
میگویند برخی از بازیگران سینما وقتی جلوی دوربین سریالهای تلویزیونی میروند، نقش را به اندازه فیلمهای سینمایی جدی نمیگیرند. یعنی همچون نقشآفرینیهای سینماییشان تمام توانشان را صرف نمیکنند. شما با این گفته چقدر موافقید؟
این گفته را اصلا قبول ندارم. خودم سعی کردم تمام انرژیام را در همه کارهایی که انجام دادم بگذارم. این که بگویند من برای سریال کمتر انرژی گذاشتهام اشتباه است. حرف اول را کاراکتری میزند که دارم بازیاش میکنم؛ چه روی صحنه تئاتر باشم چه سینما و چه تلویزیون.
اتفاقا یکی از مشکلاتی که من با تلهفیلمها دارم همین است. این که نتیجه انرژی که همه گروه صرف میکنند در 90 دقیقه دیده و پروندهاش بسته میشود. من میگویم حیف است این توان که به اعتقاد من باید یکسان با سینما هم باشد در یک مرحله پخش دیده و حذف شود. برای من مخاطب تلویزیونی، مخاطب بسیار محترمی است و به من انرژی زیادی میدهد. یک مخاطب 60 میلیونی است که اصلا قابل مقایسه با تعداد مخاطبان سینما نیست.
از نظر رعایت تکنیکهای بازیگری چطور؟ وقتی در برابر دوربین تلویزیون ایفای نقش میکنید نوع و جنس بازیتان با بازیهای سینماییتان متفاوت است؟
در سریال در چشم باد این نکته مدنظرم نبود. به خاطر این که بنا بود 3 فیلم سینمایی و یک سریال از ماحصل کار دربیاید. سریال در چشم باد یک کار استثنایی است. ساختارش سینمایی است و با دوربین سینما کار شده. میزانسنهایش خاص است. آقای جوزانی هم آدم خاصی است. من نباید به صرف این که دارد سریال کار میکند، فرصت کار کردن با او را از دست میدادم.
یکی از ویژگیهای بازی برای تلویزیون این است که بازیگر مدت زمان زیادی درگیر کار میشود. شما در پروژه در چشم باد با این قضیه چطور کنار آمدید؟
من نزدیک به 2 سال و نیم درگیر فاز 2 در چشم باد بودم. یعنی بخش جوانی که الان دارد پخش میشود. زمانی که گروه فاز 3 را کار میکردند من به مدت یک سال و نیم منتظر سفر آمریکا بودم و آماده بودم تا زمان بازیام فرا برسد. 3 ماه و نیم هم کارم در آمریکا طول کشید. در این زمان 2 سال و نیم قطعا نمیتوانستم کار دیگری انجام دهم. به خاطر این که به این پروژه تعهد داشتم و نوع گریمم مختص در چشم باد بود. فاصله زمانی که بین بازیام در 2 فیلم سینمایی به نام پدر و اخراجیها به وجود آمد به همین خاطر بود.
خودتان دوست ندارید در 2 کار همزمان بازی کنید یا از نظر قراردادی نمیتوانید؟
من دوست ندارم این اتفاق بیفتد. چون میخواهم روی کاری که میکنم تمرکز داشته باشم. به لحاظ قراردادی فقط با سریال در چشم باد قرارداد داشتم. وقتی ماجرای فیلم اخراجیها پیش آمد با هماهنگیکه انجام شد جلوی دوربین اخراجیها رفتم. چون تهیهکننده هر دو یکی بود. 20 15 روز این دو پروژه تداخل داشت. روزهای بسیار سختی بود. من از آن موقع به بعد این تجربه را به دست آوردم که اصلا دو کار همزمان با هم را انجام ندهم.
نقشآفرینی همزمان در این دو پروژه چه دشواریهایی داشت؟
مهمترینش این بود که من در طول 15 روز فقط یک ساعت در شبانهروز میخوابیدم. آن هم در ماشین و پشت فرمان. گروه در چشم باد روزکار بودند و گروه اخراجیها شبکار. ضمن این که اینها دو تا کاراکتر بیربط به هم بودند. فضای آن فیلم یک چیز دیگری بود. جدا کردن این دوتا در ذهن خودم سخت بود و اذیتم میکرد. در مجموع در چشم باد پروژه سنگینی بود. هم سرمای شهرک سینمایی آزاردهنده بود و هم گرمایش. من هر دوتای این وضعیتها را تجربه کردم. اما این سریال یکی از معدود کارهایی بود که من در لوکیشنهای پرگرد و خاک و جنگی نبودم. بیشتر در لوکیشنهای تر و تمیز بودم. شخصیتم جوری بود که ماشینهای گرانقیمت سوار میشدم و لباسهای خوب میپوشیدم. یک استراحت این شکلی هم کردم. (میخندد) یکی از دشواریهای درچشم باد این بود که مجبور بودم لنز بگذارم. به خاطر لنز خیلی اذیت شدم. اما کلا کار کردن با جوزانی و گروهش اینقدر جذاب بود که همه این چیزها را تحتالشعاع قرار داد.
جعفری جوزانی فیلمسازی است که به داشتن وسواس زیاد در کارگردانی شهرت دارد. کار کردن جلوی دوربین او چه ویژگیهایی داشت؟
وسواس کلمه درستی نیست. من اسمش را میگذارم دقت. او با حوصله کار میکرد. او اعتقاد داشت همه چیز باید درست همانطوری که هست اتفاق بیفتد. به نظر من این روش کاملا درست است. من خودم سینما را با دوئل شناختم و یاد گرفتم. در فیلم دوئل درویش اعتقاد داشت که همه چیز باید در خدمت پلان باشد. در پلان حتی یک مگس اضافه هم نباید پر بزند و تماما آن چیزی که در ذهن کارگردان هست باید اتفاق بیفتد. در دوئل روزهایی بود که یک یا دو پلان میگرفتیم. یا اصلا پلان نمیگرفتیم. این کار هیچ ایرادی هم نداشت. آقای جوزانی هم همین دقت را داشتند و این دقت در نتیجه کارشان تاثیر داشت. به همین خاطر بود که پروژه 5 4 سال طول کشید.
این دقت و حساسیت و تکرار در برداشتها بازیگر را اذیت نمیکند؟
نه، وقتی بازیگر احساس کند این تکرار و دقت بیهوده انجام میشود، اذیت میشود. اما اگر در خدمت کار باشد و موجب شود کار بازیگر بهتر دیده شود، این دقت هیچ اذیتی ندارد. جذابترین نکته در چشم باد این بود که روایتی از تاریخ معاصر ما را به تصویر کشید. این روایت، یک روایت خشک تاریخی نبود که تماشاچی را پس بزند. در قالب یک داستان ملودرام زندگی یک خانواده بیان میشود. در چشم باد مثل یک کتاب تاریخی است که وجودش در هر کتابخانهای لازم است. ساخت در چشم باد هم برای حضور در آرشیو تصویری سینما و تلویزیون ما کاری ضروری بود.
برای نزدیک شدن به نقش نادر چه نکاتی را در نظر گرفتید؟
بارزترینش نوع خاص ادبیاتی بود که جوزانی برای «نادر» در نظر داشت. من باید خودم را با خاص حرف زدن نادر منطبق میکردم. آن موقع ادبیات خاصی رایج بوده. مثلا به تهران میگفتهاند تهرون. من در آن مقطع تاریخی زندگی نکردهام. بنابراین از راهنمایی کسانی که در آن زمان بودهاند کمک گرفتم. همچنین فیلمهایی دیدم و کتابهایی خواندم تا بتوانم برای خودم تصویری از نادر بسازم. اما نادر شخصیتی بود که مابهازای تاریخی نداشت و من دستم برای بازی کردنش بازتر بود. یعنی میتوانستم از تخیل خودم بیشتر استفاده کنم. اگر میخواستم نقش رضاشاه یا مثلا میرزا کوچکخان را بازی کنم، سختتر بود. اما نادر و خانواده ایرانی زاییده ذهن جوزانی بودند.
برای آن که حال و هوای تاریخی آن دوران را درک کنید، به کتابهای تاریخی هم مراجعه کردید؟
نه، مطالعه خاصی نداشتم. از فیلمهایی که دیده بودم و موسیقیهایی که شنیده بودم کمک گرفتم. زمانی که بچه بودم سریال هزاردستان را خیلی دوست داشتم. چند تا از فیلمهایی که آن مقطع تاریخی را نشان میداد دیدم. مثل هزاردستان و سوتهدلان. به موسیقیهای مربوط به دهه 20 و 30 گوش دادم. اینها خیلی تاثیرگذار بود. اصولا موسیقی خیلی روی من تاثیر میگذارد و من را در فضای دلخواهم قرار میدهد. زمان فیلمبرداری فیلم دوئل هم موسیقی آبادانی خیلی به من کمک کرد که به لهجه آبادانی صحبت کنم.
یکی از ویژگیهای نقش شما در این سریال، این است که باید یک مقطع سنی طولانیمدت از یک شخصیت را بازی میکردید. درباره تجربه ایفای نقش در مقطع سنی پیری نادر بگویید.
تا به حال نقشی نداشتهام که بخواهم 70 سالگیام را بازی کنم. اما در سریال پریدخت حول و حوش 45 سالگی را بازی کردم. این دو تا اندازه 35 سال با هم فرق دارند. از روز اول کابوس من این بود که پیری نقش را چطور بازی کنم. حتی از خود آقای جوزانی خواستم اگر امکان دارد بازیگر دیگری مقطع پیری نادر را بازی کند. اما او مخالفت کرد و گفت باید خودت بازی کنی. گفتم من تصویر و تصوری از پیریام ندارم. نمیدانم چه خواهد شد. خیلی میترسم تماشاگر آن را باور نکند و به بازیام لطمه بخورد. گفت نگران نباش و خودت بازی کن. من هم اطاعت کردم و سعی کردم تمام انرژیام را بگذارم. در آمریکا سعید ملکان نتوانست با ما بیاید و مجبور شدیم گریم زمان پیری را به فرد دیگری بسپاریم. کل گروه چهرهآرایی آنجا آمریکایی بودند. آقای دین جونز گریم سنگینی را روی صورت من اجرا کرد. تست گریم من 3 تا 9 ساعت طول کشید. یعنی در 3 روز متوالی گریم شدم که تحمل کردنش بشدت سخت بود. نزدیک به 3 سال فکر میکردم که پیری نادر را چطور بازی کنم. برای انتقال از نقش جوانی به پیری 15 کیلو وزنم را اضافه کردم. این چاق شدن هم تفاوت ظاهری ایجاد کرد و هم تفاوت در نوع راه رفتن و نفس کشیدن. من تحت نظر پزشکی و به صورت اصولی وزنم را اضافه کردم. کلا کار راحتی نیست. برای بعضیها چاق شدن راحتتر است و برای بعضیها لاغر کردن. اما برای من چاق کردن راحتتر است. سختیاش برگشتن به وزن اولیه است.
نمیشد برای اضافه وزن نادر از روشهای مصنوعی استفاده کرد؟
میشد. اما به صورت مصنوعی فقط مقطعی از بدن چاق میشود. یعنی فقط حجم شکم بیشتر میشود. اما صورت هم باید چاق شود. دوست دارم تا آنجا که بشود هر چیزی که لازم است مثل ریش، سبیل و... خودم را داشته باشم. وقت داشتم که وزنم را اضافه کنم. الان باید 8 - 7 کیلو به عقب برگردم. تا الان حدود 5 کیلو وزن کم کردهام.
برداشت برخی مخاطبان از نقش نادر این است که او یکی از شخصیتهای منفی داستان است. در فیلم اخراجیها هم مجید سوزوکی در نیمه اول داستان در دایره آدمهای لمپن قرار میگرفت. خودتان چقدر با این برداشت موافقید؟
دستهبندی من و شما از نقش منفی و مثبت شاید با هم فرق داشته باشد. من به هیچ عنوان اعتقاد ندارم که نقشم در اخراجیها منفی بوده است. مجید سوزوکی شیشه پیکان را با زنجیر میشکست. به این خاطر که به ناموسش متلک گفته بودند. مجید آدم قانونمندی نبود. قانون خودش را داشت. اما کاراکترم در تب سرد منفی بود. در چشم باد کاراکتر نادر منفی نیست. نادر و بیژن 2 تا برادرند که دو ایدئولوژی متفاوت دارند. نادر ایدئولوژی خودش را دارد. اما بشدت خانوادهاش را دوست دارد. عاشق پدر و برادرش است. میگوید من باید در تجارت موفق باشم و...
جوزانی این دو تا ایدئولوژی را از طریق 2 برادر به نمایش میگذارد. این بیننده است که میتواند تصمیم بگیرد و ببیند با کدام موافقتر است.
تضادی که نادر با سایر اعضای خانوادهاش دارد از کجا ناشی میشود؟
به هر حال نادر از بچگی در بنگاه رضا قلیخان (با بازی رضا شفیعیجم) بزرگ شده و زیر دست او به یک تاجر موفق تبدیل میشود. او درس تجارت خوانده است. از آنجا که با افراد سطح بالای سیاسی مراودات دارد، نوع لباس پوشیدن و معاشرتش با خانوادهاش فرق میکند. این که با پدرش اختلاف عقیده دارد، دلیل منفی بودنش نیست. این از اختلاف بین دو نسل میآید. نسل حسن ایرانی (همرزم میرزا) با نسل دو تا بچههایش فرق دارد. حتی بیژن هم با پدرش فرق دارد.
به هر حال او به برادرش توصیه میکند به میدان جنگ با دشمن نرود. دیگر خصوصیات او هم نشان میدهند که نادر رزمنده بودن برادرش را زیر سوال میبرد. پس...
او دلش برای برادرش میسوزد. دلش نمیخواهد برای او خطری ایجاد شود. به پدرش اصرار میکند که این بچه را به اجباری (خدمت سربازی) نفرست. چون عاشق خانوادهاش است. اما باز هم تکرار میکنم ما نمیتوانیم نادر را در دسته کاراکترهای منفی قرار دهیم. به لحاظ عرف اجتماعی و دید عمومی باید بگوییم مگر خون اسد از بقیه سربازها رنگینتر است؟ اما به هر حال این آدم دلش برای برادر کوچکش میسوزد. عاشقانه برادرش را دوست دارد و سرانجام حرفش درست در میآید. چون اسد به اجباری میرود و کشته میشود.
در مجموع میتوان گفت اسد به نسبت برادرش شخصیت وطندوستتری است.
ممکن است. اما نادر به ضرر مملکتش قدم بر نمیدارد. اگر مثل آنها وطنپرست نیست اما وطنفروش هم نیست، دارد تجارتش را میکند. شما نمیتوانید بگویید وطنفروش است. در آن مقطع از نظر نادر آنقدر سردمداران مملکت وطنفروش هستند که نیازی نیست نادر این کار را بکند. نادر دارد از این فرصت به نفع خودش استفاده میکند. او میداند همه اینها بازی است و وطنش تکه تکه دارد فروخته میشود. میداند دارند به وطنش تجاوز میکنند. او از بیلیاقتی مسوولان وقت آن زمان کمال استفاده را میبرد.
شما در فیلمها و سریالهایتان بیشتر نقشهایی داشتهاید که لایههای سفید آن پر رنگتر بوده است. خودتان هنگام انتخاب نقش در پی این هستید که بیشتر به نقشهای غیرمنفی جواب مثبت بدهید؟
صددرصد. با تعریفی که من از کاراکتر منفی دارم زیاد طرفش نمیروم. تنها کاراکتر منفیای که تا به حال بازی کردهام پیمان تب سرد بوده. بعد از آن دیگر بازی نکردم. نمونهاش هم سریال پریدخت بود. پیشنهاد اولیه سامان مقدم به من نقش نادر بود که آن را علی مصفا بازی کرد. اما من خودم گفتم میخواهم نصرت را بازی کنم. او تعجب کرد و گفت معمولا همه دنبال نقشهای بلندترند. نادر نقش اصلی است و نصرت حجمش کمتر است. گفتم دوست ندارم کاراکتری بازی کنم که مردم با آن سمپاتی داشته باشند. فکر نکنم حالا حالاها بخواهم نقش منفی بازی کنم. ترجیح میدهم فعلا نقشهای منفی بازی نکنم. با وجود این که ایفای این نقشها سختتر است. چون قطعا از کاراکتر اصلی خود بازیگر و عقایدش دورتر است. من به مردم نیاز دارم. دوست دارم چندین و چند نقش مثبت در کارنامهام داشته باشم. نقشهای منفی جذاب را دوست دارم بازی کنم. این نقشها خیلی کم نوشته میشوند. خود کاراکترهای منفی را میتوانیم به 2دسته کاراکترهای منفی چرک و منفی جذاب دستهبندی کنیم. شخصیتی که بذرافشان در سریال افخمی نوشته بود را خیلی دوست داشتم. مردم ما احساسی هستند و بشدت با داستان فیلم و کار بازیگر ارتباط برقرار میکنند. من به انرژی مثبت مردم نیاز دارم.
احسان رحیمزاده
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر همایون میگویدحقیقت امام فراتر از چیزی است که در انتظارش هستیم
رئیس صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد