلیون نفر می شود، یک بخش فلسطینی های ساکن در اردوگاههای فلسطینی در 4 کشور عرب همسایه خود می باشند. جمعیت این ها از 5 میلیون نفر تجاوز می کند. یک بخش فلسطینی های ساکن در 7 شهر کرانه باختری است که جمعیت آنان حدود 2/2 میلیون نفر می باشد و یک بخش فلسطینی های ساکن باریکه غزه می باشد که جمعیت آنان حدود 5/1 میلیون نفر است. اسرائیلی ها توانسته اند حدود 10 میلیون فلسطینی را هم جدا کرده و هر کدام را با دغدغه های فراوانی مواجه نمایند.
بعضی از تحلیلگران خوش باور گمان می کردند که اسرائیل برای تقویت سازشکاران به موازات اعمال فشار به ساکنان باریکه غزه و دولت اسماعیل هنیه، آزادی هایی را به ساکنان کرانه باختری و دولت خودگردان می دهد. تخریب منازل ساکنان عرب قدس شرقی و یهودی سازی مسجد حضرت ابراهیم - علیه السلام- در شهر الخلیل و تلاش برای یهودی کردن مسجدالاقصی این تصور خوش باورانه را باطل کرد. با این وصف این تحلیل باید فراگیر شود که: «برای اسرائیل هیچ چیز مهمتر از تثبیت موقعیت خود نیست که آن را با قبول فلسطینی ها در همسایگی خود در تضاد می بیند» بنابراین تردیدی نباید کرد که تل آویو فقط به مذاکره ای تن می دهد که نتیجه آن تثبیت موقعیت رژیم صهیونیستی باشد. اما در خصوص این موضوع چند نکته اساسی به چشم می خورند.
1- تخریب هزاران منزل فلسطینی در قدس شرقی می تواند به دو صورت هیجانی و عادی انجام شود به عبارت دیگر سوال این است که رژیم صهیونیستی وقتی می تواند به مرور و بصورت یک منزل یک منزل به هدف خود برسد، چرا به جای این سیاست کم هزینه، بصورت تهاجمی و با اعلام وزارتخانه امنیتی آن وارد میدان شده است؟ به نظر می آید اسرائیل یا زمان لازم را در اختیار ندارد و یا تخریب منازل فلسطینی با بهره گیری از شیوه ای تهاجمی را برای دست یافتن به اهداف دیگری- که رسماً اعلام نمی شوند- دنبال می کند. اگر نگاهی به روند امور بیاندازیم درمی یابیم که رژیم صهیونیستی توامان از «شکست در تهاجم نظامی» و «شکست اخلاقی» رنج می برد این رژیم از سال 1363- اولین ضربه سنگینی که در لبنان دریافت کرد- تاکنون شکست های فراوانی را متحمل شده که شکست 4 سال پیش در جنگ 33 روزه نقطه اوج آن بود. از سوی دیگر وضعی که برای این رژیم در دو جنگ 33روزه و 22 روزه پیش آمد، اسرائیل را با «شکست فاحش اخلاقی» مواجه کرد. گزارش حدود 500 صفحه ای ریچارد گلدستون که 2000 سند به آن پیوست شده بود، اوج بحران اخلاقی این رژیم را به تصویر کشید و در واقع نشان داد که حتی غرب هم نمی تواند بحران نامشروع و ظالمانه بودن اقدامات تل آویو را انکار کند. بر این اساس می توانیم بگوئیم اسرائیل در این فضا تلاش می کند که حرف آخر خود -یهودی سازی بیت المقدس که مسلمین و مسیحی ها نمی توانند در برابر آن سکوت نمایند- را بزند و ضمناً به دنیا بگوید اگر ما را در مواجهه با موج سنگین اسلام گرایی رها کنید، هیچ محدوده ای را از تعرض خود، استثنا نمی کنیم.
2- رژیم صهیونیستی این نکته را بخوبی می داند که مجال زیادی ندارد و فضای بین المللی و منطقه ای با سرعت زیادی ضد اسرائیلی می شود و حامیان غربی که تاکنون با قاطعیت از همه اقدامات این رژیم حمایت می کردند اینک به «اما» و «اگر»ها روی آورده اند و در بعضی از این کشورها حتی دستگیری مقامات اسرائیلی بعنوان «جنایتکار جنگی» زمزمه شده است و مخالفان اسرائیل توانسته اند از ظرفیت قضایی کشورهای حامی این رژیم برای طرح دعاوی خود استفاده نمایند. اسرائیل این فرآیند را کنترل ناپذیر ارزیابی می کند و معتقد است «مشکل اخلاقی» غرب برای پذیرش اقدامات اسرائیل روز به روز افزایش می یابد و به موازات آن اقدامات نظامی فلسطینی ها علیه رژیم تل آویو روز به روز «اخلاقی تر» می شود. این شرایط دولت نتانیاهو را نگران کرده و اقداماتی که قرار بود در یک فرایند 30-20 ساله انجام شود را جلو انداخته است.
3- کشورهای عربی در شرایط فعلی دچار بحران توانایی و انگیزه شده اند. مصر که بزرگترین کشور عرب همسایه فلسطین است و زمانی پیشتاز مبارزه ضد اسرائیلی شناخته می شد تا جایی که از نفس افتاده است دولت قاهره دیگر هیچ جایگاهی در تحولات منطقه ای ندارد و علیرغم واگذاری پی در پی نقش های ویژه از سوی غرب به آن، نتوانسته تاثیری بر منطقه عربی بگذارد. تا جایی که عربستان سعودی از حماس و جهاد درخواست می کند که به مصر اجازه دهند وارد معادله فلسطین شود. وضع اردن از مصر هم وخیم تر است، اردن در فاصله سالهای 1357 تا 1375 نقش زیادی در جهان عرب و بخصوص در موضوع فلسطین داشت، اینک اردن رسماً مشارکت در مسایل منطقه ای را کنار گذاشته و از سوی کسی هم به بازی گرفته نمی شود. عربستان سعودی به دلیل مسافت زیادی که با فلسطین دارد و رویکردی که در طول سه دهه گذشته در مورد فلسطین داشته است، نمی تواند نقش اثباتی داشته باشد و تنها زمانی از رهبران آن سخن به میان می آید که یک طرح آمریکایی- اسرائیلی درباره فلسطین مطرح باشد. در واقع می توان گفت دولت های عربی چه به انفراد و چه به اتفاق خنثی شده اند و تاثیرگذاری -مثبت یا منفی- آنان در موضوع فلسطین از بین رفته است. اسرائیل در این فضا، خیلی صریح حرف می زند و مطمئن است که در کشورهای عربی با واکنشی مواجه نمی گردد.
4- اسرائیلی ها در جمعبندی تحلیلی از اوضاع کرانه باختری در سال 2009 گفتند: «اسرائیل آرام ترین سال را پشت سر گذاشته است» این در حالی است که در ماه آغازین این سال اسرائیل در غزه درگیر یک جنگ بزرگ بود. در سال 2009 در کرانه باختری حداقل 2000 عضو جهاد اسلامی و حدود 8000 عضو حماس به اتهام اقدامات تروریستی علیه اسرائیل توسط نیروهای امنیتی آقای محمود عباس دستگیر و روانه زندان شدند و همزمان با آن، تشکیلات خودگردان لیست کاملی از نیروهای مقاومت را به پلیس و دستگاه امنیتی اسرائیل تحویل داد. یعنی رژیم صهیونیستی در شرایطی به تخریب منازل فلسطینی در قدس شرقی دست می زند و امام جمعه قدس را به مدت شش ماه از ورود به مسجد الاقصی منع می کند و مسجد حضرت ابراهیم-علیه السلام- در الخلیل را به معبد یهودی ها تبدیل می کند که عباس هرگونه مانعی را از سر راه اسرائیل برداشته است!
5- آمریکایی ها احیای روند سازش را بسیار حیاتی می دانند چرا که در استراتژی آنان موضوع فلسطین کلید همه مسایل منطقه حساس خاورمیانه- از جمله موضوع ایران- است و متهم بودن آمریکا به اینکه موضوع اصلی را رها کرده و دیگران را به موضوعات فرعی می کشاند، راه را برای حرکت آمریکا در خاورمیانه ناهموار کرده است. البته آمریکایی ها نمی توانند با برخورد کاریکاتوری و سطحی این مشکل کلیدی خود را حل نمایند.
6- واگذاری تصمیمات سیاسی راجع به فلسطین به «اتحادیه عرب» برای آن است که جناح سازشکار فلسطینی- تشکیلات خودگردان و... - مشروعیت سیاسی، اخلاقی و حتی حقوقی خود را از دست داده اند و اعضای اتحادیه عرب حداقل از مشروعیت حقوقی برخوردار می باشند اما واقعیت این است که بدون قبول این نقش برای اتحادیه مذکور از سوی مردم و دولت قانونی فلسطین، این مشروعیت حقوقی هم مخدوش است.
7- ویران سازی منازل فلسطینی نشان داد که اسرائیل یک گام به جلو برداشته و از مسئله ساخت شهرک های یهودی به تخریب منازل فلسطینی رسیده است و این بیانگر موضع سازش ناپذیر آنان در پای میز مذاکره است.
8- اما همه آنچه گفته شد نشان می دهد که مسئله فلسطین در این فرایندها نمی گنجد و قابل حل و فصل نیست، مقاومت و مردم فلسطین و جنبش فراگیر اسلام گرای مدافع آن در منطقه سرنوشت فلسطین و اسرائیل را رقم خواهند زد. اسرائیل در نقشه جغرافیایی، میدان را به مقاومت خواهد باخت.
تهران امروز:نهچندان امید بخش
«نهچندان امید بخش»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم کمال بردبار است که در آن میخوانید؛اظهارنظر اخیر رئیس جمهور محترم در یاسوج درباره زمان اجرای طرح هدفمندکردن یارانهها باب تازهای در این باره گشود. آقای احمدینژاد خطاب به مردمی که برپایه دیدگاههای دولت، در زمان اجرای یارانهها با قدرت خرید آنها افزایش خواهد یافت، زمان اجرای این طرح را نیمه دوم سال اعلام کرد.
از طرفی رئیسجمهور در این سخنان ضمن گلایه درباره تغییرات مجلس در کلیات طرح اظهار امیدواری کرد اجرای قانون یارانهها به خاطر این تغییرات با آثار سوء روبهرو نشود.
به نظر میرسد این سخنان نوعی تردید را در خود نهفته دارد. در حالیکه رئیسجمهور بهعنوان بالاترین مقام اجرایی کشور و متولی اصلی طرح بزرگ و سرنوشتساز هدفمندساختن یارانهها بیش از هر کسی مسئول ترویج امید و اعتماد به نفس در عملیاتی ساختن این طرح بزرگ است. انتقاد دوباره از مجلس آن هم در حالیکه نمایندگان مجلس در چند مرحله از مواضع اولیه خود کوتاه آمدند و بیشترین همراهی ممکن را با دولت نشان دادند، کاری بیفایده به نظر میرسد اما دولت و مجلس در کلیات فعلی طرح به توافق رسیدهاند و به رخ کشیدن آثار سوء احتمالی و واگذار کردن آن به تغییراتی که مجلس در طرح اعمال کرده است از شجاعت به دور است. جنجال تصویب و زمان اجرای یارانهها، دیرگاهی نیست که از رسانهها، کلام دولتمردان و مجلسیان و انظار عمومی رخت بربسته است.
گرچه در این مقال نمیتوان و ضرورتی ندارد که بار دیگر زمان طولانی مربوط به تصویب و توافق اجرای این قانون را یادآوری کرد اما اجمالا میتوان گفت قانون یارانهها از جمله مصوبات استثنایی مجلس شورای اسلامی است که با وجود رای نمایندگان در صحن علنی به بار نشست و دولت تنها پس از پذیرش خارج از قاعده مجلسیان مبنی بر اجرای این طرح در 9 ماه به جای 12 ماه (یکسال) حاضر به اجرا و پذیرش مسئولیت اجرایی آن شد. با آنکه بسیاری از کارشناسان مجلس را به خاطر چنین توافقی، سرزنش کردند اما مجلسیان با نگاه بسیط اجازه دادند تا دولت به جای توزیع 20 هزار میلیارد تومان ناشی از آزادسازی یارانهها در 12 ماه آن را در 9 ماه توزیع کند تا بدین ترتیب سهم افراد مشمول افزایش یافته و رضایت بیشتری نصیب آنان شود.
در عزم عمومی جامعه و مسئولان برای عملی ساختن این طرح باید بذر تردید و دودلی را از بین برد. هدفمندسازی یارانهها نام طرحی است که از تصویب مجلس گذشته است و نه الزاما آن طرحی که از سوی دولت اعلام شده است. به این سازوکار دموکراتیک احترام بگذاریم و از همین حالا به مردم اعتماد و اطمینان را تزریق کنیم. ماههای پیشرو تا پایان سال، آزمونی بزرگ برای دولتمردان، مجلسیها و مردم خواهد بود. آزمونی که اگر از آن پیروز خارج شدیم، اقتصاد زنگار گرفته کشور، حیات نوینی را تجربه خواهد کرد. پس این غرولندهای بیفایده را یک بار برای همیشه فراموش کنیم.
رسالت:مطالبات مردم در محاکمه سران فتنه چه شد؟!
«مطالبات مردم در محاکمه سران فتنه چه شد؟!»عنوان سرمقالهِ روزنامهی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛حمایت موسوی و کروبی از گروههای محارب نظام درآمدی بر دور جدید فتنه گری در کشور است.
گروه تروریستی پژاک و عوامل بمب گذار در انفجار تروریستی حسینه شهدای شیراز و به خاک و خون کشیدن عزاداران حسینی، رو سیاه ترین عوامل و عناصر ضدانقلاب هستند اما موسوی و کروبی برای جلب حمایت ضدانقلاب و محاربین نظام نیاز دیدند از این روسیاه ها دفاع کنند و مجازات آنها را ناعادلانه و تاثرآور توصیف نمایند.
موسوی در توجیه این رویکرد ضد انقلا بی خود روز چهارشنبه طی دیداری گفته است:
“ما بدون نگاه به ایدئولوژی و طرز فکر آدم ها وحتی وابستگی حزبی آنها از حقشان دفاع می کنیم”
واقعا تروریست ها و محاربین با نظام چه حقی برای خود قائل هستند آنها می گویند ما حق معارضه و محاربه داریم و این اولین حق ماست. موسوی و کروبی وقیحانه از این حق دفاع می کنند. و اگر خودشان قادر نیستند با بمب وترور با نظام بجنگند دلیل آن این است که امکانات ندارند مفهومموضع گیری جدید کروبی و موسوی این است که اگر دیگری چنین کرد مورد حمایت است!
بنی صدر که از ریاست جمهوری خلع شد و با رای عدم کفایت سیاسی از سوی نمایندگان ملت روبرو شد در جلسه ای خطاب به مسعود رجوی گفت؛ همه را بکشید!
بااعلام30 خرداد به عنوان جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی از سوی منافقین و کشتار بی گناهان در کف خیابان، فاجعه هفتم تیر و هشتم شهریور رخ داد. به تدریج شهدای محراب گرفتار تیغ ترور منافقین شدند و کارنامه ای سیاه و سنگین از پیوند شوم لیبرال دموکرات ها و سوسیال دموکراتها پدید آمد که تاریخ اسلام و ایران این همه قساوت و بی رحمی را کمتر سراغ دارد.
آن روز که جنبش منافقین دست به کار شد منتظر فرمان بنی صدر بود امروز هم جنبش سبز منتظر فرمان شلیک موسوی و کروبی است.
موسوی و کروبی فعلا گام اول را برای فرمان تیر برداشته اند و رسما با دفاع از محاربان و پیوند با معاندان نظام به سمت مبارزه مسلحانه با نظام می روند ،آنها مبارزه در کف خیابان را مکمل مبارزه مسلحانه می دانند و همین منطق را منافقین قدیم قبل از اعلام محاربه با نظام عمل کرده بودند.
موسوی در همین دیدار تصریح می کند: “مجرم ترین افراد حتی خطرناک ترین بزهکاران دارای کرامت انسانی هستند” وی در حالی این حرف را می زند که برای25 میلیون رایی که مردم به رئیس جمهور منتخب خود دادند پشیزی ارزش قائل نیست و هر روز کرامت انسانی ملت ایران ومنتخب مردم را به دروغ و تهمت و اهانت می آلاید.
او در این دیدار یک رونمایی از عقاید خود در دهه اول انقلاب می کند و یک علامت به ضدانقلاب خارج نشین بویژه منافقین می دهد وآن اینکه مواضع جدید او در دفاع از محاربه و معارضه به این زمان برنمی گردد.
وی در این دیدار تاکید می کند: “برای آزادی انقلاب شد به نظر من مشکلات اول انقلاب را با دادن آزادی ها می شد حل کرد.”
آیا محاربه و معارضه گروه های ضدانقلاب در دهه اول واقعا برای آزادی بود؟ چه کسی مخالف این آزادی ها بود؟ آیا امام مخالف آزادی بودند؟ اگر به گروه های محارب و معارض، آزادی می دادند مشکل حل می شد؟
مشکل چه بود؟ مشکل آنها انقلاب اسلامی بود. آنها با اسلام و انقلاب مشکل داشتند می خواستند مملکت را به آمریکا بفروشند و پول آن را صرف یک حکومت لیبرال و بی بندوبارتر از سلطنت شاه کنند. امروز سئوالی که مطرح است این است که چرا آقای موسوی به درد آنها مبتلا شده است و به جنگ انقلاب، مردم و اسلام آمده است؟ مگر حکومت دو روزه دنیا چه ارزشی دارد که موسوی مردم را به دلیل رای ندادن - آن هم مردمی محروم و مستضعف- این گونه با دفاع از محاربان مجازات می کند؟
موسوی در این دیدار تهدید کرده است که احتمال اینکه جنبش بالاتر از حد فعلی رود بیشتر خواهد شد.از دستگاه قضائی کشور باید از یک سو تشکر کرد که اجازه داده است تا سران فتنه بیش از پیش خود را رسوا کنند از سوی دیگر این گله هم وجود دارد که گفتار و اعمال ضدانقلابی مجرمانه سران فتنه حدومرزی دارد. مطالبات مردم در9 دی و22 بهمن محاکمه و مجازات سران فتنه بود چرا به این مطالبه قانونی و شرعی پاسخ نمی دهید؟
یادم می آید یک ماه قبل از حادثه هفتم تیر یکی از دلسوزان نظام به شهید بهشتی گفته بود اجازه دهید سران فتنه را که در روز و ساعت معین دریکی از منازل خیابان ایران تجمع می کنند دستگیر کنیم و غائله را ختم نماییم. وی گفته بودمن اطمینان دارم آنها نقشه ترور رهبران انقلاب را کشیده اند. شهید بهشتی فرمود: “ما قصاص قبل از جنایت نمی کنیم.” متاسفانه آن جنایت اتفاق افتاد.
صورت ظاهر این جنایت این بود که ما ضرر کردیم. اما خون مظلومان هفتم تیر و هشتم شهریور تومار لیبرالیسم و منافقین را در هم پیچید و آنها را کنار صدام بعثی عفلقی قرار داد و برای همیشه به حیات سیاسی منافقین در میان ملت پایان داد.
سئوال این است آیا ملت ما در مصاف با منافقین جدید باید همین هزینه را بپردازد؟ آیا برای رونمایی از منافقین جدید باید خون های پاک فرزندان این ملت به زمین ریخته شود؟
آیا ملت پس از فتنه رجوی ملعون و همسر ملعونه اش مریم قجر عضدانلو باید شاهد فتنه ای جدید ازیک زوج جدید سیاسی-نظامی باشند؟
آیا قرار است برخی روحانیون غافل از فتنه سبز و جنگ نرم دشمن نقش آقای لاهوتی و گلزاده غفوری را در زمان ما بازی کنند.
مسئله حمایت سران فتنه از تروریست ها و محاربان با نظام را شوخی نگیریم آنها پای در مسیری بی بازگشت نهاده اند و هیچ چیز جز مشت محکم ملت و مشت آهنین قانون، آنها را از خواب غفلت بیدار نخواهد کرد.
مردم سالاری:شهر بهتر، زندگی بهتر، با مخابرات یا جامعه اطلا عاتی؟!
«شهر بهتر، زندگی بهتر، با مخابرات یا جامعه اطلا عاتی؟!»عنوان سرمقاله ی روزنامهی مردم سالاری به قلم میرزابابا مطهری نژاد است که در آن میخوانید؛27 اردیبهشت روز ((ارتباطات و روابط عمومی )) در ایران و ((روز جهانی جامعه اطلاعاتی )) در همه جهان است .یادش بخیر زمانی که 27 اردیبهشت در ایران مثل همه جای جهان "روز جهانی مخابرات" نامیده می شد و یادش بخیر زمانی که این روز در ایران مثل همه جای جهان "روز جهانی جامعه اطلاعاتی" نام گرفت. شاید فکر کنید مگر چه شده است؟ الان مگر این روز در ایران و جهان چه نامیده می شود که باید از آن روزها یاد کنیم؟
حقیقت این است که این روز در جهان همان "روز جهانی جامعه اطلاعاتی" نام دارد و مثل گذشته ها اتحادیه جهانی مخابرات (ITU) هر سال برای این روز شعاری تعیین می کند تا جهان در توسعه امکانات ارتباطی و به کار گیری تکنولوژی های نوین ارتباطی تحقق آن شعار را هدف قرار دهد و امسال هم برای روز جهانی جامعه اطلاعاتی یعنی 27اردیبهشت معادل اول ماه می شعار زیر را برگزیده است: "شهر بهتر، زندگی بهتر با تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی".
بگذریم که شرکت مخابرات ایران یواشکی این شعار را اندکی دست کاری کرده و در تبلیغات خود از آن چنین نام می برد: (( شهر بهتر، زندگی بهتر با مخابرات)) در مجمع عمومی شرکت مخابرات ایران نیز جناب سیدهاشمی با همین ادبیات از آن یاد کرد و حتی در ترجمه پیام آقای دکتر حمدون نوره از این روز با نام روز جهانی مخابرات و جامعه اطلاعاتی نام برده است و در پیام آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد به همین مناسبت فناوری های ارتباطی را مخابرات ترجمه کرده است.
بعید است این دوستان تفاوت مخابرات با فناوری های ارتباطی و جامعه اطلاعاتی را ندانند و به احتمال قریب به یقین از فاصله عظیمی که جامعه ما با جامعه اطلاعاتی دارد و بخش عمده این فاصله نیز به عقب ماندگی مخابراتی ما مربوط است نگرانند و شاید علاقمند که جامعه به این موضوع فکر نکند.
بگذریم: اما از سال 1387 در ایران این روز را مثل بقیه جهان نمی شناسند. در ایران این روز را روز "ارتباطات و روابط عمومی" نام گذاری کرده اند و در دو سال گذشته آرام و بی سروصدا "ارتباطات" آن را در محاق بردند و فقط به "روابط عمومی" پرداختند و روابط عمومی را هم نگاه بخشی کردند و اندیشه های آقای "لی" پدر روابط عمومی جهان و ادوارد برنز پدر روابط عمومی نوین و گرونیک نظریه پراز شهیر و دکتر حمید نطقی پدر روابط عمومی ایران را به کناری نهادند و در نشست های رسمی 27 اردیبهشت به نام روابط عمومی با ترویج اندیشه های مکارتی! البته بدون نام بردن از او بر مرکب بازاریابی با طعم تبلیغات و سوار بر مرکب "آوازه گری" و "جنگ روانی" آنهم نه از زبان حرفه ای های بازاریابی و تبلیغات بلکه از زبان"ITMEN" مردان آی تی و تکنیک من های مدیریت و مدیا من ها(Mebiamen) و... پرداختند و آنقدر بر طبل آوازه گری در این راستا کوفتند که به دکتر نطقی هم رحم نکردند و او را هم ابزار نام و نان کردند و بدون آن که به اندیشه او و دغدغه های او احترام بگذارند و بدون آن که به خانواده و همراهان و نزدیکانش اعتنایی کنند، با نام او یکدیگر را تایید کردند و به قول امروزی ها برای هم پپسی باز کردند و بر یکدیگر قیمت گذاشتند و کسی هم نپرسید ترازو چیست و ترازودار کیست؟! آری! یادش بخیر آنروزها که 27 اردیبهشت "روز جهانی مخابرات" بود و حداقل هر سال یکبار از یک مرجع موجه که مخابرات کشورها عضوش بودند، شعاری تهیه و ابلاغ می شد و آن شعار چراغ راه بود برای بهتر حرکت کردن.
کاش حال که نام روابط عمومی بر این روز نهادیم، به سیاق گذشته هر سال شعاری برای روابط عمومی به منظور جهت دادن به حرکت ها اعلام می کردیم و در پایان هر سال میزان دوری یا نزدیکی هر روابط عمومی به آن شعار را می سنجیدیم و... اما امسال اتحادیه جهانی مخابرات برای 27 اردیبهشت "روز جهانی جامعه اطلاعاتی" در جهان، شعار: "شهر بهتر، زندگی بهتر با تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی" را اعلام کرده است و روز 27 اردیبهشت دبیر کل اتحادیه جهانی مخابرات(ITU) و دبیرکل سازمان ملل متحد جداگانه پیامی در راستای تبیین این شعار به جهانیان فرستادند.
حال که در کشور عزیز ما این روز را روز روابط عمومی نامیدیم، به یک نکته توجه داشته باشیم که نقطه آغاز جامعه اطلاعاتی در بعد اجتماعی دسترسی به اطلاعات و در بعد اقتصادی فراگیر شدن تکنولوژی های نوین ارتباطی یاICT یا ((فاوا)) یعنی فناوری اطلاعات و ارتباطات است.
دسترسی به اطلاعات یعنی شکل گیری پایگاه های اطلاعاتی در نقطه نقطه کشور، یعنی هر آنچه از اسناد، مدارک، مکاتبات، مراسلات، نوارهای صوتی، تصویری در هر سازمان و نهاد وجود دارد، تدوین، تنظیم، پردازش و رقومی شود و در پایگاه اطلاعاتی قرار گیرد وICT، یعنی بستر مخابراتی و شبکه های فنی ارتباطی با استانداردهای بالا ایجاد شود تا هر فرد و هر نیازمند و هر مراجعه کننده از هر نقطه از جهان به راحتی و در هر لحظه که خواست با استفاده از این بستر به هر پایگاهی که خواست مراجعه کند و اطلاعاتی را بدهد یا اطلاعاتی را بگیرد و به قول آقای دکتر حمدون نوره دربخشی از پیامش به مناسبت این روز:
((فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی، شیوه های مدیریت شهری، ساختمان های هوشیار، مدیریت هوشمند ترافیک، شیوه های صرفه جویی جدید در مصرف انرژی و مدیریت ضایعات و حتی مبادله اطلاعات و دانش و برقراری ارتباط سیار، در یک جامعه اطلاعاتی پوینده همگرا را ارائه می دهد.))در چنین شرایطی یعنی با داشتن تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی شهر بهتر و زندگی بهتر خواهیم داشت. به امید آن روز.
وطن امروز:تحریف تاریخ شیعه
«تحریف تاریخ شیعه»عنوان سرمقالهی روزنامهی وطن امروز به قلم محمدمهدی تقوی است که در آن میخوانید؛یک سال پیش در بحبوحه تبلیغات غیررسمی انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری، میرحسین موسوی به مناسبت سالروز شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، شهادت مظلومانه ایشان را،«وفات» نامید!
این موضوع در حالی است که بر اساس شواهد متقن تاریخی و روایات متعدد ائمهاطهار علیهمالسلام و همچنین با توجه به احادیث متواتری که از سوی علمای اسلام نقل شده است، حضرت صدیقه طاهره(س) به شهادت رسیدهاند و برخلاف نظر موسوی، بر اثر مرگ طبیعی، وفات ننمودهاند. یکی دیگر از دلایل قطعی بودن شهادت آن شهیده مظلومه، مخفی بودن قبر پاک و مطهر آن دردانه رسول و پاره تن پیامبر اعظم(ص) است که بنا بر روایات رسیده از حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام، حضرت فاطمه(س) به دلیل نارضایتی از رفتار امت پیامبر نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) پس از رحلت حضرت رسولالله (ص)؛ بویژه اعتراض شدید آن حضرت نسبت به رفتاری که با حضرت امیرعلیهالسلام شد و همچنین غصب «فدک» که مال شخصی حضرت فاطمه(س) بود و تاریخ گواهی میدهد، فقط برای کمک به محرومان و یتیمان از منافع فدک بهرهبرداری میشد و نه استفاده شخصی (در حالی که هبه پیامبر اعظم(ص) به دختر بزرگوارشان بود و حق استفاده شخصی از آن را داشتند)، وصیت کردند راضی نیستند در تشییع و تدفینشان،امت و برخی صحابی پیامبر حاضر باشند و مزار شریفشان با گذشت بیش از 1400 سال از شهادتشان همچنان مخفی است؛ و بسیاری دلایل دیگر. مشاهده میشود، صاحب دروغ بزرگ تقلب، خود پیش از برگزاری انتخابات،به تحریف و قلب وقایع قطعی تاریخ پرداخته است. وی چگونه حق چنین گستاخیای را به خود داد؟
بیمناسبت نیست، در آستانه نخستین سالروز ارتحال ملکوتی مرحوم حضرت آیتالله العظمی بهجت قدسالله نفسه الزکیه که همزمان شده است با سالروز شهادت حضرت فاطمه سلامالله علیها و جهت اثبات بیشتر و دقیقتر قتل و شهادت آن حضرت و نه وفاتشان،در پایان نقل قولی از آن روح قرین رحمت «الله» کنیم.
از مرحوم حضرت آیتالله العظمی بهجت(ره) نقل است که میفرمودند: «شخصی میگفت، در خواب به من گفتند، به مردم بگو: برای رفع گرفتاریها و نگرانیها به زیارت حضرت فاطمه(س) ملتزم شوند. بنده تعبیر این خواب را نفهمیدم؛ مگر آنکه گفته شود،حضرت فاطمه برای مردم همین امروز، «کشته» شدهاند. بنابراین، از کسی که روزگار گذشته بر حضرت فاطمه(س) را نمیخواهد و بدان راضی نیست،رفع بلا میشود؛ زیرا زیارت آن حضرت، کاشف است از تولی؛ و اینکه در آن روز، نبوده است تا تولی خودش را اظهار کند، امروز به همان اعتقاد، به توسل و دعا و و زیارت، مشغول است؛ لذا از مشمولیت بلا، خارج خواهد شد».*
* در محضر آیتالله العظمی بهجت، محمد حسین رخشاد، انتشارات موسسه فرهنگی سماء.
ابتکار:جریان سوم چگونه محقق میشود
«نمایشگاه بیست و چهارم»،«همین امروز دریابید»،«نهچندان امید بخش»،«مطالبات مردم در محاکمه سران فتنه چه شد؟!»،«شهر بهتر، زندگی بهتر، با مخابرات یا جامعه اطلا عاتی؟!»،«تحریف تاریخ شیعه»،«تحریف تاریخ شیعه»،«جریان سوم چگونه محقق میشود»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم ابراهیم بهشتی نامدار است که در آن میخوانید؛ اظهارات اخیر علی مطهری نماینده اصول گرای مجلس، درباب ضرورت تشکیل جبههای سیاسی متشکل از میانه روهای اصلاح طلب و اصول گرا و یادآوری دوباره طرحهایی مثل دولت وحدت ملی و جریان سوم در رسانه ها، بیش از هر چیز نشان از دغدغه و نگرانیهایی است که به خاطر مضرات و هزینههای گزاف تندروی گروههای سیاسی رادیکال وجود دارد.در خصوص پیشنهاد مطهری مبنی بر تشکیل جریان سوم واکنشها و اظهار نظرهای مختلفی از سوی فعالان سیاسی و کارشناسان سیاسی بیان شده است.
برخی آن را مثبت ارزیابی کرده اند و برخی هم آن را غیر عملی دانسته اند.در یک نگاه واقع بینانه و با توجه به ساختار سیاسی و جناح بندیهای موجود در عرصه سیاسی کشور، اگر مراد از تشکیل جریان سوم گردآمدن معتدلین اصلاح طلب و اصول گرا در یک مرکزیت سیاسی و در قالب یک تشکل سیاسی واحد باشد، به نظر نمیرسد عملی و البته منطقی باشد.
عملی نیست از آن جهت که اصلاح طلبان و اصول گرایان هیچ کدام مدعی تندروی نیستند و تا کنون همدیگر را متهم به افراط و اقدامات رادیکالی کرده اند. در حقیقت هر کدام از گروهها چه اصلاح طلب و چه اصول گرا خود را شاقول و معیار کنشهای صحیح و مطلوب میداند و طبیعی است که در چنین شرایطی ادعاهای هر یک از طیفهای مختلف علیه طیفهای دیگر همچنان ادامه یابد.
هر چند افکار عمومی میتواند سنجه نسبتا درستی برای ارزیابی کیفیت عملکرد احزاب و گروههای سیاسی باشد، اما تشکیل جریان سوم در بدو امر نمیتواند متکی به رای و نظر مردم باشد. همانند ائتلافهایی که پیش از انتخابات بسته میشود و ارزیابی مردم نسبت به آنها نه پیش از تشکیل و در بدو تاسیس بلکه بعد از شکل گیری و در قالب رای دادن به لیستها مشخص میشود.گذشته از اینها تحولات و تجربیات سیاسی چند ساله گذشته نشان میدهد، تقسیم بندی جناحهای سیاسی به چپ و راست یا اصلاح طلب و اصول گرا، به گونهای در ساختار سیاسی کشور و نزد افکار عمومی جا افتاده، و منجر به مرزبندیهای سیاسی شده است، که چرخش مواضع سیاسی از طرف چهرههای سیاسی با واکنش منفی روبه رو میشود.
این مرزبندی آنقدر صریح بوده که حتی بسیار کم اتفاق افتاده گروههای سیاسی با سلایق متفاوت بر سر موضوعی با یکدیگر به گفتگو و تشکیل جلسات مشترک بپردازند. حال در چنین شرایطی گردهمایی چهرهایی از جناحهای اصلاح طلب و اصول گرا به صرف اینکه میانه رو هستند، بعید به نظر میرسد.
گذشته از غیر عملی بودن ایده تشکیل جریان سوم یا جبهه میانه روها، گفته شد که این مهم غیر منطقی نیز هست. غیر منطقی از این جهت که در ایده مذکور به تفاوت نظرها و سلایق و بخصوص اختلافات فکری جریانهای سیاسی چندان توجهی نشده و تنها به وجه اشتراک برخی از گروههای سیاسی تاکید شده است. فارغ از اینکه وجه اشتراک، موضوعی روشی است و اختلافات، نظری و بنیادی است.توضیح اینکه، گروههای اصلاح طلب و اصول گرای میانه رو، تنها وجه اشتراک شان به لحاظ سیاسی، همین میانه رو بودن و پرهیز از تندروی و خشونت است.
مسلما این میانه رو بودن که مربوط به روش یا چگونگی و کیفیت کنش سیاسی است، نمیتواند مبنایی برای تشکیل یک جریان یا تشکل سیاسی واحد باشد. آیا همه میانه روها اعم از اصول گرا و اصلاح طلب درباره مقولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی یک فکر و اندیشه را دنبال میکنند؟ در میان همین مجموعه میانه رو و معتدل که تمایلی به کنشهای خشونت آمیز و رادیکالی ندارند، بی شک اختلاف سلایق و نظر فراوانی وجود خواهد داشت. کما اینکه همین الان هم میانه روهای اصول گرا و میانه روهای اصلاح طلب با وجود اشتراکشان در میانه روی، باز خود را ذیل گفتمان بزرگتر اصلاحات یا اصول گرایی تعریف میکنند.
بنابر این اگر منظور از تشکیل جریان سوم، تاسیس یک تشکل یا مجموعهای از نیروها و گروههای سیاسی میانه رو اعم از اصلاح طلب یا اصول گرا با یک تابلو واحد است، نه عملی است و نه منطقی. اما اگر به معنای آن است که جریان جدیدی متولد شود که اساسا ربطی به گفتمانهای اصلاحات و اصول گرایی ندارد یا اینکه تعریف جدید از این گفتمانها ارائه کرده است، منطقی به نظر میرسد. یعنی جناح سیاسی دیگری در کنار جناح اصلاح طلب و اصول گرا تشکیل شود که نه اصلاح طلب است و نه اصول گرا.
این جریان میتواند خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد و میزان اقبال عمومی به خود را ببیند. البته این به معنای آن نیست که بانیان و اعضای این جریان لزوما نباید اعضای گروههای اصلاح طلب یا اصول گرا موجود باشند. اما اگر قرار باشد عدهای از مجموعه اصلاح طلبان با تعدادی از مجموعه اصول گرایان به صرف اینکه میانه رو هستند، تشکیل یک جببه سیاسی بدهند، میسر نخواهد بود. اصول گرایان میانه رو و اصلاح طلبان میانه رو بدون اینکه عضو یک تشکل سیاسی باشند، میتوانند با همکاری یکدیگر مانع از قدرت یافتن افراطیها شوند.
جمهوری اسلامی:پیام پیشاهنگان شور و شعور
«پیام پیشاهنگان شور و شعور»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛دیروز پیکرهای پاک 89 شهید دفاع مقدس، بعد از نماز جمعه تهران توسط مردم تشییع شدند.
نگاهی به تاریخهای عملیاتی که این عزیزان باحضور در آنها به شهادت رسیدهاند نشان میدهد بسیاری از این پیکرهای پاک، حدود 27 سال مفقود بودهاند و پس از این مدت طولانی به آغوش ملت و خانوادههای خود بازگشتهاند. این عزیزان، افتخارآفرینان عملیاتهای بیتالمقدس، مسلم بن عقیل، خیبر، ثارالله، والفجر 4، 6 و 8، کربلای 4، 5 و 6 و قدس 3 هستند و تعدادی از آنها نیز در حملات دشمن به مناطق مجنون، فاو و کوشک به شهادت رسیدهاند.
در میان این شهدای والامقام، که همگی ستارههای درخشان آسمان استقلال و عزت و شرف ملت ایران هستند، وجود سردار شهید علی هاشمی درخشش بییشتری دارد. او، که به دلیل فداکاریهای بزرگ و طولانی مدت در منطقه هور و فرماندهی عملیاتهای پیروز علیه دشمن بعثی در آن منطقه با عنوان "سردار هور" نیز شناخته میشود، مظهر جوانمردی، صلابت، ایمان، شجاعت و اعتقاد راسخ به حاکمیت اسلام بود و اینهمه امتیاز را در اوج جوانی در خود جمع کرده بود.
سردار علی هاشمی، علاوه بر این امتیازات، نمونه بارز همبستگی قومیتهای در جمع رزمندگان و مردم ایران نیز بود. او از یک خانواده عرب اهوازی برخاسته بود و عامل مهمی برای پیوند قوم عرب با سایر اقوام در جبهه گسترده دفاع مقدس در برابر دشمن بعثی بود. صدام، با شعار دروغین مقابله قوم عرب با قوم فارس، جنگ را بر ایران تحمیل کرد درحالی که اساسیترین شعار انقلاب اسلامی و شخص امام خمینی، که این انقلاب با رهبری ایشان به پیروزی رسید، نفی قومگرائی و محور قرار دادن اسلام برای تأمین وحدت امت اسلامی بود.
دشمنان انقلاب اسلامی، این واقعیت آشکار را به درستی درک و از آن احساس خطر کرده بودند و به همین جهت به صدام مأموریت داده بودند به ایران حمله کند تا جلوی تجدید حیات اسلام و شکل گرفتن وحدت امت اسلامی را بگیرند. صدام نیز این واقعیت را میدانست و موضوع مقابله قوم عرب با قوم فارس، یک پوشش فریبکارانه برای مخفی نگهداشتن هدف اصلی بود.
فرزندان بیدار اسلام و ایران، که سردار علی هاشمی یکی از آنها بود، به سرعت این واقعیت را درک کرده بودند و از آنجا که وجود آنها مالامال از عشق به اسلام بود، روشنگریهای امام خمینی را راهنمایی عمل خود قرار دادند و با محوریت اسلام، توانستند اقوام مختلف را گردهم جمع کنند و شورانگیزترین حماسهها را در دفاع از دین خدا و میهن اسلامی خود خلق نمایند. در این عرصهی سراسر شور و شعور، علاوه بر قومیتها، سایر انگیزهها و تعلقات نیر تحتالشعاع اسلام قرار گرفتند و همه آنها فقط در پرتو دین خدا بود که مفهوم واقعی خود را پیدا میکردند.
اگر کسی میخواهد راز و رمز موفقیت ملت ایران در به پیروزی رساندن اصل انقلاب و به شکست کشاندن دشمنان ملت ایران در جنگ تحمیلی و سایر توطئههای منطقهای و بینالمللی و حتی داخلی را بداند باید آنرا در محور قرار گرفتن اسلام و تحتالشعاع قرار داده شدن همه تعلقات و انگیزهها جستجو کند. دشمن نیز دقیقا همین نقطه را هدف قرار داده بود و شعارهائی که میداد همگی انحرافی و برای رد گم کردن بودند.
امروز که بعد از 27 سال، پیکرهای پاک این پیشآهنگان شور و شعور به میان ما بازگشتهاند، پیام مهمی را به ما منتقل میکنند که جانهای شایسته و قابلیتدار میتوانند آنرا درک کنند. آنها با آمدنشان به ما میگویند برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بهای سنگینی پرداخت شده، این نعمت بزرگ را قدر بدانید و آنرا از دست ندهید. این پیام، راه حفاظت از این نعمت را نیز به ما معرفی میکند؛ اصل قرار دادن اسلام و تحتالشعاع قرار دادن همهی تعلقات.
شاید کسانی تصور کنند صحنه امروز جامعه با دوران دفاع مقدس متفاوت است و نباید این دو صحنه را با یکدیگر مقایسه کرد. این تصور ممکن است از این جهت که امروز در جنگ نظامی با دشمن مواجه نیستیم صحیح باشد، اما در جهات دیگر قطعا این یک تصور نادرست است. از روز اول، دشمنان این انقلاب و این نظام با آب و خاک ما جنگ نداشتند، جنگ آنها با اسلامی بودن ما بود و اکنون نیز با اسلامی ماندن ما مشکل دارند و به همین دلیل همچنان با ما در جنگ هستند. این جنگ تا زمانی که ما به اصول و آرمانهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی پایبند باشیم ادامه خواهد داشت، فقط شکل جنگ به اقتضای هر زمان عوض میشود. یک روز جنگ نظامی، یک روز جنگ فرهنگی، یک روز جنگ اقتصادی و یک روز هم جنگ سیاسی. همراه با همهی اینها همواره جنگ روانی نیز وجود دارد کما اینکه جنگ فرهنگی در قالب شبیخون و تهاجم هرگز تعطیلبردار نیست و همواره تاکنون ادامه داشته و خواهد داشت.
بهترین و مطلوبترین شرایط برای دشمن اینست که ما خودمان دچار تفرقه و اختلاف باشیم و از کید دشمن غفلت نمائیم. درست در چنان موقعیتی است که دشمن، زمینه را برای وارد ساختن ضربه اصلی مناسب مییابد و وارد عمل میشود. تجربه تاریخی نیز همین را میگوید. در مقطع مشروطه، اختلاف میان رهبران روحانی زمینه را برای تثبیت عوامل غرب و در نهایت، انحراف مشروطه و سر در آوردن از استبداد رضاخانی فراهم ساخت.
اگر در نجف، مراجع بزرگ متحد بودند و در تهران نیز علما از آیتالله شیخ فضل الله نوری حمایت میکردند و اجازه نمیدادند مشروطهخواهان ضد مشروعه، او را به شهادت برسانند، مشروطیت هرگز به استبداد رضاخانی منتهی نمیشد. در نهضت ملی نیز اگر مصدق به نصایح آیت الله کاشانی گوش میداد و از اختلاف و تفرقه پرهیز میکرد، بار دیگر محمدرضا شاه پهلوی بر کشور مسلط نمیشد آنهم با پشتوانه استعمار دو قبضه آمریکا و انگلیس.
امروز هم ما برای حفاظت از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به وحدت نیاز داریم. کسانی که اختلافافکنی میکنند و به تنور تفرقه هیزم میریزند، آگاهانه یا ناآگاهانه، درحال کمک کردن به دشمنان اسلام و دشمنان ایران و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی هستند.
پیام شهدائی که دیروز پیکرهای پاک آنها را برروی دستانمان از دانشگاه تهران تا معراج شهدا تشییع کردیم، همین است. آنها ما را به وحدت دعوت میکنند و نسبت به خطرهائی که درصورت ادامه اختلاف و تفرقه در کمین هستند هشدار میدهند. شهدا به رسالت خود عمل کردهاند و اکنون این ما هستیم که در معرض امتحان الهی قرار داریم. خدا کند از این امتحان سربلند بیرون بیائیم.
سیاست روز:جی15 ائتلاف انحصارشکن
«جی15 ائتلاف انحصارشکن»عنوان سرمقالهِ روزنامهی سیاست روز محمد صفری است که در آن میخوانید؛نشست گروه «جی15» با حضور سران و نمایندگان 18 کشور آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین امروز در تهران برگزار میشود.
این گروه که چیزی حدود 20 سال از تاسیس آن میگذرد، با دو هدف تقویت ائتلافهای سیاسی میان اعضای گروه و نیز تقویت زمینههای اقتصادی ، تجاری ، تکنولوژیک و افزایش سرمایهگذاری میان کشورهای عضو تشکیل شد. هدف اصلی تشکیل این گروه ابتدا جنبه اقتصادی داشت کشورهای عضو «جی15» دارای ظرفیتهای بسیار بالای اقتصادی از جهات جغرافیایی، وسعت کشورهای عضو، جمعیت، منابع انرژی و ... هستند.
اعضای گروه که هماکنون به 18 کشور رسیده است، 6 درصد مساحت کل د نیا، 34 درصد جمعیت جهان، 17 درصد حجم مبادلات اقتصادی، 12 درصد تولید انرژی برق، 28 درصد تولید نفت جهان، 18 درصد تولید گاز و همه مهمتر 29 درصد ذخایر ثابت طبیعی جهان را در دست دارند. با چنین ویژگی ها و داشتههای منحصر به فردی «جی15» تاکنون دستاورد آنچنانی کسب نکرده است.
این گروه برای نقشآفرینی و تاثیر گذار بودن، نیازمند همکاری و همگرایی هر چه بیشتر کشورهای عضو در راستای رسیدن به اهداف خود است.
رویکرد اقتصادی جی15 با پتانسیلهایی که هنوز بالفعل نشدهاند، در صورت شکوفایی، تاثیرات مثبت اقتصادی بر اوضاع اقتصادی کشورهای عضو و همچنین اقتصاد جهانی خواهد داشت.
اما هدف دیگر تشکیل گروه 15، جنبه سیاسی آن است. این گروه در صورت پایبندی به اهداف گروه، دوری از وابستگیهای سیاسی به قدرتها، نقشچانهزنی کشورهای «جی15» را تقویت کرده و تصمیمات مستقلانه آنها کشورهای سلطهگر را به چالش خواهد کشید.
بالا بردن قدرت چانهزنی در معادلات بینالمللی، با به دست آوردن تکنولوژیهای پیشرفته، افزایش قدرت اقتصادی، باعث شکستن انحصار قدرت غرب میشود.
در این میان نقش گروههایی همچون گروه 15 که از تواناییهای بالای اقتصادی و سیاسی برخوردارند،برجسته خواهد شد.
این ائتلافهای اقتصادی و سیاسی با جلوگیری از تکقطبی شدن و انحصار قدرت سیاسی و اقتصادی جهان توسط غرب، باعث همگرایی و همکاری آنها با کشورها و بازیگران دیگر مانند جی 15 خواهد شد.
اما در این میان نقش ایران در این نشستها از نکات مهمی است که میتوان آن را به عنوان دستاوردهای پیروزمندانه سیاستهای جمهوری اسلامی ایران تلقی کرد.
برگزاری نشست «جی15» فرصت دیگری برای جمهوری اسلامی ایران است تا بتواند دیدگاههای منطقی و قانونی خود را در زمینههای اقتصادی، سیاسی، اداره جهان کنونی، خلع سلاح هستهای، نگرانیهای جهانی و ... بیان کند. جریانی که هر بار با طرح آنها در افکار عمومی ، غرب به چالش کشیده میشود.
آفرینش:فرهنگ و میراث ایرانی وظیفه ما
«فرهنگ و میراث ایرانی وظیفه ما»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش است که در آن میخوانید؛فرهنگ و تمدن ایرانی یکی از دیرینه ترین و پایدارترین تمدن های به جا مانده در طول چند هزار سال گذ شته است فرهنگ و تمدنی چه در قبل و بعد از اسلام تاکنون حاوی میراث های گرانبها فرهنگی و تاریخی بوده است بطوری که هم اکنون کشور ما دارای یکی از غنی ترین میراث های بشری است میراث هایی که هم اکنون در سایه کم توجهی نقشی حاشیه ای یافته است و ما ایرانیان نتوانسته ایم با باز تولید و توجه افزون به آنها روند تداوم هویت بخشی به ایران و ایرانی را مورد توجه لازم قرار دهیم .
در این مجال کلام نه تنها دولت به عنوان برنامه ریز و مسئول حفظ میراث های فرهنگی است بلکه شهروندان نیز به سهم خود می توانند نقش مهمی در پویایی ،توجه افزون و هویت بخشی دوباره به آنها داشته باشند چه اینکه در واقع شاخصه ها و مفاهیم اساسی فرهنگ و تمدن ایرانی که مقوم اصلی هویت و زندگی ایرانی است رسوم ،آداب فرهنگ ،غذاها، فلکلور ،آثار تاریخی و دهها نمونه دیگری است که به نوعی می تواند باعث حفظ و تداوم هویت ویژه فرهنگ کشورمان شود.
این مهم در شرایطی است که با توجه به اینکه امروزه با توجه به گسترش فرهنگ ارتباطات دیجیتالی و رشد پرشتاب جهانی شدن کشورهای دارای قدرت و فرهنگ و تمدن منحصر به فرد تلا ش می کنند از یک سودر مقابل موج عظیم و جهانی سازی مقاومت کنند و در کنار آن با صدور ارزش ها و فرهنگ و ساختارهای تمدنی آن به صدور و معرفی آن به سایر کشورها به عنوان جزئی از هویت فرهنگی و تمدنی خود بپردازد بطور مثال کشوری همانند ترکیه از یک سو با معرفی قونیه به عنوان شهری با داشتن آرامگاه مولوی در کنار معرفی آن به عنوان جزئی از هویت فرهنگی و تمدن خود سالانه موفق به جذب میلیاردها دلار سرمایه گردشگران خارجی می شود.روندی که بی شک به افزایش جایگاه فرهنگی این کشور می افزاید.
آنچه مشخص است کشور ما دارای گنجینه های بی نظیری از آداب و رسوم فلکلور ،شفاهی ،تاریخی ،غذایی معماری و تاریخی است توجه به این آثا ر به عنوان بنیان های هویت ایرانی و اسلامی کشور بیش از هرچیزی نیازمند توجه افزون نهادها و سازمان هاست در این حال در صورت مسکوت گذاشتن و عدم توجه و رسیدگی به این آثار و میراث چند بعدی تاریخی گذشتگان از یک سو این آثار می تواند به تدریج از ذهن نسل های کنونی و آینده ایرانیان محو شود در کنار این عدم توجه کافی همه جانبه و معرفی آن به عنوان جزئی از هویت پایدار کشورمان از یک سو می تواند باعث سو» استفاده کشورهای دیگر از این آثار فرهنگی شود در عین این بر کاهش وجهه فرهنگی و تمدنی کشورمان در سطوح جهانی و بین المللی بیافزاید در این بین شایسته توجه است امروزه کشوری همانند هند در کنار ورود و بکارگیری تکنولوژی و مدرنیته از میراث فرهنگی غذایی،آداب و رسوم و... محافظت می کند بطوری که امروزه از هند به عنوان تمدن و کشوری منحصر به فرد نام برده می شود.در این حال آیا نسل های آینده کشور براستی شناخت کاملی از فرهنگ و میراث به جا مانده گذشته خواهند داشت یا اینکه در فرایند همه گیر جهانی شدن جزئی نا چیز به حساب خواهند آمد؟
آرمان:وجه سیاسی و ضد ایرانی شورای همکاری خلیج فارس
«وجه سیاسی و ضد ایرانی شورای همکاری خلیج فارس»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان است که در آن میخوانید؛شورای همکاری خلیج فارس به منظور همکاری با صدام حسین که جنگ را علیه ایران آغاز کرده بود و ایجاد یک موضع واحد میان کشورهای عربی خلیج فارس علیه ایران تشکیل شد و چند ماه پس از آغاز جنگ این شورا شورع به کار کرد. هدف اصلی این شورا ایجاد و حفظ یک جبهه واحد علیه ایران در منطقه بوده و بر این اساس ماهیت ضد ایرانی دارد. این شورا در جهت
برنامه ریزیهای دنیای استکباری علیه ایران شکل گرفته است. در زمان شکل گیری این شورا به این دلیل که فشار صدام حسین به ایران در شکل جنگ علیه این کشور نمایان شد، کلیه تصمیمات این شورا به نفع صدام حسین بود. در دوران پس از جنگ نیز این شورا تلاش کرده به صورت سیاسی هویت خود را حفظ کرده و متاسفانه به جای همکاری با کشورهای پیرامون خلیج فارس که مهترین آنها ایران است، بنای ناسازگاری با ایران را گذاشته و گه گاه مسائلی بی ربط و مشخصی را مطرح میکند.
مساله مالکیت جزایر سه گانه ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ یکی از موضوعات همیشگی این شوراست؛ به طور معمول شورا در هر اجلاس خود پیرامون مالکیت این جزایر موضع گیری و دبیرکل این شورا گه گاه مسائلی را که از او خواسته میشود، تکرار میکند.
بر این اساس همچنان که در گذشته اظهارات اعضا و دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس فاقد ارزش حقوقی بوده، اکنون نیز به همین صورت است.چنانچه این شورا بخواهد تبدیل به یک مجموعه همکاری مطابق با عنوانش شود، عضویت ایران و عراق در این شورا میتواند شورای همکاری کشورهای پیرامون خلیج فارس را ایجاد کند. این همکاری به ویژه در حوزههای اقتصادی و دریانوردی قابلیت پیگیری دارد. با این وجود متاسفانه از ابتدای تشکیل شورای همکاری خلیج فارس تاکنون وجه سیاسی و ضد ایرانی آن بر همکاریهای اقتصادی میان کشورهای حوزه خلیج فارس غالب بوده است.
بهرغم آنکه کشورهای عضو این شورا عمدتا نفت خیز هستند اما حتی در مورد مسائل نفت و انرژی هم با یکدیگر همکاری قابل توجهی ندارند و به طور معمول در حوزه سیاسی عربی و ضد ایرانی با یکدیگر همکاری میکنند. مناسب است که شورای همکاری خلیج فارس تغییر ماهیت داده و تبدیل به شورای همکاری کشورهای پیرامون خلیج فارس شود و ایران و عراق نیز به آن افزوه شوند تا بتوانند یک همکاری اقتصادی را میان کشورهای همسایه و مسلمان ایجاد کرده از ظرفیتهای یکدیگر برای توسعه اقتصادی بهره گیرند. هم اکنون چنین رویکردی میان اعضای این شورا دیده نمیشود.
جهان صنعت: روز فردوسی، روز ملی است
«روز فردوسی، روز ملی است»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت است که در آن میخوانید؛فردوسی هنوز میجنگد، او این جنگ و ستیز را از قرن چهارم علیه دشمنان داد و مردم شروع کرد و امروز نوادگان و رهروان وی با پشتگرمی وی و کتاب ارجمندش این راه را میروند. نام فردوسی همواره قرین ایران بوده است. مگر نه این است که از تمام شاهنامه با 60 هزار بیت این بیت مشهورترین است:چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
آیا اینکه تا نام فردوسی یا شاهنامه میآید این بیت به ذهن تداعی میکند جز این معنی میدهد که مردم ایران فردوسی و کتاب ارجمندش را در این بیت خلاصه و متجلی میبینند. هرگاه ایران بیشتر مورد تاخت و تاز بیگانگان بوده، فردوسی با پایمردی بیشتری به میدان آمده است.
محمدعلی فروغی نقل میکند در دیداری که با سیاستمداران کشور ترکیه داشته به وی گفتند که خوشا به حال شما که یک شاعر ملی دارید، ما فاقد چنین شاعری هستیم.
خدمت فردوسی به زبان فارسی که از ارکان ملی ماست مورد انکار هیچکس نیست، چنانکه خود میگوید.
بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی
نمیرم از این پس که من زندهام/ که تخم سخن را پراکندهام
نام فردوسی به قدری با ایران و زبان فارسی عجین است که هر نوع بیحرمتی به ساحت وی غالبا حمل بر بیاعتنایی به ملیتمان میشود، چنانکه روز فردوسی بیشتر از اینکه روز وی باشد، تداعیکننده روز ملی است.
پول:گذار از ذخیره ارزی
«گذار از ذخیره ارزی»عنوان سرمقالهی روزنامهی پول به قلم دکتر بایزید مردوخی است که در آن میخوانید؛ایجاد صندوقهای ذخیره ارزی یا صندوقهای نفتی، یکی از راههای مدیریت ثروت نفتی در کشورهای مختلف است. صندوقهای نفتی معمولا یا چارهساز مشکلات ایجادشده در نتیجه نوسانها و نااطمینانیهای درآمد نفتی کشورهای صادرکننده نفت هستند(صندوقهای تثبیتکننده) یا بخشی از درآمدهای نفتی را برای نسلهای آینده پسانداز میکنند.
(صندوقهای پسانداز) و یا در جستوجوی هر دو هدف هستند. تجربه کشورهای نفتی (به استثنای نروژ) نشان داده است که این صندوقها به جای آنکه بخشی از راهحلهای مربوط به سیاست مالی و چالشهای ناشی از درآمدهای سرشار نفتی باشند، خود غالبا بخشی از مشکل این کشورها بوده و هستند.
در ایران، هر چند جداسازی درآمد نفت از درآمد عمومی دولت و واریز آن به یک حساب مخصوص از سال 1308 آغاز شده بود، ظهور درآمد نفت به عنوان اصلیترین منبع مالی برای انباشت سرمایه، اقتصاد ایران را بعد از دهه 1330 هجری شمسی وارد دوران جدیدی کرد. در حالی که وظیفه دولتهای ایران تا قبل از دهه 1330، به تجهیز منابع داخلی(مالیات و حراج) برای تامین هزینههای دولت در یک اقتصاد عمدتا زراعی محدود میشد، از آن مقطع به بعد، دولتها با وظیفه تخصیص و توزیع درآمد نفت روبهرو شدند. این پدیده ماهیت ارتباط دولت با اقتصاد کشور را به کلی دگرگون و سلطه استبداد سنتی را بر مردم ایران نهادینه کرد و علامت آغاز دورهای از تحولات سریع نهادی بود. دولت با تاسیس سازمان برنامه و آغاز برنامه هفت سال عمرانی اول در سال 1327، درصدد برآمد تا اهرم مؤثری برای کنترل و هدایت منابع حاصل از استخراج و فروش نفت خام را برای سرمایهگذاری در طرحهای مورد نظر خود داشته باشد.
اجرای هر چند ناقص پنج برنامه عمرانی قبل از انقلاب و سه برنامه توسعه بعد از انقلاب بدون برخورداری از درآمد نفت ناممکن بود. بهطور متوسط طی سه برنامه عمرانی دوم، سوم و چهارم، حدود 71درصد از کل درآمد نفتی دولتهای ایران به سازمان برنامه و به اجرای طرحهای سرمایهگذاری زیربنایی(فیزیکی و اجتماعی) و تولیدی اختصاص یافت(1351-1335). درآمدهای نفت در ایران همواره به عنوان سرمایه محسوب شده و استفاده از آن برای امور جاری، با مخالفت روشنفکران دلسوز و سیاستمداران آگاه روبهرو بوده است. بهطور کلی میتوان گفت که نظام برنامهای و اقتصاد برنامهریزی ایران که بیش از 60 سال پیش به طور رسمی و قانونی در نظام تدبیر ایران برقرار شد، محصول این درک و تفکر بود که نفت منبعی تجدیدناپذیر و یک ثروت سرمایهای است که در صورت استخراج باید صرف سرمایهگذاری و ایجاد سرمایهها و ثروتها جایگزینی شود که به طور مستمر و تجدیدپذیر، دارای بازده باشند و علاوه بر نسل فعلی، برای نسلهای آینده کشور نیز ظرفیتهای معیشت، کار و اشتغال فراهم کنند. این رویکرد در برنامههای عمرانی تا اوایل دهه 1350، محور اصلی اقدامات عمرانی و توسعه بخشهای زیربنایی و تولیدی بود. استفاده از منابع درآمدی حاصل از صدور نفت برای تامین کمبودهای بودجه جاری دولت، از همین دهه 1350 گسترش یافت و تنها باقی مانده این منابع سرمایهگذار و نه فقط مصرفکننده، همواره در برنامههای میان مدت و بودجههای سالانه مطرح میشده است.
یکی از مشکلات اقتصاد ایران و وابستگی شدید آن به درآمد صادرات نفت خام و یکی از چالشهای اساسی مرتبط با آن، نوسانهای خارج از کنترل قیمت و درآمد ارزی حاصل صادرات نفت است. برای مقابله بااین نوسانها و برای ایجاد یک جریان ثابت درآمد ارزی، در برنامه سوم توسعه (1379 تا 1383) راه ذخیرهسازی مبالغ ارزی مازاد و خارج از انتظار برنامهریزان انتخاب شد. با این کار فرض بر این بود که چند اصل مهم در نظام تدبیر اقتصادی کشور اعمال و رعایت شود که عبارت بودند از جداسازی و تفکیک منابع بازار ارزی؛ اصل نقدشوندگی در زمان نیاز؛ اصل قانونگرایی واحترام به برنامه توسعه «حساب ذخیره ارزی». بر پایه این اصول در قانون برنامه سوم از سال 1379 گشایش یافت و عمر کد آن تا پایان این برنامه، میتوانست مبانی مناسبی را برای ساز و کار مطلوبتر و مؤثرتر نظام ذخیره ارزی کشور فراهم کند.
در قانون برنامه چهارم توسعه، نیز نهادی با همین عنوان «حساب ذخیره ارزی» و با افزودن چهار نوآوری که یکی از اصول بنیادی نظام ذخیره ارزی را مخدوش کرد، استمرار یافت. «صندوق توسعه ملی نهاد پیشنهادی در سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه، روایت جدیدی از «حساب ذخیره ارزشی» بین نهاد قانونی تاسیس شده در برنامههای سوم و چهارم توسعه است که استمرار بخش سیاستهای کلی برنامه چهارم توسعه یعنی«تحقق رشد اقتصادی پیوسته» با ثبات و پرشتاب و ایجاد اشتغال مولد» (بند 34)، حرکت در جهت تبدیل درآمد نفت وگاز به داراییهای مولد به منظور پایدارسازی فرآیند توسعه وتخصیص و بهرهبرداری بهینه از منابع (بند 42) و تلاش برای قطع اتکای هزینههای جاری به نفت وتامین آن از محل درآمدهای مالیاتی و اختصاص عواید نفت برای توسعه سرمایهگذاری براساس کارایی وبازدهی (بند 51) است. در بند (22) سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه، تغییر نگاه به نفت وگاز و درآمدهای حاصل از آن، از منبع تامین بودجه عمومی به منابع و سرمایههای زاینده اقتصاد و ایجاد «صندوق توسعه ملی» با تصویب اساسنامه آن در مجلس شورای اسلامی با رعایت واریز سالانه حداقل 20 درصد از منابع حاصل از صادرات نفت و گاز و فرآوردههای نفتی به صندوق مورد تاکید قرار گرفته است.
ماموریت این صندوق، ارائه تسهیلات به بخشهای خصوصی، تعاونی و عمومی غیر دولتی با هدف تولید و توسعه سرمایهگذاری در داخل و خارج کشور تعیین شده است. در بند (28) سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه، حفظ ذخایر راهبردی ارزی به صورت جداگانه وبراساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی مورد تاکید قرار گرفته است. ماده (76) لایحه برنامه پنجم توسعه، تشکیل صندوق توسعه ملی را با تصویب هیات وزیران پیشبینی کرده و ارکان، منابع و مصارف صندوق نیز به طوری که در این ماده آمده است، برای تصویب قانونگذار پیشنهاد شده است. در موارد دیگر این لایحه، تکالیف متعددی برای صندوق توسعه ملی تعیین شده است. در این نوشته، فرآیند گذر از حساب ذخیره ارزی به صندوق توسعه ملی و ویژگیهای این دو نهاد مورد بررسی قرار میگیرد.
دنیای اقتصاد:تاملی بر طرح تحول اقتصادی
«تاملی بر طرح تحول اقتصادی»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمود اسلامیان است که در آن میخوانید؛
1) نباید تردید داشته باشیم که اصل اجرای طرح تحول ضرورتی اجتنابناپذیر است. امید است میلیاردها دلار سرمایه بیننسلی که از قضا به 4 نسل رسیده است برای آبادی آینده میهن اسلامی سرمایهگذاری شود تا آیندگان به نقد تاریخی ما ننشینند.
پس هر گاه هدفی برای همگان، از نخبگان گرفته تا کل جامعه تقدس پیدا کرد، در انجام آن نباید ابهام داشت و مجموعهای را که بخواهد چنین ماموریت بزرگی را انجام دهد باید یاری نمود. این همکاری هم به صورت نرمافزاری و هم سختافزاری میتواند موضوعیت پیدا کند.
2) داشتن یک ایده خوب به تنهایی کافی نیست. طراحی دقیق برای انجام اهداف ذکرشده و گرفتن بازخور طرح و اصلاحات حین اجرا میتواند ضامنی برای اجرای
درست باشد.
3) موضوع عرضه و تقاضا برای سالهای سال یک پارامتر تعیینکننده در اقتصاد بوده و خواهد بود. عرضه حوزه تولید کالا و خدمات است و تقاضا بازار مصرف و جامعه مصرف است.
یارانه حاصل از طرح تحول چنانچه در حوزه عرضه با تناسب بیشتری بهکار گرفته شود، موضوعاتی چون اشتغال و تورم و به تبع آن دهها مساله مهم حیاتی جامعه را شامل میشود. توزیع در صحنه تقاضا هر چند رضایت نسبی ایجاد میکند، ولی در میانمدت تبعاتی به همراه خواهد داشت. این بر مسوولان محترم است که با تعیین اولویتهای جامعه، این تناسب را بهصورت منطقی برقرار نمایند. نقطه کلیدی که باید مسوولان و نمایندگان محترم نسبت به آن توجه و حساسیت داشته باشند، این موضوع است نه اصل اجرای طرح تحول؛ یعنی اینکه منابع حاصل از طرح در چه اولویتهایی از کشور بهکار گرفته شود.
به نظر میرسد مهمترین موضوع جامعه توسعه اشتغال و رشد اقتصادی است. تمرکز روی تبعات طرح آن هم در حالی که موضوع، اجرایی شده و ضرورت آن هم روشن است، دردی را دوا نخواهد کرد.
4) مباحث زیادی در باب تورم حاصل از طرح تحول مطرح شده است. به نظر میرسد به دلیل قدرت ارزی کشور و حجم واردات و صادرات و ارتباط بازار داخل به بازارهای جهانی، امکان تورم بالا بهصورت منطقی متصور نیست. دامن زدن به این موضوع میتواند تاثیرات انتظاری در تورم حاصل نماید. وقتی یک مرکز پژوهشی مسوول اعلام یک تورم بالا مینماید، حتی قبل از اجرای طرح شاهد رشد غیرواقعی قیمتها میشویم. اقتصاد به شدت تحتتاثیر افکار و برداشت و اعتماد عمومی است.
بخشی از رکود سه سال اخیر جهانی ناشی از سلب اعتماد عمومی است؛ بنابراین خوب است مسوولان به تاثیرات بیانات خود توجه داشته باشند. گران شدن زندگی مردم اگر دلیل اقتصادی داشته باشد، قابلتحمل است، لیکن اگر ناشی از ایجاد استرس و نگرانی در جامعه باشد، عاقلانه نیست. نگارنده منکر تاثیر تورمی طرح نیست. لیکن اعتقاد دارم طرح نمیتواند تاثیر جدی داشته باشد، علاوهبر آن این اتفاق اجتنابناپذیر است و باید همه تلاش نماییم تا عوارض آن به حداقل برسد.
5) معمولا در انجام یک طرح اقتصادی که مردم درگیر آن میشوند، طراحی یک برنامه جامع اطلاعرسانی قابلفهم برای همگان یک الزام است. متاسفانه در طرح تحول شاهد این برنامهریزی از طرف رسانه ملی و مسوولان نیستیم. اتفاق مهمی که در خانه همه ایرانیان در حال و آینده تاثیر خواهد داشت، ضرورت یک واکاوی دقیق برای همگان دارد و به اصطلاح به جنبه نرمافزاری طرح عنایت لازم نشده است.
داستان طرحتحول در کشور همچون بیماری است که نیاز مبرم به عمل جراحی دارد. گذشت زمان جز توسعه عمق بیماری حاصلی ندارد. این موضوعی است که همگان بر آن اجماعنظر دارند. این بیمار را بارها به سمت اتاق عمل بردهاند. در هر نوبت عوارض روحی و روانی بر بیمار حاصل شده، لیکن هر بار به دلیلی انجام عمل جراحی به تعویق افتاده است. روشن است در این عمل جراحی عوارضی وجود دارد. هر قدر برنامهریزی دقیقتر باشد، تبعات کمتر خواهد بود. در این فرآیند سبد خانوار و تولید کشور دو موضوع مهم و کلیدی است که باید در طول اجرای طرح، توجه جدی به آن کرد.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم