گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

کار فرقه موسوی به کجا می انجامد؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «بغض به تفکر ناب امام»،«موج خون در دل لعل»،«کار فرقه موسوی به کجا می انجامد؟»،«یک سیاست با یک بام و دو هوا»،«قیمت یا هزینه»،«جلاس کپنهاک ومسئولیت جهان»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۹۹۳۸۵

جام جم:بغض به تفکر ناب امام

«بغض به تفکر ناب امام»عنوان سرمقاله‌ی امروز روزنامه‌ی جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن می‌خوانید؛

1- پیش از این بارها و بارها به شروع‌کنندگان فتنه پس از انتخابات هشدار داده شده بود که ممکن است آغازگر این حرکت شما باشید، اما بی‌تردید دیگر پایان‌بخش آن شما نخواهید بود.

هشدار داده شده بود که ممکن است شما «کشت» کنید، اما «برداشت» در دست شما نخواهد بود. یادآوری شده بود که ممکن است در اول حرکت، بخشی از مردم، با شما همراهی کنند، اما با تداوم آشوب‌ها و دوری گزیدن مردم به دلیل آگاهی و کشف حقیقت و کنار رفتن پرده‌ها تنها کسانی به نام شما و در زیر سایه حمایت شما این راه را ادامه می‌دهند که هیچ باوری نه به اسلام، نه به انقلاب، نه امام و نه حتی به خود شما ندارند.

امروز نیز باز متاسفیم که با وجود شواهد بسیار و نشانه‌های روشن برای این ادعا، هنوز هم گرفتار توهم‌اید. آیا هنوز هم فکر می‌کنید آشوبگران با شمایند؟ و برای زنده نگه‌داشتن خط و نام امام، شهر و دانشگاه را به آتش می‌کشند؟

مگر امام خمینی(ره) که هنوز که هنوز است، نامش و یادش، دل‌هایمان را پر از شور و نور می‌کند، دو میراث نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را برایمان باقی نگذاشت؟ چرا آقایان آن روز که شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی سر داده شد، بیانیه صادر نکردند؟ مگر نه این‌که همان‌ها که دیروز این شعارها را سر دادند، امروز عکس امام (رحمت الله علیه)‌ را هتک می‌کنند؟

2- برخی باز در خوابند، به جای آن که ببینند و بدانند و اعتراف کنند این بستری است که آنها فراهم کرده‌اند و از تخم کینه و اختلافی که کاشته‌اند، جز علف‌های هرز و آلوده، چیزی سر بر نیاورده است، باز هم، راه به بیراهه می‌برند.

به جای آن که عمل حامیان خود را و به زعم ما «ضدانقلاب کینه‌جو» را تقبیح کنند، پیراهن چاک می‌کنند که چرا تصویر آن را نشان داده‌اید، غافل از آن که همه رسانه‌های تصویری دنیا، بارها و بارها، این تصاویر را پخش کرده‌اند.

اگر تلویزیون ما آن را نشان می‌دهد، می‌خواهد عمق انحراف و بغض این جریان انحرافی را به تصویر بکشد تا شاید رگ غیرتتان بجنبد. اما یکی دنبال اثبات جعلی بودن تصویر است و دیگری از تیری سخن می‌گوید که خود به دستان مخالفان انقلاب، اسلام، نظام و امام داده است.

در همین تلویزیون، بارها قرآن‌های سوخته و پاره‌شده‌ای به نمایش درآمده است که یا حاصل جنایت آمریکایی‌ها در عراق و افغانستان بوده و یا ثمره انفجارهای کور ضدانقلاب در مساجد و مکان‌های مقدس. آیا رسانه‌ها می‌خواستند (نعوذ بالله)‌ هتک قرآن کنند، یا ددمنشی و عمق کینه و سبوعیت طرف مقابل را نشان دهند؟

3- امروز روزی است که جریان ضدانقلاب، ناکام از همراهی و حمایت مردم نقاب از چهره اصلی خود برداشته و در مقابل انقلاب و مردم ایستاده است. اگر امروز اهانت به امام در قالب هتک تصویر بروز کرده، ماه‌هاست که در پشت نقاب‌های تزویر در هتک آرمان‌های آن بزرگمرد ظهور و بروز داشته است. آیا شما از بغض آمریکا و اسرائیل، منافقین و سلطنت‌طلب‌ها، چریک‌های فدایی خلق و طرفداران باند مهدی هاشمی و زخم‌خوردگان انقلاب، علیه امام و نظامی که او برپا داشت، بی‌خبرید؟ امروز مگر صحنه‌گردانان این آشوب‌ها و هتک‌ها کسانی جز همین افرادند که از قضای روزگار به حامیان شما نیز مبدل شده‌اند؟

4- کلام آخر؛ امام برای همه مردم حقیقتی ماندگار است؛ به روشنایی آفتاب و زلالی آب که «هیچ گردی بر دامنش ننشیند.» امروز، پیروان صادق و فرزندان واقعی امام، کسانی هستند که قلبشان برای انقلاب امام و نظامی که او پایه‌گذاری کرد، می‌تپد و در پاسداری از آن سر و جان نمی‌شناسند. اما با نادیده گرفتن این میراث ماندگار از سوی کسانی که خود را حامی امام و دستاوردهای سترگش می‌خوانند، این پرسش بی‌پاسخ می‌ماند که: «آیا هنوز هم جای تردیدی برای جدا کردن و صف‌بندی مرزها با کینه‌توزان به امام و میراث‌ ماندگارش و تفکر ناب او وجود دارد؟»

کیهان:موج خون در دل لعل

«موج خون در دل لعل»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آْن می‌خوانید؛ماجرا از آن روزها شروع شد که مدعیان اصلاحات در دوران موسوم به همین نام، آشکارا و با صراحتی آمیخته به وقاحت نوشتند و گفتند؛ «اصلی ترین مانع اصلاحات آن است که در ایران هنوز خدا نمرده است»! «افکار امام(ره) باید به موزه تاریخ سپرده شود»! «عامل دو دهه عقب ماندگی ایران، افکار امام(ره) است»! «فرهنگ بسیجی خشونت آفرین است»! «دوران پیروی از افکارامام(ره) سپری شده است»! «امامان 12گانه نیز قابل انتقاد هستند»! «علیه خدا هم می توان دست به راهپیمایی و تظاهرات زد»! و...

ماجرای زشت و مشمئزکننده این روزها از آن روزها آغاز شد و در ماههای اخیر به اوج خود رسید تا آنجا که مدعیان اصلاحات در روز قدس به نفع اسرائیل شعار دادند، در روز 13 آبان از جنایات آمریکا تقدیر کردند و سرانجام در روز 16آذر، تصویر مبارک امام راحل(ره)، یعنی روح خدا در کالبد جهان اسلام را پاره کردند!!

آن روزها، وقتی اهانت این فرقه آمریکایی-اسرائیلی را در ورق پاره های آنها می خواندیم، از تشویق و ترغیب آنان که بخش قابل توجهی از رسانه های بیگانه -مخصوصاً رسانه های اسرائیلی- را به خود اختصاص داده بود، تعجب نمی کردیم و جای تعجب هم نبود، چرا که آنها زبان دشمنان قسم خورده امام و انقلاب را به کام گرفته بودند و باید هم از آمریکا و اسرائیل به تقدیر رسانه ای و یا نقدینه نه چندان پنهانی جایزه می گرفتند. اما آنچه تعجب آور می نمود سکوت برخی از سران و دست اندرکاران جبهه اصلاحات نظیر کروبی، موسوی، خاتمی، مجمع روحانیون مبارز و مخصوصاً موسسه موسوم به تنظیم و نشر آثار امام(ره) بود که در مقابل اینهمه اهانت آشکار به ساحت مقدس حضرت امام(ره) نه فقط زبان به کام و قلم به نیام کشیده و حتی یک کلمه- تاکید می شود که حتی یک کلمه- به اعتراض نمی گفتند و نمی نوشتند، بلکه با سکوت مرموز خود و حمایت تلویحی و گاه صریح از اهانت کنندگان به تشویق و ترغیب آنها نیز برخاسته بودند. بدیهی است سران مدعی اصلاحات نمی توانند این واقعیت تلخ را انکار کنند، چرا که تمامی اسناد آن موجود است و بسیاری از این اسناد غیرقابل انکار طی چند سال گذشته با ذکر مأخذ در کیهان به چاپ رسیده است. به عنوان مثال، برخی از دست اندرکاران این جبهه و حامیان سینه چاک آنها در چند نوبت پی درپی، کلام مبارک حضرت امام(ره) را که به صراحت در صحیفه آن حضرت ثبت و ضبط است و نوار صوتی و تصویری آن نیز موجود است، تحریف کردند و کیهان با درج متن سخن امام راحل(ره) از صحیفه امام(ره) و مقایسه آن با متن تحریف شده از سوی مدعیان اصلاحات، خواستار اعلام موضع «مؤسسه تنظیم و نشر» شده بود اما، مؤسسه یاد شده که اصلی ترین وظیفه قانونی آن، مقابله با تحریف آثار حضرت امام(ره) است در مقابل این تحریف های آشکار و غیرقابل انکار کمترین واکنشی نشان نداد.

شعار به نفع اسرائیل که حضرت امام(ره) آن را جرثومه فساد می دانستند، آنهم در روز قدس که ابتکار امام راحل(ره) برای مقابله با اسرائیل است، شعار به نفع آمریکا، آنهم در روز مقابله با استکبار جهانی و سالروز فتح لانه جاسوسی آمریکا که خمینی کبیر و عزیز، آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول معرفی کرده بودند و سرانجام پاره کردن تصویر حضرت امام(ره) در روز 16 آذر، ادامه همان حرکت مرموزی است که مدعیان اصلاحات از چند سال قبل آغاز کرده بودند، نگاهی- هرچند گذرا- به مواضع چند سال گذشته و مخصوصاً عملکرد و مواضع چند ماه اخیر سران فتنه و حامیان تابلودار آنها بیندازید، آیا در تمامی مواضع آنان حتی یک نمونه می توان یافت که آشکارا علیه اسلام و انقلاب و امام(ره) نباشد؟ مگر آنچه طی چند ماه گذشته به صراحت و در سال های قبل، با تلویحی نزدیک به تصریح بیان کرده اند، چیزی غیر از اهانت به اسلام و انقلاب و امام بوده است که پاره کردن عکس امام(ره) از سوی مشتی اراذل و اوباش استخدام شده توسط سران فتنه تعجب آور باشد؟! آنچه تعجب آور است و البته، قبل از آن که انگشت تعجب بر دندان گزیده شود، خنده تلخ بر لب ها می نشاند، اعتراض «مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)» به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است که چرا فیلم مستند مربوط به پاره کردن عکس حضرت امام(ره) از سوی اراذل و اوباش اجاره ای را پخش کرده است؟! البته مهدی کروبی نیز نامه مشابهی با همین مضمون خطاب به رئیس سازمان صداوسیما نوشته است!

درباره اعتراض مشترک سران فتنه و موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام(ره) گفتنی است که؛
1-اعتراض موسسه تنظیم و نشر آثار امام در حالی است که این موسسه طی چند سال گذشته و مخصوصاً در جریان فتنه اخیر در مقابل اهانت های مکرر سران فتنه و هواداران آنها به ساحت مقدس حضرت امام(ره) و اسلام و انقلاب نه فقط کمترین اعتراضی نکرده است، بلکه در تمامی این زشتی ها و پلشتی ها با فتنه گران و دشمنان داخلی و خارجی امام راحل(ره) همسو و هم نوا بوده است. آیا این واقعیت تلخ قابل انکار است؟! آیا «جمهوری اسلامی ایران نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» یادگار حضرت امام(ره) نیست؟ چرا وقتی سران فتنه و هواداران- البته اندک و کم شمار- آنها شعار «جمهوری ایرانی» سر دادند، موسسه یاد شده ساکت بود؟ آیا روز قدس ابتکار امام راحل(ره) نیست و مقابله با اسرائیل، توصیه اکید آن بزرگوار نبوده است؟ آیا مبارزه با آمریکا سفارش حضرت امام(ره) نبوده است؟ آیا منتظری را امام راحل(ره) عزل نکرده بودند؟ آیا نهضت آزادی را حضرت امام، یک گروه آمریکایی و غیرقانونی معرفی نفرموده بودند؟ آیا...آیا...

اگر چنین بوده است- که بوده و هست- چرا موسسه ای که عکس امام(ره) را بر فراز خود دارد، برعکس حضرت امام(ره) حرکت می کند؟! و در مقابل دشمنی های آشکار و بی پرده سران فتنه با حضرت امام(ره) و «آثار» آن بزرگوار نه فقط سکوت می کند بلکه به حمایت از دشمنان امام(ره) نیز برخاسته است؟! با اینهمه جفایی که شما و سران فتنه به ساحت مقدس حضرت امام(ره) روا داشته اید، اعتراض به پخش فیلم مستند پاره کردن تصویر امام راحل(ره) از سوی هوادارانتان، فقط خنده تلخ بر لب می نشاند و چه می دانید، شاید آتش انتقام نیز در دل عاشقان پیر جماران می افشاند.

2- سران فتنه و موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) در نامه های خود به گونه ای مرموز و حسابشده، فقط به پخش فیلم پاره کردن تصویر مبارک حضرت امام(ره) اعتراض کرده اند و سخنی علیه این اقدام زشت و نفرت انگیز هواداران خود بر زبان و قلم نیاورده اند!

موسسه تنظیم و نشر در نامه خود آورده است «علی رغم آن که این روزها بعضاً شعارهای ساختارشکنانه دیگری با کمال تاسف مطرح شده اما هتک حرمتی نسبت به ساحت امام خمینی(ره) گزارش نشده است»! و ادامه داده است که «هیچ یک از شبکه های خارجی و رسانه های دیداری و نوشتاری -علی ما نقل- چنین مطلبی را انعکاس نداده اند»!!

این در حالی است که شبکه های تلویزیونی و رادیویی بیگانه، مخصوصاً شبکه های آمریکایی و اسرائیلی با ذوق زدگی فیلم پاره کردن تصویر حضرت امام(ره) را که به طور جداگانه از سوی خبرنگاران خود تهیه کرده اند، در چند نوبت پخش کرده و برای طرفداران سبز اموی هورا کشیده اند. به عنوان مثال، شبکه تلویزیونی «العربیه» وابسته به عربستان سعودی هر چند ساعت یک بار فیلم یاد شده را پخش می کند و به افتخار! سران فتنه و حامیان آنها کف می زند!! البته اصرار سران فتنه و «موسسه تنظیم و نشر» برای انکار این واقعیت تلخ قابل درک است! آنها به گواهی مواضع و عملکرد چندماهه اخیرشان نباید از پاره شدن تصویر مبارک حضرت امام(ره) نگران باشند، مگر در فتنه اخیر چیزی غیر از کنار گذاشتن اسلام و انقلاب و امام(ره) را دنبال می کردند؟! پس اعتراض آنها برای چیست؟! و چرا به رسانه های بیگانه که قبل از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران اقدام به پخش این فیلم کرده بودند و هنوز هم به پخش آن ادامه می دهند، اعتراض نکرده و حتی پخش فیلم یاد شده از رسانه های بیگانه را - البته با زرنگی خاص! و عبارت معترضه «علی ما نقل»- انکار هم می کنند؟! راستی چرا؟!

3- به تعبیر حکیمانه قرآن، یکی از ویژگی های منافقین، آن است که از یکسو با مؤمنان ادعای همراهی دارند و از سوی دیگر با شیاطین و دشمنان خدا نرد دوستی می بازند «هنگامی که با اهل ایمان روبرو شوند می گویند ایمان آورده ایم و چون با شیطان های خود خلوت کنند می گویند ما با شما هستیم و- ادعای دوستی با مؤمنان- برای استهزای آنان است»- بقره آیه 14- بنابراین بدیهی است که پخش فیلم پاره کردن تصویر مبارک حضرت امام(ره) از رسانه های بیگانه را برای اثبات «با شما هستیم»! تلقی کنند و از پخش آن در سیمای جمهوری اسلامی برآشوبند که چرا هویت واقعی آنان را نزد مؤمنان فاش کرده است. بیهوده نیست که اوباما هنگام دریافت جایزه صلح نوبل، این جماعت را تقدیس می کند و نتانیاهو از آنها با عنوان سرمایه بزرگ اسرائیل یاد می کند و... گفتنی است که خدای سبحان درباره یکی دیگر از ویژگی های منافقان می فرماید؛ «هنگامی که به آنها گفته می شود چرا در زمین فساد می کنید، پاسخ می دهند که ما اصلاح طلب هستیم» آیه 11 سوره بقره.

و این آیه مبارکه نیز در میان آیات فراوان دیگری از این دست شنیدنی است، آنجا که می فرماید «منافقان از آن در هراسند که خدا سوره ای نازل کند و آنچه در دل پنهان کرده اند را آشکار فرماید»- آیه 64 سوره توبه- خدای سبحان در ادامه همین آیه شریفه خطاب به رسول اکرم(ص) تاکید می فرماید «به آنان - منافقان- بگو اکنون استهزاء کنید- که روز کیفر و رسوایی فرا می رسد- و خدا آنچه را که از آن می ترسید، بیرون خواهد آورد» آیه 65 سوره توبه.

درباره دست اندرکاران مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) که به ناحق در این جایگاه قرار گرفته اند، انتظار آن است که جناب آقای سیدحسن خمینی به حضور و سوءاستفاده آنان از این جایگاه خاتمه دهد. این انتظار قابل اغماض نیست چرا که امام راحل(ره) متعلق به جهان اسلام و همه مردم مسلمان ایران است و به قول قرآن «نزدیکترین افراد به ابراهیم(ع) کسانی هستند که از او پیروی می کنند»...

4- آیا هیچیک از موارد فوق که فقط اندکی از بسیارهاست قابل انکار است؟ معلوم است که نیست، بنابراین باید پرسید در این میان و در مقابل این اهانت آمیخته به خیانت، وظیفه دستگاه قضایی و مسئولان دیگر چیست؟!

این روزها و بعد از آنهمه وطن فروشی و خیانت سران فتنه و حامیان تابلودار و بی تابلوی آنان که پاره کردن تصویر حضرت امام(ره) تازه ترین آنهاست، نباید از توده های مردم که در راه اسلام و آرمان های امام(ره) خون داده و خون دل خورده اند انتظار سکوت داشت و...
و بالاخره به قول حافظ
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
مردم این روزها به محضر مبارک مراد غایب خویش- ارواحنا له الفداء- و نایب حاضر او، خاضعانه عذر تقصیر آورده و زمزمه می کنند «اشتباه از ما بود که به انتظار نشسته بودیم، باید به انتظار بایستیم».

مردم سالاری:اجلا س سبز کپنهاک و شعاع 120 کیلومتری صنایع آلا ینده

«اجلا س سبز کپنهاک و شعاع 120 کیلومتری صنایع آلا ینده»عنوان یادداشت روز روزنامه ی مردم سالاری به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در آن می‌خوانید؛این روزها همه جا در مجامع علمی، صنعتی، دانشگاهی و فضاهای رسانه ای در جهان از اجلا س کپنهاک و تصمیمات آن در مورد علل و عوامل گرم شدن کره زمین و خطرات ناشی از آن و روش های پیشگیری و مقابله با این خطر که جامعه انسانی را تهدید می کند سخن گفته می شود.

سران کشورهای جهان در این اجلا س جمع می شوند تا تلا ش و دغدغه سازمان ملل متحد را ارج نهاده و به یک توافق برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی و کاهش گازهای گلخانه ای دست یابند.در دو روز آخر اجلا س 17 و18 دسامبر (27و28 آذر) نزدیک به 100 سیاستمدار برجسته جهانی از جمله روسای جمهور آمریکا به عنوان کشوری که بیشترین گازهای گلخانه ای را تولید می کند و چین و هند بزرگترین و پرجمعیت ترین کشورهای آسیایی و ایران به عنوان هفتمین کشور آلا ینده جهان، نتیجه نهایی اجلا س اقلیمی کپنهاک را با حضور و سخنرانی و اظهار نظر در مورد قرار داد مشترک که محصول تلا ش چندین ساله کارشناسان محیط زیست جهان است سرنوشت آینده بشر را رقم می زنند.

گفته می شود در این اجلا س آمریکا یک جدول زمانی تدریجی کاهش تولید گازهای گلخانه ای را خواهد پذیرفت که اگر چنین شود موفقیت بزرگی برای سازمان ملل و دوران ریاست بان  کی  مون به حساب خواهد آمد.

سبزترین اجلا س زمین با شرکت نمایندگان نزدیک به 200 کشور جهان از جمله نمایندگان جمهوری اسلا می ایران از صبح دوشنبه هفتم دسامبر 2009 برابر 16 آذر 1388 در شهر کپنهاک دانمارک آغاز به کار کرده است، اجلا سی که از نظر کمیت و کیفیت شرکت نمایندگان ملل جهان بی نظیر است، اجلا سی که نه برای پرداختن به اقتصاد و بازرگانی و نه برای جنگ نظامی که برای حفظ محیط زیست مردم زمین فارغ از هر رنگی و نژاد و مذهب تشکیل شده است و هدف آن ملزم کردن کشورهای توسعه یافته به اجرای قوانین کاهش گازهای گلخانه ای و در نتیجه کاهش اثرات بی شمار آن در گرمایش زمین که خشکسالی های پی درپی، نابودی جنگل ها، بالا آمدن سطح دریاها و خطر آب شدن یخ ها و نابودی وسیع انسانها و کشتزارها و جنگل از جمله پی آمدهای این پدیده است.
اعلا م شده است که رئیس جمهور کشورمان نیز در نشست پایانی اجلا س شرکت و سخنرانی خواهد داشت و جهانیان را به استفاده از انرژی های نوو پاک، مانند انرژی هسته ای ترغیب و تشویق خواهد کرد.

اهمیت این اجلا س به حدی بالا ست که رسانه های پرمخاطب جهان برنامه های ویژه و پروپیمانی را در این رابطه تدارک دیده اند و به اجرا گذاشته اند در جهان سایبر و مجازی نیز غوغایی برپاست. گوگل با تمام ظرفیت فنی، به میدان آمده و علاوه بر انعکاس و انتشار آن لاین جریان این اجلاس، امکانات بی نظیری مثل پخش همزمان ایمیل های نهادهای علمی، تحقیقی و محققان جهان در محل اجلاس را فراهم ساخته است، به عبارتی دیگر یک ارتباط چند سویه را که همگان در سراسر جهان را قادر می سازد از ظرفیت های ارتباط محیط کنفرانس  مساوی بهره مند شوند را سامان داده است که در تاریخ ارتباطات انسانی و حرفه فن روابط عمومی اقدامی بی نظیر و حاوی درس های مهمی است.

غلظت مسائل سیاسی و یا عوامل دیگر از جمله غیرقابل پیش بینی بودن سخنرانی احمدی نژاد در این اجلاس نوعی عبور کمرنگ از رویداد مهم جهانی را در رسانه های ما، به ویژه رسانه ملی رقم زده است، خبری از این همه شور جهانی در این رابطه دیده نمی شود، از مصاحبه ها، میزگردها، مقالات، راهکارها و... که انتظار می رفت خبری نیست، بیم آن می رود که مفاهیم و رویکرد جهانی در مورد سلامت و بقای زمین با تاخیر در مجامع علمی و سیاستگذاری  ما وارد شود و نتوانیم همپای سایر نقاط جهان مسائل خود را پیش ببریم و بالاخره اعلا م تصمیم عجیب دولت در هفته گذشته مبنی بر رفع ممنوعیت فعالیت صنایع در شعاع 120 کیلومتری تهران و لغو مصوبه قبلی و همزمانی آن با این اجلاس جهانی اگر نگوئیم بی سلیقگی است، قطعا کج سلیقگی است.  از یک طرف پیام های مکرر صدا و سیما در آلودگی بیش از حد مجاز هوای تهران و هشدار برای سلامت بچه ها، بیماران و کهنسالان را شاهد هستیم و از سوئی دیگر لغو ممنوعیت صنایع آلاینده در شعاع 120 کیلومتری تهران، آن هم همزمان با اجلاسی که ماهیتا در سطح جهان به این مساله می پردازد و ما هم در آن مشارکت داریم و حتی قرار است رئیس جمهور کشورمان در آن سخنرانی کند.

و در پایان چه نیکو و متحدانه و متعهدانه است که رسانه ملی رسانه های مجازی و رسانه های نوشتاری تمهیدی بیندیشند جلسات پایانی اجلاس کپنهاک را مستقیم پخش کنند و به این رویداد مهم غیرسیاسی و غیرتجاری جهانی به اندازه یک بازی فوتبال اهمیت دهند انشا»الله که چنین شود.  
رسالت:کار فرقه موسوی به کجا می انجامد؟

«کار فرقه موسوی به کجا می انجامد؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛این روزها بسیاری از خود می پرسند کار فرقه موسوی به کجا می انجامد؟ فرقه ای که امید آمریکا برای اخلال در امنیت و اقتدار ملی و سرمایه رژیم صهیونیستی برای آ تش افروزی جهت ایجاد اختلاف و تشتت بین مردم است.

این روزها بسیاری از خود می پرسند کار فرقه موسوی به کجا می انجامد؟ فرقه ای که امید آمریکا برای اخلال در امنیت و اقتدار ملی و سرمایه رژیم صهیونیستی برای آ تش افروزی جهت ایجاد اختلاف و تشتت بین مردم است.

این روزها مردم از خود سوال می کنند مماشات مقامات قضائی  با این فرقه تا کجا خواهد بود؟تخطئه اصلی ترین شعارهای انقلاب و امام در روز قدس و روز13  آبان و اهانت به ساحت مقدس امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی در روز16  آذر در دانشگاه آن هم برای تولید خوراک برای رسانه های دشمن تا کی ادامه خواهد داشت؟

هفت شبکه ماهواره ای دشمن اهانت به امام(ره) و شعارهای موهن را  علیه نظام پخش کرده اند.اما برخی مدعیان پیروی از خط امام مهر سکوت برلب زده اند وحتی برای تبرئه اهانت کنندگان منکر اصل آن شده اند!مردم اکنون خار در چشم و استخوان در گلو شرارت های این فرقه را به نظاره نشسته و کاسه صبرشان از ستم به نظام، امام و رهبری به سر آمده است.رسوایی فرقه موسوی به جایی رسیده است که منافقین و سلطنت طلب ها را به وجد آورده است. بی آبرویی آنها به حدی است که حتی اوباما و سارکوزی و براون رسما از آنها حمایت می کنند. این پول های حرامی که از آن سوی آب ها برای برپا نگه داشتن شتر فتنه فرستاده می شود از گلوی آنها پایین نمی رود. آنها با سد بصیرت در دین و بصیرت در عمل جامعه بیدار ما روبرو شده اند. آنها که انزجار قلبی و تذکر لسانی مردم را می بینند و می شنوند باید منتظر خشم انقلابی توده های میلیونی مردم باشند کما اینکه این موضع صریح را در انتخابات نهم و دهم دیدند.

هفته گذشته طلاب مدرسه معصومیه قم در جشن بزرگ عمامه گذاری طی مراسمی نشان “عمار یاسر” را به آیت الله مصباح یزدی اهدا کردند. آیت الله مصباح یزدی از علمای بزرگ حوزه علمیه قم است که در نیم قرن اخیر خدمات شگرفی را به جامعه علمی کشور نموده اند. او را به حق می توان یکی از فرماندهان حاضر در صحنه نبرد نرم نامید.

او در حوزه دفاع از دین و اخلاق انصافا چیزی کم نگذاشته است و در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی آثار گرانقدری بر جای گذاشته است. او تهدیدهای دشمن را به فرصت تبدیل کرد و نسلی در  حوزه تربیت کرده که بار سنگین مبارزه با تبهکاران نبرد نرم را به عهده دارند.

طراحی  های آمریکا، انگلیس و اسرائیل بویژه در یک دهه اخیر در دانشگاه ها و حوزه های علمیه به شکست انجامید.

 آیت الله مصباح و شاگردانش در تحمیل این شکست به دشمن سهم بسزایی داشتند. او در دانشگاه و حوزه نخبگانی تربیت کرده که امید آینده انقلاب و نظام هستند. او ریزش های نخبگان فرسوده را با رویش های جدید جبران کرده و یک خطر حتمی را دفع کرده است.

او یکی از دشمن شناس ترین چهره های علمی کشور است. باید خداوند را برای برخورداری از چنین عالمانی شاکر باشیم.

متاسفانه کمی آن سوتر عده ای که امام (ره) آنها را بدتر از منافقین می دانست در قم به ملاقات کسی رفتند که روزگاری امید امام و امت بود.

آنها تندیس حقوق بشر با نمادی مربوط به539  سال پیش از میلاد مسیح را به او تقدیم کردند. گویی در بیان پیامبر عظیم الشان جهان اسلام محمد بن عبدالله (ص) و قرآن کریم سخنی از حقوق بشر نرفته است!

آنها این تندیس را به پاس خدمات وی در انکار حق24/5  میلیون نفر ایرانی در انتخابات اخیر که اغلب از محرومترین و مستضعف ترین اقشار جامعه هستند به او اهدا کردند.

آنها این تندیس را به این دلیل به او دادند که حق اکثریت در جامعه ما را نادیده گرفته و تلاش می کند حکومت در ایران در دست شاه سلطان حسین ها باشد. متاسفانه این جماعت که همصدایی با مسعود رجوی و رضا پهلوی و همراهی با جنبش گوگوش و سروش می کنند، همصدایی با آمریکا و اسرائیل را به همنوایی با ملت ایران ترجیح می دهند. بارها ملت ایران اقبال خود را به نظام و امام و رهبری و ادبار خود را از این جماعت نشان داده اما آنها با بیانیه ها و اطلاعیه ها و سخنرانی های آمریکاپسند مردم را به جرم رای ندادن به سلطان حسین می خواهند مجازات کنند.تندیس تلاشگر حقوق بشر به کسی داده می شود که نظام و انقلاب را که با خون هزاران شهید و فداکاری ده ها هزار از عالمان دین و جانفشانی میلیون ها ایرانی به دست آمده رها کرده است و به دنبال حقوق مخالفان نظام و انقلاب و  بازگشت دیکتاتوری به کشور است.

او به بهانه اینکه امام (ره) یک وقتی در پاریس فرمودند؛ “حتی کمونیست ها در حکومت  آینده ما حق اظهار نظر دارند” پرچم آزادی مخالفت مخالفان نظام را در دست دارد. اما حاضر نیست از آزادی ملت ایران در داشتن حکومت اسلامی و دینی دفاع کند!

همین کمونیست ها که اخیرا در فرقه موسوی برای مخالفت با نظام ثبت نام کرده اند در16  آذر به امام خمینی (ره) آن اهانت و جسارت زشت را کردند. اما او حاضر نشد کلمه ای در دفاع از امام (ره) بگوید و ستم کمونیست ها را محکوم کند.

دیروز مردم در تهران و قم و اکثر شهرها بعد از اقامه نماز جمعه اهانت فرقه موسوی به امام (ره) را محکوم کردند. سخن مردم با مقامات قضائی  این است که مماشات در برابر کسانی که به معارضه با دولت و مقابله با نظام و اهانت به مقدسات ادامه می دهند هیچ توجیهی ندارد.

مردم خوشبختانه در کمال بصیرت در میدان نبرد نرم آ ماده اند و شرارت عمال آمریکا و سرمایه های اسرائیل را رصد می کنند.

اگر مسئولان در این باره اقدامی نکنند وصیت نامه امام (ره) تکلیف مردم را در برابر این شرارت ها مشخص کرده  است. مردم مظلومیت نظام و رهبری را خوب درک می کنند. تظاهرات دیروز در سراسر کشور نمادی از بیداری مردم در برابر توطئه های دشمن و پاسخ به تحرکات مذبوحانه فرقه موسوی بود.
 
ابتکار:همه از فرجام جنبش سبز می پرسند؟

«همه از فرجام جنبش سبز می پرسند؟»عنوان سرمقاله‌ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛اکنون شش ماه از انتخابات سرنوشت ساز ریاست جمهوری می گذرد و فضای جامعه همچنان حال و هوای انتخابات دارد در این 6ماه تحولات بسیاری در حوزه عمومی سیاست اتفاق افتاده است.سرعت تحولات و فهرست بالا بلند آن قابل تخمین نیست اما هر چه جلوتر می رویم یک سوال پر رنگتر از همه خودنمایی می کند سوال از فرجام کشمکش های جاری برجسته تر از روزهای پیش مطرح است.سوال از فرجام دعواهای سیاسی در حقیقت شامل سوالات فرعی بسیار است.

الف: فرجام معترضین و جنبش سبز چه خواهد شد؟ب: سرانجام جریان اصولگرا به کجا ختم خواهد شد؟ج:عاقبت طرحهای وحدت و آشتی به کجا می رسد و.... سوال از فرجام کار، گویا همگانی شده است عموم مردم دل نگران آینده کشور و تحولات آتی هستند وضعیت اصلاح طلبان به نقطه تردید جدی رسیده است و افق جدیدی را در پیش روی خود نمی بینند تردیدی که می تواند پایانش نا امیدی مطلق باشد.

اصلاح طلب از اینکه آیا نقطه ای که امروز در آن قرار گرفته پایان حیات سیاسی اش می باشد یا در پس امروز فردایی بهتر هم هست، نگران است و اصولگرا نگران شرایط بعد از حذف کامل رقیب است.او نیک می داند که بخش مهم وحدت و انسجام امروزش نه در نتیجه اهداف و روش های مشترک که به دلیل تضاد با رقیبی بنام اصلاح طلبان است و به درستی دریافته است که پایان حیات اصلاح طلبان پایان وحدت اصولگرایان می باشد.

طبیعی است که اصولگرایان مصلحت اندیش به اندازه اصلاح طلبان دچار تردید و یاس نیستند اینان بر حیات خود بیمناک اند و آنان بر وحدت خود نگرانند در این بین توده مردم برسرنوشت کشور هراسناک اند.بنابراین برغم رجزخوانی های اولیه گروههای متخاصم مبنی بر فتح الفتوح شمردن موقعیت خود اما اکنون با مروری بر گذشته در می یابیم که جز تاثر،افسوس و هراس دست آورد دیگری برای هیچکدام قابل پیش بینی نیست.اصلاح طلبان که حال به جنبش سبز تغییر اسم داده اند اکنون خود گرفتار چیستی در،خواسته هایش می باشد.

تاکنون شاهد طرح طیفی از خواسته های متنوع و متضاد بوده ایم بطوریکه بخشی از آن با بخش دیگر در تناقض آشکار است مطالباتی که فاقد انسجام و رابطه منطقی است و البته نا همخوانی در خواسته ها خود دلیل بر ناهمگونی هواداران این جنبش است ناهمگونی هواداران جنبش سبز به حدی است که اکنون نمی توان برای آن هویتی خاص تعریف کرد و معلوم نیست اکنون این جنبش با کدام شاخص قابل ارزیابی است و تا زمانیکه شاخص مشترک برای ارزیابی فراهم نباشد امکان سنجش موفقیت یا شکست وجود نخواهد داشت با این وصف بخشی از جامعه شناسان هوادار جنبش در تلاشند تا با طرح اهداف جدید، مسیر کنونی آنرا عقلانی و منطقی قلمداد نمایند آنان می گویند جنبش سبز یک جنبش اجتماعی و مدنی است که از ویژگی روندی و تداومی برخوردار است و از حضور توده مردم بهره می برد مردمی که می دانند چه می خواهند و چگونه باید بخواهند.مرحله ای که در آن کنش ها و تعاملات سیاسی از محدوده نخبگان سیاسی فراتر رفته و دامنه آن به متن جامعه گسترش یافته است.

اما به نظر نگارنده با نگاهی به روند کنونی خلاف این ادعا را می توان فهمید طیف شعارهای نامتجانس و محدود شدن جنبش به یک اقلیت محدود شهری و دانشگاهی و کاسته شدن از همراهی توده های مردم، خود دلیل بر ابطال این استدلال است شکی نیست اتفاقات و رخدادهای پس از انتخابات 22خرداد نشان می دهد که ما با جبهه بندی جدیدی مواجه هستیم و این جبهه بندی در درجه اول ناشی از مفصل بندی جدید گفتمانی بین نیروهای سیاسی در ایران است و در حقیقت گفتمان متولدپس از این انتخابات،محدود به گفتمان اصلاح طلبی و اصولگرایی نیست در نتیجه مناسبات سیاسی پیش از انتخابات برای توضیح وضعیت جدید کفایت نمی کند.

بنابراین سوال از فرجام جنبش سبز در حقیقت سوال از مقصد این جنبش است اگرچه بعضیها خواسته اند به این سوال اینگونه پاسخ دهند که فرجام پرسی برای یک جنبش اجتماعی سوال انحرافی است چرا که در گمان آنها دانستن مقصد مهم نیست بلکه مهم راه است که اگر درست انتخاب شود به مقصد نیز ختم خواهد شد.اما باید به این بعض گفت انتخاب راه خود شاخص نیاز دارد و تا شاخص معین نباشد، درستی و غلط بودن راه هم معلوم نمی شود و اصولا درستی و غلطی راه در مقیاس مقصد معنا می دهد و عجیب است که بتوان بدون تعیین مقصد به درستی راه اذعان داشت.

جمهوری اسلامی:جایزه صلح برای جنگ افروزی!

«جایزه صلح برای جنگ افروزی!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛پنجشنبه گذشته «اسلو» شاهد برگزاری یک نمایش مضحک بود که جهانیان را در عین شگفتی به خنده واداشت . باراک اوباما رئیس جمهور کشوری که اقتصاد سیاست و هیمنه ابرقدرتی اش بر سلطه تحمیل جنگ و جنگ افروزی بنا شده است در یک نمایش مضحک در نروژ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.

وی که چند ماه پیش و زمانی که هنوز چند هفته بیشتر از انتخابش به عنوان رئیس جمهور آمریکا نگذشته بود در یک بازی سیاسی به عنوان برنده جایزه صلح نوبل معرفی شده بود پنجشنبه طی مراسم ویژه ای در اسلو و تحت تدابیر شدید امنیتی جایزه ای را دریافت کرد که پیش از او « شیمون پرز » نخست وزیر جنایتکار رژیم صهیونیستی نیز به خاطر کشتار مسلمانان فلسطینی آنرا به خود اختصاص داده بود.

اوباما همانوقت که با شنیدن خبر برگزیده شدنش به عنوان برنده جایزه صلح نوبل شگفت زده شده بود گفت : « قطعا من شایسته دریافت زودهنگام این جایزه نبودم زیرا زمان چندانی از آمدن من به کاخ سفید نمی گذرد ولی به هر حال این جایزه مرا شگفت زده کرد و گمان می کنم جایزه صلح نوبل به خاطر تلاشهایی است که آمریکا برای استقرار صلح در جهان و دفاع از حقوق ملتها انجام می دهد! »

اعلام اختصاص جایزه صلح نوبل به اوباما از همان زمان با واکنش های جدی جهانی روبرو شد اما در همین محدوده زمانی کوتاه تا برگزاری مراسم اعطای جایزه تحولات جهانی نشان داد که جایزه صلح نوبل امسال نیز در دستان کسی قرار گرفته که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران سیاسی و مردم جهان فرماندهی دو جنگ جاری را برعهده دارد و در دامن زدن به دیگر مناقشات جهانی از جمله خاورمیانه دخیل بوده است .

جایزه صلح نوبل از عجایب روزگار ماست زیرا در بسیاری از موارد به افرادی تعلق گرفته که دستانشان بیش از همه به خون ملتها و مردم بیگناه آغشته بوده است . این جایزه امسال به فردی تعلق گرفت که تنها چند هفته پس از ورودش به کاخ سفید برنده جایزه شد و در مدت 9 ماه مسئولیت تا زمان گرفتن جایزه به سرعت به رئیس جمهور جنگ مبدل گردید . او قطعا نه به خاطر تقویت دیپلماسی جهانی و هماهنگی بین مردم و دولتها و نه به منظور کاهش مسابقه تسلیحاتی این جایزه را به خود اختصاص داد بلکه درحالی این جایزه را دریافت می کند که آمریکا دو کشور عراق و افغانستان را همچنان در اشغال دارد و برنامه اش برای صلح در خاورمیانه یا تعامل با ایران به جایی نرسیده و به وخامت گرائیده است .

اوباما درحالی جایزه صلح نوبل را دریافت کرد که براساس یک نظرسنجی رسمی و معتبر در آمریکا 66 درصد مردم این کشور مخالف اعطای این جایزه به وی بوده و معتقدند رئیس جمهور آمریکا اقدام خاصی که او را شایسته دریافت این جایزه کند انجام نداده است . اوباما درحالی در اسلو حضور یافت که هزاران نفر از مردم نروژ او را سردمدار مسابقه تسلیحاتی در جهان و اشغالگر عراق و افغانستان و حامی جنایات رژیم صهیونیستی معرفی می کردند و هفته نامه آلمانی اشپیگل نیز گزارش اصلی خود را به بررسی راهبرد اوباما اختصاص داده و با تاکید بر اینکه وی مانند بوش عمل می کند تصریح کرده است « اوباما برنده جنگ است نه جایزه صلح نوبل » .

اوباما درحالی در بنیاد نوبل حضور یافت و به سخنرانی پرداخت که سیاستهای جنگ افروزانه آمریکا در عراق و افغانستان هر روز قربانیان بیشتری را به کام خود می کشد و شعار اولیه او برای ایجاد تغییر در سیاستهای آمریکا به پیروی از راهکارهای ضد انسانی بوش تبدیل شده و فرمان اعزام نیروهای بیشتر نظامی به عراق و افغانستان از کاخ سفید صادر می شود. اوضاع در عراق و افغانستان که مرکز ثقل وعده های عوامفریبانه اوباما بوده هر روز بدتر و بدتر می شود و رئیس جمهور آمریکا جز ریختن بنزین بر این آتش هنوز چاره دیگری برای جنگ این دو کشور نیاندیشیده است . وی در این مدت با حمایت از سیاستهای شهرک سازی صهیونیستها عملا هر آنچه را که از سوی سران سازشکار عرب و فلسطینی های فرصت طلب به عنوان روزنه صلح تلقی می شد مسدود کرده و عملا رژیم صهیونیستی را از کلیه قوانین بین المللی مستثنی نموده و این رژیم را از عنوان مجرمیت و بازخواست جهانی فراری داده است . در چنین شرایطی چگونه می توان آقای اوباما را مرد قانون و صلح نامید و با مشکلات بسیاری که او همچنان دنیا را به آن گرفتار کرده است شایسته دریافت جایزه صلح نامید.

این مطالب شاید فقط نیمی از ماجرای این نمایش مسخره و مضحک باشد چرا که نیم دیگر و شاید مهمتر آن که شاهد ادامه سیاستهای جنگ افروزانه آمریکاست به سخنرانی اوباما در مراسم دریافت جایزه باز می گردد. وی در سخنان خود پس از دریافت جایزه صلح از حضور آمریکا در جنگ دفاع کرد و درعین حال آنرا در جهت ایجاد صلح پایدار و منطقی در جهان توجیه نمود. وی افزود : « نمی توانم در برابر تهدیدهای پیش روی مردم آمریکا اقدامی انجام ندهم . شیطان در جهان وجود دارد و باید به طور قاطعانه آنرا از بین برد. » اوباما با توجیه مداخله نظامی آمریکا در دیگر کشورها گفت : « اقدامات غیرخشونت آمیز نمی تواند ارتش های متجاوز را متوقف کند. مذاکرات نمی تواند رهبران القاعده را نسبت به کنار گذاشتن سلاح هایشان متقاعد کند. آمریکا نمی تواند تحت هر شرایطی جنگ را کنار بگذارد و از به راه افتادن آن جلوگیری کند. »

این اظهارات مشمئز کننده و جنگ افروزانه که نشان دهنده پوچی وعده تغییر در سیاستهای اوباما و عمق وابستگی استراتژی آمریکا به جنگ طلبی است مردم جهان و تحلیلگران سیاسی را به این نکته هدایت می کند که سردمداران کاخ سفید از هر رنگ و پوستی که باشند و به هر حزب و جریانی که وابسته باشند از خون ملتهای جهان ارتزاق می کنند و بند ناف شان به جنگ بسته است . در چنین شرایطی بهتر می توان درک کرد که اعطای جایزه به اوباما برای ادامه دادن به جنگ افروزی های شیطان بزرگ است نه تلاش برای برقراری صلح .

دنیای اقتصاد:قیمت یا هزینه

«قیمت یا هزینه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکتر موسی غنی‌نژاد درباره نهضت قیمت تمام شده است است که در آن می‌خوانید؛«نهضت کاهش قیمت تمام شده کالا» که اخیرا با سر و صدای زیاد از سوی وزارت بازرگانی مطرح شده،نگرانی‌هایی را درمیان فعالان و ناظران اقتصادی به وجود آورده است. به نظر می‌رسد که علت اصلی این نگرانی‌ها، ابهام موجود در اصطلاح قیمت تمام شده ونیز نحوه اجرایی ساختن این نهضت است. نمایندگان بخش‌خصوصی ترس از این دارند که دولت به طور دستوری قیمت‌های بازار را کاهش دهد و دولت مدعی است که می‌خواهد هزینه‌های تولید و توزیع را به سود تولیدکننده و مصرف‌کننده پایین آورد.

قیمت تمام شده اصطلاحی است که در حسابداری به کار می‌رود و گویای هزینه‌های انجام شده برای تولید کالا یا خدمت در یک بنگاه است. تفاضل قیمت بازار و این هزینه‌ها، حاشیه سود بنگاه را نشان می‌دهد. معادل این اصطلاح در اقتصاد و عرف عامه هزینه تولید است. دو نکته اساسی در خصوص هزینه تولید اغلب مورد غفلت قرار می‌گیرد: نخست اینکه بنگاه‌ها در شرایط رقابتی الزاما تا حد امکان هزینه‌های تولیدی خود را پایین می‌آورند، دوم اینکه قیمت بازار الزاما و همیشه متاثر از هزینه تولید نیست. حال سخن اینجا است که با توجه به این دونکته، هدف نهضت یاد شده چیست و چگونه می‌خواهد آن را به اجرا در آورد.

در خصوص هزینه تولید لازم به تاکید است که مهم‌ترین علت بالا بودن آن در کشور ما دیوانسالاری عظیم دولتی و مقررات گسترده و پیچیده حاکم برآن است. طبق آخرین گزارش بانک جهانی درباره آسانی فضای کسب و کار در میان 183 کشور جهان، ایران در رتبه 137 قرار دارد که نشان‌دهنده وضعیت بسیار دشوار حاکم بر آن برای فعالان اقتصادی از جهت مقررات و دیوانسالاری دولتی است. کشورهای همسایه ما که رشد اقتصادی بالاتری دارند، در رتبه‌های بهتری از جهت فضای کسب و کار هستند مانند آذربایجان و ترکیه که به ترتیب در رتبه‌های 38 و 73 قرار دارند. در چنین فضای کسب و کاری که هزینه‌های معاملاتی به علت دخالت‌های گوناگون دولت به شدت بالا است، عاجل‌ترین کار به منظور کاهش هزینه‌های تولیدی باید ناظر بر مقررات‌زدایی باشد.

این ادعا که وجود واسطه‌های توطئه گر مابین تولیدکننده و مصرف‌کننده مقصر اصلی افزایش قیمت‌ها است، تصور باطلی است که حکایت از فقدان بینش اقتصادی درست دارد و کارکرد مهم اقتصادی آنها را که صرفا توزیعی نیست نادیده می‌گیرد. علت وجود واسطه‌های زیاد در نظام اقتصادی ما سیستم بوروکراتیک توزیع دولتی و رانت‌های نهفته در آن از یک سو و نقش برخی از واسطه‌ها در تامین مالی تولیدکنندگان (به ویژه در بخش کشاورزی) از سوی دیگر است. از میان برداشتن این واسطه‌ها مستلزم حذف قیمت‌گذاری دولتی و رانت‌های مترتب بر توزیع کالاهای مشمول آن و نیز اصلاح نظام مالکیت ارضی در جهت اعطای سند‌های رسمی ‌مالکیت است.نکته مهم دیگر خلط میان دو مفهوم کاملا متفاوت قیمت تمام شده و قیمت بازار است. همان‌طور که پیش از این اشاره شد؛ قیمت تمام شده همان هزینه تولید است و پایین آمدن آن الزاما به معنی پایین آمدن قیمت بازار نیست.

اگر بنا بود قیمت بازار تابعی از هزینه تولید باشد نفت ایران را باید بشکه‌ای 4 یا 5 دلار می‌فروختیم و تابلو‌های پیکاسو نباید بیش از چند صد دلار خرید و فروش می‌شد! قیمت در بازار و بر اساس میزان عرضه و تقاضا تعیین می‌شود. دستورات دولتی برای کاهش قیمت‌ها در بازار نه تنها کار ساز نیست، بلکه با ایجاد دوگانگی قیمت و رانت توزیعی موجب بدتر شدن وضع هم برای تولیدکنندگان و هم مصرف‌کنندگان می‌شود.

اگر هدف «نهضت کاهش قیمت تمام‌شده کالا» کنترل تورم است بهتر است به این نکته اساسی توجه شود که علت اصلی این معضل بزرگ اقتصادی افزایش حجم پول است که طی چند سال گذشته با اجرای سیاست‌هایی مانند طرح‌های زودبازده و نیز کسری بودجه‌های آشکار و پنهان به صورت گسترده‌ای شکل گرفته است. تا زمانی که این پتانسیل تورمی‌ مهار نشود و انضباط پولی و مالی در دستگاه دولتی برقرار نگردد، هیچ سیاست دیگری برای کنترل تورم نتیجه بخش نخواهد بود.

نگاهی به تجربه کشور خودمان و دیگر کشور‌های جهان به وضوح نشان می‌دهد که تثبیت دستوری قیمت‌ها هیچگاه نتوانسته به طور پایداری مانع تورم شود. تنها جوامعی توانسته‌اند در این مبارزه موفق شوند که دولت آنها به انضباط مالی و پولی حقیقی روی آورده است.

در حوزه اقتصاد با منطق اقتصادی می‌توان به نتیجه رسید، قیمت تمام شده یک مفهوم حسابداری و مربوط به منطق بنگاه است، حال آنکه قیمت بازار مفهومی ‌اقتصادی و بیرون از بنگاه است. تورم یک متغیر مربوط به اقتصاد کلان است، در صورتی‌که قیمت تمام شده یک مفهوم حسابداری است. اگر تفاوت این دو مفهوم به لحاظ علمی ‌درک نشود واضح است که سیاستگذاری مبتنی بر آن نمی‌تواند نتیجه بخش باشد.

بنابراین، اگر هدف نهضت کمک به تولیدکنندگان برای پایین آوردن هزینه‌های آنها و نیز خدمت به مصرف‌کنندگان برای کاهش سطح عمومی‌ قیمت‌ها است، بهتر است از یک سو، آزادسازی و مقررات‌زدایی را در دستور کار قرار دهد و از سوی دیگر، انضباط مالی و پولی را به نظام اقتصادی باز گرداند.

آفرینش:جلاس کپنهاک ومسئولیت جهان

«جلاس کپنهاک ومسئولیت جهان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛ترس وگریه دختر بچه ای از وقوع سیل ،این مضمون نماهنگ آغازین اجلاس معتبر وجهانی تغییرات آب وهوایی کپنهاک در دانمارک بود ،اجلاسی که باحضور 192 کشور جهان وحدود 100 رهبر جهانی اهمیت ، مسائل زیست محیطی وتغییرات آب وهوایی را روز به روز برای دولت ها وشهروندان با اهمیت تر می سازد . بی شک تمهیدات شکل گرفته برای اجلاس کپنهاک در طول تاریخ بشر بی سابقه است چرا که هراس های بشر امروز از تهدیدات آب وهوایی نه فقط برای کشورهایی همانند مالدیو (که با بالا رفتن آب دریاها از نقشه زمین محو خواهد شد) بلکه تمام کشورهای عرصه گیتی را در بر خواهد گرفت .

بی گمان تهدیدات زیست محیطی وتغییرات آب وهوایی بر تمام ساختارهای سیاسی ،اقتصادی وجمعیتی تاثیر ژرفی خواهد گذارد وبه نوع خود باعث افزایش اختلافات گوناگون در میان کشورها  به علاوه هزاران مشکل دیگر برای ساکنان زیست کره زمین خواهد شد . اجلاس کپنهاک که در واقع ادامه دهنده اجلاس کیوتو (1997) است قرار است در مدت برگزاری دو هفته ای خود با وضع مقررات وقوانین کشورها  را از خطرات آینده آگاه وآنان را به کاهش گازهای گلخانه ای ومهار این مخرب ترین عامل گرم تر شدن زمین وتغییرات زیست محیطی حاصل از آن وا دارد.  

بی گمان اکنون جهان به مثابه قایقی است که مسئولیت هر یک از کشورها در حفظ آن در برابر امواج پر تلاطم تغییرات آب وهوایی وظیفه ای همگانی است . هر چند کشورهای صنعتی وقدرتمند در افزایش آلودگی وانتشار گازهای گل خانه ای تاثیر بیشتری داشته و دارند اما پیامدهای ناگوار آن مرزهای جغرافیایی وسیاسی را در می نوردد وبا پدیده هایی چون توفانهای سهمناک ،خشک سالی ها ،آتش سوزی ها ،سیل های مخرب وآب شدن یخ های مناطق مختلف و... نمود می یابد . ما ایرانیان نیز در چند سال گذشته از این پیامدها بی نصیب نمانده ایم چراکه رخدادهایی همچون توفان گونو ، توفان های شن و... را به وضوح درک کرده ایم . پدیده هایی که تاثیرات مخرب انسانی واقتصادی بر بسیاری از شهروندان ایرانی وارد کرده است .

این درد مشترک نیازمند مرهمی جهانی ومسئولیت همگانی کشورهای مختلف چه از صنعتی ، در حال توسعه وفقیر است . کشور ما ایران نیز هر چند جز کشورهای صنعتی به شمار نمی رود اما آنچه جالب توجه است نقش و رتبه بالای ایران در بین کشورهای آلوده کننده و تولید کننده گازهای گل خانه ای است (جزو 10 کشور بزرگ ) این امر مسئولیت مقامات ومسئولان ایرانی را دو چندان خواهد کرد چرا که اقتصاد ایران با وجود سهم اندک خود در جهان عملا سهمی به مراتب بیشتر در تولید گازهای گل خانه ای بویژه   co2  را در اختیار دارد . این یعنی در کنار کشورهایی همانند کره جنوبی ،هند ، چین ،امریکا و... قرار گرفتن است که بی شک امری نامیمون از آن جهت است که سهم تولید واقتصاد صنعتی ما قابل مقایسه با این کشورها نیست .

اما مقامی هم رتبه و هم درجه  با این کشورها تولید گازهای گل خانه ای داریم . این روند بی شک زنگ خطری برای مقامات ایرانی است چراکه مسئولیت ملی وبین المللی ایران را افزون خواهد کرد ودر بلند مدت در صورت عدم چاره جویی مناسب برای کاهش سهم ایران در تولید این گازها جدا از تاثیرات مخرب برشهروندان ایرانی بر ساکنان سایر مناطق نیز اثر گذار خواهد بود . در این راستا شرکت ایران در اجلاس کپنهاک در جهت یافتن مرهم مشترک برای خطرات بالقوه حیات بشری است . خطراتی که مرزها را درنوردیده واکنون معضلی جهانی شده است .  

                                                
ایران:باز هم فتنه...

«باز هم فتنه...» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ایران به قلم مرتضی قمری‌وفا است که رد آن می‌خوانید؛موج تخریبی توطئه‌ها و حوادث پس از انتخابات ریاست‌جمهوری 22 خرداد 88 پس از آنکه با سد مستحکم «اقتدار و تدبیر حداکثری» نظام جمهوری اسلامی مواجه شد، اکنون چند ماهی است که بر?روی طراحان و عاملان پیدا و پنهان آن آوار شده و تنفس را بر آنان سخت دشوار کرده است.

این وضعیت جهنمی، فتنه‌گران را به حرکت‌های «کور و ضد مردمی» رهنمون ساخته است که آخرین نمونه آن سناریوی «خودزنی» در 16 آذر امسال بود؛ به گونه‌ای که پس از فراخوان‌های وسیع در شبکه‌های اجتماعی، کانون توطئه تنها توانست حدود 1700 نفر را در نقاط مختلف کشور به میدان حریم‌شکنی و حرکات ضدانقلابی آورد؛ و اما در مقابل آن، ده‌ها?هزار دانشجوی انقلابی و آگاه در دانشگاه‌های سراسر کشور، آنچنان که شایسته و رسم آئین دیرین روز ضد امریکایی و ضد استکباری 16 آذر بوده است، از آبرو و حیثیت شهیدان این روز تاریخی پاسداری کردند و افزون‌بر آن اهداف شوم جبهه ضدانقلاب را نیز با ظرافت مثال زدنی خنثی نمودند.

در این میان، در روزهای گذشته اتفاقات ناگواری هم از سوی فتنه‌گران افتاد که احساسات پاک مردم بخصوص جوانان آگاه و پیشرو کشورمان را به سختی آزرد که مهمترین آن اهانت شماری از عاملان ناآگاه و یا فریب‌خورده حوادث روز 16 آذر و یک روز پس از آن، به ساحت مقدس امام خمینی (ره) بود. این اقدام ننگین اتفاقاً خیلی سریع از سوی رسانه‌های خارجی در سطح وسیعی پوشش خبری داده شد و از آن به عنوان «نقطه عطف» در اقدام معترضان نام‌برده شد!؟ بلافاصله بعد از آن نیز مقام‌های رژیم صهیونیستی و باراک اوباما، رئیس‌جمهور امریکا در مراسم اهدای جایزه صلح (بخوانید جنگ) نوبل از این‌گونه اعمال تقدیر کردند و اوباما درستی اقدامات جنگ‌طلبانه خود را به چنین تحرکات دموکراسی خواهانه‌ای «گواهی» داد و پیوند زد!؟

تأسفبارتر اینکه گروه‌هایی که سال‌ها دم از «پیرو خط امامی?بودن» می‌زدند، مثل ماجراهای دوران اصلاحات که عده‌ای از پشیمان‌ها درصدد برآمدند امام و آموزه‌هایش را به «موزه تاریخ» بسپارند و یا از انقلاب، ایدئولوژی‌زدایی کنند، این‌بار هم چشمان سیاست‌زده خود را بر حقایق بستند و در ماه‌ها و روزهای اخیر در قبال اهانت‌کنندگان به امام و انقلاب و نظام و رهبری دم نزدند و سکوت پیشه کردند!؟ براستی مواضع مجمع روحانیون مبارز و یا مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام(ره) در این‌باره چقدر برای مردم منطقی و پذیرفتنی است؟!

در چنین اوضاع و احوالی و پس از گذشت 6 ماه از انتخابات، به تصدیق ملت ایران و کارشناسان فن، حوادث ماه‌های اخیر بی‌شک در قالب یک طرح و پروژه وسیع «براندازی از درون» پیگیری می‌شود که آمران و عاملان آن در هر سطح و رده‌ای باید پاسخگوی اعمال خائنانه خود باشند. بر این اساس، باید دانست که اقدام جدید اهانت‌کنندگان به ساحت بنیانگذار جمهوری اسلامی، مرحله‌ای دیگر از سناریوی براندازی نرم کودتاچیان علیه نظام جمهوری اسلامی ایران (در پوشش اعتراض به نتیجه انتخابات قانونی و افتخارآمیز 22 خرداد) است که با هدف تهییج و اغتشاش ذهنی مردم صورت گرفته است؛ بویژه که در کنار این اقدام شنیع، بسیاری از مقدسات و باورهای مردم نیز در روزهای اخیر مورد تهاجم واقع شد. این درحالی است که براساس اخبار منتشره حتی قرار بوده در این روزها با بهره‌گیری از برخی ابزارآلات ویژه، شماری از دانشجویان بی‌گناه کشته شوند که خوشبختانه این توطئه از سوی نهادهای امنیتی کشور نافرجام مانده است.

پیچیدگی فتنه‌های اخیر حقیقتاً «بصیرت، عقلانیت و اقدام انقلابی» همه آحاد ملت بخصوص خواص در همه طیف‌های سیاسی کشور را می‌طلبد؛ چه در فضای لخت و غیرمنعطف کنونی، دشمن به طور وسیع وارد کارزار شده و به پیشبرد اهداف خود می‌پردازد و براین اساس آمران و عاملان اصلی حوادث پس از انتخابات (که برای مردم، دروغ‌ها و خیانت‌هایشان آشکار شده) راهی جز «عذرخواهی رسمی و علنی» از مردم و رهبر معظم‌ انقلاب و جبران مافات ندارند؛ در غیر این صورت، با خشم انقلابی توده‌های مردم مواجه خواهند شد که این همان مشی همیشگی و به یادماندنی حضرت امام (ره) است که ملت از خمینی کبیر و بت‌شکن به یاد دارند.

جهان صنعت:یک سیاست با یک بام و دو هوا

«یک سیاست با یک بام و دو هوا»عنوان سرمقاله‌ی روزنانه‌ی جهان صنعت به قلم خاطره وطن خواه است که در آن می‌خوانید؛رای ایران به دبیرکلی روسیه در اوپک گازی اگرچه در حاشیه اخبار آخر هفته قبل قرار گرفت‌اما موضوعی است که همچنان ابهام‌های بسیاری حول و حوش آن شکل گرفته است. صرفنظر از طرح شکل‌گیری اوپک گازی و اعضای تشکیل‌دهنده آن، ریاست روسیه براین مجمع فراتر از دلایلی است که نماینده ایران یا مسوولان وزارت نفت اعلام می‌کنند.

نماینده ایران در اوپک گازی گفته که اگر به روسیه رای نمی‌دادیم الجزایر دبیرکل اوپک گازی می‌شد و این درحالی است که مناسبات اخیر ایران و روسیه نشان می‌دهد رای ایران  به دبیرکلی روسیه در اوپک گازی موضوعی سیاسی است، چه آنکه ترکیب انتخاب دبیرکل در چنین مجامعی حتی با یک رای منفی عملی نیست. از همین رو اگر ایران به دبیرکلی روسیه رای منفی می‌داد، روسیه عملا نمی‌توانست به عنوان دبیرکل اوپک گازی انتخاب شود.

از سویی رای ایران به ریاست روسیه بر اوپک گازی، یک رای سیاسی حساب شده است اما باید دید که پشت این رای چه انگیزه‌ای قرار دارد. بی‌شک رای مثبت روسیه به قطعنامه اخیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره پرونده هسته‌ای ایران نمی‌تواند دلیل این رای مثبت باشد. از سویی روسیه به خوبی واقف است که فضای داخلی ایران نسبت به این کشور در ماه‌های اخیر با قبل متفاوت است.

این موضوع را حتی خبرگزاری ریانووستی نیز اذعان کرده اما آنچه در این میان حایز اهمیت است نحوه اطلاع‌رسانی دولت از این خبر است. دفاع از چنین دیپلماسی از سوی وزارت نفت با این توجیه که اگر روسیه نمی‌شد، الجزایر ریاست اوپک گازی را بر عهده می‌گرفت درست شبیه دفاع از دیپلماسی است که منجر به تعیین مقر این اجلاس شد! با این تفاوت که در تعیین مقر اوپک گازی این ایران بود که مقدمات حذف روسیه را فراهم کرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها