گفتگو با دکتر مرتضی سهرابی چهره ماندگار در مهندسی شیمی

بای بسم الله : چهره ماندگار این گفت و شنود از «حال خودش راضی نیست ؛ بهتر از اینها می تونست باشه»!
کد خبر: ۳۰۶۸۷
دکتر سهرابی می گوید: «خیلی بلندپروازانه بود ؛ اما دلم می خواست در عرصه علم برسم به انتهاش منظور از این انتها همانا اعتبار بین المللی نوبل است. کسی می تواند بگوید موفقم که رویاش این باشه اگر چه از ما گذشته!» ولی دکتر امیدوار است که روزی کشور ما حرفی از این نظر برای جامعه جهانی داشته باشد و در رفع آلام جامعه بشری (کشورهای شرقی کلا) کوشش بورزند ؛ اندوه دکتر این است که چرا باید دستاوردهای علمی غرب را مصرف کنیم و خودمان نتوانیم تولیدکننده علم باشیم .

شبیه چی هستین؛
یک عنصر خاکی هیچی هیچ کس بنده خدا هستم .
توی عناصر چی؛
فکر کنم ؛ از نقره خوشم می یاد چون سفید و پاکه.
دیگه؛
جیوه با وجود فلز بودنش ، در شرایط معمولی ، نرم و مایع (انعطاف پذیر) است.
بشارت (چیدن خوشه هایش وقتی که می رسند)؛
خیلی مشکله این سوال .
چیزی که خیلی مهمه؛
تشویق استاد.
حتی تحسین ساده یک دانشجو سر کلاس؛
خیلی موثره.
در دوران تحصیل برای شما مهم «نمره» بود یا «علم»؛
نمره - در حقیقت - پاداش فراگیری است .
سبک اعطای این پاداش ها؛
در دانشکده فنی خیلی دشوار بود ، فقط به جوابهای مساله نگاه می کردند نه راه حل.
یعنی؛
دانشجو بیشتر باید علم آموز باشد.
احساستان از این بابت که «الگو» قرارتان بدهند؛
خیلی خوشحال می شم اگه این کار را بکنند.
فلسفه این خرسندی؛
تایید می کنه که من درست عمل کرده ام.
سهمگین ترین مصائب؛
این که خدا از کسی برگرده!.
از بلاهایی که می تونه انسان را از پا دربیاره؛
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست / سخت ، کار ما بود کز ما خدا برگشته ست !.
ازجمله علل این «لعنت الهی»؛
با ناشکری ممکنه پیش بیاد.
از قبله های دل مکانهای شکرگزاری؛
به امامزاده صالح تجریش خیلی اعتقاد دارم چندین بار هم چیزهای عجیبی آنجا دیده ام حاجتهایی که خواستم و شد ؛ هرچند که فکر نمی کردم!.
استظهار به ائمه طاهرین علیهم السلام؛
علاقه شگرفی به حضرت امام حسن مجتبی و حضرت امام زین العابدین علیهماالسلام دارم ؛ چون روحیات عجیبی داشتند.
از بزرگترین گناهان؛
همین که صبح از خواب بیدار می شیم تا شب!.
تکلیف چیه (در این ناگزیری های روزآمد و این روزشماری ها)؛
خب ! امیدواریم به عفو خداوند ، آنقدر مهربان هست که می گذره.
از همه خسران های ما؛
نه ، از آنچه که حق الناس نیست .
راز موفقیت های شما؛ من؛!
اصلا موفق نیستم موفقیتی در کار نیست.
این که در خودتون به بن بست برسین؛
هرگز فکر نکردم ، در این زمینه فکر نکنم !.
از درختها شما کدومشونین؛
به درخت «گردو» خیلی علاقه مندم ؛ سایه انداز؛ چوب و میوه خوب و درخت خیلی قانع .
قول یکی از بزرگان درباره این درخت خاص شما؛
اگر در خیابان های تهران به جای چنار ، درخت گردو کاشته بودند.
این نظرگاه که : «نتوان مرد بسختی که من این جا زادم»؛
من می گم نظر شاعر است !.
اگر همه این فکر را داشته باشند؛
خاتمه وطن ، ملیت و کشور.
این که سالانه ، یه عده زیادی می پرند (= مهاجرت می کنند)؛
ناراحت می شم ؛ تقصیر ما بود ، به اندازه کافی دلسوزی و مراقبت نداشتیم و نتوانستیم اینها را اینجا نگهداریم .
واقعیت احساس شما؛
نمی خوام نصیحت کنم ؛ ولی بیشتر از اینها باید به کشورمون و سرنوشتش علاقه مند باشیم .
راهی / آهی / اشارتی / بشارتی؛
وقتی ، «چشم اسفندیار» را داریم ، چرا می گیم «پاشنه آشیل اصلاحات»؛
برای تقویت ، بالیدن و افزایش «روحیه تعلق» به این مرزوبوم؛
آموزش و تدریس «شاهنامه» را در مراکز آموزشی توسعه بدهند.
برگردیم به دلیل مهاجرت نکردن شما؛
مثل درختی هستیم که در این آب و خاک ریشه دوانیده ، با انتقال به یه جای دیگه خشک می شه .
اگه نهال تازه باشه؛
ممکنه انس بگیره.
ولی کنش و منش شما هنگام تحصیل در خارج؛
نسبت به کشورم خیلی متعصب بودم ؛ بارها در خارج بحث می کردم.
یک رویای تاریخی؛
دوست داشتم که الان یک مورخ درجه اول تاریخ کشورم بودم.
از مهمترین راهکارها دراین باره؛
باید با تاریخ گذشته مون بیشتر آشنا باشیم.
از چراهای بزرگ شما در تاریخ؛
چرا باید کتاب تاریخ هخامنشی را خارجی بنویسد؛.
یکی از مقاطع مهم (در گذشته تاریخی)؛
دوران پس از چنگیز.
عمده توجه تاریخی شما؛
دوران قراختاییان کرمان ؛ آنها (مغولان) به دلیل نظام عشیره ای به «زن» اهمیت می دادند و این فرهنگ را در ایران هم گسترش دادند.
مثلا؛
پادشاهان قراختایی کرمان حتی زن بودند ؛ به عنوان مثال ترکان خاتون به اندازه ای کار خیر کرد که قنات خاتونی ، خشت خاتونی هنوز شهرت دارد.
زیباترین دوران برای این سرزمین؛
زمان سامانی که دوران خوشی ملت ایران است .
احساستان در تخت جمشید؛
افتخار ملی ، حسرت گذشته نوعی خشم که انسان نسبت به ظلم طبیعت پیدا می کنه.
اتاقی که طبق برآورد باستان شناسان به یک کیمیاگر تعلق داشته؛
کنجکاوری و حس تحسین.
شنیدن نام زکریای رازی؛
پیش از این که شیمیدان باشه ، طبیب بزرگی بود انسان تعجب می کنه چه اندازه در آن زمان علاقه مند بودند به علم نتایج مطالعاتشان را مکتوب می کردند.
ابوریحان بیرونی؛
پدر علم ریاضی.
ابن سینا؛
جامع العلوم.
چطور این چهره های ایرانی را «عرب» می پندارند؛
تنها عرب نیست حتی تاجیک ! محسوب می شوند حقیقتا در شناساندن اینها اهمال کرده ایم ؛ کوتاهی ماست!.
آیا شما بیشتر در گذشته زندگی می کنید؛
من به گذشته خیلی چشم دارم یه مقدار زیادی از تصورات من «گذشته» است با زندگی امروزی تطبیق درستی ندارم متعلق به گذشته هستم.
مهمترین علت جاماندن ما از قافله تمدن معاصر؛
حقیقتا نخواستیم از یافته های علمی خودمان (بخصوص در گذشته) استفاده کنیم استبداد را خیلی موثر می دانم که باعث می شه آزادی (که باعث رشد همه جانبه انسان هاست) در قفس باشه!.
راهکاری برای پیشرفت؛
در تقسیم بودجه مملکت باید هزینه آموزش را اول حساب کنند.
کلید موفقیت؛
تربیت نیروی ماهر و تحصیلکرده .
این از چه چیزهایی مهمتر است؛
حتی از مساله دفاعی کشور هم مهمتر است.
فاصله ما و جهان پیشرو (معاصر)؛
فاصله خیلی زیاده رسیدن خیلی دشواره.
روح «پیشرفت های علمی» در برخی دوران ها؛
هر زمان که پادشاهان ، آزادیخواه بودند ، علم پیشرفت کرده ؛ فکر می کنید خوارزمی ، ابن سینا زمان کدام سلسله بوده اند؛!.شما اگر در آن دوران بودین ، فکر می کنین کیمیاگر می شدین؛
هرگز! فکر می کنم پزشک می شدم.
بین بزرگان ما به کدامشان شبیه هستین؛
به هیچ عنوان خودم را قابل نمی دانم آنها ستارگانی هستند در آسمان ، ما در زمینیم ؛ اگر آدم خودش را بخواهد با آنها مقایسه کنه ، به مقامشان توهین کرده.
اگه بپرسم خرافاتی هم هستین یا نه؛
والا! من به بعضی چیزها اعتقاد دارم که شاید عده ای بگن خرافاتی ام.
ازجمله این اعتقادات «غریبه»؛
اعتقاد به نقش «اعداد».
نقش اعداد در زندگی شما؛
زندگی من با عدد 3 است و مضرب 3 .
سایر اعتقادات؛
به چشم زخم هم خیلی اعتقاد دارم.
کسی را هم «چشم کردین»؛
خدا کنه نکرده باشم.
درباره عقیده «بزنید به تخته»؛
ایتالیایی ها می گویند بزنید به فلز.
منطقی تر به نظر می یاد یا؛
شاید دفع انرژی یا نیرویی است که باعث خسارت می شه.
توجه به جهان ارواح؛
من اعتقاد دارم عجیب هم اعتقاد دارم.
ترس موهوم؛
من؛ نه!.
کشف استعداد برای این کارهای غریب؛
موقع تحصیل در انگلستان احساس می کردم می تونم ؛ «یه نوع روح شناس» باشم در جوانی شاید!.
تلاش برای پرورش این استعدادها و قدرتها؛
متاسفانه تقویت نکردم از بین رفت.
از ترسهایی که شما ندارین و برایتان بی معناست؛
وحشت از قبرستان مرگ یا روح به هیچ عنوان.
نگرش شما به مرگ؛
فکر می کنم کاملا یک انتقاله .
قیامت؛
متاسفانه یا خوشبختانه ، این جوری نیست که نباشه ؛ ولی حساب کتاب هست.
قضاوت شما از نامه اعمالتان؛
نمی دونم خدا باید قضاوت کنه .
مفید بودنتان؛
امیدوارم قابل قبول باشه.
همذات پنداری شما با دستگاه های آزمایشگاهی؛
اکسپکترومتر (دستگاه جی سی) از همه بهتره ، چون مواد را آنالیز می کنه من سعی می کنم با هر مساله ای با تجزیه و تحلیل برخورد کنم.
تجزیه تحلیل یکی از سعادت هایتان؛
الحمدلله همسر و خانواده بسیار خوب نیازی به توضیح مشکلات مادی و معنوی نیست ؛ چون همکار نیز هستیم گرفتاری ها را می شناسد.
همکلاس؛
با هم بزرگ شدیم ؛ بیشتر با هم بودیم تا در خانواده خودمون.
معیار؛
توافق شدید روحی و کاری.
ترکیبات روحی و ذهنیتی یک شیمیدان؛
روحیات دانشگاهی شبیه هم است شاید رشته ها تفاوت کند.
تصور یک هفته بدون همسر؛
تصورش هم برام خیلی مشکله.
هنوز آن عشق و علاقه جوانی؛
بله پس از سالیان زندگی طبیعتا علاقه مندی بیشتر می شه اصلا در همه زمینه ها وابستگی پیش می یاد.
جنس این عشق ، فرقی نکرده؛
معنوی تر شده.
آیا در کار شده که احساس رقابت کنین؛
نمی دونم شاید یه نوع غبطه ای در بعضی موارد بوده احتمالا بوده!
چشم و همچشمی در حرفه ، باعث اختلافتان نشده؛
نه هیچ وقت این طور نبوده ؛ ولی غبطه سبب پیشرفت است چه بهتر که انسان غبطه بخورد.
با توجه به مشاغل خانم ، شما چقدر در آشپزخانه ، نقش دارید؛
من متاسفانه از نظر آشپزی وضعم خیلی خرابه.
اگر آشپزی نکنند؛
غذای حاضری.
ایشان اگر وقت نداشت غذای مورد علاقه تان را آماده کند؛
مجبوریم به چیزای دیگری قانع شویم.
چنانچه تدریس و پژوهش ، وقت توجه و دلجویی از شما را (از طرف ایشان) کم و کمتر کند؛
کسی که همسرش را انتخاب می کند باید همه این جوانب را در نظر بگیرد و بپذیرد!.
مهمترین ایده ای که از ذهن همسرتان تراوش کرده و باعث رونق و پیشرفت کارتان شده؛
از نظر مسائل مالی خیلی از من تفکرش جلوتر است و تصمیماتی که ایشان گرفته خیلی موفق تر بوده و خیلی حق دارند به گردن خانواده.
وقتی هر دو خسته اید؛
نباید توقع زیادی داشت.
چقدر با هم همکاری کرده اید؛
خیلی فکر کنم که 2نفربا یک روح هستیم!.
یکی از توجهات ویژه تان به دانشجوها؛
من تشویق می کنم دانشجوها را به ازدواج در سنین پایین!.
روزتان بدون چی ، شب نمی شود؛
بدون این که با خانواده ام باشم .
با یک باغبان چه فرقی دارید؛
باغبان خیلی از نظر روحی و احساسی از من لطیف تر فکر می کنه ! ما متاسفانه با یکسری فرمول ها و ریاضیات خشک سروکار داریم.
فاصله زندگی با مرگ را چه چیزی پر می کند؛
فکر کنم فاصله این دو ، چیزی نیست.
احساس یک شیمیدان از خاک؛
مواد شیمیایی که خیلی ارزش داره.
دوست دارید با مرگتان چه جوری روبه رو شوید؛
دوست دارم خیلی آرام از دنیا برم از خدا می خواهم همیشه سرپا باشم.
از خدا چه چیزی نمی خواین؛
اصلا از خداوند عمر طولانی نمی خوام.
از خداوند چی طلب می کنین؛
از خدا می خوام که تمام انسان های کره زمین شاداب باشند و ظلم ، ستم و بدبختی ریشه کن شود.
وقتی تلویزیون فجایع انسانی را پخش می کنه (آفریقا یا بوسنی)؛
تعجب می کنم که یک انسان چطور و تا چه حد می تونه درنده خو باشه!.
در انتظار فرج امام عصر (عج)؛
این امید همه انسان هاست ؛ هر کسی به نوعی انشاءالله که فرج ایشان را همه ببینیم.
برای خداحافظی؛
من از کلمه خداحافظی خوشم نمی یاد.
به امید دیدار.

علی اکبر مظاهری
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها