گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

قدرت واقعی کجاست؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله؛«دفاعی که همچنان مقدس است»،«آموزش و پرورش یک وزارتخانه نیست!»،«توان موشکی ایران و سپرهای بازدارنده»،«تاملی در داستان مظلومیت»،«قدرت واقعی کجاست؟»،«موشک سجیل؛ دکترین دفاعی مقتدرانه ایران» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۸۱۹۹۳

جام جم:دفاعی که همچنان مقدس است

«دفاعی که همچنان مقدس است»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می خوانید؛ هنوز انقلابمان بیست ماهه نشده بود، هنوز ارتش در دودلی بودن یا نبودن بود، هنوز سپاه پاسداران برای دفاع از انقلاب اسلامی مجهز و مستقر نشده بود، هنوز بسیج، بسیج نشده بود و هنوز غائله‌های رنگارنک در گوشه و کنار کشور بخصوص کردستان تمام نشده بود که غرش هواپیماهای دشمن بعثی در فضای کشورمان پیچید، انفجار گلوله‌های توپخانه سنگین او نقاط مختلف شهر‌های مرزی را ویران کرد و خانه‌ها، باغ‌ها، نخلستان‌ها و خیابان‌های شهر‌های جنوب و غرب کشور زیر زنجیر تانک‌های متجاوزان له شد.

ابتدا قرار بود سه روزه خورستان فتح و از پیکر وطنمان جدا شود و پس از آن شهر‌ها یکی پس از دیگری سقوط کند و بالاخره، تهران زیر چکمه‌های متجاوزان به اشغال درآید. دنیا، از قدرت‌های ابرش تا کشور‌های عربش تا کشور‌های آفریقایی همه یکدست و متحد به نظاره نه که به حمایت از متجاوزان ایستاده بودند. یکی با دادن تانک‌های پیشرفته، دیگری با در اختیار گذاشتن هواپیما‌های جنگی مدرن، آن یکی با سلاح شیمیایی، یکی دیگر با حمایت سیاسی و اطلاعاتی، برخی با گسیل سرباز و بعضی هم با تامین هزینه، این تجاوز آشکار را پشتیبانی می‌کردند.

و این سوی میدان مردمی که در تحریم بودند و از داشتن سیم خاردار هم محروم! صدام که امروز پوسیده‌ای زیر خاک است و گورش هم مجهول تا استخوان‌هایش را بیرون نکشانند و نسوزانند و خاکسترش را به باد ندهند، آن روز رجز می‌خواند و خود را سردار قادسیه می‌نامید. او به پشتوانه حمایت‌های شرق و غرب و عرب و غیرعرب، طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم پس از جنگ ویتنام را آغاز کرد و در مقابل، دم مسیحایی ولی خدا خمینی کبیر(ره) به کالبد مردم و بویژه جوانان دمیده شد و دفاعی مقتدرانه اما مظلومانه، شکل گرفت.

زنان و مردان، سالخوردگان، نوجوانان و جوانان از اقوام مختلف، از ترک و لر و بلوچ گرفته تا فارس و عرب و از مسلمان شیعه و سنی گرفته تا مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان دست در دست و پشت به پشت برای باشکوه‌ترین و حماسی‌ترین دفاع قرن بیستم قیام کردند؛ دفاعی که آن روز و امروز آن را «مقدس» می‌نامیم. دفاع از وطن که دوستی‌اش از نشانه‌های ایمان است، دفاع از شرافت و ایمان مردمی که تصمیم گرفته بودند مستقل و آزاد باشند، دفاع از انقلابی که به نام خدا و برای خدا شکل گرفته و پیروز شد و در دهه‌‌های پایانی قرن بیستم انحصار دو ابرقدرت معارض با دین را شکست و دفاع از نظامی که امام راحل، دفاع از آن را از اوجب واجبات دانسته بود.

8 سال گذشت و جنگی که رسما در 31 شهریور سال 59 آغاز شد، مرداد سال 67 پایان یافت. درست است که جنگ نظامی تمام شده است؛ درست است که دیگر از غرش هواپیماها، شلیک‌ توپ‌ها و موشک‌ها و از صدای زنجیر چرخ تانک‌ها خبری نیست؛ درست است که هر روز پیکر مطهر شهیدان را برسر دست تشییع نمی‌کنیم؛ درست است که هر روز جانبازی را با بدنی مجروح و پاره‌پاره بر تخت بیمارستان نظاره‌گر نیستیم و درست است که..... اما نگاهی توام با بصیرت به آنچه پس از آن 8 سال گذشت، واقعیتی را آشکارا پیش چشمانمان نمایان می‌کند.

«جنگ» هست اما چون از «سخت» ش طرفی نبستند «نرم» ش را آغاز کردند. توپخانه‌ها و یگان‌های موشکی به شبکه‌های ماهواره‌ای و سایت‌های اینترنتی متنوع تغییر شکل داد. موشک‌ها، گلوله توپ‌ها و سلاح‌های شیمیایی جای خود را به پیام‌های مسموم داد و فیلم‌ها، مستندها و گزارش‌ها جای زنجیر تانک‌ها را پر کرد. آن‌روز پیکر و جانمان را نشانه می‌گرفتند و پاره پاره می‌کردند و امروز ایمان و امیدمان را. آن روز دشمن خاکریزهایش را در کنار مرزهای جنوب و غرب زده بود و جبهه او واضح و روشن زیر دید بود و امروز به درون خانه‌هامان نفوذ کرده است و او را نمی‌بینیم. آن روز می‌جنگیدیم تا او را از خاکمان بیرون برانیم و امروز بعضا در را هم رویش می‌گشاییم چون از سختی ظاهرش خبری نیست و نرم شده است و رنگی و مخملی! پس «جنگ» همچنان هست و نه اتفاقا که از روی تدبیر، بسیار دشوارتر و پیچیده‌تر هم شده است و چون «جنگ» هست، «دفاع» هم هست و چون در این جنگ نیز هدف دشمن وطنمان، ایمان و امید مردممان، انقلابمان و نظاممان است، دفاع ما همچنان مقدس است.

رسالت:آموزش و پرورش یک وزارتخانه نیست!

«آموزش و پرورش یک وزارتخانه نیست!»عنوان سرماله‌ی روزنامه ی رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن می خوانید؛مهرماه فصل بازگشایی مدارس و حساس ترین زمان برای وزارت آموزش و پرورش است. چندان که با به پایان رسیدن نخستین روز سال تحصیلی، مدیران مدارس از باب مطایبه می گویند سال تحصیلی به پایان رسید زیرا می بایست تا قبل از آغاز مهر، تمامی برنامه ریزی ها و کلاس بندی دانش آموزان و تنظیم اوقات دبیران و آماده سازی فضای مدرسه و تدارک تجهیزات، به سامان رسیده باشد.

 مهرماه فصل بازگشایی مدارس و حساس  ترین زمان برای وزارت آموزش و پرورش است. چندان که با به پایان رسیدن نخستین روز سال تحصیلی، مدیران مدارس از باب مطایبه می  گویند سال تحصیلی به پایان رسید زیرا می  بایست تا قبل از آغاز مهر، تمامی برنامه  ریزی ها و کلاس  بندی  دانش  آموزان و تنظیم اوقات دبیران و آماده  سازی فضای مدرسه و تدارک تجهیزات، به سامان رسیده باشد.

اما مهر ماه امسال هم بار دیگر این وزارتخانه در شرایطی است که از داشتن پدری مهربان یا حتی مادری دلسوز! به عنوان وزیر محروم می  باشد و تحت سرپرستی اداره می  شود.

اینک زمان آن فرا رسیده است که با مروری بر روند سی  ساله وزارت آموزش و پرورش، مشکلات آن ریشه  یابی و راهکاری اساسی برای مرتفع ساختن آنها پیش  بینی شود.

1- طی سی سال گذشته ده وزیر و چند سرپرست، زمام امور دستگاه تعلیم و تربیت کشور را در دست گرفته  اند یعنی به طور متوسط هر سه سال، یک وزیر. این در حالی است که برخی نهادها و وزارتخانه های راهبردی دیگر، تغییرات مدیریتی بسیار کمتری را شاهد بوده  اند. برای ارزیابی پیامدهای این نوسانات مدیریتی در آموزش و پرورش، توجه به برخی نکات ضروری است؛

1-1- تعلیم و تربیت امری دیربازده است و برنامه های آن نیازمند به اجرا در آمدن طی یک دوره دوازده ساله می  باشد تا ثمربخشی آن مورد ارزیابی قرار گیرد.

1-2- با توجه به گستره وسیع مدیریت در این وزارتخانه، معمولا  با انتصاب هر وزیر، روسای31  سازمان استان و معاونین وزارتخانه و روسای سازمان های تابعه حوزه وزارتی، دستخوش جابه جایی می  شوند و به دنبال این تغییرات، مدیر کل ستادی و مدیران مناطق هفتصد گانه در سراسر کشور چندان  که عمر سیاسی مدیران رده بالاتر مجال دهد، عوض می   شوند و در مرحله بعد، مدیران یکصد و پنجاه هزار مدرسه تغییر می  کنند یا حد اقل احساس نا امنی شغلی می  کنند و منتظر می  مانند تا تکلیف  شان در شرایط جدید روشن شود.  به تعبیر علم فیزیک، فشار وارد بر یک نقطه، عینا  به تمام نقاط کشور منتقل می  شود!

بنا بر این روشن است که در چنین شرایط شناور و بی  ثبات مدیریتی، نمی  توان برنامه  ریزی راهبردی کرد، چه رسد به آنکه گامی در راه اجرای برنامه  ای راهبردی داشت.

2- نگاهی ژرف  اندیشانه به امور کشور طی سی سال گذشته بیانگر این واقعیت است که برای حل ریشه  ای تمامی مشکلات جامعه، اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... باید دست به دامان فرهنگ و فرهنگ سازی شد و از دوران کودکی، نسل آینده را تولید کننده و کارآفرین، پایبند به هنجارهای اجتماعی و باورمند به اصول اعتقادی و ارزش های انقلاب، تربیت کرد.

اهمیت سرمایه  گذاری در حوزه فرهنگ خصوصا  تربیت نسل آینده، آن گاه به عنوان ضروری  ترین اقدام خودنمایی می کند که ترفند بدخواهان ملت ایران و مکرورزان نظام سلطه جهانی، در به کارگیری جنگ نرم علیه استقلال کشورمان عمیقا  ادراک و جدی انگاشته شود.

در چنین شرایطی وزارت آموزش و پرورش باید در خط مقدم این نبرد نرم  برای مبارزه، قیام و از هویت و استقلال فرهنگی کشور دفاع کند و توطئه دشمنان را در ایجاد گسست فرهنگی میان نسل ها خنثی سازد و از پیدایش بحران امنیتی و پیامد آن، پیشگیری نماید.

اینک باید پرسید آن مدیریت شناور و این رسالت عظیم،  چگونه با یکدیگر قابل جمع است و وزرای متزلزل آموزش و پرورش که همگی با تهدیدهای عزل و استعفا و استیضاح و انبوهی از مشکلات و خواسته  های بحق جامعه عظیم فرهنگیان و انتظارات عموم خانواده  های کشور، مواجه هستند، چگونه می  توانند فارغ از این همه مسائل، در دوران کوتاه حد اکثر سه ساله! برنامه  ای راهبردی برای ایجاد تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش کشور، حتی طراحی کنند تا چه رسد به آنکه گامی در جهت اجرای آن بردارند؟! و آموزش و پرورشی که خود را نیافته است چگونه می  تواند در صحنه اجتماع، حضوری فعال پیدا کند و باری از دوش مشکلات کشور بردارد و در نبرد نرم فرهنگی، ایفای نقش نماید؟
کوتاه سخن آنکه گام نخست و اساسی، چاره  اندیشی برای ثبات مدیریت در وزارت آموزش و پرورش می  باشد و شاید بتوان گفت ریشه عدم ثبات مدیریت،  این است که آموزش و پرورش از مقوله « وزارت» نیست و در قالب دولت  ها
 نمی  گنجد و با تمامی وزاتخانه  ها تفاوتی ماهوی دارد؛ زیرا تمامی وزارتخانه  ها برای «انسان»، کالا یا خدمات تولید می  کنند اما آموزش و پرورش، «انسان» تولید می  کند.

علاوه بر آن، دولت  ها چهارساله  اند وحد اکثر برنامه  ریزی شان برای یک دوره چهار ساله است اما برنامه  های آموزش و پرورش، چنانکه اشاره شد دیربازده و فراتر از یک دولت می  باشد. نکته ظریف  تر آنکه چون دولت  ها و مجلس  ها متکی بر آرای مردم می  باشند، معمولا  آگاهانه یا ناخودآگاه به اقدامات محسوس و ملموس برای جامعه، نظیر احداث راه و کارخانه و سد و... گرایش بیشتری دارند، حال آنکه دستاوردهای آموزش و پرورش، نامحسوس و ناملموس است و به آسانی نمی  توان تغییر و تحولاتی را که در نسل آینده از نظر تربیتی و علمی و فرهنگی و اخلاقی، طی چهار سال پدید آمده است، به نمایش گذارد، لذا معمولا  مورد بی  مهری دولت  ها و مجلس  ها از نظر سرمایه  گذاری قرار می  گیرد، چنانکه به عنوان شاهد سخن در لایحه هدفمند کردن یارانه  ها، این تغافل تکرار شده است!

اگر این نتیجه   گیری منطقی باشد،  شایسته است فرهیختگان ارشد نظام اسلامی، چاره  ای اصولی برای برون  رفت از مشکلات بیندیشند و چه بسا ضرورت داشته باشد که با بازنگری در قانون اساسی، آموزش و پرورش همانند صدا و سیما، به نهادی زیر نظر مقام معظم رهبری ارتقای جایگاه بیابد یا هر تدبیر دیگری که دستگاه تعلیم وتربیت را از مقوله  ای دولتی به مقوله  ای ملی مبدل سازد تا آموزش و پرورش به عنوان نهادی با ثبات، بتواند در طول دیگر وزارتخانه  ها و نه هم عرض آنها، رسالت خویش را ایفا کند و از گزند رویکردهای اقتصادی و سیاسی دولت  ها مصون بماند.

ابتکار:توان موشکی ایران و سپرهای بازدارنده

«توان موشکی ایران و سپرهای بازدارنده»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم مینا علی اسلام است که در آن می‌خوانید؛پس از ماه ها مذاکره بین مقامات روسیه و ایالات متحده امریکا درباره استقرار یا عدم استقرار سپر موشکی امریکا در خاک لهستان، بالاخره امریکا تصمیم گرفت برای جلب رضایت روسیه در حمایت از تحریم ها علیه ایران، استقرار این سپر موشکی را منتفی اعلام کند اما در عین حال به دنبال جایگزینی برای دفاع از همسایگان ایران در برابر آنچه که قدرت موشکی و توان نظامی ایران می خواند می گردد.

روسیه نیز اعلام کرد که فعلا سپر موشکی اسکندر را به حالت تعلیق درمی آورد تا پاسخی به این اقدام امریکا داده باشد. اما آنچه که موجب شده تا این دو قدرت بزرگ نظامی جهان دست از چنگ و دندان نشان دادن به هم بردارند، بدون شک موضوع ایران و تفاهم بر سر مسائلی است که دربرگیرنده منافع ملی روسیه و تهدید منافع ملی ایران است.

در دوران ریاست جمهوری جرج بوش، توان موشکی ایران، امریکا را وادار کرد که برای دفاع در برابر تهدیدات نظامی ایران سپری موشکی را در خاک لهستان مستقر کند اما روسیه نیز که با این اقدام منافع خود را در خطر می دید تصمیم گرفت سپر موشکی اسکندر را در برابر سپر موشکی آمریکا مستقر کند. سیستم دفاع موشکی پیشنهاد شده از سوی بوش، رئیس جمهور سابق امریکا، بر اساس استقرار شبکه ای از موشک های آمریکایی در لهستان و همچنین ایجاد شبکه ای راداری در جمهوری چک بنا شده بود. اما آنچه که موجب شد که دو قدرت نظامی برتر جهان این چنین در برابر هم صف آرایی کنند توان موشکی ایران است. بنا بر اخبار منتشر شده در این زمینه، ایران در حال حاضر توانایی های موشکی و نظامی خود را گسترش داده است. ایران سال گذشته موشک سجیل را که دارای سوخت جامد است آزمایش کرد و همچنین در سال جاری یک ماهواره را با استفاده از موشک سفیر به مدار پایین سطح زمین فرستاد.

سفیر دارای استفاده های محدود نظامی است و نمی تواند به یک موشک بالستیک موثر نظامی تبدیل شود; اما موشک سجیل به نوعی توانایی دسترسی ایران به اهدافش را تغییر داده است، اگرچه سجیل برای تبدیل شدن به وضعیت کاربردی سالها زمان نیاز دارد. با وجود این و بر خلاف ادعای رسانه های غربی، هنوز نشانه ای از اینکه ایران از موشک هایش برای هدف قرار دادن اهدافی در اروپای غربی استفاده کند وجود ندارد. هر چند که ایران بالقوه این توان را دارد که از موشک هایی بالستیک (موشک قدر 110) با برد متوسط 2500 تا 3000 کیلومتری استفاده کند که دورترین نقاط اروپا و بیش از 70 درصد آسیا را در تیررس دارد. در عین حال ایران تلاشی برای تغییر در موتور موشک شهاب 3 با برد 2000 کیلومتری انجام نداده است.

بر اساس نتایج تحقیقی که برای انستیتوی مطالعات استراتژیک از سوی کارشناسان امریکایی انجام شده است، مشخص شد که ایران ظرفیت گسترش توانایی موشکهای خود برای رسیدن به اروپای غربی را دارد. در عین حال رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحده امریکا آبان ماه سال گذشته در کنفرانسی مطبوعاتی در پنتاگون به طور ضمنی اعلام کرد که می داند ایرانی ها تا چه مدت دیگر به موشک بالستیکی دست خواهند یافت که توان هدف گیری اروپای مرکزی و غربی را داشته باشد. وی گفت: «ما اطلاع داریم که ایرانی ها موشک هایی با برد 1/3 هزار کیلومتری در اختیار دارند.

می دانیم که آنها از کره شمالی موشک هایی با برد 2/5 هزار کیلومتری خریداری نموده اند. مساله اینجاست که تا چند وقت دیگر موشک هایی در اختیار خواهند گرفت که ممکن است علیه متفقین ما مورد استفاده قرار گیرد.» با استناد به تولیدات موشکی ایران، می توان نتیجه گرفت که ایران برای دستیابی به موشک هایی با برد بالای 3000 کیلومتر قدم های بلندی را برداشته و توانایی رسیدن به برد 6000 کیلومتری را دارد. با توجه به ساخت و استفاده از موشک چندکلاهکه (MIRV) نظیر فجر-3 استفاده از این نوع کلاهک در دیگر موشک های ایرانی دور از ذهن نیست.

علاوه بر این توافق ایران و روسیه برای خرید موشک های دفاعی S -300 از روسیه بر افزایش توان موشکی ایران تاثیرگذار خواهد بود هرچند که روسیه هنوز این موشک ها را به ایران تحویل نداده است. به نظر برخی تحلیل گران نظامی دستیابی ایران به این نوع موشک می تواند معادلات راهبردی و نظامی منطقه را تغییر دهد. بر اساس برخی گزارش ها ایران خود را به سامانه های موشکی "تور.ام1" مجهز کرده است که این موشک ها توانایی هدف قرار دادن و نابود کردن جنگنده های "اف16" امریکایی را دارند.

این سامانه موشکی در حال حاضر در نزدیکی تاسیسات هسته ای ایران و برخی از مراکز نظامی مستقر شده و این در حالی است که ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز موشک سیار و ساخت داخل "میثاق2 " را در اختیار دارد. همچنین ایران به ساخت نسل پنجم موشک های "صاعقه" اقدام کرده است که می تواند در مقابل جنگنده های "اف18" امریکا بایستد؛ همچنین ایران سعی کرده است تا موشک های "اس300 " روسی را خریداری کند که این موشک ها مانعی برای حملات احتمالی به ایران به شمار می رود و به همین علت است که رژیم صهیونیستی در تماس با مسکو سعی می کند تا مانع عقد این توافق نظامی شود که البته تلاش ها تا کنون نتیجه ای در بر نداشته است. کارشناسان نظامی معتقدند ساخت سوخت جامد موشک سجیل، جهش بالایی در سامانه های موشک های بالستیک ایران ایجاد کرد و به این کشور این توانایی را داد که موشک های قاره پیما با برد بیش از پنج  هزار کیلومتر را بسازد. البته رسیدن به چنین وضعیتی نیاز به آزمایش های مختلف و زمان چند ساله دارد.

علاوه بر ماهیت و کیفیت برنامه های موشکی ایران، تعداد و حجم بالای منظومه موشکی ایران موجب نگرانی غرب از توان نظامی ایران شده و این در حالی است که بر اساس اعلام منابع جاسوسی امریکا، ایران قادر است سالیانه 50 هزار فروند موشک بسازد.

بر همین اساس امریکا نسبت به طراحی سپر موشکی اقدام کرد که هدف اصلی آن حفاظت از خاک امریکا و اروپای غربی از موشک های قاره پیما و برد متوسط ایران بود. البته به زعم امریکا این سیستم دفاعی قادر به حفاظت جنوب شرق اروپا، ترکیه و اسراییل نبود و این دو نقیصه به نظر می رسد که باعث شده است تا دولت اوباما استراتژی سیستم دفاع موشکی را تغییر دهد.

سیستم دفاعی پیشنهاد شده جدید بر اساس سیسستم دفاعی منطقه ای است. دفاع موشکی منطقه ای پیشنهاد شده متحرک است و نیاز به پایگاههای زمینی در اروپای شرقی ندارد، موضوعی که در رابطه بین آمریکا و روسیه حساس است. حال باید دید با سیاست جدید امریکا و روسیه در خصوص استقرار سپر موشکی، ایران چه سیاستی در قبال این توافق اتخاذ خواهد کرد.  

کیهان:تاملی در داستان مظلومیت

«تاملی در داستان مظلومیت» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛در روزها و هفته های بعد از انتخابات ندای مظلومیت فراوان بلند شده است. افراد زیادی از مردم عادی و سیاسیون ادعا کرده اند در این میانه حقی از آنها ضایع شده یا ظلمی بر آنها رفته است. این ادعاها که خصوصاً در میان مردم عادی بعضی از آنها به حق هم بود، از جانب نظام بر زمین نماند. ظلم اگر کوچک باشد بیم آن هست که نادیده گرفته شود و اثر این نادیده گرفتن را هم بر جریان کلی امور، کم محاسبه کنند. همینطور، مظلوم اگر دون پایه و بی کس و کار باشد این احتمال قوت می یابد که صدای او به جایی نرسد و حقوقش پایمال شود. در این مواقع، بر نظام اسلامی فرض است که حامی قدرتمند مظلوم ترین و ضعیف ترین طبقات جامعه باشد و کنار آنها بایستد تا قدرتمندان و توانگران خود را مصون از تعرض و بازخواست تلقی نکنند و ظلم آسان نشود.

اینها همه صحیح است. «صحیح» شاید کلمه مناسبی نباشد. اینها «جزو مبادی و مبانی» ماست. معلوم است که حق بر زمین مانده مظلومان دامان هیچ دولت و حکومتی را رها نخواهد کرد و استیفای آن بر هر کسی که دارای مسئولیت و اختیار است، فرض واجب است. کارنامه نظام جمهوری اسلامی در همین چند ماه بعد از انتخابات اگر به انصاف نگریسته شود، به خوبی گویای آن است که این نظام آماده است بر خود سخت بگیرد تا مردم آسوده باشند و از آبروی خویش هزینه کند تا آبروی دیگرانی که شاید چندان حرمت و احترامی هم برای نظام قائل نیستند، صدمه نبیند و آسودگی شان به هم نخورد.

بزرگترین تهمتی که اساساً می توان به یک نظام سیاسی دموکراتیک زد، یعنی دستکاری در آراء مردم و بیرون آوردن نام کسی از صندوق که در واقع اکثریت مردم به او رای نداده اند پس از انتخابات به نظام جمهوری اسلامی وارد آمد و با بسامدی باورنکردنی از جانب همه افراد و رسانه هایی که دیگر مرزی میان خود نمی دیدند- از واشنگتن و تل آویو تا تهران- تکرار شد. در مقابل، نظام چه کرد؟ در حالی که می توانست از همان ابتدا بر مدعیان سخت بگیرد و آنها را میان دو راه دلیل آوردن و مجازات شدن مخیر کند، اعتراض آنها را به رسمیت شناخت، تمام راه های قانونی را به روی آنها گشود و از آنها خواست در عین حال که به رسانه ها دسترسی دارند و درباره مستندات تخلفات ادعایی خود به هوادارانشان اطلاع رسانی می کنند، اسناد خود را هم به نهادهای قانونی ارائه و در مسیر کشف حقیقت مشارکت کنند. اکنون دیگر همگان می دانند چه اتفاقی افتاد. به رغم ادعاهای دور و دراز سندی در دست نبود.

با این بهانه که نهادهای نظارتی بی طرف نیستند از مراجعه به آنها خودداری کردند اما افکار عمومی هرچه صبر کرد تا لااقل اسناد تقلب ادعایی در رسانه ها و سایت های منتسب به آقایان منتشر شود، هیچ نتیجه ای نگرفت و اکنون روشن شده هرگز نخواهد گرفت. با این وجود نظام جمهوری اسلامی تصمیم گرفت 10 درصد صندوق ها را جلوی دوربین رسانه ها بازشماری کند و مدعیان چون می دانستند که نتیجه چیست برای گریز از حضور در آن، شرط های عجیب و غریب گذاشتند از جمله اینکه ابتدا باید شماره های ملی درج شده در ته برگ های تعرفه ها با موجودی ثبت احوال تطبیق داده شود. جالب است که نمایندگان نهادهای نظارتی همین را هم پذیرفتند اما چون هدف بهانه گرفتن بود نه کشف حقیقت نهایتاً مدعیان تن به هیچ مکانیسمی که احیاناً می توانست پس پشت ادعای آنها را برملا کند ندادند.

در مرحله بعد کار از تهمت تقلب فراتر رفت. با استناد به ادعایی که خود قبل از هر کس به نادرستی اش واقف بودند مردم را به خیابان ها فراخواندند و آنها را تحریک کردند که «باید به هر روش ممکن رأی خود را از نظام پس بگیرند»! اگرچه اکنون دیگر حتی در تهران هم که موسوی بیش از دو میلیون رأی داشته بیش از چند هزار نفر باقی نمانده اند که خیالات آقایان را جدی بگیرند و این از عدد حاضران سبزپوش در قشون کشی های خیابانی اخیر پیداست، اما در آن روزهای اول حضور مردم در خیابان ها به طلب حقی که در واقع کسی متعرض آن نشده بود، خسارات فراوانی را بوجود آورد. گذشته از ناامن شدن شهر و وارد آمدن خسارت به مردم بی گناه و اموال عمومی، آبرو و اعتبار نظام در چشم ناظران بیرونی که خود را برای مواجهه با ایرانی مقتدر و برخوردار از سرمایه وسیع اجتماعی آماده کرده بودند زخمی عمیق برداشت که جبران آن محتاج زمانی طولانی خواهد بود.

علاوه بر این، در جریان آن هیجانات نامعقول به برخی از مردم نیز ظلم هایی روا داشته شد که وقوع حتی یکی از آنها برای نظام پاک جمهوری اسلامی زیاد و غیر قابل اغماض است. باز هم در مقابل، «نظام» تا می توانست شکیبایی ورزید. سران و آمران اغتشاش همچنان مصون از هرگونه برخورد و عقاب باقی مانده اند و به آزمودن قوه نطق و تخیل خویش در نوشتن بیانیه های هیجانی و ساختن دروغ های متنوع ادامه می دهند.

از میان خیل دستگیر شدگان در روزهای اول بعد از انتخابات کمتر از چند ده نفر در زندان باقی مانده اند که اکنون در میان آنها حتی یک نفر هم نیست که از آشوب گری و فتنه انگیزی دفاع کند یا ادعای تقلب را واجد کوچکترین حقیقتی بداند. خوشمزه است که در آن ایام اصلاح طلبان ادعا می کردند همه تلاش آنها برگزاری تجمعات آرام و مسالمت آمیز است اما اجازه همان را هم نمی یابند. شاید اشکال از قوه فاهمه ما باشد ولی به این سؤال بالاخره باید جوابی داد که تجمعی را که در آن به پایگاه بسیج، مسجد، ساختمان های اداری، کلانتری و مردم عادی حمله می کنند و با سلاح گرم به مأموران تیراندازی می کنند چگونه می توان آرام و مسالمت آمیز خواند و توقع داشت نظام برای برگزاری آن مجوز بدهد و لابد ضامن عدم تعرض به آن هم باشد؟! آشوب ها کنترل شده اما بانیان آن در امن و آسایش به طراحی آشوب های بعدی مشغولند و نظام هم متهم است که می خواسته یک جناح را حذف کند و چنان رفتار کرده که آبی در دل آقایان تکان خورده است.

جزئیات مرحله اخیر از «دوران مظلومیت»(؟!) حضرات را گمان می کنم همگان مستحضر باشند. کسانی را اجیر کردند یا بازداشتی هایی خیالی ساختند و ادعا کردند در بازداشتگاه به آنها تجاوز شده است. دشمن بیرونی که احتمالا سلسله منابع موثق آقایان به یکی از اتاق های عملیات روانی آن ختم می شد گویی همه شادی عالم را به آن هدیه کرده باشند دروغ را دست گرفت و آب و تاب داد تا به خیال خود اعتبار اخلاقی نظام را زیر سؤال ببرد. اشکال اما اینجا بود که همه چیز به گفتن دروغ ختم نمی شد و حضرات باید می توانستند پای آنچه ادعا کرده اند بایستند و چه ایستادنی! بعد از مختصری تفحص معلوم شد یکی از شاهدان اصلا ادعای تجاوز ندارد، آن یکی که ادعا می کردند مفقود شده با رفقای حزبی آقایان مراوده و خط و ربط پنهانی دارد، سومی سر از سفارت ایتالیا در تهران درآورد، شاهد بعدی دختری فراری بود که برای بار هفتم از خانه گریخته بود و بعد از آن که شنید شهیدش خوانده و برایش با حضور بزرگان اصلاحات ختم گرفته اند با مادرش تماس گرفت و گفت قسم می خورد که زنده است؛ و بعد از همه اینها دختر یکی از سیاسیون که هفته ها با آب و تاب ادعا کرده بودند توسط ماموران امنیتی دزدیده شده- و البته چهره بازجویان را می دید و از داخل بازداشتگاه به مادرش پیامک می داد(!)- پس از چند روز اذعان کرده ربایش در کار نبوده و همه چیز را خود و رفقایش صحنه سازی کرده اند. در مقابل البته نظام باز هم جز ملاطفت کاری نکرد. آقایان بنا به اطلاعات موثق همچنان در جست وجوی شاهدان جدید- یا اگر مقدور شد «ساختن» شاهدان جدید- هستند و نظام هم مشفقانه آنها را تماشا می کند.

چه کسی مظلوم است؟ به چه کسی تهمت زده اند و معلوم شده این تهمت ها ناروا بوده است؟ چه کسی ماموران خطاکار خود را به سخت ترین وجه مجازات می کند و در عین حال با دشمنان کینه توز خود مهربانی می ورزد؟ به چه کسی دروغ بسته اند و در حالی که تشت رسوایی دروغگویان از بام افتاده در حالی که قدرت برخورد دارد، آنها را فقط به تقوا می خواند؟ علیه چه کسی توطئه کرده اند و او در عین اقتدار حالا که توطئه ها شکست خورده حاضر به شنیدن ندای ریاکارانه وحدت و آشتی از جانب توطئه گران است؟ این قصه را باید طور دیگر نوشت. نظام چنین مقتدر و مظلوم چند مشابه در طول تاریخ دارد؟

سیاست روز:پروژه مصادره نیروهای انقلاب

«پروژه مصادره نیروهای انقلاب» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه سیاست روز به قلم مدیرمسئول است که در آن آمده است: یکی از جملاتی که چونان میراثی گرانبها از سوی معمار کبیر انقلاب برای آیندگان به ودیعه گذاشته شد جمله «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد» بود. آن بزرگ مرد بسیار حکیمانه و عالمانه برخی معضلات پیش‌روی کشور در آینده را پیش‌بینی کرده بود و از این رو حجت را به دوستداران انقلاب تمام کرده است.

لذا بدیهی است مادامی که عمود خیمه نظام یا همان ولایت فقیه به پاست از گزند بسیاری از خطرات و بحران‌ها در امان خواهیم بود. پس شایسته است نه یک قدم جلوتر و نه یک قدم عقب‌تر از مواضع عمود خیمه انقلاب برنداریم. البته این بدان معنا نیست که بقیه مواضع و تدابیر سایر افراد باطل مطلقند اما نیک روشن است که تمرکز فرماندهی با همه ملاحظاتش شرط تداوم نظام و حکومتی است که تنها امید مستضعفان و مظلومان و فرودستان دنیای کنونی است. چه اینکه در گذشته و چه در آینده این تمرکز فرماندهی غیر از جایگاه ولایت فقیه، جایگاه دیگر را سراغ نیست.

این مقدمه از آن جهت است که به فرازی از خطبه اخیر مقام معظم رهبری در نماز عید فطر بپردازیم آنجا که ایشان تصریح داشتند «اعتراف متهمان در خصوص افراد دیگر حجیت شرعی ندارد و مسموع نیست» چه رسد به اینکه این قبیل سخنان از سوی بیگانگان بدخواه نظام باشد. لذا اظهارات اخیر جورج سورس فارغ از پیشینه و سوابق موسسه تحت مدیریت وی که با اقدامات نرم‌افزاری نقش تعیین کننده‌ای در انقلاب‌های رنگی را در کارنامه خود دارد اساسا مسموع نبوده و فاقد حجت عقلی و شرعی است.

دوستداران نظام و انقلاب صاحبان تریبون و کلام ارباب جراید و رسانه‌ها و ... هوشیار باشید که امروز بدخواهان و سیلی‌خوردگان انقلاب، نیک دریافته‌اند که تنها راه مقابله و در نهایت نابودی ایران اسلامی فقط تفرقه منجر به جنگ داخلی آنهم میان خودی‌های درون خانواده نظام است و در این راستا سعی دارند که کوچکترین لغزش و خطایی از سوی هر یک از اعضای خانواده انقلاب را برجسته سازند تا از این رهگذر بتوانند با دامن زدن بر اختلافات سلیقه‌ای، آتش فتنه را بیفروزند.

اکنون که تلاش آنان برای جدایی آیت‌ا... هاشمی با رهبری بدون نتیجه مانده و تدبیر شایسته ایشان و کلام حکیمانه رهبر معظم انقلاب خیال خام بدخواهان را ابتر گذاشته است این‌بار برآنند با پروژه‌ای حساب شده برخی دیگر از فرزندان انقلاب که عضو جدایی ناپذیر نظام اسلامی هستند از جمله آقایان کروبی، خاتمی موسوی و ... را از نظام اسلامی جدا سازند.
یادمان نرود که به رغم برخی لغزش‌های کوچک و تصمیمات ناسنجیده، نامبردگان (که باید در فرصت مقتضی علت‌ها را هم جستجو و صرفا آنان را مقصر ندانست)کماکان دلدادگان انقلاب و بر مبانی اصولی انقلاب ثابت قدمند.

و اما سخن کوتاه با آقایان کروبی خاتمی و موسوی؛ راقم سطور حقیرتر از آن است که توصیه بر شما روا دارد بلکه از سر یادآوی معروض می‌دارد که دشمنان قسم خورده نظام اسلامی برای مصادره شما برنامه‌های فراوانی تدارک دیده و علی‌رغم اینکه بارها از شماها سیلی خورده‌‌اند اما اکنون بر آن هستند که از فضای داخلی کشور آنچه را می‌خواهند درو کنند.

یادمان نرود که این کشور وامدار هزاران شهیدی است که جان خود را برای به ثمر نشستن این انقلاب و تداوم آن اهداء کرده‌اند لذا زیاده‌خواهی نیست که از شما بزرگواران بخواهیم با برخی ناملایمات از کوره در نرفته و سعه صدر پیشه سازید چونانکه عقلای نظام و در راس آنان مقام معظم رهبری برآنند تا با اتخاذ تمهیدات و تدابیر عالمانه و حکیمانه شکاف‌های موجود را برطرف و مزه یاس و ناامیدی را بار دیگر بر فرصت‌طلبان ضد نظام اسلامی بچشانند.

جمهوری اسلامی:کراماً کاتبین

«کراماً کاتبین»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هنگامی که آسمان شکافته شود و هنگامی که ستارگان فرو ریزند و هنگامی که آب دریاها روان گردد و هنگامی که قبرها زیر و رو شوند در آن هنگام هر کس به هرچه انجام داده چه در گذشته و چه بعد از آن آگاه شود. ای انسان ! چه چیز باعث شده که به خدای کریم خود مغرور شوی خدائی که ترا آفرید و به صورت کامل بیاراست و به اعتدال در آورد. با اینحال شما روز جزا را انکار می کنید درحالی که نگهبانانی مراقب شما هستند مراقبانی که مومنانه می نویسند و به آنچه انجام می دهید آگاهند. نیکوکاران از نعمت بهشت برخوردار می شوند و بدکاران در روز جزا گرفتار آتش دوزخ می گردند و آنها را گریزی از عقوبت روز جزا نیست و تو چه میدانی از روز جزا و باز هم از روز جزا چه میدانی روزی که از دست هیچکس برای دیگری کاری ساخته نیست و در آن روز همه چیز فقط در اختیار خداست .

این ترجمه سوره انفطار است سوره ای که علاوه بر هشدارهای تکان دهنده مربوط به قیامت و اینکه هرکس در آن روز به سزای اعمال خود می رسد و پول و پارتی و مقام و منصب و قوم و خویش و طایفه و قدرت در آن روز به کار نمی آیند و فقط خدای قادر و عادل است که به اقتضای عملکرد افراد درباره آنها تصمیم می گیرد از قلمدارانی سخن می گوید که با دقت تمام همه ی اعمال و گفتارها و نوشتارها را ثبت و ضبط می کنند و هیچ چیز از نگاه تیزبین آنها دور نیست و براساس گزارش مکتوب آنهاست که تکلیف بهشتی بودن یا جهنمی بودن ما آدم ها روشن می شود. تاکید سوره انفطار بر اهمیت روز قیامت آنقدر شدید است که عظمت آن روز را دوبار بیان می کند « و ما ادریک مایوم الدین ثم ما ادریک ما یوم الدین » . این سوره آنگاه با تکیه بر این نکته که دست هر انسانی در روز جزا به چیزی جز اعمال خود بند نیست و در آن روز همه چیز فقط در اختیار خداست پایان می یابد که پایانی سخت هشدار دهنده است .

در مدت 30 سالی که از عمر نظام جمهوری اسلامی گذشته است مقاطع متعددی برای امتحان پس دادن همه ی کسانی که به نحوی اهل نوشتن و گفتن هستند و جامعه را مخاطب قرار می دهند پیش آمد. در میان این امتحان ها از همه سخت تر امتحانی بود که در ماه های اخیر با آن مواجه شدیم و هنوز ادامه دارد. چه بسا قلم ها که بی مهار نوشتند و چه بسا زبان ها که بی باک گفتند. بسیاری از قلمداران و سخنرانان در عین حال که از مرز مومنانه نوشتن و گفتن خارج شدند از نوشته ها و گفته های خود دلشاد بودند و البته از اینکه خدا در قرآن کریم در همین سوره انفطار فرموده است « وان علیکم لحافظین کراما کاتبین یعلمون ما تفعلون » غفلت کردند. فعلا نوشتارها و گفتارها مورد نظر است حساب کردارهای این مدت که با کرام الکاتبین است !

برای اینکه به پرونده سیاه نوشتارها و گفتارهای این چند ماه و حتی ماه مبارک رمضان که ماه مهمانی خدا و رعایت آداب مهمانی است واقف شویم خوبست به این جملات که قضاوتی است از رهبر معظم انقلاب در همین زمینه توجه کنیم . ایشان در خطبه اول نماز عید فطر در روز یکشنبه همین هفته فرمودند :« فضای جامعه را فضای برادری مهربانی و حسن ظن قرار بدهیم . من هیچ موافق نیستم با اینکه فضای جامعه را فضای سوظن قرار بدهیم فضای بدگمانی . این عادات را از خودمان باید دور کنیم . این که متاسفانه باب شده روزنامه و رسانه و دستگاه های گوناگون ارتباطی که امروز روز به روز هم بیشتر و گسترده تر و پیچیده تر می شود در پیش گرفته اند برای متهم کردن یکدیگر این چیز خوبی نیست . این چیز خوبی نیست . دل ما را تاریک می کند فضای زندگی ما را ظلمانی می کند. هیچ منافات ندارد که گنهکار تاوان گناه خودش را ببیند اما فضا فضای اشاعه گناه نباشد تهمت زدن دیگران را متهم کردن به شایعات خیالات » .

این کارنامه رسانه ای اعم از نوشتاری و دیداری و شنیداری این چند ماه اخیر است . اکنون این کارنامه را به سوره انفطار عرضه کنید تا تکلیف صاحبان این کارنامه ها را در روز قیامت روشن کند « یوم لاتملک نفس لنفس شیئا و الامر یومئذلله » . فراز دیگری از این قضاوت تاریخی اینست :
« همینجا من این را بگویم . من این دادگاه ها که در تلویزیون هم پخش می شد گفته می شود از قول یک متهمی راجع به کس دیگری . این را بگویم این حجیت ندارد شرعا. بله متهم هرچه درباره خود بگوید این حجت است ... اما علیه دیگری بخواهد اعتراف بکند نه مسموع نیست . مسموع نیست . اینها را نباید اینجور فضا را از تهمت و گمان سو پر کرد. قرآن کریم میفرماید وقتی می شنوید که یکی را متهم می کنند چرا به همدیگر حسن ظن ندارید « لولااذ سمعتموه ظن المومنون والمومنات بانفسهم خیرا و قالواهذا افک مبین » (سوره نور آیه 12 ) ... مجازات مجرم که از طریق قانونی جرم او ثابت شده غیر از این است که به گمان به خیال به تهمت یکی را متهم کنید بدنام کنید دهن به دهن بگردانید. این فضافضای درستی نیست » .

آنچه تاکنون از بسیاری زبان ها و قلم ها شنیده و دیده شده برخلاف توصیه اکیدی است که از زبان رهبری در خطبه نماز عید فطر شنیده شده ایم . حتی بعضی مسئولان که براساس مسئولیتشان موظفند حافظ آبروی آحاد مردم جامعه باشند برخلاف تعهدی که دارند و برخلاف سوگندی که یاد کرده اند به این گرداب افتاده و مرتکب تهمت و افترا زدن به دیگران شده اند.

علاوه بر این باب غلط و انحرافی که متاسفانه در رسانه های مکتوب و غیرمکتوب به نحو بسیار گسترده ای باز شده و جریان دارد استفاده از رسانه های خارجی و استناد و توسل به آنها که در غرض ورزی و آلوده بودنشان تردیدی وجود ندارد نیز به یکی از ابزارهای حمله کردن به رقیب توسط رسانه ها از جمله رسانه ملی تبدیل شده است.

هشدار رهبر معظم انقلاب شامل این خطر هم شده آنجا که با صراحت فرمودند :
« یادیگران خارجی ها بیگانگان تلویزیون های مغرض علیه کسی یا کسانی حرفی بزنند ادعا کنند که اینها فلان جا خیانت کردند خطا کردند ما هم عین همان را پخش کنیم . این ظلم است این مورد قبول نیست . رسانه های بیگانه دلشان برای ما نسوخته است . کی حقایق را خواسته اند روشن بشود در مورد ما که در این مورد حقیقت را گفته باشند ادعاهائی می کنند نباید گفت اینها شفافیت است . اینها شفافیت نیست . این کدر کردن فضاست ... »

اینها بیماری های اخلاقی خطرناکی است که متاسفانه در جامعه ما شایع شده است . جامعه ما به عنوان یک جامعه اسلامی باید از هر جهت به ویژه از نظر اخلاقی الگوی سایر جوامع باشد. رواج تهمت هتک حرمت اشخاص ایجاد فضای سوظن و بدگمانی و پراکندن شایعه در مورد این و آن معمولا با هدف خارج ساختن رقیب از صحنه صورت می گیرد و توسل به چنین اموری توسط کسانی صورت می گیرد که از شخصیت کافی برخوردار نیستند و برای جبران کمبودهای شخصیتی خود به تخریب دیگران متوسل می شوند. افرادی که برای اثبات خود به نفی دیگران نیاز دارند چگونه می توانند در مدیریت های کلان که نیاز به ثبات شخصیت و بزرگ منشی دارد موفق باشند،ریشه این ضعف ها عموما به غفلت از خدا و روز قیامت برمی گردد و راه درمان این بیماری ها گسترش آموزش های اخلاقی و عقیدتی در جامعه به ویژه برای کسانی است که میخواهند مدیریت های کلیدی و کلان را برعهده بگیرند.

از آنجا که بخش عمده ای از این آموزش ها توسط رسانه ها اعم از نوشتاری و گفتاری داده می شود طبعا دست اندرکاران این رسانه ها باید خود از شخصیت اخلاقی کاملی برخوردار باشند تا بتوانند رسانه های تحت مدیریت خود را در جهت صحیح هدایت نمایند. آنها اگر به این کلام خدا که در سوره مبارکه انفطار فرموده است « وان علیکم لحافظین کراما کاتبین یعلمون ماتفعلون » (نگهبانانی مراقب شما هستند که مومنانه می نویسند و به آنچه انجام میدهید آگاهند) معتقد باشند مراقب سطر سطر و جمله جمله و کلمه کلمه نوشته ها و گفته های خود خواهند بود و تلاش خواهند کرد هرگز از مرز اخلاق فراتر نروند و از چارچوب کرامت انسانی خارج نشوند و دوستان را با دشمنان اشتباه نکنند و با قلم ها و زبانها و رسانه هایشان به تصور توسل به « النصربالرعب » نسخه « النصر بالضرب والشتم والقتل » ننویسند و بدانند که چنین برخوردهائی نتیجه ای جز شکست و دور شدن از مردم نخواهد داشت .

ما امروز به وحدت و همدلی و حفظ سرمایه های انسانی بزرگی که در سایه انقلاب اسلامی پرورش یافته اند نیاز داریم . این نیاز را قلم های متعهد زبان های ناصح و رسانه های صالح و فضیلت گستر می توانند برآورده کنند آنها که به « کراما کاتبین » اعتقاد قلبی دارند و خود نیز تلاش می کنند به مرتبه ای از کرامت انسانی برسند که در زمره « کراما کاتبین » باشند.

سرمایه:قدرت واقعی کجاست؟

«قدرت واقعی کجاست؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سرمایه به قلم محمود صدری است که در آن می‌خوانید؛نطق‌های سالانه رهبران جهان در مجمع عمومی سازمان ملل، امروز آغاز می‌شود.

شصت‌وچهارمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به لحاظ محتوای مباحث، فرق چندانی با نشست‌های قبلی آن ندارد. در واقع هر سال رهبران جهان در ماه سپتامبر به نیویورک می‌روند تا در همایشی جهانی، مواضع کشور خود را تبیین و تبلیغ و در حاشیه اجلاس با رهبران چند کشور دیگر و احیانا دبیرکل سازمان ملل، ملاقات کنند. موضوعاتی که قرار است در اجلاس امسال مجمع عمومی مورد بحث رهبران جهان قرار گیرد، عبارتند از: صلح و امنیت بین‌المللی، رشد اقتصادی و توسعه پایدار، حقوق بشر، فجایع انسانی و امدادرسانی، حقوق و عدالت جهانی، خلع سلاح، مواد مخدر، جنایات سازمان یافته، آب و هوا و تروریسم جهانی.

نگاهی اجمالی به این فهرست نشان می‌دهد که تقریبا همه بلایای قابل تصور، از جدال‌های سیاسی و کژتابی‌های اخلاقی گرفته تا بحران‌های اقتصادی و حوادث مهارناپذیر طبیعی، در آن جاگرفته‌اند و رهبران جهان در اجلاسی چند هفته‌ای می‌خواهند همه آنها را مطرح کنند و برایشان راه‌حل‌هایی بیابند. بعید است کسی باور کند برای این همه مشکلات و فجایع، در چنین اجلاس بزرگی بتوان راه‌حل‌هایی یافت. پس اهمیت حضور رهبران جهان در نیویورک چیست و از این رهبران انتظار چه معجزه‌ای می‌توان داشت؟

نیم قرن پیش که سازمان ملل تاسیس شد، نهادی کارآمد بود. همه کشورهایی که عضو سازمان ملل بودند، یا خود در شمار بازیگران موثر جهان بودند یا اینکه تابعی از یکی از بلوک‌های قدرت به شمار می‌رفتند. اعضای آن زمان سازمان ملل عمدتا متحدان ایالات‌متحده و اتحاد جماهیر شوروی به شمار می‌رفتند. شماری از کشورها نیز که ظاهرا «غیرمتعهد» شمرده می‌شدند، در واقع پاره‌ای از اردوگاه شرق یا غرب به شمار می‌رفتند.

بنابراین، سازمان ملل باشگاهی برای وزن‌کشی و هماوردی دو بلوک و پیروان آنان بود. قدرت واقعی بیرون سازمان ملل بود، اما در این نهاد تجلی حقوقی می‌یافت. حالا جهان از آن دوپارگی خلاص شده و هر کشوری در پی یافتن متحدان و شناخت دشمنان است.این وضع تازه موجب شده است که ساختار حقوقی سازمان ملل ناکارآمد و ساختار سیاسی آن در حال طی کردن دوران گذار و دارای ماهیتی نامشخص و تغییریابنده باشد. در این فضا اگر رهبران جهان در پی ارائه نطق‌هایی با پشتوانه حقوقی محض باشند، کارشان آب در هاون کوفتن خواهد بود؛ زیرا مرجع متشکلی مانند بلوک‌های قدرت پیشین وجود ندارد که شنونده استدلال‌های حقوقی و حمایت‌کننده آن باشد. پس مباحث به صورت قهری ماهیت سیاسی می‌یابد و توانایی رهبران در قدرت اقناع آنان خواهد بود. اقناع مسموع در باشگاه مجمع عمومی سازمان ملل، اقناع از راه اثبات حقوق نیست؛ بلکه وقتی دهانی گشوده می‌شود تا دیگران را با خود و کشورش همراه کند، مخاطبان به دستان او و اندوخته و آورده کشورش چشم می‌دوزند.

در واقع وقتی کسی در سازمان ملل ادعای اصلاح بخشی یا همه امور جهان را مطرح می‌کند، دیگران از او می‌پرسند تو و کشورت برای پیش بردن این برنامه چه سهمی را به عهده می‌گیرید.او که از آزادی و حقوق بشر می‌گوید، رفتار کشورش را به او گوشزد می‌کنند؛ سومی که از عدالت سخن می‌گوید، از ابزار عدالت گستری‌اش پرسیده می‌شود؛ دیگری که صلح و امنیت را وعده می‌دهد، به همین ترتیب و قصه به همین روال ادامه می‌یابد. این انتظار از رهبران جهان، مجمع عمومی سازمان ملل را به مکانی تبدیل کرده است که هر کشوری میزان قدرت و نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را به نمایش بگذارد و مطابق آن از جامعه جهانی درخواست امتیاز کند. در واقع همه اهمیت مجمع عمومی سازمان ملل در همین است.

سخنانی که در این مجمع بیان می‌شود و خواسته‌هایی که روی میز گذاشته می‌شود، برای دیگر کشورها الزام‌آور نیست و اساسا هیچ سندی که ماهیت قرارداد حقوقی و لازم‌الاتباع داشته باشد، در مجمع عمومی سازمان ملل امضا نمی‌شود. برای همین، هیچ حقی برای کسی ایجاد و هیچ حقی از کسی سلب نمی‌شود. هر کس حامل حقوقی است که باید برای خود طلب کند. اگر قدرت سیاسی و اقتصادی کشوری زیاد باشد، نفوذ کلام نماینده آن زیاد خواهد بود و اگر چنین قدرتی نباشد، نفوذی هم در میان نخواهد بود.

پدیده‌ای مانند نلسون ماندلا که روزی در سازمان ملل سخنرانی کرد و تحسین همگان را برانگیخت، پدیده‌ای استثنایی است که شاید دهه‌ها بگذرد و مشابه آن تکرار نشود. بنابراین، در مجمع عمومی سازمان ملل دو سلاح بیشتر در دست رهبران و نمایندگان کشورها نیست؛ اول قدرت سیاسی و اقتصادی که تقریبا معلوم است در اختیار چه کشورهایی است؛ قدرت واقعی سخنرانان مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک نیست، هر کس براساس توشه‌ای که با خود آورده است، سهمی می‌برد. سلاح دوم هم زبان اقناعی و تحسین برانگیز است که باید تا پایان کار مجمع منتظر ماند تا معلوم شود در اختیار فرستاده کدام کشور است؛ اگر اساسا در اجلاس امسال چنین کسی پیدا شود.

مردم سالاری:سیگنال های دوگانه در مواضع آمریکا برای مذاکرات هسته ای

«سیگنال های دوگانه در مواضع آمریکا برای مذاکرات هسته‌ای»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم فروزان آصف نخعی است که در آن می‌خوانید؛مدتی است که از آمریکا سیگنال های متفاوتی در باره مواضع هسته ای ایران صادر می شود. یک سیگنال براین مبنا قرار دارد که بنابرتجربیات کودتای 28 مرداد، واشنگتن سعی دارد مقابل حوزه تمدنی ایران که خواست تکنولوژی هسته ای، یکی از خواست های تمدنی آن به شمار می رود نایستد. تعامل پیچیده میان این خواست درداخل ایران با دیگر خواست های تمدنی باعث شده تا آمریکا کماکان به موضع قطعی دراین باره دست نیابد. با این همه فرض بالا با گزارش یک گروه سیاستگذاری دوحزبی درواشنگتن که حلقه ای قدرتمند محسوب می شود در تضاد است . یکی از اعضای این گروه سناتور لیبرمن است. وی به همراه دیک چنی در زمان بوش پسر طرفدار حمله نظامی به عراق وادامه حضور آمریکا در این کشور بود. به عبارت دیگر لیبرمن استراتژی سخت افزاری را در برخورد با حوزه هایی  که منافع حیاتی آمریکا در آن درگیر است همواره توصیه می کند.

گزارش این گروه که اخیرا منتشر شده به اوباما توصیه می کند که دربرابرایران استراتژی سخت تر ومحکم تری را اتخاذ کند. از سوی دیگر راجر کوهن تحلیلگر مسایل بین المللی هرچند بسته پیشنهادی ایران تحت عنوان " همکاری برای صلح، عدالت وتوسعه " را بسیار کلی می داند ولی درآن نکاتی می یابد که می تواند  مبنای نوعی تفاهم بین جامعه جهانی وایران قرار بگیرد. او دیپلماسی را تنها راه جلوگیری از حمله اسراییل به ایران می داند. او درعین حال مانند برژینسکی این احتمال را رد نمی کند که شاید از نتایج این مذاکرات، پذیرش حدی از ادامه غنی سازی اورانیوم درایران به شرط پذیرش منع گسترش سلاح های هسته ای یا ان پی تی از سوی تهران  وکنترل وکارکرد برنامه هسته ای آن باشد؛ زیرا از نظر وی تشدید تحریم علیه ایران که به مدت سی سال با آن زندگی کرده است می تواند کماکان درآینده نیز امری عادی برای زندگی ایرانیان باشد. نباید فراموش کرد که سیگنال های متفاوت از سوی آمریکا با صداهای موثر داخل ایران تنظیم شده است. 

مواضع رادیکال ها یا به عبارتی مواضع بازهای آمریکا  همواره دربرابر موضع برخی دولتمردان فعلی در مورد  نفی هولوکاست و نابودی اسراییل قابل توضیح است وشاید مواضع کبوترها در برابر این مواضع رهبری جمهوری اسلامی ایران قابل توضیح باشد که ایشان دردیدار عید فطر با مسئولان " ادعای رسانه های غربی مبنی برتلاش جمهوری اسلامی ایران برای نابودی رژیم صهیونیستی را با استفاده از تجهیزات نظامی " دروغ دانستند. با همه این ها به نظر می رسد که جامعه جهانی برای برخورد با موضوع هسته ای ایران چهار جبهه گشوده را سامان داده است .

جبهه اول توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی که مسئول نظارت برپیشگیری از گسترش سلاح های هسته ای اداره می شود. جبهه دوم توسط شورای امنیت، جبهه سوم توسط جامعه اروپا وجبهه چهارم توسط افکارعمومی غرب در ارتباط با مسایل داخلی ایران درحال اداره، هدایت و پیشروی است. بنابراقتضائات زمانی، دوگروه موثر مزبور درسیاستگذاری آمریکا واروپا همواره به دنبال آن بوده اند تا  مواضع متناسب را اتخاذ وسپس  اعلام کنند. به عبارتی این دوگروه به دنبال تعریف مشخص از شرایط مشخص و توصیه به عمل و استراتژی مشخص هستند.

براین اساس  بود که زمانی 20 سازمان جاسوسی درآمریکا اعلام کردند ، ایران برای دسترسی به سلاح هسته ای سال ها فاصله دارد وسپس بنا برهمین اقتضائات نیز امروز تاکید دارند که گردآوری بیش از هزارو500 کیلو اورانیوم با غلظت کم و همچنین پیگیری سریع طرح احداث راکتور 40 مگاواتی آب سنگین در اراک از جمله دستاوردهایی است که با توجه به ذخیره اورانیوم غنی شده موجود درایران، تهران را درموقعیت انجام آزمایش اتمی وورود به جرگه دارندگان بمب اتمی قرارداده است.

با این همه معلوم نیست که مستندات رسانه های آمریکایی که عنوان می کنند با تکمیل شدن و به راه افتادن راکتور آب سنگین در اراک که در 18 ماه آینده منجر به ساخت سالانه سه بمب هسته ای از مسیردوم خواهد شد چیست و این که مطرح می کنند این ظرفیت نظامی اتمی بسیار بالاتر از ظرفیت کنونی کره شمالی وپاکستان است تا چه اندازه صحت دارد؟ اما یک واقعیت را نمی توان از نظردور داشت وآن این که این گزارش ها منجر به آن شده تا آمریکا برنامه طرح سپرموشکی استراتژیک خود را از اروپای شرقی که درکشورهای چک ولهستان مستقر بود جمع آوری کند تا از این طریق با دادن امتیاز قابل توجه به روسیه، مسکو را در مسایل هسته ای ایران، در کنار خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد داشته باشد.

هر چند واشنگتن اعلام کرده است که جمع آوری سپرموشکی با صرفه جویی درهزینه های مربوط به آن ها از 40 تا 50 میلیون دلار به 10 تا 15 میلیون دلارهمراه است ولی حذف قابلیت رصد الکترونیکی از عمق استراتژیک روسیه که توسط  سیستم رادارهای هشدار دهنده مستقر در چک  میسر بود  و همچنین حذف قابلیت موشک های تدافعی که با کلاهک های هسته ای قابلیت تهاجمی به روسیه نیز داشتند  ، به معنای آن می تواند تلقی شود که در این مرحله همکاری کرملین با کاخ سفید ، دربرابر مسئله هسته ای ایران بسیار استراتژیک تر از آن چیزی است که کارشناسان اذعان می کنند. به نظر می رسد  اقدام کاخ سفید  اکنون می رود تا آرایش جهانی سیاست را یک باردیگر درمعرض تغییر قرار دهد; تغییری که احتمال استفاده از مواضع سخت افزاری درآن بسیار است. علاوه بر این تغییرمذکور ناظر بر رفتارجمعی است که درخاورمیانه وجهان درپی هرتحول نظامی یا سیاسی می تواند به وقوع بپیوندد. به عبارت دیگر، رفتارهای جمعی در دو حوزه مدنی و سیاسی ، موضوعی است که اکنون ایران و آمریکا را دربرابر یک بازی بسیار پیچیده قرارداده است. این پیچیدگی نیز ناشی از بن بست در هدایت توسعه از بالا به پایین و عدم موفقیت در دولت - ملت سازی  از جمله شکست دولت - ملت سازی درافغانستان و... در این حوزه است.

دراین بازی دولت ها نقش تعیین کننده خود را از دست داده اند. البته نباید فراموش کرد که دومساله یکی اولویت حفظ نظام و دیگری اولویت حفظ اصول انقلاب اسلامی از دیگر مواردی است که در اسکلت سیاست خارجی ایران، آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و شورای امنیت سازمان ملل را درانتخاب استراتژی آینده دچار مشکل خواهد  کرد. اگر بخواهیم مولفه های ذکرشده دربحث بالا را  نسبت با یکدیگر به تحلیل بنشینیم فضای پیچیده تری نصیبمان می شود.

قدس:موشک سجیل؛ دکترین دفاعی مقتدرانه ایران

«موشک سجیل؛ دکترین دفاعی مقتدرانه ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می خوانید؛جدیدترین موشک ساخته شده در کشورمان در رژه دیروز برای اولین بار به نمایش گذاشته شد. موشک بالستیک سجیل که پس از موشکهای شهاب 3 و قدر، سومین موشک دوربرد ایران اعلام شده است، دیروز سه شنبه در مراسم رژه نیروهای مسلح در جوار حرم حضرت امام(ره) در معرض دید همگان گذاشته شد.

در ایام شکوهمند هفته دفاع مقدس جمهوری اسلامی ایران با ارائه این توانمندی دفاعی بار دیگر اقتدار نظامی و قدرت فناوری خود را به رخ جهانیان کشید.

بعد از جنگ جهانی دوم با قوت گرفتن قطب بندیهای سیاسی، بلوکهای علمی و تکنولوژیکی نیز متأثر از این هاله قدرت، کشورها را در مراتب مختلف علمی و فناوری تقسیم نمودند که قطعاً ملاک این ارزیابی متغیر تابع وزن سیاسی کشورها بوده است تا از این منظر بازیگران جهان سوم توان ارتقا به دایره جهان دوم را کسب نکنند.

این ثمره تلاش داخلی را می توان برگ زرین دیگری از خودباوری جامعه ایرانی تلقی نمود که توانسته است با وجود کمبودها، کاستیهای صنایع نظامی را مرتفع نماید. نمایش این فناوریها به هیچ عنوان بیانگر میلیتاریزه شدن صنایع کشور نیست، زیرا آنچه اکنون در حوزه نظامی به عنوان توسعه صنایع مذکور مطرح گردیده، به منزله رفع نیازمندیهای کشور است. هر دولتی در جهان با تعریف منافع ملی و امنیت ملی خویش ناگزیر از پاسخ به نیازمندیهایش می باشد و ایران نیز از این امر مستثنا نیست. بر کسی پوشیده نیست، در مقطع آزمایش موشک شهاب 3 رسانه های منطقه همسو با صهیونیستها در ارائه تحلیلهای ناصواب تلاش کردند تا چهره ای میلیتاریستی از جمهوری اسلامی ایران ارائه دهند که این سوژه تبلیغاتی بتدریج زمینه پروژه ایران هراسی را فراهم کرد.

پیروزی انقلاب اسلامی و شرایط خاص ایران و تحدید واردات، بستر رونق و شکوفایی تولیدات صنعتی و نظامی را در کشور فراهم نمود. نمایش این موشک به عنوان نمونه ای از دستاوردهای فرزندان این مرز و بوم در میان تنگناهای اعمالی از سوی دشمنان، نشانگر تلاش جوانان ایران اسلامی است که ایران را در جایگاه قابل اعتنای پیشرفت قرار داده است.

جمهوری اسلامی پس از پیروزی و اعلام استقلال، با طرد سلطه کشورهای زیاده خواه، نه تنها احساس غرور ملی و حیثیت مخدوش شده را به ایرانیان اعاده نمود، بلکه به الگوی الهام بخش نیز برای دیگر کشورها تبدیل شد.

بدین منظور، قدرتهای فرامنطقه ای که شعارهای انقلابیون ایران را مغایر با هدفهای توسعه طلبانه شان ارزیابی می کردند، با به کارگیری اهرمهای گوناگون سیاسی، اقتصادی و نظامی، ساز و کار تحریم و انزوای جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار دادند تا از این منظر بازگشت ایران را در زمانی کوتاه به منظومه اقمار سیاسی شان به دلیل نیازمندیهای جامعه نظاره گر باشند.

لذا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تحریمها بویژه در مقطع جنگ 8 ساله با هدف به زانو درآوردن جمهوری اسلامی استمرار یافت که از این ایده نتیجه ای برای بدخواهان نظام اسلامی عاید و حاصل نگردید. در شرایط فعلی، رشد روزافزون تولیدات صنعتی و غیرصنعتی را می توان افق استقلال نامگذاری نمود. بیگانگان با شانتاژ خبری و رسانه ای، در پی القای این موضوع می باشند که استمرار حیات سیاسی کشورها در گرو وابستگی به ابرقدرتها و پذیرش متروپل قدرت و ثروت است که موفقیتهای تکنولوژیکی در ایران این دیدگاه را باطل نمود. نمونه بسیار بارز این پیشرفت را می توان در انرژی صلح آمیز هسته ای جستجو کرد که با تشدید تحریمها و عدم گشایش فضای پشتیبانیهای خارجی، ظرفیتهای داخلی با توسعه فازهای جدید، آنها را دچار تحیر نمود.

این پیشرفتها را می توان بومی سازی فناوریهای جهانی تلقی نمود و این مهم حاصل نمی شود، مگر با اراده ای قوی و باوری عمیق به داشته های خودی، چنانکه اکنون رسانه ای شدن این موفقیتها تأییدی بر این ادعاست.

بومی نمودن فناوریهای صنعتی و نظامی در حقیقت خط بطلانی بر رابطه ترسیم شده گذشته است، بدین معنا که گسست رابطه شمال جنوب و مهندسی جدید از ثبت اختراعات و ظهور دستاوردها می تواند گام جدیدی در راستای تدوین قطبهای متنوع قدرت باشد.

دولتهای اقتدارگر غربی سالهاست با القای ضعف و ناتوانی، کشورهای جهان سوم را به عنوان کشورهای اقماری خود تعریف نموده اند و به آنها به گونه ای این عقب ماندگی تفهیم گردیده است که ناگزیر باید این وابستگی را به عنوان یک مسیر تغییر ناپذیر بپذیرند.

این توفیقات بیانگر شکل گیری قدرت و افزایش قدرت بازیگری و چانه زنی در مناسبات بین المللی است که جمهوری اسلامی ایران تاکنون اقتدار خود را در عرصه های گوناگون جهانی از این منظر به اثبات رسانیده است.

ورود موشک سجیل به چرخه تولید، گام دیگری از تلاشهای فرزندان این کشور برای تقویت بنیه دفاعی خویش در چارچوب دکترینهای دفاعی تعریف شده قابل ارزیابی است.

تولید این موشک در چارچوب دکترین و راهبرد بازدارندگی دفاعی و فعالیتهای متعارف موشکی جمهوری اسلامی ایران و صرفاً با هدفهای دفاعی و برای تحکیم صلح، ثبات و آرامش در منطقه صورت گرفته است و علیه هیچ کشوری به کار گرفته نخواهد شد.

بنابراین، جمهوری اسلامی با خودباوری و اعتماد به نفس ملی توانست در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقابل سیل تهدیدها و تعرضهای بیگانگان بر اصول و ارزشهایش پافشاری نماید. آنچه امروز ثبات و پایداری ایران را در مقابل هجمه های تمام ناشدنی استکبار تضمین نموده، نهادینه شدن فرهنگ مقاومت و ایستادگی در مقابل زورگویان در بستر بیداری و خودباوری ملت ایران است که توانست این برگ برنده را در پرونده عملکردی اش به ثبت و ضبط برساند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها