گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

یک سوزن به خود!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «زنده باد استبداد!»،«شولای وارونه سران فتنه»،«یک سوزن به خود!»،«خاموشی رسانه‌های مدعی»،«جایگاه بین‌المللی بورس تهران»،«طرح یک پرسش اساسی» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۹۹۷۹۹

جام جم:زنده باد استبداد!

«زنده باد استبداد!»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛او منصوب ولی امر مسلمین به عنوان عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام است و همچنان برای جلسات مجمع دعوت می‌شود. وی همچنین سال‌هاست که از سوی رهبر انقلاب به عنوان عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی تعیین شده است و کماکان این مسئولیت را دارد.

ریاست فرهنگستان هنر دیگر مسئولیت اوست و بالاخره این‌که حفاظت از وی به عهده تیم حفاظت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است و البته این در حالی است که او پس از انتخابات 22 خرداد و ناکامی در جلب اکثریت آراء، در مقابل ارکان نظام ایستاده است و اصول متعدد قانون اساسی و قوانین عام را نقض کرده و او و هوادارانش آرمان‌ها و اصول بنیانگذار جمهوری اسلامی را زیر پا گذاشته‌اند. مبارزه با شیطان بزرگ، مبارزه با رژیم صهیونیستی، تقویت نظام جمهوری اسلامی، عدم همسویی با دشمنان و حمایت از ولایت فقیه و... از جمله این آرمان‌ها و اصول است. اما او مسئولیت‌ها و احکام پیش گفته را همچنان دارد. راستی نظامی که فردی مانند آقای مهندس موسوی را با چنین رفتاری این‌گونه تحمل می‌کند و در مورد او اینچنین سعه‌صدر نشان می‌دهد، نظامی است استبدادی؟ اگر استبداد چنین است، زنده باد استبداد.

کدامیک از جریانات و شخصیت‌های سیاسی را سراغ داریم که در برابر مخالفین خود این‌گونه با وسعت نظر نگاه کند؟ همین آقای موسوی در دوران نخست وزیری‌اش، همه وزرای مخالف خود را از دولت تصفیه کرد. همین آقای خاتمی و همین آقای کروبی در دوران ریاست جمهوری و ریاست بر مجلس به هیچ مخالفی حکمی حتی برای مشاوره ندادند.

در دولت اصلاحات چندین هزار نفر در سطوح مختلف به اتهام رای دادن به رقیب آقای خاتمی از کار برکنار شدند و در مورد آن نظریه پردازی هم شد که چون دیدگاه رئیس‌جمهور را برای اداره کشور قبول ندارند طبیعتا نمی‌توانند کمک کار دولت باشند.

همچنین بنگرید منصوبین و مشاوران رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را تا فاصله حرف و عمل بیشتر آشکار شود.

وسعت نظر و شرح صدر رهبری نظام به آقای میرحسین موسوی محدود نمی‌شود. ایشان در ابتدای دوره رهبری خویش فردی مانند آقای موسوی خوئینی‌ها را به عنوان مشاور سیاسی خود برگزیدند و در سال‌های رکود و یخبندان فعالیت‌های مجمع روحانیون مبارز در دهه هفتاد که آن زمان آقای کروبی دبیرکلی آن را عهده‌دار بود، به رغم همه اختلاف‌نظرها، رهبری بر تحرک این تشکیلات و حضور فعال در صحنه سیاسی کشور تاکید داشتند و حتی کمک مالی به مجمع را قطع نکردند و این در حالی بود که رئیس جمهور وقت که این روزها سخت طرفدار آزادی بیان است چندان تمایلی به تحرک تشکل‌های مخالف خود نداشت و نه تنها میل نداشت، اجازه هم نمی‌داد و آنچه در توانش بود برای منزوی ساختن آنها انجام می‌داد.

ارتباط با دفتر تحکیم وحدت و کمک مالی به آنها در همان دهه 70 و به‌رغم مواضع این دفتر از دیگر نمونه‌های این شرح صدر است.

رهبر فرزانه انقلاب همچنین پس از انتخابات دور نهم ریاست جمهوری از آقای کروبی برای حضور در دفتر خود دعوت کردند و امکاناتی را نیز برای ایشان فراهم آوردند. ترکیب شخصیت‌های حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی و نیز نمایندگان ایشان در شورای عالی دفاع جلوه دیگری از این بلندنظری و شرح صدر را به نمایش می‌گذارد و ده‌ها مورد دیگر که ضرورتی به گفتن آنها نیست.

رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات روز گذشته خود در دیدار با جمعی از اساتید و طلاب حوزه علمیه فرمودند: اعتقاد من به جذب حداکثریست و دفع حداقلی، اما بعضی اصرار دارند که از نظام فاصله بگیرند و یک اختلاف خانوادگی و درونی را به مبارزه با نظام تبدیل کرده‌اند.

در آموزه‌های دینی ما تاکید شده است که آله‌الرّیاسه السّعه صَدر، پس آنچه عمل شده تحقق این آموزه دینی است و از رهبری نظام اسلامی و مقام ولایت انتظار همین است، اما چه ناجوانمردند نمک خوردگان نمکدان شکسته.

رسالت:شولای وارونه سران فتنه

«شولای وارونه سران فتنه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛رهبر معظم انقلاب روز گذشته در بیانات بسیار مهمی ضمن دعوت آحاد مردم به آرامش در موضوع اهانت و جسارت به ساحت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی(ره) فرمودند: “بعضی با قانون شکنی، مردم را در برابر نظام تشویق کردند و نتیجه این شد که دشمن ناامید ما جان بگیرد و به عکس امام(ره) اهانت بشود.”

رهبر معظم انقلاب روز گذشته در بیانات بسیار مهمی ضمن دعوت آحاد مردم به آرامش در موضوع اهانت و جسارت به ساحت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی(ره) فرمودند: “بعضی با قانون شکنی، مردم را در برابر نظام تشویق کردند و نتیجه این شد که دشمن ناامید ما جان بگیرد و به عکس امام(ره) اهانت بشود.

واقعه تاسف بار جسارت به عکس امام خمینی(ره) موجی از واکنشها را طی چند روز گذشته در اقصی نقاط کشور برانگیخته و احساسات عموم ملت ایران را جریحه دار ساخته است.

برایند تحلیلی وقایع اخیر حکایت از این واقعیت مهم دارد که آستانه تحمل مردم در برابر هتاکی و تفرقه افکنی فرقه موسوی فرا رسیده است و در صورت اشاره مقام عظما ولایت به طرفه العینی غبار فتنه برای همیشه محو خواهد شد. این در حالی است سران فتنه اخیر که هر چه دارند از صدقه سر انقلاب، امام  و نظام جمهوری اسلامی است نه تنها در مقابل این حرکت شنیع موضع قابل درکی نگرفتند بلکه سعی کردند پخش این فاجعه از رسانه ملی را امری مشکوک وانمود نمایند؛ رخداد ناگوار و تلخی که بارها و بارها از جانب رسانه های بیگانه پخش شد. اما گویا برخی عادت کرده اند این مواقع سر خود را داخل برف کنند و تنها هنگام کف و هورای عده ای ضد انقلاب در خارج از کشور سرک بکشند به این خیال خام که شاید موضعشان تقویت شود.

اهانت به عکس حضرت امام(ره) محصول همراهی اسلاف فرقه موسوی با هتاکی و حرمت شکنی های فکری و اعتقادی در دوره هشت ساله دوم خرداد نسبت به امام و سایر مقدسات مردم است. سکوت خاتمی و موسوی و سایر خط امامی ها در برابر کسانی که می خواستند افکار امام را به موزه ها بسپارند و مدعی بودند که عقاید و اندیشه های حضرت امام خمینی(ره) برای اداره جامعه خیلی پیر است، زمینه را برای جسارت دشمنان انقلاب در16  آذر امسال فراهم کرد.

توهین به حضرت امام خمینی(ره) توهین به همه ملت ایران است.30  سال از خروش تاریخی ملت ایران در اعتراض به مقاله موهن رشیدی مطلق و در حمایت از امام خمینی(ره) می گذرد اما هنوز خون خمینی کبیر در رگهای ملت ایران جریان دارد. تجمعات چند روز گذشته نشان داد که سبوی صبر مردم لبریز شده است و اگر اشارات مقام معظم رهبری مبنی بر حفظ آرامش نبود تا کنون بساط فتنه و فتنه گران از بیخ و بن جمع شده بود. امروز تنها دو دهه از رحلت جانگداز بنیانگذار کبیر انقلاب این رحیل حق می گذرد وزمان فراق یار چندان فراخ نیست که پژواک غریو پیامبر گونه اش  فراموش و یا دچار کژتابی شود. ملت بیدار ایران به موازات تلاش برای بزرگداشت مقام و منزلت ایشان، خطوط  و اصول آن بزرگوار به عنوان شاخصها و مناطهای هویت انقلاب اسلامی را فراموش نکرده اند.

مگر نه اینکه ایشان فرمودند: “پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.” خط امامی بودن تابلویی برای پایبندی به مبانی انقلاب اسلامی است. خط امامی یعنی کسی که عارف به معرفت اصول نظام اسلامی است. خط امامی یعنی جریانی که از زلال اندیشه های ناب بنیانگذار انقلاب سرچشمه می گیرد. نه کسانی که امروز کاسه گدایی خود را پیش شیخ ساده لوحی می برند که خون به دل امام(ره) کرد و نه افرادی که منتظر حمایت مادی و معنوی سران استکبار و دشمنان دیرینه ملت ایران مثل آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس خبیث هستند.

سرخط نظام معرفتی امام خمینی(ره) بازگشت به هویت و ارزشهای اسلامی است. آیا خط امامی واقعی شعار استقلال آزادی جمهوری ایرانی! سر می دهد؟

بزرگ ترین و اساسی ترین کار انقلاب اسلامی به برکت نفس گرم امام خمینی (ره) تغییر جوهری در مسیر تاریخ کشور و رهایی ملت ایران از بلای استبداد، استعمار و سلطه پذیری بود. امام خمینی (ره) رمز مقاومت را به همه ملت ها آموخت و پژواک حمایت از مستضعفین را در گوشهای جهانیان زنده کرد. آیا خط امامی تنها دو دهه پس از رحلت جانگداز این مرد خدا در حمایت از اسرائیل و علیه فلسطین شعار میدهد؟این چه خط امامی است که در روز روشن و در مقابل انظار رسانه های داخلی و خارجی  و دانشجویان به ساحت مقدس امام خمینی(ره) جسارت و اهانت می شود اما سکوت می کند و ترجیح می دهد صورت مسئله را پاک کند؟ دریغ از یک موضعگیری جدی، غیر مبهم و دلسوزانه! مگر نه اینکه حضرت امام(ره) فرمودند اگر روزی دشمن از شما تعریف کرد بدانید راه او را می روید و ایرادی در کارتان هست. حال چه شده است که عده ای به دریوزگی آمریکا و انگلیس افتاده اند و حاضر نیستند کوچکترین موضع گیری علیه اظهارات سران این دشمنان همیشگی انقلاب بکنند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب: “چرا هنگامی که سران ظلم و استکبار که مظهر آن آمریکا، فرانسه و انگلیس است از آنها حمایت می کنند، متنبه نمی شوند.

چرا هنگامی که افراد فاسد فراری و سلطنت طلب و توده ای از آنها حمایت می کنند، به خود نمی آیند و متوجه نمی شوند که مسیر آنها غلط و اشتباه است؟” واقعیت این است ادعای خط امامی بودن شولای وارونه و خرقه گشادی است که عده ای از ترس عریانی بر تن کرده اند و شعار طرفداری از امام می دهند اما در روز روشن به امام جسارت می کنند. شعار طرفداری از قانون می دهند اما در عمل در صف مقدم قانون شکنان حضور دارند. 

حضرت آیت الله خامنه ای دیروز فرمودند: “آن کسی که برای اسلام، انقلاب و امام کار می کند، به محض اینکه ببیند، حرف و حرکت او موجب ایجاد جهت گیری بر ضد اصول شده، بلافاصله متنبه می شود و مسیر خود را اصلاح می کند. اما چرا این آقایان متنبه نمی شوند.”سخن آخر اما اینکه ادامه این مسیر از جانب سران فتنه نتیجهای جز تباهی و خاری در برابر چشمان ملت ایران نخواهد داشت. نظام اسلامی و مردم در وقایع اخیر مظلوم واقع شدند. فرقه موسوی چه بخواهد و چه نخواهد باید تاوان این ظلم بزرگ را بپردازد.

آفتاب یزد:یک سوزن به خود!

«یک سوزن به خود!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛در یک ماه اخیر مهمترین بحث علنی بین دستگاه‌های رسمی کشور، موضوع ارسال قانون بودجه به مجلس بوده است. البته بیشترین تبلیغات در این مدت، بر »تاخیر غیرموجه اما تکراری دولت« در ارسال لایحه بودجه متمرکز بود، در حالی که تاخیر در ارسال لایحه برنامه پنج ساله پنجم به مجلس و نیز عدم ارائه به‌موقع گزارش عملکرد سالیانه برنامه چهارم، اگر از تعلل در تقدیم بودجه به مجلس مهم‌تر نباشد کم اهمیت‌تر از آن نیست زیرا برنامه پنجم، چارچوب مدیریت اجرایی کشور در پنج سال آینده را روشن می‌سازد و تنظیم بودجه سالیانه بدون توجه به آن، امکان‌پذیر نیست. گزارش سالیانه برنامه چهارم نیز میزان جدیت و قابلیت دولت برای اجرای برنامه پنج ساله و نیز امکانات عمومی کشور برای تحقق اهداف برنامه را آشکار می‌سازد. لذا تاخیر در ارسال این گزارش، از یکسو می‌تواند موجب مخفی ماندن ضعف‌های دولت از چشم نمایندگان شود و از سوی دیگر، این احتمال را تقویت می‌نماید که نمایندگان براساس تصورات غیرواقعی از امکانات و قابلیت‌های عمومی کشور، تکالیفی را در قالب بودجه به دولت تحمیل نمایند که تحقق آنها محل تردید است.

اما به هر حال، دولت‌های نهم و دهم، در 4 سال گذشته، هیچ‌گاه به زمانبندی‌های قانونی برای تقدیم بودجه و ارائه گزارش سالیانه عملکرد برنامه پنجم پایبند نبوده‌اند. پنجمین بودجه سالیانه دولت احمدی‌نژاد هم سرنوشتی مشابه با بودجه‌های پیشین پیدا کرده و حتی تذکر کتبی و شفاهی علی لاریجانی و یادآوری الزام قانونی مندرج در آیین‌نامه داخلی مجلس نتوانست این مشکل را حل کند.

البته مسئولان دولتی برای تاخیر سال‌جاری خود توجیهی پیدا کرده و توپ را در زمین مجلس انداخته‌اند. آنها می‌گویند منتظر تعیین تکلیف لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها هستند. این در حالی است که بزرگ‌ترین گلایه رئیس دولت از مجلسدر خصوص لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها آن است که »چرا میان درآمدهای حاصل از حذف یارانه‌ها با ردیف‌های درآمدی و هزینه‌ای بودجه سالیانه، نوعی پیوند ایجاد کرده‌اند!؟« اگر دولت واقعا اعتقادی به این پیوند نداشت بایستی از ماهها پیش، مقدمات تنظیم بودجه سال 89 را فراهم می‌نمود تا قبل از تاریخ مقرر یعنی 15 آذرماه به مجلس تقدیم شود. نکته دیگری که در اظهارنظرهای اخیر رئیس دولت مشاهده می‌شود انتقاد او از مجلس به خاطر بستن دست دولت در انجام وظایف خود می‌باشد. البته وظیفه دولت را مجلس تعیین می‌کند و دولت در این زمینه اختیار مستقلی ندارد که اعمال حق قانونی مجلس را مزاحم اختیارات و تکالیف خود بداند، در عین حال وقتی با استفاده از تریبون‌های عمومی - که تریبون‌مشترک همه نهادهای حکومتی است - مجلس مورد حمله و فشار قرار می‌گیرد تا دست دولت را برای اجرای منویات خود باز بگذارد، حق نیست که مجلس تحت »فشارِ زمانی« قرار گیرد.

رئیس دولت که بسته بودن دست خود را نمی‌پسندد چرا بر تاخیر همکاران خود در ارسال مهمترین لوایح اقتصادی و مدیریتی کشور به مجلس، چشم می‌بندد؟ آیا وادار ساختن خواسته یا ناخواسته نمایندگان مجلس به بررسی عجولانه بودجه سالیانه - به دلیل کمبود وقت ناشی از تاخیر در ارسال لایحه به مجلس - موجب تضییع حق نمایندگان و یا کوتاهی آنان در انجام وظیفه‌ای که مردم به آنها محول کرده‌اند نخواهد شد؟ آیا فراهم کردن شرایطی که نتیجه آن، بررسی عجولانه بودجه بدون اتکا به احکام برنامه پنجم توسعه خواهد بود، به اندازه کاهش اختیارات دولت در استفاده از 50 هزار میلیارد تومان اعتبار مربوط به حذف یارانه‌ها، اهمیت ندارد؟

آیا آن توقع دولت از مجلس و این تحت فشار قراردادن مجلس، یادآور ضرب‌المثل عامیانه‌ای نیست که صاحبان انصاف را به زدن یک سوزن به خود قبل از زدن جوالدوزبه دیگران دعوت می‌کند؟

کیهان:آغاز و انجام انحراف

«آغاز و انجام انحراف»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛«توهین به عکس مبارک حضرت امام خمینی- قدس سره الشریف- توسط چند نفر عامی، محصول کجروی 20-30ساله بعضی از خواص است». شاید این صریح ترین و در عین حال تلخ ترین گزاره ای باشد که بتوان در جمعبندی حادثه ای که این روزها قلوب عشاق صادق آن عزیز راحل را غرق در حزن و ماتم کرده، بیان نمود.

پاره کردن عکس حضرت امام که از حقد و کینه ای شیطانی و تراکم جهل و عداوت خبر می دهد رخدادی سنگین است و همانگونه که همه را بی قرار کرده، اذهان عمومی را به پشت صحنه و سابقه ماجرا نیز سوق داده است. البته امروز همه می دانند که اهانت به عکس حضرت امام در تجمعی از قانون شکنان، پس از آن صورت گرفته است که عده ای از خواص که با نام حضرت امام به نواها رسیده اند، بزرگترین میراث حضرت امام که «جمهوری اسلامی» است را مورد بی مهری و یا هجمه قرار داده اند.

اگر به سابقه مراجعه شود به زمانی می رسیم که بعضی از این خواص نسبت به مهمترین ماموریت حضرت امام- یعنی پیاده کردن اندیشه و احکام اسلامی- بی مهر بوده و آن را در عرصه اجرایی بر نمی تافتند! البته در عین حال به اندازه ای که گوش فلک کر شود از «اسلام راستین» و «خط امام» و «فقه پویا» و ... دم می زدند. در شورای عالی اقتصاد دولت موسوی دو روحانی برجسته حوزه علمیه قم که در اواخر سال 60 به نمایندگی از حضرت امام و برای کمک به دولت در «اسلامی کردن امور» ماموریت داشتند، تحمل نشدند و در نهایت مرحوم آیت اله احمدی میانجی و آیت الله سیدجعفرکریمی که در رشته «اقتصاد اسلامی» تبحر داشتند و مورد اعتماد کامل امام بودند، بعد از حدود دو سال با دلی خونین و آهی سوزان کابینه را ترک کردند و حضرت امام بخاطر مصالحی این وضعیت بغرنج را تحمل کرده و البته مراقب بودند که جریان عمومی انقلاب و نظام از این خط انحرافی آسیب نبیند که ندید. خط انحراف در نهایت اصلاح نشد و حتی ستبر گردید و روزی که احساس استغنا نمود، رودرروی امام ایستاد و آن نامه (14 شهریور 67) استعفا که پر از گستاخی و زیاده گویی بود را نوشت و گمان کرد نظام ناچار است شرایط زیاده خواهانه او را بپذیرد و از اصول و ضوابط خود کوتاه بیاید که البته نیامد و موسوی چند ماه بعد از صحنه سیاسی خارج شد و برای حدود دو دهه به محاق رفت.

خط انحرافی که در دولت موسوی حاکمیت اسلام و مبانی فقهی و دینی نظام را برنمی تافت با آغاز دهه 1370 به گونه دیگری جلوه گر شد. همان عناصر که اعتقاد چندانی به نظام اسلامی و مبانی آن نداشتند از دولت موسوی وارد دولت اول هاشمی شدند. با این تفاوت که این بار اراده کرده بودند که به جای نظام ها و نگرش های شرقی به سوی نظام ها و نگرش های غربی روی بیاورند و البته از «اسلام اصیل» و «خط امام» هم دم بزنند ولی قصه بی کم و کاست همان بود. در این دوره هم رهبر معظم انقلاب- مانند حضرت امام- مراقب بودند تا انقلاب و اسلام با این انحراف آسیب نبیند و راه گم نشود که ندید و نشد و صدالبته حرکت انقلاب و نظام را تا حدی تحت تاثیر قرار داد.

در این دوره نیز برخی چهره های اقتصادی که با نظریات اقتصادی اسلام آشنایی چندانی نداشتند، میدان دار فعالیت اقتصادی دولت شدند و فریاد پی در پی علما برای اصلاح این وضعیت به جایی نرسید. بی تعهدی عناصر کلیدی اقتصادی دولت در دهه 1370 به اسلام کاملاً آشکار بود و البته بعدها سخنگوی دولت در آن سالها و رئیس دفتر رئیس جمهور - حسین مرعشی- این را بروز داد که «اسلام نه مکتب سیاسی دارد، نه مکتب اقتصادی و نه مکتب حقوقی! و آنچه از اسلام در دست داریم یک سری توصیه های اقتصادی است که اکثراً قابلیت اجرا ندارند» ! وقتی به یکی از مهمترین ماموریت های این نظام که پیاده کردن عدالت و اقتصاد اسلامی است، بی توجهی می شود و با این جسارت و صراحت به محاق می رود، تکلیف بقیه مسایل اسلامی کاملاً مشخص است! و مع الاسف باید گفت در این دوره، رهنمودهای کلیدی حضرت آیت ا... خامنه ای در سیستم اجرایی نوعاً با مانع جدی مواجه بود و البته رهبرمعظم انقلاب ضمن تاکید بر لزوم اصلاح روند دولت چشم به آینده داشتند و «روشنگری» و در واقع توجه مردم هوادار انقلاب، نظام و رهبری را درمان این درد می دانستند.

رهبرمعظم انقلاب خود بعدها از این خط انحرافی با صراحت پرده برداشتند و - با این مضمون- گفتند که این ها از اول انحراف داشتند ولی حرکت انقلاب آنقدر توفنده بود که این انحرافات را در درون خود هضم می کرد. در واقع رهبرمعظم انقلاب در این دوره بسیار مراقب بودند که این انحرافات روح انقلاب و مردم انقلابی را افسرده نکند و راه برای پیاده کردن مبانی اقتصادی، سیاسی، حقوقی و نظام باز بماند.

انحراف های بزرگ اقتصادی و... در دولت سازندگی و نادیده گرفتن ماموریت اصلی نظام اسلامی در دولت خاتمی با انحراف های بزرگ سیاسی پیوند خورد. کارگزاران منحرف دولت سازندگی ارکان اصلی اقتصادی دولت خاتمی را در اختیار گرفتند و منحرفین فکری که بطور علنی در حلقه های «کیان» و «سلام» و... عصر اسلام و حاکمیت اسلامی را پایان یافته می خواندند، ارکان سیاسی دولت را در اختیار گرفتند و چهارنعل به سوی حذف اسلام از عرصه حکومت تاختند. در این دوره این جریان با وام تاریخی (20 میلیون رأی خاتمی در خرداد 76) که از ملت ستانده بودند هر نگرش اسلامی را در ذیل واژه «خشونت»، «جمود وتحجر»، «قشری گرایی»، «مردم ستیزی»، «کهنه گرایی»، «رادیکالیزم»، «واقع ستیزی» و... معنا و آن را بشدت محکوم می کردند تا کسی جرأت نکند اجرای احکام و نگرش های اسلامی را مطالبه کند.

در این دوره کار بر رهبری بسیار سخت تر شد ولی در عین حال ایشان با توکل به خدا و توسل مثال زدنی خود و تکیه بر مردم بزرگ ایران و پیگیری دقیق مسایل، انقلاب و نظام و تفکر اسلامی را از گردباد حادثه به سلامت بیرون بردند. این صحنه ای بود که در آن برخی از بزرگان لغزیدند بعضی با تندی و بعضی با کندی! و البته نخبگان و بزرگان دیگری نیز توانستند در تشخیص تکلیف خویش پابرجا بمانند.

درد این نبود که عده ای در دولت انقلاب پشت به «راه امام» به سوی دروازه های شرق یا غرب در حرکتند- که این هم البته درد بسیار بزرگی بود- درد بزرگتر این بود که منحرفین با چنگ انداختن روی منابع مالی مردم و نظام به خرید و فروش این مجموعه و آن مجموعه، این دفتر و آن دفتر، این روزنامه و آن روزنامه، این حزب و آن حزب، این شخصیت و آن شخصیت، این نهاد و آن نهاد روی آورده و انقلاب و نظام را به حراج گذاشتند. از اینجاست که می بینیم بعضی- از شخصیت ها، احزاب، دفاتر و نهادها- که در روز حادثه بطور طبیعی باید در کنار نظام باشند، یا برکنارند و یا آنقدر با تاخیر و تانی و ملاحظه وارد می شوند که فرصت های انقلاب بسوزد و جبهه ضدانقلاب به هوس بیفتد و امیدوار شود. در میدانی که صداهای منحرفین روی انقلاب باز شده و بعضی از خودی ها هم در موضعگیری دچار درنگ و تاخیر شده اند، پاره شدن عکس حضرت امام خمینی-ره- اصلا چیز عجیبی نیست کما اینکه به آتش کشیده شدن «مسجد لولاگر» و سوخته شدن قرآن در میان این آتش فتنه، اگرچه بسیار تلخ و جانفرساست ولی اصلا عجیب نیست.

کسانی که تخم انحراف را کاشتند، ابتدا فقط در حوزه اقتصاد، اسلامیت نظام را برنتافتند ولی بعدا همان ها به همراه عده ای دیگر انحراف را گسترده تر کرده و در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ، دولت را از دین جدا کردند البته آنطور که می اندیشیدند و می خواستند اتفاق نیفتاد چرا که در درون نظام دژ «ولایت فقیه»، «روحانیت»، «هزاران دل پرسشگر از اسلام و جویای آن» و... دیوارهای بلندی در برابر موج دین زدایی بودند.

در این مسیر، وقتی انحرافات فکری رسوخ کرد، محیط «یارگیری» هم عوض شد و حالا دیگر متدینین و وفاداران به مبانی انقلاب و نظام باید کنار یا به حاشیه رفته و نیروهایی هماهنگ با این تغییرات کلیدی میدان دار می شدند و طبعا این کجروی و کژراهه باید به جلب همکاری برخی از لمپن ها، جاسوسان، دین به دنیافروشان و بی ریشه ها و... ختم می شد که شد و نفی معنوی و فکری حضرت امام- که البته سودای بر باد رفته ای است- باید به پاره کردن آشکار تصویر مبارک حضرت امام ختم می شد که شد! در این میان، رسوخ برخی منحرفین سیاسی به مرکزی مانند «موسسه نشر آثار حضرت امام» باید به کنار آمدن این موسسه با هتاکان به امام بیانجامد که انجامید و سکوت آنان در برابر انحراف فکری از مشی حضرت امام باید به سکوت آنها در برابر هتک فیزیکی حضرت امام و حتی همراهی با آنان و توجیه اقدامات امام ستیزانه ختم می شد که شد اینها نتیجه طبیعی واگذاشتن امام در عرصه اندیشه است. به تعبیر حضرت امام خمینی- در نامه 6/1/68 خطاب به آقای منتظری- «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام.»

وقتی بعضی از خواص، امام را در عرصه اندیشه- اسلام گرایی، مردم گرایی و غرب ستیزی- وا می گذارند؛ وقتی بعضی از خواص، حضرت امام را در عرصه نظر- ولایت فقیه، مستضعف گرایی و استکبارستیزی- ترک می کنند، وقتی بعضی از خواص، حضرت امام را در عرصه آراء- آزادی فلسطین، کمک به محرومین جهان، اولویت حل مشکلات فقرا بر حل مشکلات کشور، اسلامی کردن دانشگاهها و...- رها می کنند، طبعا می دانند که اینها به «نفی مطلق امام» منتهی می شود، پاره شدن عکس حضرت امام که جای خود دارد!

و جالب است که وقتی به متن احادیث مراجعه می کنیم در می یابیم که حاکمیت اسلام پس از عبور از میان فتنه گران و با خنثی کردن حرکت آنان اتفاق می افتد و تاکنون هیچ نبی و وصی و ولی نیامده که بر یک جاده هموار حکم رانده باشد! هنر این است که مردان خدا در سنگلاخ فتنه راه را به درستی بشناسند و به ایده آل والای خود که تحقق حاکمیت الهی است، برسند.

الحمدلله رب العالمین شاهدیم امواج فتنه که در گذشته دلهای بزرگان را می لرزاند امروز مردم عادی ما را هم به آنچنان خطایی نمی اندازد که امام حق را واگذارند و به «ائمه کفر و نفاق» متمایل شوند.

وطن امروز:خاموشی رسانه‌های مدعی

«خاموشی رسانه‌های مدعی»عنوان سرنمقاله‌ی روزنامه‌ی وطن امروز به قلم هادی متین است که در آن نمی‌خوانید؛
1- امتحان‌های الهی همواره صحنه‌هایی هستند که در آنها حق و باطل از هم منفک می‌شوند و اهالی آنها از یکدیگر متمایز و شاید با همین نگاه باشد که دچار شدن جوامع به بلاها بیشتر از آنکه تهدید باشد فرصتی است برای قوام و پایداری جامعه. در عرصه بلاهاست که آزمایش‌های الهی شکل می‌گیرند و در همین ساحت است که سره از ناسره معلوم می‌شود.همواره امتحان‌ها فرصتی را فراهم می‌کنند که جامعه‌ای که دچار نفاق یا ریا شده و تحت تاثیر آن راه سقوط را می‌پیماید دوباره احیا شود. تاریخ اسلام و دیگر ادیان سرشار است از امتحان‌های الهی و اسلام در این میان شاخص‌تر است چراکه این امتحان‌ها زمینه و آغاز در بلا‌های عظیمی دارند.

از خانه‌نشینی امیر مومنان(ع) پس از رحلت رسول‌الله(ص) گرفته تا کربلای امام حسین(ع) و یارانش. اما آنچه در پس از این ابتلاها و حین آن بسیار چشمگیر است، مرزبندی حق و باطل و شکل‌گیری 2 جبهه حق و باطل است، انگار که جامعه در این آزمون‌ها فقط 2 گروه حق و باطل دارد و در میان این 2 گروه اشتراکی نیست و گروه سومی هم وجود دارد. شما در کربلا یا در لشکر یزیدی یا در سپاه امام حسین (ع) و اگر در هیچ یک نبودی به یقین از گروه یزیدیانی و این همانی است که تاریخ از کربلای 61 تاکنون همواره فریاد زده است.

2- ایران اسلامی پس از انتخابات و از نگاه برخی دیگر چندی پیش از آن با طرح قبلی برخی سیاسیون و غفلت گروهی دیگر از همین گروه، دچار حوادثی شد که آزمون بزرگی را برای ملت ایران و بویژه نخبگان رقم زد. رهبری فرزانه انقلاب درست در آغازین روزهای شکل‌گیری این حوادث که ایشان بحق از آن با نام فتنه یاد کردند، خواص و غاطبه مردم را به شناخت حق و باطل و رعایت مرزبندی‌ها فراخواندند و پس از آن نیز مکرر آحاد ملت و نخبگان جامعه را به ضرورت تقویت بصیرت برای شناخت صف‌بندی‌های جدید و مشخص کردن جایگاه‌شان در جبهه حق توصیه کردند.

حوادث اخیر ایران جدای از آنکه بیش از پیش بر ضرورت تعریف مرزهای جدید برای دسته‌بندی خودی و غیرخودی صحه گذاشت، زمینه‌ای را فراهم کرد تا برخی اهالی قدیم انقلاب که شناگران ماهری بودند و اما آب ندیده بودند، وارد عرصه امتحان شوند تا به تعبیر رهبر انقلاب معلوم شود چه کسانی برنده این امتحان هستند و کدامین مردود و از اهل سقوط. اما در میان این کارزار فتنه سفارش چندباره رهبر انقلاب؛ ‌تقویت شناخت و ضرورت بصیرت. کلیدواژه‌هایی که به کار بستن آنها سرانجامی جز حضور در جبهه حق نخواهد داشت و عدم توجه به آنها به قطع یقین راهی خواهد بود به سوی اهل باطن. ایران امروز 2 جبهه دارد، گروه حق با هدایت رهبری و ذیل‌اندیشه‌های اسلام ناب محمدی امام (ره) و گروه باطل در دامن لیبرال‌های عاشق غرب. خواص امروز باید در یکی از این 2 جبهه باشند و سکوت آنها همان حکایت سربازی لشکر یزید است.

3- هرچند رسانه در باطن خود زاییده تفکرات غربی است اما رسانه‌هایی که پس از پیروزی انقلاب در ایران اسلامی متولد شده‌اند، آمدند تا روشنگر باشند و آگاهی‌رسان به مخاطب و چشم باشند برای آحاد ملت در تاریکی‌هایی که راه می‌رود تا گم شود. اغلب این رسانه‌ها که مولود انقلابند در کنار آنهایی که پیش از انقلاب هم بودند در لحظات حساس و سرنوشت‌ساز این کشور تلاش کرده‌اند تا شناخت مخاطب‌شان را افزایش دهند و به بصیرت‌شان عمق بخشند تا همراه نظام باشند و در خط امام و رهبری. اما حوادث پس از انتخابات همانگونه که برای خواص ساحت امتحان شد برای رسانه‌های داخلی هم فرصت شرکت در آزمون را فراهم کرد.

آزمونی برای انتخاب یکی از 2 جبهه حق یا باطل. از آغاز روزهای حوادث اخیر اغلب رسانه‌ها در راستای وظیفه خطیر روشنگری خود پا به پای رهبر انقلاب برخی آهسته و برخی با گام‌های تندتر حرکت کردند تا معلوم کنند در کدام جبهه خیمه زده‌اند اما در سوی دیگر بودند و هستند رسانه‌هایی که دانسته یا از سر غفلت بلندگوی دشمنان نظام شدند و میهمان اهل باطل. تکلیف این 2 گروه رسانه‌ای در میان مردم مشخص بوده و هست. لیکن دسته سومی هم در میان رسانه‌های سایبر و مطبوع ظهور کردند که در حوادث پس از انتخابات تاکنون یا سکوت پیشه کرده‌اند، انگار نه انگار کارزاری است میان اهل حق و باطل یا یکی به نعل زده‌اند یکی به میخ که مثلا در میان این فتنه عظیم بی‌طرف هستیم.

قرار گرفتن رسانه‌ها با بستگی‌های حزبی، مالی، سیاسی و... در این دسته سوم در نگاه اول و با توجه به ذات آنها جای تعجب و سوال ندارد چرا که بستگی‌های آنها چشم بصیرتشان را کور کرده و همان بهتر که با چشم کور، راهنمای مردم نشد اما حضور رسانه‌هایی که با پول بیت‌المال زندگی می‌کنند اعم از خبرگزاری و روزنامه در گروه سوم، جای تاسف دارد و سزاوار است گریه بر حال کسانی که نمک نظام می‌خورند، نمکدان می‌شکنند و بر سر سفره انقلاب نشسته‌اند و در برابر تعرض به بنیانگذار آن خفه شده‌اند.

روزنامه متعلق به فلان نهاد شهری انگار نه انگار که پس از انتخابات، گروهی هر چه خواسته‌اند برمقدسات ملت روا داشته‌اند و خبرگزاری در اختیار فلان سازمان تبلیغاتی انگار نه انگار که به ساحت امام امت جسارت کرده‌اند و بر رهبری جفا، خبرهایی مخابره می‌کنند از محیط‌زیست و وضعیت میراث فرهنگی و خفقان می‌گیرند به دلایلی که... دوستان رسانه‌ای که اگر حیات دارند به‌واسطه رهبر انقلاب است و مسؤولان آن ادعای شاگردی رهبر انقلاب را دارند لابد با بصیرت تمام به این تصمیم رسیده‌اند که در این آزمون الهی ملت ایران جزو مردودی‌ها باشند و از اهالی سقوط. اهالی زر و زور و تزویر را همان به که خاموشی گزینند و اهل خیمه‌گاه یزیدیان باشند.
4 آخر اینکه این فتنه بیش از آنکه امتحانی باشد برای اهالی اردوگاه اصلاحات که سال‌هاست دم از قانونگرایی و پیروی از خط امام می‌زنند و دیگران را به مقابله با این دو متهم می‌کنند، آزمونی است برای آنهایی که ادعای اصولگرایی می‌کنند و تبعیت از ولایت.

به نظر می‌رسد مسؤولان رسانه متعلق به فلان نهاد شهری و رسانه زیر نظر فلان نهاد تبلیغاتی پس از این مردودی تاسف‌بار دیگر سنگ تبعیت از ولایت و حمایت از نظام را به سینه نزنند و در خاموشی خود خاموش بمانند تا روز حساب.  
 
جمهوری اسلامی:لحظه فروپاشی رژیم مصر

«لحظه فروپاشی رژیم مصر»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛حزب « اخوان المسلمین » مصر به عنوان بزرگترین تشکل سیاسی غیرحکومتی این کشور در واکنش به تلاش هائی که برای موروثی شدن حکومت در این کشور صورت می گیرد مخالفت خود را با این قبیل تلاش ها اعلام کرد.

حسنی مبارک که از سال 1360 در مصر حکومت را در قبضه دارد از چندی پیش تلاش گسترده ای را آغاز کرده است تا پس از خود پسرش جمال مبارک بر مسند قدرت قرار گیرد. اخوان المسلمین مصر تلاش رژیم و تسلیم شدن مصری ها به این تلاش مذبوحانه برای موروثی ساختن حکومت را لکه ننگی در تاریخ مصر خوانده است .

هر چند موضوع موروثی شدن حکومت در مصر از چند سال قبل مطرح بوده است ولی با نزدیک شدن موعد انتخابات ریاست جمهوری و تشدید تحرکات رژیم برای زمینه سازی جانشینی جمال مبارک مخالفت ها و اعتراض ها نیز شدت گرفته است .

در صحنه پرابهام و غیرشفاف سیاسی مصر یک نکته روشن و صریح قابل مشاهده است و آن این است که مردم مصر از امثال مبارک متنفرند و دیگر حاضر به تحمل رژیمی که وابستگی ها سرسپردگی سرکوبگری و خیانت جز عناصر تشکیل دهنده ماهیت آن است نمی باشند.

این واقعیتی است که هم تحلیل گران مصری و هم ناظران خارجی به آن اذعان دارند تا جایی که برخی از چهره های سرشناس داخلی همچون حسنین هیکل خواستار تشکیل کمیته ای از امنا برای وضع قوانینی به منظور انتقال مسالمت آمیز حکومت از خاندان مبارک شده اند. این طرح که به عنوان « خروج امن » مطرح شده حتی مورد تایید عناصری در داخل حکومت نیز واقع گردیده است .
این پیشنهادات و طرح ها از بیم بروز هرج و مرج مطرح می شود چرا که براساس گزارش ها و شواهد مورد تایید منابع مستقل خارجی جامعه مصر در آستانه انفجار اجتماعی قرار دارد و هرگونه تلاش رژیم مبارک برای برداشتن گام بعدی در واگذار کردن حکومت به فرزند وی می تواند جرقه ای برای آغاز این انفجار باشد.

واقعیت این است که رژیم مبارک در طول نزدیک به 30 سال سلطه بر مصر تمامی مناصب و مراکز قدرت را در انحصار خود در آورده و به این علت انتقال دمکراتیک قدرت تقریبا غیرممکن است .
ماده 76 قانون اساسی مصر شرایطی را برای کاندیداهای ریاست جمهوری مطرح کرده که دستیابی به آنها در شرایط کنونی غیرممکن است . به عنوان مثال هر یک از کاندیداها باید دست کم تایید 250 نماینده « مجلس ملی » و « مجلس شورا » و « شورای شهرستانها » را کسب کنند که با تو به اینکه همه این مراکز تحت نفوذ و سیطره کامل « حزب ملی » وابسته به مبارک که دبیرکلی آن را نیز جمال مبارک برعهده دارد می باشند کسب چنین تاییدی برای کاندیداها هرگز امکان پذیر نمی باشد.

همچنین در همین ماده اشاره می شود که کاندیداها باید دست کم سه سال عضو یکی از احزاب اصلی باشند. این درحالی است که وجه مشترک همه 22 حزب حاضر در صحنه سیاسی مصر دوری از مردم و وابستگی به حکومت است و اصولا حزب مستقلی در مصر وجود خارجی ندارد که افراد مستقل بتوانند از آن طریق فعالیت داشته باشند و فقط افراد مورد تایید حکومت می توانند وارد این دایره شوند. در این زمینه روزنامه الحیات احزاب مصر را به ویترینی تشبیه می کند که مخاطب را فریب می دهند و هیچ یک از آنها شرایط یک حزب را که کسب مشروعیت از مردم است ندارند.

گرچه تا انتخابات ریاست جمهوری مصر دو سال دیگر زمان باقی است ولی تا سه ماه آینده وضعیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری باید مشخص شود. درحال حاضر رقبایی که برای جمال مبارک مطرح هستند عبارتند از عمروموسی دبیرکل کنونی اتحادیه عرب محمد البرادعی دبیرکل سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی و همچنین عمر سلیمان رئیس سازمان اطلاعات مصر. گرچه عمده این افراد گرایشات غربی دارند و مورد تایید آمریکا می باشند ولی آنچه درحال حاضر مطرح است این است که مردم مصر هرگز گزینه دیگری را بر مبارک و افراد منتسب به وی ترجیح می دهند. انزجار عمومی از رژیم مبارک رویداد تازه ای نیست بلکه از همان آغاز حکومت وی و سیاستهای خائنانه و ذلت بارش که باعث تحقیر ملت مصر شد ادامه داشته است . دولتهای غربی و به خصوص آمریکا که در دفاع از دموکراسی سینه چاک می کنند در 30 سال گذشته در برخورد با رژیم تک حزبی و دیکتاتوری مبارک کاملا رذیلانه عمل کرده و این شعارها را کنار گذاشته و به حمایت همه جانبه از رژیم وی پرداخته اند زیرا که می دانند اگر مردم مصر کمترین روزنه ای پیدا کنند از آنجا برای ساقط کردن رژیم مبارک اقدام خواهند کرد.

این واقعیتی است که مقامات آمریکا بصورت پنهان و آشکار به آن اعتراف کرده اند. « ریچارد آرمیتاژ » معاون وزیر خارجه سابق آمریکا در مصاحبه ای که به تازگی بایک نشریه آمریکایی کرده است وضعیت مصر را « بسیار وخیم » توصیف می کند و آنرا نتیجه 30 سال سیاست نادرست و ماهیت خشک و خشن رژیم مصر می داند. آرمیتاژ هشدار می دهد « لحظه فروپاشی مصر فرا رسیده است . » وی اعتراف می کند : « مصر همچنان برای ما معضل است چرا که ممکن است با هراقدام ما این کشور به سمت تجزیه و بروز واکنش های غیرقابل کنترل مخالف با ما پیش برود. » مجموعه این تحولات بیانگر آن است که نفس های رژیم مبارک به شمارش افتاده است و بعید است که مبارک بتواند با گماشتن فرزندش به جانشینی خود دوام حکومت خود را تضمین نماید.

اصلی ترین تکیه گاه رژیم کنونی قاهره حمایت های آمریکا و دولتهای متنفذ غربی است و مبارک برای حفظ این حمایت ها مجبور است هرچه بیشتر در راستای تامین اهداف و منافع آمریکا در منطقه گام بردارد. این خط مشی و روند نامیمون از حکومت مبارک رژیمی سرسپرده و خائن ساخته است که لازم است برای برخورداری هرچه بیشتر از این گونه حمایت ها هرچه بیشتر به اهداف آمریکا و صهیونیستها خدمت نماید. به عبارت دیگر برای فائق آمدن بر تشدید خشم و انزجار روزافزون داخلی مبارک مجبور است کرنش و خوش خدمتی بیشتری به آمریکا بنماید. و این فرایند موقعیت و وضعیت وی را به حد یک دلال بی اعتبار و کم ارزش تنزل داده است .

ابعاد سیاستهای خائنانه رژیم مبارک در طول 30 سال گذشته به داخل مرزهای مصر محدود نمانده بلکه بر کل منطقه و بر سرنوشت فلسطین نیز تاثیر گسترده ای داشته است . اقدام انورسادات رئیس جمهور سابق مصر در انعقاد پیمان ذلت بار سازش با رژیم صیهونیستی و ادامه این خط مشی توسط مبارک ضربه بسیار سنگینی بر آرمان آزادسازی فلسطین اشغالی گذاشت و با ایجاد تفرقه در صفوف متحد ضد صهیونیستی ملتهای منطقه خدمت بسیار بزرگی را به رژیم صهیونیستی نمود. از اینرو اضمحلال این رژیم که نشانه های روشن آن پدیدار گشته است می تواند ضربه بزرگی نیز بر اردوگاه صهیونیستی وارد سازد و موجبات قدرتمند شدن جبهه ضد صهیونیستی در منطقه گردد.

دنیای اقتصاد:جایگاه بین‌المللی بورس تهران

«جایگاه بین‌المللی بورس تهران»عنوان سرمقاله‌ی روزرنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم علیرضا کدیور است که در آن می‌خوانید؛کارشناسان، بورس را دماسنج اقتصاد کشور می‌دانند. دلیل این امر به عکس‌العمل بورس نسبت به تصمیمات و نوسانات اقتصاد داخلی و بین‌المللی مربوط می‌شود.

در این میان، هرچند بورس تهران از ابتدای سال 88 تا اواسط آذر ماه توانسته است میانگین بازدهی 47درصدی را ثبت کند، اما به اعتقاد کارشناسان اقتصادی، رشد مزبور سنخیتی با متغیرهای کلان اقتصادی ندارد. در بررسی صحت و سقم دیدگاه این دسته از کارشناسان، نگاهی به جایگاه بورس تهران در میان 52 بورس عضو فدراسیون جهانی بورس‌ها، تصویر واضح‌تری از وضعیت بورس تهران ترسیم می‌کند. بر اساس آخرین آمار ارائه شده از سوی فدراسیون جهانی بورس‌ها، در پایان اکتبر 2009 (نهم آذر ماه 88)، بورس تهران با ارزشی معادل 63 میلیارد دلار، رتبه 43 را در میان سایر بورس‌های عضو این فدراسیون از آن خود کرده است.

نکته قابل توجه در این رده‌بندی، قرار گرفتن بورس‌های مصر، کلمبیا، استانبول، اندونزی و ... در رده‌هایی بالاتر از بورس تهران است؛ همچنین بررسی روند تغییر ارزش بورس کشورهای عضو فدراسیون طی 11ماه نخست سال جاری میلادی، نشان می‌دهد که بورس تهران با 6/33 درصد رشد ارزش بازار (که بخشی از آن مرهون عرضه سهام سه بانک دولتی، حفاری شمال و بیمه البرز است) نتوانسته است جایگاهی بهتر از 41 را در میان 52 بورس بین‌المللی از آن خود کند. توجه به این نکته ضروری است که 11ماه نخست سال جاری میلادی دوره‌ای است که اقتصاد جهانی، پس از بروز بحران، در حال بهبود بوده و در همین دوره قیمت جهانی مواد خام (که سهم بسزایی در افزایش سودآوری شرکت‌های بورس تهران دارد) افزایش قابل ملاحظه‌ای را تجربه کرده است.

از سوی دیگر، بورس تهران در سال 2009 به لحاظ ارزش معاملات با 17میلیارد دلار معامله (که نیمی از آن مربوط به معامله بلوک 50درصدی مخابرات است) با تخصیص دوصدم درصد کل ارزش معاملات سهام و اوراق مشتقه در دنیا، حائز رتبه چهلم شده است.

آمار و ارقام فوق به وضوح جایگاه نازل بورس تهران را در مقایسه با سایر بورس‌ها گوشزد می‌کند؛ وضعیتی که تطابق زیادی با جایگاه متغیرهای کلان اقتصادی ایران از جمله تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصاد در سطح بین‌المللی دارد.

در واقع در شرایطی که بورس تهران به عنوان آینه تمام نمای اقتصاد کشور از سهم بالای دولت و نهادهای شبه‌دولتی در اقتصاد رنج می‌برد، دخالت‌های دولت در اقتصاد از جمله تثبیت نرخ ارز، تعیین تعرفه‌ها و... روز به روز اقتصاد را از شرایط متعادل دور می‌کند، سیاست‌های کنترلی از سوی مسوولان بورس کارآیی بازار را به شدت کاهش داده و در نهایت دیدگاه استفاده ابزاری از آمار و ارقام که همچنان سرلوحه مسوولان اقتصادی قرار دارد، نمی‌توان انتظار جایگاهی بهتر را برای بورس تهران داشت. به بیان دیگر، تصمیم‌سازان اقتصادی و مسوولان بورس باید به جای دغدغه شاخص، تمام تلاش خود را صرف ارتقای جایگاه بورس تهران به لحاظ رشد ارزش معاملات، ‌افزایش تعداد شرکت‌های بورسی و تنوع ابزارهای مالی قابل معامله در بورس کنند تا اقتصاد بانک پایه (Bank Oriented) ایران بتواند به تدریج به سمت یک اقتصاد بازار پایه (Market Oriented) حرکت کند؛حرکتی که در نهایت می‌تواند منجر به رشد بیشتر اقتصاد شود.

آفرینش:بیکاری معضلی که هر روز حادتر می شود!

«بیکاری معضلی که هر روز حادتر می شود!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛ در چند سال اخیر آنچه بیش از همه برای شهروندان ایرانی و به ویژه قشر عظیم بیکار جامعه شنیده شده است، قول های مرتب مقامات و مسئولان دولت مبنی بر افزایش میزان اشتغال، کاهش بیکاری و وعده و وعیدهای فراوان در راستای حذف و کاهش این پدیده نامیمون است.

وعده و وعیدهایی که جدا از آنکه رنگ واقعیت به خود نگرفته است برکاهش اعتماد مردم بر سخنانی در این راستا افزوده است. به نگاه بسیاری از کارشناسان اقتصادی افزایش قیمت نفت در چند سال گذشته می توانست "فرصتی طلایی" برای دولت و مقامات ایرانی در راستای حل بسیاری از مشکلات اقتصادی باشد. فرصتی که با ندانم کاریها، دوباره کاری ها و سو»مدیریت های کلان و جز» تا حد زیادی بربادرفت.

بی گمان در معادله فرصت و تهدید آنچه مهم است عملکرد مدیران است چه اینکه از فرصت ها باید سود جست و گرنه فرصت ها می تواند رنگ تهدید به خودگیرد و اینک چه تهدیدی بالاتر از بیکاری برای اقتصاد چندمجهولی ایران. بیکاری  که تا اعماق و ژرفای هر خانواده ای رسوخ پیدا کرده و با برجاگذاردن اثرات و پیامدهای ناگوار اقتصادی، روانی، فرهنگی و اجتماعی می تواند به طور بالقوه بسیاری از حوزه های دیگر را نیز تحت الشعاع خود قراردهد. یکی از این پیامدهای خانمان سوز "فقر" است.

بی شک در نگاه متون دینی و سایر متون علمی بیکاری و فقر رابطه مستقیمی دارند فقری که خود نیز به بازتولید بسیاری از آسیب ها و چالش های اقتصادی و اجتماعی منجرمی شود و دامنه بحران را به فراسوی آنچه فرض می شود، می کشاند.  اینکه مقامات دولت توانسته باشند در شرایطی که سالیانه حدود 500 تا 800 هزارنفر وارد بازارکارایران می شوند به کاهش بیکاری و حتی ادعای عجیب یک رقمی شدن نرخ آن کمک کنند امری غریب و باورنکردنی است. چرا که با وجود رشد اندک و پائین اقتصاد کشور در کنار پیامدهای بحران اقتصاد جهانی بر ایران (پیامدهایی که به کلام، برخی مقامات منکر تاثیرگذاری آن بر اقتصاد ایران بودند) نیازمند رشد اقتصادی حدود هشت درصد است.

رشدی که اصولا با توجه به برنامه ریزی ها و تصمیم گیری های فعلی مقامات اقتصادی و سیاسی کشوری رکوردی دست نیافتنی است. چراکه نیازمند بسترسازی و نگاه پایه ای به مسائل راهبردی اقتصاد دارد. این امر بی شک با عملکردهای شعاری و غیرعلمی دستگاه های اقتصادی ایران مطابق نیست. یک از شاخصه های این امر نگاه سیاسی به نرخ بیکاری در کشور است.

آیا به راستی نرخ بیکاری در ایران با آنچه مسئولان دولتی اعلام می کنند، مطابق است؟ گذشته از این در خود دستگاه های دولتی ایران هنوز شاخصه های جهانی برای میزان و سنجش بیکاری با تردید نگریسته می شود و درمیان نهادها و موسسات مختلف دولتی نیز آمار واحدی مبنی بر درصد یکسان بیکاری جامعه وجود ندارد. با این حال چگونه می توان برای رفع مشکل بیکاری اقدام کرد؟ آیا قبل از هرچیز و تصمیم نیاز به آمار و اطلاعات دقیقی از آن پدیده نداریم ؟ یا اینکه آن اطلاعات را داریم و برای راضی نگه داشتن مردم فقط به اعلام نرخ های پائین بیکاری بسنده می کنیم .

در هر صورت وجود هر درصد بیکاری در جامعه چه از تک رقمی بودن مورد ادعای برخی مقامات تا حدود 18 تا 35 درصد اقتصاددانان و کارشناسان خارجی آنچه بر هر مسئول و مقام ایرانی امری واجب فرض می شود کنارگذاردن سیاست غلط گذشته و گام گذاردن در مسیرها و افقهای جدید، در راه حل مشکل گریبانگیر بیکاری در جامعه است، چرا که  "آزموده را آزمودن خطاست".   

گسترش:طرح یک پرسش اساسی

«طرح یک پرسش اساسی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی گسترش است که در آن می‌خوانید؛« جان انقلاب » دیروز باردیگر حق کلام را در راهبری نظام ادا کرد و حجت را بر دوست و دشمن از گروه های مختلف سیاسی به اتمام رساند. کلام « جان انقلاب » در دیدار مبلغین مذهبی، در آستانه ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام به قدری شفاف و روشن بود که محکمات اصول سیاسی کشور در فضایی که عده ای با غبارآلود ساختن قصد متشابه ساختن آن را دارند به وضوح تمام برای همیشه ترسیم و تکمیل شد.

در روزهایی که آتش خشم عمومی از اهانت به ساحت مقدس امام خمینی (ره) در سراسر کشور شعله می کشد، حضرت آیت الله خامنه‌ای مردم را به آرامش دعوت فرموده و منشاء این اهانت بزرگ را دشمنان را بی ریشه نظام معرفی کردند که هیچگاه به اهداف خود نخواهند رسید.

معیار ویژه ای که در سخنان روز گذشته رهبر معظم انقلاب باز ترسیم و تعیین شد  این بود باید افراد که ببینند،  اگر حرف و حرکت آن ها موجب ایجاد جهت گیری بر ضد اصول شده، بلافاصله متنبه شوند و مسیر خود را اصلاح کنند.

همچنین در سخنان معظم له، حمایت سران ظلم و استکبار که مظهر آن امریکا، فرانسه و انگلیس است و همچنین حمایت افراد فاسد فراری و سلطنت طلب و توده ای از افراد خاص، عاملی دانسته شد که باید بر اساس آن سران گروه های جدید ساخته به خود آمده و  به وسیله آن متوجه شوند که مسیر آنها غلط و اشتباه است.

زیرا کسی که کارش قهقهه دشمنان اسلام و انقلاب را بلند می کند و اشک را در چشم دوستان انقلاب جاری می سازد، نمی تواند خود را محق دانسته و راه خود را صحیح و در مسیر آرمان های امام بداند که این یک فرضی کاملا منطقی و اصولی است.

رهبر انقلاب اسلامی در موضعی عطوفانه و با لحنی مهربانانه که از آن بوی هشدارباش استشمام می شد به صراحت این پرسش اساسی را مطرح ساختند که « این برادران سابق ما که اسم و رسم خود را مدیون انقلاب اسلامی هستند، چرا به خود نمی آیند و چرا نمی بینند که دشمنان انقلاب و امام چگونه از سخنان و اقدامات آنان خوشحالند و کف و سوت می زنند و عکس آنان را سردست گرفته اند.» باشد که این پرسش مهم هشیار باشی برای برخی از خواص باشد تا کسانی که در خانواده انقلاب متولد شده و رشد کرده اند و امروز در شرایط غبارآلودی با دشمنان انقلاب در یک راه ناخواسته قرار گرفته اند، راه و مسیر خود را از دشمنان قدیمی انقلاب جداکنند.

نتیجه این کار این خواهد شد که دشمنان ملت ایران و نظام اسلامی که همچون کف روی آب هستند و به طور قطع از بین خواهند رفت، با رفتن خود دوستان قدیم انقلاب را باخود قهقرا نبرند.
به هر روی این روزها نیز به جبر ایام می گذرد و از پس امروز فرداهایی خواهد بود که در آن جز حسرت از دست دادن فرصت ها در دسترس نیست.
باردیگر نفخه ای از جان دمید
تا به کی کج راهه را باید دوید

مردم سالاری:امام خمینی(ره) فراتر از جریانات سیاسی

«امام خمینی(ره) فراتر از جریانات سیاسی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم کرم محمدی است که در آن می‌خوانید؛این روزها میلیونها انسان قدرشناس درسراسر کشور دلخون از هتک حرمت به ساحت بزرگمردی است که برای همیشه تاریخ در این سرزمین پهناور دارای شان و جایگاهی بسیار والا  بوده  و خواهد بود چنانکه انقلا ب بزرگ اسلا می ایران بی نام او در جهان شناخته نخواهد شد.

در هنگامه ای که نفس در سینه ها حبس شده بود و کمتر کسی را یارای کوچکترین نقد و انتقادی به رژیم ستم شاهی بود; امام خمینی(ره) با شهامت و شجاعتی که از اجداد طاهرینش به ارث برده بودند راس حاکمیت ظلم و ستم را نشانه گرفتند. امام خمینی(ره) برای کسب استقلا ل و رسیدن به آزادی در سایه نظام اسلا می سال ها مبارزه کردند و قریب به 15 سال تبعید شدند و فرزند رشید و برومندش حاج سید مصطفی را در این راه فدا کردند. قلب امام خمینی به عشق ملت ایران می تپید و هنگامی که اقشار مختلف مردم در جای جای ایران به دست نیروهای امنیتی رژیم شاهنشاهی به شهادت می رسیدند امام پیام دادند و فرمودند: ای کاش خمینی در کنار شما بود. امام تمام هم و غم خویش را صرف بازگرداندن عزت و کرامت ملت شریف ایران نمود و هنگامی که بعد از سال ها به وطن بازگشت فرمود: من آمده ام تا با بزرگواری شما را حفظ کنم.

امام خمینی با تمام وجود به شعور بالا ی سیاسی و اجتماعی و احساس مسوولیت ملت ایران اعتقاد راسخ داشت;لذا تعیین نوع نظام جدید ایران را به رای ملت واگذار کرد و ملت هم به زیبا ترین وجهی پاسخ این اعتماد امام خویش را با رای بالا ی 98 درصدی به جمهوری اسلا می در پای  صندوق های اخذ آرا دادند. بنیانگذار همیشه جاویدان جمهوری اسلا می ایران بر این مهم باور داشتند که با حمایت ملت می توان از سخت ترین گردنه ها و مخوف ترین دره هائی که بر سر راه پیشرفت جمهوری اسلا می ایران تعبیه کرده اند، به سلا مت و با صلا بت عبور کرد.

ملت رشید ایران از همه اقوام، ادیان و مذاهب و اقشار مختلف، امام خمینی(ره) را نماد و تجلی عینی و خدشه ناپذیر مردم باوری; مردم سالا ری; استقلا ل و آزادی خواهی; دینمداری و... می دانند. محبوبیت امام خمینی محدود و محصور به دوره خاصی نیست. چنین شخصیت صالح و بزرگواری برای همه نسل ها و کسانی که دل در گرو عزت و آبادانی و ترقی این ملک و ملت داشته و دارند عزیز و دوست داشتنی بوده و خواهد بود. هم نسل های امروز و هم نسل هایی که در آینده پای در عرصه زندگی در این سرزمین خواهند گذاشت; خود را مدیون و وامدار تلا ش ها و زحمات و مبارزات و اندیشه و راه امام خمینی می دانند. این شعار نیست بلکه واقعیتی است که از شعور ملتی قدرشناس برآمده و بارها در عرصه عمل به منصه ظهور رسیده است. بنیانگذار جمهوری اسلا می ایران فراتر از احزاب و گروه ها و جریانات  سیاسی است; دفاع ازشان و شخصیت حضرت ایشان دفاع از همه ارزش هاست. از این رو بر همه آنانی که خود را سرباز نظام جمهوری اسلا می دانسته  و همه آنانی که برای ایرانی بودن خود ارزش قائل هستند و آنانی که برای آزادی; استقلا ل و مردم سالا ری دینی احترام قائل هستند لا زم است اسائه ادب به ساحت پاک این بزرگ مرد تاریخ را به صراحت محکوم و از عاملا ن آن تبری بجویند.

راه و سیره روشن حضرت امام ماندگارترین و پر فروغ ترین راههاست وبا این اسائه ادب ها و حرکات سخیف عده ای انگشت شمار  از نورانیت آن کاسته نخواهد شد. ما زمانی می توانیم با سربلندی و اقتدار به تداوم انقلا ب با شکوه اسلا می چشم دوخته و امیدوار باشیم که در تمام اموراتمان به سیره عملی امام راحل امت تمسک جسته و آنها را با هم ببینیم.

قدس:آمریکا؛ شکست در پروژه دموکراتیزاسیون سایبری

«آمریکا؛ شکست در پروژه دموکراتیزاسیون سایبری»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛مجله آمریکایی «فارین پالسی» در گزارشی با اشاره به اینکه آمریکا در جنگ سایبری شکست خورده است، تأکید کرد چنانچه ادعاها در خصوص مقابله با تروریسم اینترنتی صحت داشت، واشنگتن باید مدتها پیش در جنگ سایبری پیروز می شد.

ایالات متحده در سالهای اخیر با تمرکز بر پیشرفتهای چشمگیر و پیشتازی در عرصه فناوریهای نوین بر برتری قدرت خود نسبت به دیگر بازیگران بین المللی افتخار می کرد و همواره با این ادعا که فرمول توسعه دانش در انحصار واشنگتن می باشد، بر حفظ جایگاه ابر قدرتی و ارتقای آن تأکید می نمود.

«الوین تافلر» با طرح ایده موج سوم، اهرم قدرت کشورها را از مؤلفه های سنتی به پارامترهای مدرن معطوف نمود و با اذعان به اینکه هر کشوری از دستاوردهای جدید علمی برخوردار باشد به همان اندازه از قدرت بهره مند می باشد، بر ادعای واشنگتن صحه گذاشت.

اخبار و آمار امنیتی شدن فضای سایبر مدتهاست به اخبار برجسته رسانه ها تبدیل شده و بسیاری نیز بر این باورند که این روند آغازی است بر جنگ جهانی سوم با تعبیر جنگ «سایبر».

استفاده از فضای مجازی ابزاری است برای ورود به جنگ نرم؛ زیرا نظام سلطه برای تحمیل اراده خود بر کشورها و اشغال آنها، به جای استفاده از ابزارهای سخت افزارانه، جنگ نرم را با ایفای نقش ماهواره و اینترنت در دستور کار قرار داده است، به نحوی که ناکامی آمریکا در جنگ سخت و پر هزینه بودن آن و همین طور شکست این کشور در عراق با عنایت به هدفهای تعریف شده، سبب تغییر رویکرد گردیده است.

عده ای با این تصور نادرست که برتری آمریکا در حوزه سایبری پیروزی قطعی را برای واشنگتن رقم خواهد زد، در برابر خواسته های زیاده طلبانه کاخ سفید هر گونه مقاومت را از کشورشان سلب و از ترس شکست تسلیم می شوند، این در حالی است که واقعیتهای موجود جهانی این ادعا را مردود می داند و شکست آمریکا را در این عرصه همچون دیگر صحنه های سیاسی، اجتماعی و امنیتی امری قابل حصول معرفی می کند.

اگر این کشور با برخورداری از این فناوری به پیروزی دست پیدا می کرد باید این اتفاق در عراق و افغانستان به سرعت رخ می داد، ولی شکست واشنگتن در این دو کشور بیانگر ناکامی آنها در عقبه اطلاعات و دانش مجازی است.

تلاش رسانه های مرتبط با هدفهای نظام سلطه در حوادث پس از انتخابات در قالب جنگ نرم با تحمیل اراده سردمداران به مخاطبان در ایران و دست نیافتن به هدفها، به مثابه شکست تلاشهای سایبری ایالات متحده است، به گونه ای که اینترنت، ماهواره و دیگر ابزارهای رسانه ای بویژه فیس بوک و توییتر با سفارش وزیر خارجه آمریکا خانم هیلاری کلینتون، سراسیمه به خوراک دهی کاربران ایرانی پرداختند تا از این طریق ناکامیهای استراتژیهای گذشته را جبران نمایند.

در سالهای اخیر پروژه دموکراتیزاسیون سایبری یکی از مهمترین راهبردهای ایالات متحده بود تا از این رهگذر بتواند با هزینه اندک طرفداران خویش را در کشورهای هدف با عنوان مردم به قدرت برساند که این پروژه در اکثر کشورهای اسلامی با شکست مواجه و به همین دلیل با احتیاط در برخی کشورها تعقیب گردید.

موضوع انقلاب رنگی در ایران نه تنها در سال جاری، بلکه از سال 76 با بهره گیری از ابزارهای رسانه ای در فضای مجازی به منظور تسهیل هدفهای نظام سلطه پیگیری گردید، ولی نتیجه معکوسی را رقم زد. آنان ناگزیر با دفاع از برخی سمپاتها اقدامهای سایبری را استمرار بخشیدند و در مقطع انتخابات ریاست جمهوری دهم با سرمایه گذاری و ابعاد گسترده تر وارد صحنه گردیدند. اعترافهای دستگیرشدگان و اظهارات مداخله جویانه رئیس جمهور آمریکا و وزیر امور خارجه اش نشان داد آنها تهاجم رسانه ای را علیه جمهوری اسلامی سازمان داده اند، ولی حضور توأم با بصیرت مردم آنها را در دستیابی به هدفهایشان ناکام گذاشت.

مردم سالاری ایران درحالی از طریق ابزارهای رسانه ای مورد هجمه واقع می شود که بنا به اذعان خود آمریکایی ها، واشنگتن در پروژه دموکراتیزاسیون در آسیای جنوب غربی شکست خورده و نتوانسته است دموکراسی هدایت شده را حتی در عراق پیگیری نماید تا آن را به عنوان ویترین دموکراسی به دیگر کشورها معرفی کند.

از سوی دیگر، اقدامهای تیم رصد سایبری سپاه در کشف و منهدم کردن شبکه های اینترنتی ضد اخلاقی و ضد دینی در فضای اینترنتی ایران، مبین شکستن حصار فناوری سایبری است. در این سالیان نهادهایی همچون سپاه پاسداران اقدامهای مؤثری را در تهاجمهای سایبری انجام داده اند که ظرفیت بزرگی محسوب می شود؛ به همین دلیل بنا به اذعان برخی کارشناسان، سپاه پاسداران به عنوان ارتش پنجم سایبری جهان معرفی گردیده است.

آنچه مسلم است، دانش نوین بشری قاعدتاً باید در اختیار باشگاه قدرت جهانی باشد، ولی دستیابی ایران به فناوری مجازی به عنوان یک کشور جهان سومی، به منزله ارتقای جایگاه جمهوری اسلامی در برخورداری از فناوریهای جدید و تنزل جایگاه کشورهایی مانند آمریکا ارزیابی می شود.
بدین ترتیب، اقدامهای رسانه ای ایالات متحده با عنایت به سرمایه گذاری در حوزه های متنوع رسانه ای به عنوان ابزار های تأثیرگذار عصر پسامدرن از قبیل سایتهای اینترنتی توییتر، فیس بوک و یوتیوب، تلاشی بی حاصل است که خروجی آن شکست آمریکا را در این عرصه مانند دیگر حوزه های مداخله جویانه آمریکا رقم می زند.

بنابراین، همان گونه که جبهه استکبار در عرصه نبرد سخت افزارانه شکست خورده است، ناکامی آمریکا و همپیمانان آن در حوزه نرم افزاری نیز قطعی تلقی می گردد. از طرفی، بیداری ملتها و گسترش موج روزافزون تنفر از واشنگتن به دلیل اقدامهای ضد انسانی و از دست دادن مؤلفه های ابرقدرتی این کشور، ناکامی در حوزه جنگ نرم از سوی آمریکا تلقی می شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها