از زمانی که عزاداری ایام محرمالحرام با روی کار آمدن آل بویه در ایران رونق گرفت و عزاداران حسینی بیواهمه و دغدغه بر مولای خویش آزادانه گریسته و سوگوارانه بر سر و سینه خود زدند، فرهنگ عاشورا نیز رفتهرفته در میان شیعیان ایران تجلی یافت و زیبایی خود را روزبهروز افزایش داد. در ابتدا نوحهسرایی بر واقعه عاشورا چنان حزن و اندوهی را در میان شیعیان ایجاد میکرد که دل هر سینهسوختهای را ریش میکرد؛ ولی هرچه بر سالهای عزاداری افزون شد، رنگ بدعت فزونی یافت و به جایی رسیدهایم که حسرت آن شیوه عزاداری به دلها مانده است!
نمیخواهیم به سیر تاریخی عزاداریها بپردازیم؛ چراکه از حوصله بحث خارج است؛ اما به نکات مهمی اشاره میکنیم که به طور یقین در سالهای اخیر با آن مواجه شده و شاید به گونهای به ذهن همه نیز خطور کرده است.
در سالهای دور، عزاداری ما ایرانیان خلاصه میشد در ذکر نوحه و مرثیهسرایی و سینهزنی در تکایا، سپس با راهاندازی دستجات عزاداری رونق یافت و عزاداران حسینی با سینهزنی در معابر عمومی و خیابانها، دهه اول محرم را گرامی میداشتند. با ورود طبل و دهل، شیوه عزاداری شکل جدیدی به خود گرفت و دستجات عزاداری با حمل پرچم و کتل که نمادهای لشکرکشی در صدر اسلام بود، با استفاده از طبل و دهل شیوه عزاداری خود را آهنگین کردند و نظمی در نحوه عزاداری از خود بر جای نهادند و مداحان و نوحهسرایان نیز ضمن هماهنگی با ادوات موسیقی، شور خاصی را در عزاداران ایجاد میکردند. رفتهرفته چلچراغ و علم (علامت) نیز جزو جدانشدنی دستجات عزاداری شد و رسوم خاصی نیز برای حمل آنان عرف شد که به برخی از آنان اشاره میکنیم:
معمولا بسته به نوع دسته عزاداری پس از پرچم و کتل، علامت (علم) و پس از آن چلچراغ حمل میشد و پشت سر آن نیز بزرگ هیات، هدایت دسته را بهعهده داشت.
علامت و چلچراغ در مواجهه با یکدیگر به هم احترام میگذاشتند و به اصطلاح سلام میدادند. زمانی که به محل هیاتی میرسیدند، با 3 نوبت سلام به هیات ادای احترام میکردند که این ادای احترام در چلچراغ با نوعی نشستن و در علامت با خمیده کردن شاهتیغه انجام میشد. حرمت علم و چلچراغ بسیار زیاد بود و حملکنندگان آن، با تقدس خاصی آن را حمل میکردند. حمل بر چهارپایه نگهدارنده ممنوع بود و حاملان (که اصطلاحا به آنان علم و چراغکشان میگویند) خود را موظف به حمل میکردند. روز عاشورا فقط علم، توسط علمکشان حمل میشد. هنگام اذان ظهر روز عاشورا تیغه بزرگ علم (شاهتیغه) با پارچه سیاهی به زیر کشیده میشد و شاهتیغه به صورت خمیده به بدنه بسته میشد.
پس از اذان ظهر عاشورا دیگر علامت توسط علمکشان حمل نمیشد، یا به صورت خوابیده حمل میشد یا توسط چهارپایه حمل و به هیات انتقال مییافت.
پس از اذان ظهر عاشورا هیچ پرچم و کتلی برافراشته نبود و پرچمها به صورت خوابیده و افقی حمل میشدند.
لذت اقامه نماز در ظهر عاشورا نیز زیبایی عزاداریها را صدچندان میکرد. عزاداران حسینی و عاشقان حضرتش، در کمال خضوع و فروتنی به عزاداری میپرداختند و هدف، عزاداری بود نه پرداختن به اموری غیر از آن و دهها و دهها مورد دیگر.
بدعتهای جدید
متاسفانه در سالهای اخیر، رفتهرفته بدعتهای جدیدی در این عزاداری شکل گرفت که جای بسی تاسف دارد. متاسفانه برخی مداحان صرفا درآوردن اشک مستمعان را سرلوحه کار خود قرار دادهاند و برای تحقق این امر از وارد کردن هیچگونه تحریفی نیز واهمه نداشته و ندارند و به نوعی افسانهپردازی را چاشنی کار خود میکنند.
دستجات عزاداری به کارناوال تبدیل شده که مردم جهت تماشای آن یا در دو طرف مسیر میایستند و مشاهده میکنند یا به دنبال دستجات، بسیار بیهدف به راه میافتند و شور عزاداری را مبدل به تماشاگه میکنند.
وجود ایستگاههای صلواتی توزیع چای و... که در اصطلاح به آن چایخانه یا قهوهخانه نیز میگویند امری پسندیده است، ولی متاسفانه با برخی مشکلات و بدعتها نیز عجین میشود، از جمله این که وجود این ایستگاهها به دلیل توزیع چای، شیر کاکائو، شربت و... اغلب موجب ایجاد ترافیک در مسیرها میشود.
متاسفانه حرمت تکایا (هیاتها) و علامتها شکسته شده تا جایی که مشاهده میشود برخی علامتها (علمها) به این ایستگاهها نیز ادای احترام (سلام) میکنند!
از بین رفتن برخی عرفهای ظهر عاشورا نیز ذهن انسان را مشغول میکند، درست است که عرف با زمان قابل تغییر است؛ اما رعایت عناصر عرف نیز ضروری به نظر میرسد. از جمله این موارد میتوان به افراشته بودن پرچمها و کتلها در ظهر عاشورا، پس از اذان ظهر اشاره کرد. اگر در ظهر عاشورای سال گذشته در خیابان رودکی (سلسبیل) تهران شاهد حرکت دستجات عزاداری بودید، حتما این موارد را تایید خواهید کرد. پس از اذان ظهر عاشورا همچنان پرچمها و کتلها برافراشته بود، علامتها نیز بیتوجه به گذشتن وقت اذان ظهر، همچنان در حرکت بوده و علمکشان نیز بیتفاوت به این موضوع در حال علمکشی بودند.
معمولا سعی میشد پس از اذان ظهر عاشورا نماز جماعت در نزدیکی هیات بجای آورده شود و سپس مراسم عزاداری سنگین ظهر عاشورا و در نهایت عزاداری دور نماد خیمههای به آتش کشیده شده بازماندگان مکرم شهدای کربلا برگزار شود و بعد عزاداری پایان یابد. به همین دلیل دستجات عزاداری معمولا صبح زود به راه میافتند تا ظهر نزدیک اذان به هیات و تکایا بازگردند؛ ولی عاشورای گذشته حال و هوای دیگری داشت، بسیاری از دستجات عزاداری تا یک ساعت قبل از اذان نیز به راه نیفتاده و طبیعتا به جای ظهر، عصر به تکایای خود بازگشتند که متاسفانه بعد از ساعت 14:30 یعنی چیزی بیش از 2 ساعت پس از اذان، همچنان دستجات عزاداری در خیابانها مشغول طی طریق بودند که این امر نهتنها خیلی عجیب بود؛ بلکه احساس میشود عرفهای عزاداری نیز رو به انحطاط و نابودی هستند و حیف و صدحیف که آن عزاداریهای عاشقانه و گرم دیگر کمتر مشاهده میشود.
گفته شد که مسوولان از تکرار برخی جملات عجیب و توهینآمیز در عزاداریها جلوگیری و به تکایا ابلاغ کردهاند که از خرافهگویی خودداری کنند؛ ولیکن کاش نظارت بیشتری نیز دراینخصوص اعمال شود تا هرساله شاهد ورود بدعتهای جدیدی نباشیم که همانند علامت و چلچراغ که شاید به نوعی نماد صلیب مسیحیت باشند جزو لاینفکی از مراسم عزاداری شده و فرهنگ محرم و عاشورا را زیر سوال برده و اسباب ورود خرافهپرستی و شاید به نوعی بتپرستی مدرن را فراهم کنند.
به امید روزی که عزاداری محرمالحرام جزئی از وجودمان گشته و عشق به سالار شهیدان، حسینبن علیع، علمدار سپاه حق و سرور لب تشنگان عالم، حضرت عباسبن علیع و سایر شهدا و اسرای کربلا، به حقیقت از وجودمان زبانه بکشد.
هماکنون نیز دیر نیست، میتوانیم نگرشمان را عوض کنیم و از حالا مانع بدعتهای آتی شویم.
دکتر مهران خوشسلوک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم