نخبگان در خط مقدم جنگ ترکیبی
‌ «جام‌جم» در گفت‌وگو با عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بررسی کرد

نخبگان در خط مقدم جنگ ترکیبی

ایستاده علیه جنگ روانی دشمن
در گفتگو با یک جامعه‌شناس به ‌نقش تشکل‌های مردم‌نهاد درحفظ جامعه پرداخته‌ایم

ایستاده علیه جنگ روانی دشمن

جنگ  تحمیلی۱۲ روزه به‌خوبی توانست ظرفیت‌ها و توانمندی‌های تشکل‌های مردم‌نهاد را نشان بدهد. اگرچه این سازمان‌ها از دیرباز تاکنون و به‌ویژه در زمان‌های بحران شانه‌به‌شانه مردم حرکت کرده‌اند و به حمایت آنها پرداخته‌اند اما در‌خلال جنگ ۱۲ روزه، این تشکل‌ها بیش از هر زمان دیگری از پتانسیل‌ها و نیروهای انسانی و تخصص و دانشی که داشتند، استفاده کردند و به مردم خدمات مختلفی ارائه دادند. دکتر حامد حاجی‌حیدری، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در گفت و گو با جام‌جم به بررسی نقش این سازمان‌ها در دوره جنگ پرداخته است.
کد خبر: ۱۵۱۵۸۱۴
نویسنده لیلی کوشکچه - گروه جامعه
 
به‌نظرشما،سازمان‌های مردم‌نهاد دردوران جنگ۱۲روزه، چه نقشی ایفاکردندوچگونه توانستندبه یاری وکمک مردم بیایند؟ 
واقعیت این است اگر بخواهیم جایگاه سازمان‌های مردم‌نهاد را در آن دوره کوتاه واکاوی کنیم، باید ابتدا به تجربه‌‌ قرارگاه «ایران در مقیاس محله» اشاره کنیم. این طرح، به نحوی، تکرار تجربه‌‌ آرمانی ودوست‌داشتنی ستاد بسیج اقتصادی زمان جنگ هشت‌ساله بود که در محلات و توسط مساجد هدایت می‌شد و درمدیریت شرایط دشوارآن وقت،نقش تراز اول را داشت. از این قرار، ایده چندان نویی نبود، اما، مدت‌ها بود که از زمان شکست دوره‌‌ اول شورایاری‌های محلی، به احیای آن توصیه می‌کردیم. این قرارگاه قصدداشت بادعوت ازپایگاه‌های جهادی محلی و مساجد،[زمینه‌ای فراهم کند که]هرمحله خودش بتواند نیازهای مردم را شناسایی و مدیریت کند؛ یعنی، یک شبکه کاملا محلی که با واقعیت زندگی مردم، یا همان «زیست‌جهان/جهان‌زنده» آلفرد شوتس، در تماس مستقیم باشد. ازنظرشوتس، هر انسان با دانش ضمنی و تجربه‌‌ روزمره‌اش در زیست‌جهان خود زندگی می‌کند و قرارگاه می‌توانست همین دانش و تجربه را سنگ‌بنای برنامه‌ریزی و اقدام اجتماعی قرار دهد.
 
برتری این‌نهادها نسبت به نهادهای رسمی چیست؟ 
نهادهای رسمی بر «کمیت»ها متمرکزند. دانش این نهادهای مردمی، یک «هوشمندی موقعیتی» کمیت‌ناپذیر است؛ این دانش محصول سال‌ها «حیات هم‌آمیخته» و «تعامل روزمره» است و هیچ دستورالعمل از پیش نوشته‌شده‌ای نمی‌تواند جایگزین آن شود. خوشبختانه جنگ تمام شد ولی، متأسفانه فرصت نشد این شبکه به‌طورکامل سازمان‌دهی شودوبعد هم به فراموشی سپرده شد. نه فقط وزارت‌خانه‌هایی که در آن موقع درگیر قرارگاه بودند پیگیر نشدند، بلکه مثلا، شبکه‌ای که خود من در آن ثبت‌نام کردم، هم به حفظ سازمان‌دهی خود اهمیت نداد و کارعملا تعطیل شد. با این حال،حتی، درهمان مدت کوتاه، نشان داد وقتی مردم خودشان در مرکز تصمیم‌گیری‌های محلی قرارمی‌گیرند، واکنش‌ها سریع وعملیاتی است وظرفیت‌های محلی فعال می‌ شوند. این قرارگاه‌ها توانستند درجمع‌آوری کمک‌ها وهم‌چنین، حمایت ازهسته‌های بسیج که درآن زمان وظیفه‌ تأمین امنیت محلی را بر عهده داشتند، نقش خوبی ایفا کنند.یک نمونه‌  ثابت دیگرازنهادهای مؤثر مردم‌نهاد در این دست موارد، «بسیج» است؛ تجربه‌ بسیج که از کمیته‌های استقبال و سازمان‌های مرامی مبارز قبل از انقلاب الگوبرداری شده، نشان داد که وقتی یک سازمان مردم‌نهاد ریشه درزیست‌جهان وساختار اجتماعی محلی داشته باشد، می‌تواند به شکل بسیار انعطاف‌پذیر عمل کند. اشاره من به سازمان‌های مردم‌نهاد ریشه‌دار، سازمان‌هایی نیست که دریک مقطعی (دولت دوم اصلاحات) قارچ‌وار رشد کردند؛ اشاره من هم از آن روست که همان موقع هم تحلیلگران مهم ناظر براین سازمان‌ها، دلیل شکست آن‌ها را در این دیدند که اصولا اززیست‌بوم اجتماعی ماالگوبرداری نشده بودندودرنتیجه،بیشتر بودجه ویاری‌های دولتی رابلعیدند. واقعیت اجتماعی از دادوستدهای روزمره برساخته می‌شود وسازمان‌های بومی مانندبسیج، باهمین تعامل‌ها، کمک‌های مادی، حمایت‌های معنوی و امنیت محله‌ها را مدیریت می‌کنند و زمانی هم اصلی‌ترین مزیت ما را در جنگ هشت‌ساله ساخت و در این جنگ ۱۲‌روزه هم، درشرایطی که تهران خلوت وسوت وکورشده بود، این نیروهای بسیج بودند که درهرمحل،با مراعات مقتضیات آن، مراقب همه‌چیز بودند. نکته‌‌ مهم این است که این دست سازمان‌های برخاسته از زیست‌جهان مردم، صرفا منابع را مدیریت و منتقل و توزیع نمی‌کنند؛ آنها معنا و نظم اجتماعی را در زیست‌جهان مردم بازتولید وحس اعتماد و انسجام اجتماعی را تقویت می‌کنند. مردم با حضور بسیج، احساس کردند که زیست‌بوم ایرانی، در زیر بار تهاجم دشمن، زنده و سرزنده است.

علاوه بر بسیج که به آن اشاره کردید، مساجد و هیئات مذهبی در این ایام پرتنش، چگونه توانستند به کمک مردم به ویژه اقشار آسیب‌پذیر بیایند؟ 
مساجد و هیأت‌ها و جلسات محلی (به‌ویژه جلسات خانم‌ها) هم در این دوره، از همه جهت نقش پشتیبان داشتند و دارند. مساجد در انقلاب اسلامی، واقعا «سنگر» هستند؛ نه فقط محل عبادت، بلکه مراکز بازتولید همکاری اجتماعی بوده‌اند. مردم وقتی به مسجد می‌روند، به هم کمک کرده و هم از جامعه و اجتماع پیدا می‌کنند. در شرایط فعلی، در بسیاری از نقاط شهری و روستایی کشور، مساجد و هیأت‌ها و حسینیه‌ها، بی‌اغراق، گرم‌ترین موقعیت‌های اجتماعی محلی محسوب می‌شوند. از منظر شوتس، این مراکز، فضایی برای بازتولید تجربه‌های زیست‌جهان محلی، در منفذهای ساختارهای رسمی هستند که قدری خشک و انعطاف‌ناپذیر شده‌اند. این نکته نشان می‌دهد که سازمان‌های مردم‌نهاد و نهادهای بومی، توان پر‌کردن خلأهای نهادهای رسمی را دارند و می‌توانند به سرعت به نیازهای واقعی مردم واکنش نشان دهند، بدون آن‌که مجبور باشند مسیرهای بروکراتیک یا الگوهای وارداتی را دنبال کنند.
 
به نظر شما، این سازمان‌ها در این ایام، بیشتر در چه عرصه‌هایی پررنگ‌تر نقش بازی کردند؟
مهم‌ترین اتفاق در گستره‌‌ امنیت و حمایت‌های اجتماعی افتاد. پایگاه‌های مردمی با شناخت محلات و شبکه‌های محلی، نقش یک سیستم پشتیبانی اجتماعی را ایفا کردند، طوری که جایگاه آنها در دفاع مدنی از نقش سازمان‌های رسمی سبقت گرفته بود. تضمین امنیت محله‌ها، به ویژه در تهران که با خلوتی مواجه بود، رویارویی با شبکه‌های نفوذ، حضور در محل‌های اصابت و ایجاد فضا برای کمک‌رسانی نهادهای تخصصی‌تر و مراقبت از خانواده‌ها و افراد آسیب‌پذیر... همه نمونه‌هایی از این نقش بودند. اینها مواردی بودند که در بحران فراگیر قبلی، یعنی، شیوع کوید‌۱۹، هم بسیار آزموده شده بود. بسیج، مساجد و دیگر نهادهای محلی ریشه‌دار، با شبکه‌هایی که پیش‌تر مهیا کرده بودند، توانستند سریع و متناسب، در نقاط نیاز واقعی مستقر شوند. نکته‌‌ مهم این است که این فعالیت صرفا انتقال منابع نبود، بلکه بازتاب مستقیم نیازهای زیست‌جهانی مردم بود. یعنی، وقتی یک موقعیت، نیاز فوری ایجاب می‌کرد، این سازمان‌ها می‌توانستند بدون اتلاف وقت و بدون انتظار برای دستور از بالا، پاسخ دهند و به این ترتیب، شهر را زنده نگه دارند. اما، فراتر از این جایگاه عملیاتی، نقش معناسازی و مقابله با جنگ روانی آن‌ها کاملا حیاتی بود. در جریان بحران، دشمن سعی می‌کند روایت «هرج و مرج»، «ناتوانی» و «فروپاشی اجتماعی» را القا کند. در این‌جا، نهادهای مردمی نه تنها یک رسانه‌ اطلاع‌رسانی محلی بودند، بلکه با کنش عینی خود، یک روایت قوی متقابل خلق کردند. وقتی مردم می‌دیدند که مسجد محله‌شان کانون گرم گردهم‌آیی و کمک‌رسانی است، جوانان بسیجی با آرامش و اطمینان امنیت را برقرار کرده‌اند، و همسایه‌ها احوال هم را جویا می‌شوند، این صحنه‌ها خود یک پیام رسا بود: روایت «غلبه اراده‌ جمعی». این عملکرد، «واقعیتی اجتماعی» می‌ساخت که در مقابل «واقعیت مجازی» دشمن می‌ایستاد و افق‌های امید را در ذهن مردم زنده نگه می‌داشت.
 
به نظر شما این تشکل ها در حوزه اطلاع رسانی تا چه میزان دقیق و موثر نقش ایفا کردند؟
سال‌هاست سازمان‌های رسمی اذعان دارند که در جنگ‌شناختی به سر می‌برند، ولی، برای این جنگ، قرارگاه و اتاق فرمان و ساز و برگ و تسلیحات لازم را تدارک نمی‌بینند، تا در مواقعی مانند جنگ ۱۲‌روزه، دشمن واقعا روی این جاماندگی‌ شناختی حساب باز کند، اما، نکته این است که شبکه‌های مساجد، بسیج، هیأت‌ها و امدادو... 
و خلاصه، شبکه‌‌ پایگاه‌های مردمی آتش‌به‌اختیار، بخشی از این جاماندگی را جبران کردند. این سازمان‌ها، با زبان و فرهنگ محلی، اطلاعاتی در زمینه‌‌ وضع کلی کشور و موقعیت‌های محلی تولید و توزیع می‌کردند. تجربه‌های روزمره با اطلاعات تازه و غیرحرفه‌ای ترکیب می‌شد و به شکل عملی در زندگی روزمره نقش بازی می‌کرد، هر چند که از همه جهت درست نبود. این، موضوعی است که باید سازمان‌های رسمی واقعا برای آن فکری بکنند و وظایف تخصصی خود را صرف‌نظر از این آتش‌به‌اختیاری‌ها انجام دهند. 
 
با این اوصاف، به‌نظر شما حضور این سازمان‌ها در زمان بحران‌هایی مثل جنگ، به چه اندازه مهم و تأثیرگذار است و می‌تواند از تنش‌های اجتماعی و فرهنگی جلوگیری کند؟  
هر‌چه سازمان‌های رسمی کار خود را خوب و درست انجام دهند_ که اغلب چنین نیست_ سازمان‌های مردم‌نهاد و پایگاه‌های محلی این مزیت را دارند که انعطاف‌پذیری و قابلیت شکل‌پذیری بومی بالایی برخوردارند. برخلاف نهادهای رسمی که اغلب به دستورالعمل‌ها و ساختارهای از پیش تعیین‌شده محدود می‌شوند، سازمان‌های مردم‌نهاد می‌توانند خود را سریع با تغییر شرایط تطبیق دهند و خلأهای ناشی از ضعف‌های ساختاری را پر کنند. تجربه جنگ ایران و عراق، جنگ ۱۲روزه و حتی بحران کووید-۱۹ نشان داد که این انعطاف و حساسیت به زیست‌جهان مردم، کلید موفقیت و اثرگذاری آنهاست اما اهمیت آنها به حل مشکل فوری ختم نمی‌شود. نقش تاب‌آوری روانی و معنا‌بخشی آنها شاید حتی مهم‌تر باشد. در بحران، همه ریتم‌های عادی زندگی_ از رفت و آمد روزانه تا خرید از مغازه‌‌ سر کوچه_ دچار اختلال می‌شود و این به‌خودی خود اضطراب‌آور است. در این شرایط، نهادهای مردمی با اقدامات خود، «ریتم‌های عادی‌ساز» ایجاد می‌کنند که افراد می‌توانند زندگی شخصی خود را با آنها تعیین نسبت کنند. صدای اذان از مسجد که قطع نمی‌شود، برگزاری مراسم هیأت حتی در ساده‌ترین شکل ممکن، دیدارهای روزانه اعضای پایگاه برای هماهنگی کارها و پست‌ها و حتی حضور ثابت و آرامش‌بخش یک گروه بسیجی در سر کوچه، پیام گرمی دارد: «قانونمندی و نظم از بین نرفته. فقط شکل آن تغییر کرده». این اقدامات، جهان زندگی_ که دشمن می‌خواهد به آن به‌لحاظ ‌شناختی آسیب بزند_ را تثبیت می‌کند و حتی می‌تواند تجربیات جدیدی در متن آن ایجاد کند که افراد تا پایان عمر، مزه و حس و حال خاص «سال جنگ» را به یاد داشته باشند و از آن به‌عنوان یک تجربه گرم یاد کنند. 
 
این سازمان‌ها چگونه می‌توانند به افزایش اعتماد اجتماعی کمک کنند؟ 
این سازمان‌ها جایگاه معنایی و شناختی بسیار مهمی هم دارند وقتی مردم می‌بینند که سازمان‌ها و پایگاه‌های مردمی در کنار آنها حضور دارند، فعال هستند و سریع و مؤثر عمل می‌کنند. سازمان‌های رسمی ممکن است در چنین شرایطی مختل شوند یا کار خود را به‌درستی انجام ندهند، حتی کسب و کارها تعلیق شوند. به قول یکی از دوستان، دل‌مان برای صدای وانت میوه‌فروش یا ضایعاتی هم تنگ شود ولی این پایگاه‌های محلی زنده هستند و شهر را زنده نگه‌می‌دارند. واقعیت اجتماعی از دادوستدهای روزمره ساخته می‌شود و این تعامل‌ها نه‌تنهامادی بلکه معناوروان راهم شامل می‌شوند.یعنی حضور سازمان‌های مردم‌نهاد در بحران، تنها حل مشکل فوری نیست بلکه تثبیت حس همبستگی، اعتماد متقابل و انسجام اجتماعی هم هست. آنها نه‌تنها نان می‌رسانند بلکه ‌امید‌ و ‌احساس تعلق‌ را نیز توزیع می‌کنند. 
 
چگونه می‌توان این سازمان‌ها را تقویت کرد؟
برای پاسخ به این سؤال باید ابتدا تأکید کنیم که تقویت سازمان‌های مردم‌نهاد به‌معنای ایجاد شرایطی است که آنها بتوانند بیشترین ارتباط و دادوستد را با زیست‌جهان مردم داشته باشند. نه آن‌که شبیه سازمان‌های رسمی شوند و دفتر و دستک و بودجه و سایر حشو و زوائدی را که سازمان‌های رسمی به آن گرفتارند پیدا کنند. باید کمک شود این پایگاه‌ها، توان انعطاف و پاسخ سریع‌شان را از دست ندهند.  یکی از مهم‌ترین راهکارها، تسهیل دسترسی‌هاست. سازمان‌های مردم‌نهاد باید بتوانند به منابع، اطلاعات و شبکه‌های محلی دسترسی سریع و آسان داشته باشند. کوتاه کردن مسیرهای بروکراتیک ورفع موانع قانونی باعث می‌شود این سازمان‌ها بتوانند به سرعت عمل کنند وبه نیازهای فوری مردم پاسخ دهند.نکته‌ دوم، ایجاد شبکه‌های همکاری مناسب با نهادهای دولتی و غیردولتی است. وقتی این سازمان‌ها بتوانند با وزارتخانه‌ها، نهادهای رفاهی، کسب و کارها و دیگر سازمان‌های مرتبط، ارتباط هموار و صیقلی برقرار کنند نه‌تنها منابع بیشتری در اختیارشان قرار می‌گیرد‌ بلکه می‌توانند تجربه و دانش بومی خود را نیز به ساختارهای رسمی منتقل کنند بدون آن‌که استقلال و انعطاف خود را از دست بدهند. سومین راهکار، حمایت مالی و تجهیزاتی است. حتی با انگیزه‌ بالای مردمی، تنگنای منابع می‌تواند توان عملیاتی این سازمان‌ها را کاهش دهد. پشتیبانی مالی، تجهیزات و لجستیک به آنها امکان می‌دهد در بحران‌ها و فعالیت‌های مستمر، پایدار و مؤثر باقی بمانند. نهایتا آموزش و توانمندسازی منابع انسانی هم اهمیت ویژه دارد. وقتی اعضای سازمان با روش‌های مدیریت بحران، شبکه‌سازی اجتماعی و ارتباطات مؤثر آشنا باشند، می‌توانند دانش ضمنی زیست‌جهان مردم را به اقدام عملی مؤثر تبدیل کنند. این نکته‌ آخر در کنار نکته‌‌ دوم، یعنی راهکارهای بهبود روندهای نرم‌افزاری عملکرد سازمان‌ها و پایگاه‌های مردمی، مهم‌ترین حیطه‌هایی هستند که می‌توان این سازمان‌ها را با آنها توانمندتر کرد. مهم است بدانیم این بهبودها چیزی نیستند که خودبه‌خود رخ دهند بلکه نیازمند سازماندهی، یادگیری و تمرین است. 
 
آیا نمونه موفقی هم می‌توانید نام ببرید؟ 
حال اگر بخواهیم به یک الگوی بومی اشاره کنیم، تجربه‌‌ طولانی سازمان بسیج نمونه‌ای آموزنده است. بسیج در طول دهه‌ها نشان داده یک سازمان مردمی چگونه می‌تواند هم در شرایط عادی و هم در شرایط فوق‌العاده، تاب‌آوری و اثربخشی داشته باشد. رمز موفقیت آن، ساختاری حداقلی اما هماهنگ است. تجربه سالیان این ساختار شامل چند رکن کلیدی است که هر کدام به عملکرد پایگاه ضریب می‌دهد که در ادامه به آن اشاره می‌کنم. برای مثال، راهبری همان ستون هویتی و معنابخش است. حضور روحانیت دراین سازمان‌ها‌نه‌فقط به معنای یک مرجع دینی بلکه به‌مثابه عامل مشروعیت‌بخش وحافظ پیوند ارزش‌های اجتماعی و دینی با کنش‌های روزمره عمل می‌کند. بدون این عنصر،سازمان مردمی درمعرض از دست دادن پیوند ارزشی و معنوی با مردم قرار می‌گیرد. سازمان مردمی از افراد داوطلب ساخته می‌شود و اگر این افراد درست هدایت و ساماندهی نشوند، انرژی‌ها به هدر می‌روند. در این میان، نقش مسئول منابع انسانی اهمیت می‌یابد و اوباید بتواند استعدادها را شناسایی، آموزش‌ها را پیگیری و از فرسایش انگیزه‌ها جلوگیری کند. این بخش در‌واقع‌ ضامن بازتولید سرمایه‌‌ انسانی است. هر‌چند این سازمان‌ها وابسته به مشارکت داوطلبانه‌اند اما هیچ فعالیتی بدون پشتوانه مالی(حداقلی)پایدار نیست.مدیریت درست منابع مالی، شفافیت در هزینه‌ها و تأمین منابع پایدار، جایگاهی حیاتی در دوام سازمان دارد و نشان‌دهنده نقش مهم مسئول بودجه است.  

رگ حیات سازمان‌ها
دکتر حامد حاجی‌حیدری، جامعه‌شناس واستاد دانشگاه درباره سرعت عملکردسازمان‌های مردم‌نهاد می‌گوید: ‌‌سرعت و آمادگی لجستیکی حیاتی است. از توزیع اقلام تا سازماندهی حمل و نقل، این بخش همان رگ حیات سازمان است. نبود آن یعنی با فلج شدن کنش جمعی که همه اینها نشان‌دهنده لزوم داشتن مسئول تدارکات است. مسئول عقیدتی و تبلیغات نیز تضمین می‌کند که کنش‌های سازمانی صرفا عملیاتی نباشد بلکه با انتقال معناوروایت همراه شود.وی می‌افزاید: تبلیغات وکار فرهنگی سبب می‌شود کنش‌های سازمانی در افکار عمومی عمق پیدا کند، سرمایه‌‌ اجتماعی بازتولید شود و زمینه برای گسترش سازمان و عضوگیری و جذب حداکثری فراهم شود.مسئول امورآموزش وظیفه تجربه‌های موفق،برگزاری کارگاه‌هاو ارتقای مهارت‌های اعضاست چرا‌که بدون آموزش مداوم، سازمان به سرعت فرسوده می‌شود. هرنهاد مردمی اگرچه مردمی است اما در فضای اجتماعی متکثر با چالش‌های امنیتی، نفوذ یا حتی سوء استفاده مواجه می‌شود. مسئول امور امنیتی وظیفه پایش و صیانت از سازمان را دارد تا هم سلامت درونی حفظ شود و هم اعتماد مردم به خطر نیفتد. درعصر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، هر سازمانی که این بعد را نادیده بگیرد، بخش بزرگی از میدان عمل را ازدست خواهد داد.مسئول امور شبکه‌ای و شناختی شامل مدیریت ارتباطات دیجیتال،پایش افکارعمومی و ترجمه‌‌ پیام سازمان‌به زبان‌نسل‌های جدید است.این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: به‌طور کلی اگر این ارکان درساختاری هماهنگ، چابک و حداقلی عمل کنند، سازمان مردم‌نهاد هم استقلال خود را نسبت به نهادها و سازمان‌های کلان حفظ می‌کند و هم توان خود را برای کنش مؤثر در زیست‌جهان مردم چند‌برابر می‌سازد. به‌عبارت دیگر، سازمان‌های مردم‌نهاد، وقتی با احترام به جهان زنده و تعامل‌های روزمره‌‌ مردم عمل می‌کنند، تنها حل‌کننده‌ مشکل فوری نیستند‌ بلکه اعتماد، انسجام و معنا دراجتماع را بازتولید ونقش حیاتی درتاب‌آوری اجتماعی ایفا می‌کنند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰