پای صحبت‌ها و اولین‌های شاهین فرهت

شاگرد اول نشدم، پدرم بزرگ منشی‌کرد

شاید بزرگ‌ترین شانس او در زندگی، زاده شدن از پدر و مادری هنرمند و هنردوست و اهل موسیقی بود؛ لذا قبل از تولد، موسیقی بر تارک ژن‌هایش نقش بست و استعدادش را جهت‌ داد. او در حالی پا به این دنیای کوچک دلنشین گذاشت که ترنم شیرین آواز و موسیقی اصیل ایرانی، اولین صدایی بود که گوشش را نواخت. شنیدن موسیقی از بدو تولد و رشد و تربیت در چنین محیطی، این استعداد درونی و خدادادی را با عشق و علاقه‌ای عمیق به این هنر گره زد و عزم او را برای قدم نهادن در این راه و آموختن و فراگرفتن موسیقی جزم و استوار کرد، بخصوص روزی که برای اولین‌ بار فیدلیوی بتهوون را از رادیو شنید و به این عشق و علاقه بیش از پیش مطمئن شد. آنچه به ذهنش خطور می‌کرد و خلاقیت‌ها و نوآوری‌هایی که در ذهنش موج می‌زد، پدر ومادرش را نیز به این استعداد درونی آگاه ساخت، بنابراین تشویق‌ها شروع شد و او اولین قدم‌ها را در 9 ‌سالگی با فراگیری پیانو زیر نظر استاد ملک اصلانیان برداشت.
کد خبر: ۳۲۷۷۴۸

اولین بارقه‌های هنری، بخصوص هنر موسیقی کی و چگونه در شما شکل گرفت؟

من در یک خانواده هنرمند و هنردوست به دنیا آمدم، چون پدرم و عمویم غلام‌علی و ابراهیم فرهت، هر دو از شاگردان درویش‌خان بودند و همین طور پسرعموی بزرگم، دکتر هرمز فرهت که از پیشکسوتان آهنگسازی در ایران است؛ البته پدرم طبیب و وکیل بود و موسیقی را برای دل خودش و به خاطر عشق و علاقه‌اش دنبال می‌کرد. تا جایی که یادم می‌آید، در منزلمان صدای آواز و تار و موسیقی شنیده می‌شد. پدرم صبح خیلی زود بیدار می‌شد و قبل از بیرون رفتن، کمی مطالعه می‌کرد و موسیقی گوش می‌داد. من هم به عشق این‌که در کنار پدر موسیقی گوش کنم، صبح زود از خواب بیدار می‌شدم؛ وقتی که 6 سال بیشتر نداشتم. بنابراین از کودکی سحرخیز شدم. همان‌موقع بود که با آثار موسیقی سنتی ایران یعنی ردیف دستگاهی آشنا شدم، چون پدرم علاقه زیادی به موسیقی ردیف دستگاهی داشت. آواز و تصنیف‌های آهنگسازان ایرانی را همان ‌موقع یاد گرفتم؛ به طوری که خیلی زود دستگاه‌ها را تشخیص می‌دادم، یعنی زمانی که هنوز مدرسه نمی‌رفتم. سه‌گاه، چهارگاه، همایون، ماهور، حتی آوازها مثل بیات اصفهان، بیات ترک، افشاری، دشتی، ابوعطا، همه اینها را می‌شنیدم و تشخیص می‌دادم.

مادرم هم هنردوست و اهل موسیقی بود. طبیعتا با زاده شدن در چنین خانواده‌ای و از چنین پدر و مادری، بذر هنر موسیقی در وجودم نهادینه شده بود و با تربیت و بزرگ شدن در آن، این بذر و استعداد نهفته آبیاری می‌شد و کم‌کم جان می‌گرفت.

اولین ‌بار که احساس کردید دوست دارید و می‌خواهید موسیقی را به‌طور جدی و حرفه‌ای دنبال کنید؟

خوب یادم هست که کلاس اول یا دوم دبستان بودم که یک روز رادیو موسیقی‌ای پخش کرد که من همانجا میخکوب شدم. بعد از پایان آن قطعه موسیقی کلاسیک که خیلی توجه مرا به خود جلب کرد، گوینده برنامه گفت: آنچه شنیدید، اپرای فیدلیو از بتهوون بود. جرقه‌ای در وجودم زده شد و احساس زیبا و عجیبی پیدا کردم. یک اتفاق بود، یک تحول که تنها در چند دقیقه ایجاد شد. فکر کردم باید موسیقی را جدی بگیرم و موسیقیدان بشوم. جالب این‌که از همان اول، ملودی‌های خاصی به فکرم می‌آمد و خلاقیت موسیقی در من بود. اتفاقا آن را با پدر و مادرم در میان گذاشتم و آنها هم تشویقم کردند که حتما تصمیمم را دنبال کنم و آن‌ را جدی بگیرم.

اولین سازی که زدید؟

من عاشق پیانو هستم و هنوز هم پیانو می‌زنم. ساز تخصصی من پیانو است و از اول هم همین بود.

پدرتان اهل موسیقی سنتی و ایرانی بودند و تار می‌زدند؛ ولی شما به پیانو گرایش پیدا کردید؟!

بله، من با وجود این‌که موسیقی ایرانی را دوست داشتم، عاشق موسیقی کلاسیک بودم.

چطور با وجود این‌که فضای خانه کاملا سنتی و ایرانی بود، شما به موسیقی کلاسیک علاقه‌مند شدید؟

این واقعا عجیب است، چون پدر من اصلا موسیقی کلاسیک دوست نداشت. او عاشق موسیقی ایرانی بود و واقعا عجیب است که ما به سمت موسیقی کلاسیک رفتیم. نه‌تنها من که پسرعمویم، هرمز فرهت هم همین طور بود. علی فرهت، برادرم هم همین طور با این‌که الان کارگردان است؛ اما علاقه زیادی به موسیقی دارد. همه گرایش به موسیقی کلاسیک داریم، در عین این‌که موسیقی ایرانی را هم دوست داریم و با موسیقی ایرانی بزرگ شدیم. به هر حال شاید شنیدن همان قطعه موسیقی از آثار بتهوون در رادیو، اولین جرقه‌ را در ذهن و دلم روشن کرد و بعد از آن به سبب گوش‌کردن مداوم آثار کلاسیک، این جرقه به آتشی گرم و شعله‌ور تبدیل شد و تمام وجودم را دربر گرفت، چنانکه به علت علاقه و گوش کردن زیاد تقریبا تمام آثار معروف کلاسیک را در خاطر دارم.

اولین آهنگی که ساختید؟

یک کوارتت زهی بود. کوارتتی درست کردم از 4 نوازنده ویولن که یکی از نوازنده‌های آن آقای محمد سریر و نوازنده دیگرمان مسعود پورفرخ، از همشاگردی‌های خودم بود که متاسفانه چند سال پیش فوت کرد. اولین آهنگی که ساختم، همین کوارتت بود که آن را اجرا هم کردیم. یک کنسرت خانگی با آن داشتیم.

(کوارتت زهی به گروهی از نوازندگان یا قطعه‌ موسیقی نوشته شده برای 4 ساز زهی، معمولا شامل 2 بخش برای ویولن [ویولن اول و دوم]، یک بخش برای ویولا و یک بخش برای ویولن‌سل گفته می‌شود.)

علاوه بر آهنگسازی که کار اصلی شماست، اجرای پیانو هم داشتید؟

بله، کارهایی را برای پیانو و ارکستر روی نغمه‌های ایرانی می‌ساختم که خودم آنها را اجرا می‌کردم. با ارکستر سمفونیک تهران هم بارها اجرا کردم. بعلاوه این‌که تکنوازی هم زیاد داشتم.

اولین و بهترین آهنگساز از دید شما؟

انتخاب بسیار مشکلی است، چون آهنگساز بزرگ و برجسته زیاد داریم؛ ولی اگر قرار به انتخاب باشد، بتهوون از نظر من، بهترین و بزرگ‌ترین است.

اولین پیانیست‌های محبوب و منتخب شما؟

برنشتاین، پولینی و... که از غول‌های پیانو در دنیا هستند.

و اولین خواننده منتخب‌‌تان؟

صدای خیلی از خواننده‌ها را دوست دارم؛ مثل محمودی خوانساری، قوامی و...

اولین سمفونی که ساختید؟

سمفونی شماره یک به نام «خیام» که اتفاقا آن را برای تز دکترایم نوشتم و درواقع پایان‌نامه‌ام بود. این سمفونی در ایران هم توسط ارکستر سمفونیک تهران به رهبری آقای فرهاد مشکات، اجرا و با استقبال بسیار زیادی مواجه شد.

اولین سمفونی‌تان که خیلی بیشتر از بقیه کارهای‌تان دوستش دارید؟

سمفونی شماره 10 (ایثار و شهادت) که آن را به کسانی تقدیم کردم که از جان خود برای وطن عزیزمان ایران گذشتند.

اولین هنر منتخب‌تان بعد از موسیقی؟

من اگر موسیقیدان نبودم، حتما سینماگر می‌شدم؟ هابی من سینماست. کلکسیون کاملی از انواع فیلم دارم و بسیاری از کارگردان‌ها و آثارشان را می‌شناسم. هابی، عشق دوم آدم است. حتی کسانی که اصلا اهل هنر هم نیستند، باید هابی برای زندگی داشته باشند. کسی که نقاشی دوست دارد یا خیاطی یا کسی که کتاب خواندن را دوست دارد و... اینها زنده می‌مانند؛ اما اگر فرد هیچ هابی در زندگی نداشته باشد، بی‌هدف شده و امید و انگیزه کمتری برای ادامه زندگی خواهد داشت.

فیلم‌های ایرانی را هم می‌بینید؟

بله، گاهی می‌بینم. بعضی از کارهای خانم تهمینه میلانی را خیلی دوست دارم. همین طور کارهای آقای کمال تبریزی را. داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی هم که هر دو از دوستان من هستند و هم خودشان و هم کارهایشان را دوست دارم.

اولین بازیگران مورد علاقه‌تان؟

رضا کیانیان، علی نصیریان و عزت‌الله انتظامی را دوست دارم و بازیشان را می‌پسندم. آقای انتظامی به نظرم، یک بازیگر فراملی و جهانی است و بازی‌اش فوق‌العاده و بسیار فراتر از ایران است.

اولین کتاب‌هایی که خواندید؟

من اصولا کتاب زیاد می‌خواندم، شعر هم زیاد می‌خواندم و البته هنوز هم می‌خوانم، چون پدرم اهل مطالعه بود. فرانسوی را خوب می‌دانست و به ادبیات فرانسه آشنایی کامل داشت. شاید اولین کتاب داستانی که خواندم، کتاب 80 روز دور دنیا بود به زبان انگلیسی. من زبان انگلیسی را زود یاد گرفتم و می‌توانستم انگلیسی بخوانم.

اولین خاطره شیرین زندگی؟

یادمه 8 ـ 7 ساله بودم، خیلی دوست داشتم یک پیانو داشته باشم. یک پیانو برای خودم که بتوانم با آن پیانو بزنم. پدرم به من قول داد که اگر شاگرد اول بشوم، برایم یک پیانو بخرد. من هم به عشق رسیدن به آن جایزه شروع کردم به درس خواندن و تلاش کردن برای شاگرد اول شدن. قرار شد وقتی کارنامه‌ام را آوردم و مهر شاگرد اولی روی آن حک شده بود، برایم پیانو بخرند؛ اما متاسفانه وقتی کارنامه‌ام را گرفتم و به آن نگاه انداختم، شاگرد اول نبودم. با ناراحتی راهی منزل شدم؛ اما وقتی به خانه رسیدم، صحنه‌ای که دیدم باورکردنی نبود، پیانو توی اتاقم بود و پدر آن‌ را برایم خریده بود. با این کار پدرم احساس کردم که استعداد، عشق و علاقه‌ام به هنر و موسیقی چند برابر شد. هنوز این نوع تربیت، رفتار و بزرگ‌منشی پدرم را می‌ستایم و برایم سرمشق است.

فاطمه مرادزاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها