در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در بعد از انقلاب اسلامی هم پارهای از موانع پیشگفته و نیز عملکرد سوء برخی احزاب و تشکلهای سیاسی از جمله موانع پایداری احزاب در حوزه سیاسی کشور بودهاند. بویژه آن که «احزاب دولت ساخته» و برآمده از قدرت چون «کارگزاران سازندگی» و «حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب» خود با عملکرد نادرست تیشه بر پیکر نحیف و نیمهجان احزاب سیاسی در ایران پس از جنگ وارد کردند.
قدرتطلبی، فقدان نیروها و کادرهای حرفهای و آموزش دیده، نبود یا ضعف نظریهپردازی و تئوریهای بومی برخاسته از مکتب اسلام و میراث تمدنی ایرانی اسلامی در نزد این قبیل احزاب و گروههای سیاسی موجب آن شد که اولا آنچه خود دارند ز بیگانه تمنا نمایند، ثانیا فرهنگ حزبی را چون غرب برخاسته از قدرتطلبی نه خدمت و تکلیف تعریف کنند و بالاخره برای ماندن در قدرت به هر قیمت و روش توسل جویند. بر همین اساس باید گفت بزرگترین جفا به ملت و فعالان سیاسی و تاریخ کشور توسط همین احزاب دولت ساخته صورت گرفت، چرا که برای ماندن به جای اثبات خود به تخریب رقیبان پرداختند، به جای تضارب آرا و افزایش سقف تحمل و مدارای سیاسی حذف رقیب را سرلوحه قرار دادند و برای جلب آرای مردم هر روز به رنگی درآمدند. بر این نحله بود که احزاب و کوشندگان سیاسی که روزی به نام «چپ» با «خط امام»، «دوم خرداد» و امروز به نام «اصلاحطلبان» در ادبیات سیاسی جامعه مشهور شدهاند، نه تنها تغییر موضع بلکه یک دگردیسی و چرخش تمام عیار نشان دادهاند.
جریان چپ یا خط امام در گذشته خود را نماینده و مدافع ارزشها و ویژگیهایی چون استکبارستیزی و مقابله با آمریکا، صدور انقلاب به گونهای که به جای دولتها با ملتها سخن گفته شود، عدم سازش با رژیمهای مرتجع و سازشکار در منطقه، تمرکز امور به دست دولت و مخالفت با اقتصاد آزاد و خصوصیسازی و واگذاری امور به دست مردم، اعتقاد و اعلام وفاداری به ولایت مطلقه فقیه و برخورد با مفسران و واضعان نظریه ولایت مولوی و ارشادی، طرفداری از دین حداکثری و تسری آن در جامعه، دفاع از اسلام ناب محمدی (ص) در برابر اسلام آمریکایی و اشرافی و بالاخره مقدم دانستن نظام اسلامی بر هر امری را باید از محورهای بنیادی گفتمان این جریان در گذشته برشمرد.
اما چه شد که این جریان (چپ خط امام اصلاحطلبی) که سکه افتخار تسخیر سفارت آمریکا را به نام خود ضرب کرد و خود را یگانه پرچمدار دفاع از پابرهنگان و محرومان در برابر اشرافیت سرمایهداری معرفی میکرد و رسما در هر کوی و برزن اعلام مینمود که اگر ولیفقیه زمان از دو نیمه سیب یکی را حرام اعلام نماید حرف همان است و بس، امروز دچار چنان استحاله، وادادگی و از خودباختگی شده که تمام هم خود را برای مقابله با نظام و ارکان آن به خدمت گرفته و از دین حداقلی و عصری بودن آن، اشاعه سکولاریسم در برابر حکومت دینی، و پشت پا زدن و عدم توجه به سفارش و نصایح و میراث امام خمینی(ره) که «مقدم دانستن حفظ نظام جمهوری اسلامی بر هر امری» و «پشتیبانی از ولایت فقیه برای مصون ماندن از آسیبها را همواره تاکید میفرمودند» را شاهد هستیم. اعترافات اخیر در دادگاههای حوادث پس از انتخابات بخصوص از سوی نظریهپردازان و معماران جریان اصلاحطلبی هشداری برای همه فعالان و کوشندگان سیاسی است. عبرتهای حوادث اخیر بخصوص برای جوانان عزیز باید مورد توجه و امعان نظر قرار گیرد. اعترافات سران و نظریهپردازان جریان اصلاحطلبی مشق شب کلاس اولیها نیست. اعترافات و نقدهای وارده به عملکرد، پیشینه، رفتار و کارنامه جریانی است که در طول 30 سال انقلاب اسلامی بتدریج از مردم و گفتمان انقلاب اسلامی فاصله گرفت و بر سر آن همان آمد که میبینیم. نیروهای ارزشی و وفادار به جریان اصلاحطلبی که دغدغه ارزشهای اسلامی دارند وظیفهای بس خطیر برای بازتعریف جریان در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی و حرکت در مسیر مطالبات مردم دارند.
فرجام کنونی بر جریان اصلاحطلبی درس بزرگی برای بازگشت به خویشتن خویش است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد