شخصیت‌های فیلم‌های خوب، همچون انسان‌های واقعی زنده‌اند و اگر در فیلمنامه به اقتضای داستان، زندگی‌شان خاتمه یابد، در دنیای اذهان، نامیرا و ابدی‌اند. نقش‌های ماندگاری که به «تاریخ» می‌پیوندند: نه تاریخ هنر و ادبیات؛ تاریخ حیات بشر.
کد خبر: ۲۷۵۱۱۵

«سامرست» در «هفت*»

در یک کلمه این‌که به هیچ وجه مثل همکار جوانش «دیوید میلز» نیست. سامرست یکی دو پیراهن که سهل است به اندازه سن و سال دیوید در حرفه کارآگاهی پیراهن پاره کرده است. او پخته و باتجربه است و از آن مهم‌تر خودساخته. متواضع است؛ نه مثل دیوید که خود را «سوپرمن» می‌داند! سامرست از هفت گناه کبیره منزه است و از این بالاتر با وجود سال‌ها خدمت در این حرفه هنوز به جنایت و کشتار و اسلحه «عادت» نکرده و قسی‌القلب نشده است. برخلاف دیوید کم حرف می‌زند، بی‌ادعاست و به جای تئوری‌بافی و خودنمایی بیهوده، فکر می‌کند. حتی وقتی بعد از فراغت از کار، روی تخت خود آرمیده و مثلا قرار است استراحت کند باز هم فکر می‌کند؛ به کمک تنها صدای موجود یعنی تک‌تک آهنگین ساعت.

برای تکلیف و وظیفه کار می‌کند نه برای لذت و پول و مقام و شهرت. یک هفته بیشتر تا بازنشستگی‌اش نمانده آن وقت هنوز درگیر این پرونده کذایی است. با این حال اصراری هم به مال خود کردن آن ندارد. یعنی نه از زیر بار مسوولیت شانه خالی می‌کند و نه بی‌دلیل شانه خود را از مسوولیت بیش از حد انباشته می‌کند تا جایی که بتواند از پذیرش مسوولیت فرار می‌کند اما وقتی احساس تکلیف کند دیگر هیچ چیز مانع او نیست. نه آقابالاسری جوان جویای نام و خام و پرخاشگری مثل دیوید و نه این که تا زمان بازنشستگی‌اش یک هفته بیشتر نمانده باشد و نه پرمخاطره بودن مسوولیت، هیچ‌کدام.

خستگی‌ناپذیر است مخصوصاً وقتی برای فهم و شناخت. به مطالعه علاقه دارد و برای همین به نگهبانان کتابخانه کنایه می‌زند که چطور می‌توانند در کنار این همه کتاب بیکار بنشینند و تا صبح با هم پوکر بازی کنند! خودش اما تا صبح می‌نشیند و یک‌نفس مطالعه می‌کند و حتی وقتی نگهبانان از پوکر بازی خسته می‌شوند او هنوز از مطالعه خسته نشده است. به موازات او دیوید را هم می‌بینیم که به زور پرونده، با بی‌علاقگی تمام و فقط با فشار و اکراه می‌تواند چند کتاب را بخواند یا نه از سر اجبار فقط ورق بزند!

باهوش است. همطراز با قاتل زیرک پرونده قتل‌های زنجیره‌ای یا حتی بیشتر از او. همان ابتدا معمای هفت گناه را کشف می‌کند و آخرسر هم تنها با مشاهده سر بریده تریسی، همسر دیوید همه چیز را می‌فهمد و همه تلاشش را هم می‌کند که برنده این مصاف، حقیقت باشد نه التقاط اما دیوید که مثل او نیست. سامرست در زندگی خصوصی‌اش تجارب سختی را پشت سر گذاشته. شاید هم همین رنج‌ها او را ساخته و پرورانده باشد. او ناامید نیست اما راضی هم نیست. شاید مهمترین ویژگی شخصیتی‌اش همین باشد. به قول خودش: «ارنست همینگوی زمانی گفت: دنیا جای خوبیه و ارزش مبارزه کردن رو داره... من با قسمت دومش موافقم»!

پانوشت:

* محصول 1995 آمریکا، کارگردان: دیوید فینچر، بازیگران: مورگان فریمن، براد پیت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها