جام جم آنلاین گزارش میدهد
فانی و الکساندر و مادر از این انزوا به شدت افسردهاند. الکساندر از کشیش تبعیت نمیکند و به دست او تنبیه میشود. سرانجام کودکان توسط خانواده ربوده میشوند و به ماوای خودشان برمیگردند و مادر هم کشیش را ترک میکند. کشیش نیز در یک موقعیت غریب جان میسپارد و در پایان جمع خانواده دوباره کنار هم آسایش پیدا میکنند. البته این داستان پیچ و خمهایی دراماتیک و نمادین نیز دارد که به ویژه در ارتباط با عنصر نمایش مفهوم مییابد.
فانی و الکساندر بیش از سه ساعت زمان دارد و برای همین طولانی ترین فیلم برگمان برشمرده میشود. (البته این فیلم نسخهای 5 ساعتی نیز دارد و در عین حال به صورت سریالی چهار قسمتی نیز تدارک دیده شده است. خود برگمان نسخه 5 ساعته آن را ترجیح میداد) خود او جایی گفته است: «3 ساعته آن را فراموش کنید. اصلا خوب نیست، اما تنها راهی بود که میشد فانی و الکساندر را ساخت. این فیلم حتی برای پخش به شکل سریال هم خوب نیست. باید آن را به یکباره دید و حتی بدون فیلمهای تلویزیونی؛ فقط «یک آنتراکت برای صرف ناهار یا شام») در ضمن موقعیتی بشدت پر ازدحام دارد و حدود 60 نقش که دارای دیالوگ هستند در آن پرورش یافتهاند، اما در عین این ویژگی برگمان مایه اصلی کارش را روی شخصیت الکساندر متمرکز میکند که زمان داستانی قریب به یک سال را در بر میگیرد. این فیلم را شخصیترین کار برگمان دانستهاند. بسیاری از اعضای گروه بازیگران آن از خانواده خود برگمان هستند از جمله همسران سابق و فعلیاش. 3 نفر از هنرپیشگان محبوب برگمان در این اثر نقش آفرینی کردهاند: یوزفسون در نقش اصلی و بیورنشتراند و هریت اندرسن در نقشهایی فرعی. صاحبنظران معتقدند این فیلم گزیده باشکوهی است از تمام مایهها و موقعیتها و کاراکترها و نمودهایی که در فیلمهای پیشین برگمان به چشم خورده است. حتی خود برگمان هم در جایی عنوان ساخته که با شخصیت الکساندر احساس دوستی بسیار نزدیکی میکرده است و به نوعی سایهای از شمایل دوران کودکی خود اوست. به عبارتی دیگر برگمان در هر یک از فیلمهایش به گونهای گوشهای از شخصیت پنهان خویش را به مخاطب مینمایاند و در فیلم فانی و الکساندر همه آن را. در این فیلم آخر، فیلمساز در هر بخش انگار قسمتی از زندگی و تصورات ذهنی و اندیشهها و اهداف و اسرار درونی و انگیزههایش را مانند یک اعتراف نامه در اختیار تماشاگر قرار میدهد تا از ورای شخصیتهای داستان و موقعیتهای درام، همزاد دوران کودکی فیلمساز را در اثر پیدا کند و با نوعی همذات پنداری به جلوههای شاخص این هنرمند درونگرا واقف شود.
پاسکال بونیتر از صاحب نظران فیلم و سینما درباره فانی و الکساندر گفته است: «در فانی و الکساندر 3 دوره مختلف وجود دارد که با سه دوره بحرانی تجربی الکساندر مطابقت میکند. دوره اول در آپارتمان مادربزرگ دوره فرمانروایی رویاهاست: هدایای شب سال نو، فانوس خیال، تئاتر و غیره. این دورهای است که الکساندر خود را فرمانروای تصاویر و اشکال ذهنی میداند که تا مرگ پدر به طول میانجامد. دوره دوم زمان حکمفرمایی واقعیت است: تکرار سرنوشت شوم هملت. نبرد الکساندر بر ضد کشیش با این تفاوت بزرگ که فیلم پایانی خوش دارد. افسانهپردازی کودک پس از مرگ پدر آغاز میشود که نوعی مبارزه با مرگ است. تمام تلاش کشیش این است که حس عذاب وجدان ناشی از گناه (گناهی که اصلا مرتکب نشده است) را به الکساندر القا کند، اما الکساندر قسم میخورد هر چه هست زاده خیال اوست. در قسمت سوم موجود مرموزی به نام اسماعیل وارد داستان میشود و الکساندر را بر میانگیزد که با نابود کردن آن چه وی را تحت ظلم درآورده است به جایگاه خلاقیت و صعود برگردد. فیلم بـرگـمان تحلیلی است عاری از هرگونه تلخی و نفیگرایی از نیروهای متعدد زندگی در مقابله با نیروهای بغض و کین. شاید بتوان آن را خلاصهای از زندگی حرفهای برگمان یا نوعی وصیت هنری دانست ولی پیش از هر چیز فیلمی منقلب کننده و تأثیرگذار و یکی از فیلمهای برتر سینما است.( »به نقل از کتاب هزارتوی رویا ــ حقیقت اینگمار برگمان و سینمایش تالیف مسعود فراستی)
اما مگر برگمان واجد چه خصوصیاتی در زندگیاش بوده است که فیلم آخرش را برگردانی هنری از زندگی او میدانند؟ این هنرمند در سال 1918 در اوپسالای سوئد متولد شد. پدرش کشیش بود و مادرش دختر یک تاجر. او از زمان طفولیت کودکی بیمار و نحیف بود. در 6 سالگی به سینما علاقهاش شکل گرفت تا آنجا که یک دستگاه پروژکتور ابتدایی ساخت. 12 سال بیشتر نداشت که برای اولین بار نمایشی را روی صحنه برد که برگرفته از افسانهای سوئدی درباره پریان و اجنه بود. این خصایص نوجوانی را میتوان به نوعی در شخصیت الکساندر نیز یافت، اما با ورود به سنین بلوغ او علیه تربیت جاری در خانه میشورد و بهرغم تنبیههای متعدد میل به گریز در وجودش ریشه میگیرد. در 19سالگی وارد دانشگاه استکهلم میشود و در رشته ادبیات و تاریخ هنر درس میخواند و در همان سال نخست دانشجویی شروع به کارگردانی نمایشهایی برای گروههای آماتور میکند. به تدریج مسوولیتهایی مهم را در زمینه اداره محافل تئاتری به عهده میگیرد و نمایشنامههای بزرگی را روی سن میبرد. به موازات این فعالیتهای نمایشی علائق سینماییاش را هم از یاد نمیبرد. در سال 1943 به او پیشنهاد میشود که به عنوان فیلمنامهنویس با شرکت بزرگ فیلمسازی در سوئد همکاری خود را شروع کند. او در کارهای سینماییاش ملهم از کارل درایر، اکسپرسیونیستهای آلمان، نئورئالیستهای ایتالیا و سوررئالیستهای فرانسوی بود و البته در کنار این جریانها بزرگان سینمای آمریکا و اروپا را هم میستود. پس از دو سه سال فیلمنامهنویسی و نگارش بیش از 40 فیلمنامه در این مدت سرانجام خودش وارد میدان میشود و در سال 1946 اولین فیلمش به نام بحران را کارگردانی میکند. او تا سالها در مقام کارگردانی که عمدتا از روی فیلمنامههای خودش فیلم میساخت توانست نام خود را به عنوان یک فیلمساز شاخص سوئدی در جهان مطرح سازد. اما با فیلم مهر هفتم که در سال 1957 ساخته شد برگمان توانست موقعیتی بینالمللی پیدا کند. مهر هفتم از داوران جشنواره کن جایزه ویژه را دریافت کرد و مقدمهای شد بر یک سلسله از فیلمهایی که برگمان در آنها در ساحت بحرانزده جهان غرب به جست و جوی خداوند میپرداخت. توت فرنگیهای وحشی، چشمه باکره، همچون در یک آینه، نور زمستانی، و سکوت از این جملهاند. اما برگمان جدا از مفاهیم معنوی در پی مضامین دیگری نیز بود که یکی از شاخصترین آنها بحث زن است. در کنار فیلمسازانی مثل فرانسوا تروفو که فیلمساز زنان خوانده شدهاند، میتوان برگمان را هم فیلمسازی دانست که موضوع زن در آثارش به وفور مطرح شده است. زنها همواره چهرههای مهم دنیای سینمایی برگمان هستند و به مثابه شخصیتهای بالغ و بی نیاز نقش تسلی دهندگی مردان را بر عهده دارند. آنها مردان را از نظر روحی حمایت میکنند و به رهایی و بـازیـافـت شـخصیتشان رهنمون میشوند. در فیلمهای برگمان مخصوصا آثار متاخر او، زنان و روح زنانگی چنان در بافت اثر غلبه دارند که مردان عملا نقش تابع را به خود میگیرند. پرسونا، ساعت گرگ و میش، شرم، مصیبت آنا، فریادها و نجواها، صحنههایی از یک ازدواج، سونات پاییزی و... از این قبیل به شمار میآیند. برگمان در این آثار توانسته است تا حد زیادی به عمق رنجها، اضطرابها، دغدغهها و طبیعت خاص جنس زن نزدیک شود. سبک پرانعطاف برگمان راهی را برای او هموار ساخته است که بتواند از تمهیدات فراوانی برای تبیین مقاصد خود بهره گیرد. او از انواع سبکها نظیر فارس، فانتزی، نمادگرایی، ناتورالیسم، رمانس و حتی گونههایی از سادیسم در کارهایش استفاده کرده است. دغدغههای پراحساس و اندیشناک برگمان با معضلات وجودی و فردی بشر باعث شده است تا نوعی مکاشفه و بازیابی در سینمای او نسبت به انسان و فطرتش صورت پذیرد. او از آن دسته فیلمسازانی است که کم پیش میآید نظیرش در ساحت سینما پدیدار شود و فانی و الکساندر تبلوری سینمایی از هنر وجودی خود اوست.
مهرزاد دانش
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان