
او فرزند آخر خانوادهای 5 نفری است، خانوادهای که نه از نظر مالی فقیر است و نه از نظر فرهنگی در سطح پایینی قرار دارد. آزاده میگوید: پدرم بازنشسته است و حالا یک مغازه دارد. مادرم هم معلم است.
برادرم فوقلیسانس میخواند و خواهرم فوق دیپلم دارد. البته آزاده با درس و مدرسه رابطه خوبی نداشت و بعد از دیپلم قید ادامه تحصیل را زد. او آن زمان یک مشکل بزرگ هم داشت: پدر و مادرم هیچوقت در خانه نبودند و تمام روز را کار میکردند. آن موقع که پدرم بازنشسته نشده بود از صبح تا شب در کارخانه میماند و مادرم بعد از تعطیلی مدرسه در آموزشگاهها تدریس میکرد. تازه وقت امتحانات که میرسید سرش شلوغتر میشد چون شاگرد خصوصی هم میگرفت. من همیشه تنها بودم و این موضوع مرا بشدت آزار میداد.
همین تنهایی، آزاده را از راه راست منحرف کرد. او برای این که کمبودها و خلأهای عاطفیاش را پر و جبران کند جذب دوستانی شد که ارمغان خوشایندی برای او نداشتند: تحتتاثیر دوستانم بود که اول سیگاری شدم. آن زمان کلاس دوم دبیرستان بودم البته کار به سیگار ختم نشد چون آنها در مهمانیهایی که برگزار میکردند مرا به مصرف مواد مخدر تحریک کردند، از حشیش شروع کردم و کمکم به سمت کراک کشیده شدم. حالا یک معتاد تزریقی هستم.
آزاده در همان دوران آغاز انحراف با پسری به نام ارژنگ آشنا شد و این آشنایی به ازدواج آن دو انجامید البته ازدواجی که اصلاح و بازگشت دختر جوان را به همراه نداشت. او توضیح میدهد: قبل از ازدواج میدانستم ارژنگ مواد مصرف میکند اما فکر نمیکردم معتاد باشد. تصورم این بود که مثل خودم هر از گاهی برای تفریح و تفنن سراغ مواد میرود اما بعد از ازدواج فهمیدم او یک معتاد تمام عیار است.
زندگی در کنار شوهری معتاد برای آزاده که آن زمان 20 سال بیشتر نداشت او را بیش از پیش گرفتار مواد مخدر کرد و باعث شد او در همان مسیری که توضیح داده یعنی از سیگار به تزریق و کراک به سرعت پیش برود . حالا دیگر آزاده از این که والدینش متوجه اعتیاد او شوند هراسی نداشت و روز به روز آلودهتر میشد تا این که همسرش را از دست داد: ارژنگ به خاطر مصرف بیش از حد سکته کرد و مرد و من بیوه شدم و دوباره به خانه پدری بازگشتم. دیگر دستم رو شده بود و همه میدانستند معتاد هستم، برای همین کمک کردند ترک کنم.
متهم چند بار در مراکز ترک اعتیاد بستری شد اما هر بار بعد از چند روز دوباره در برابر وسوسهها تسلیم میشد و سراغ مواد میرفت تا این که برای اولین بار زندان را تجربه کرد. آزاده میگوید: بار اول فقط یک ماه حبس بودم به خاطر مواد مرا گرفتند و خیلی زود آزاد شدم و دوباره کارهای گذشتهام را ادامه دادم.
مصرف مواد در خلق و خوی آزاده تاثیر زیادی گذاشته و او را به زنی پرخاشگر و عصبی تبدیل کرده بود؛ دعوا با اعضای خانواده، خودزنی و... از ثمرات زندگی در باتلاق اعتیاد است. زن جوان مدتها با والدین خود در کشمکش بود تا این که مادرش یک تصمیم بزرگ گرفت: حالا که زندانی شدهام به خاطر مادرم است. او نتوانست وضعیت مرا تحمل کند برای همین به پلیس زنگ زد و مرا لو داد. او میگوید به خاطر خودم این کار را کرده است.
آزاده تصمیم دارد این بار واقعا مواد را ترک کند و زندگیاش را بار دیگر از صفر بسازد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
بهمناسبت نوزدهمین سالگرد تاسیس رادیو گفتوگو با مهدی شهابتالی، مدیر این شبکه گفتوگو کردیم
در گفتوگوی اختصاصی خبرنگار روزنامه «جامجم» در بیروت با حسن عزالدین، عضو بلندپایه حزبالله و نماینده پارلمان لبنان مطرح شد