در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
جام جم:موج عقلانیت
«موج عقلانیت»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن میخوانید ؛ هر رقابتی نیازمند قواعد و آموزش پایبندی به مقدرات آن است. پذیرش داوری، نظارت قانونی و از همه مهمتر تندادن به نتیجه یک رقابت، شرط اصلی ورود به این صحنههاست و فرض اول این است که نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری پیش از ورود به قواعد یک رقابت دموکراتیک تن دادهاند.
متاسفانه بیانیههای صادره از سوی آقایان موسوی و کروبی مفاهیمی متفاوت را به ذهن متبادر میسازد. همان مفهومی که ماهها قبل القاء آن را آغاز کردند. «اگر بگذارند میرحسین موسوی پیروز میشود» معنای مخالف این القاء این بود که اگر پیروز نشد، نگذاشتند.
بیش از آن که نتیجه انتخابات و میزان مشارکت بهتآور باشد، بیانیههای صادره بهتآفرین است. آیا واقعا این بیانیهها را آقایان موسوی و کروبی نوشتهاند؟
آیا احترام به رای مردم اینگونه باید به نمایش گذاشته شود که آن را «خیمهشببازی دستاندرکاران انتخابات و صداوسیما» بنامیم.
آقایان بهتر است با تسلیم به خواست ملت به تحلیل ضعفها و نقاط کور و منفی تبلیغات خود نگاهی بیندازند.
مردم میپرسند مگر ناظران و نمایندگان نامزدها بر سر صندوقها حضور نداشتند که داشتند و مگر شمارشها و صورتجلسات و آراء به امضا آنان نرسیده که رسیده پس اعتراضها به چیست؟ موج سبز امروز بیش از هر چیز نیازمند عقلانیت در مواجهه با یک ناکامی سیاسی است. عرصه سیاست همواره با تصویرهای پیدرپی شکست و پیروزی ظاهری مواجه بوده است. هرچند در نگاهی بلندتر در عرصهای که گلوها برای خدمت فریاد برمیآوردند شکست و پیروزی بیمعناست.
فراموش نکردهایم انتخابات دوم خرداد 76 نیز تصویری بود از رقابتی تنگاتنگ.
ناطق نوری نامزد مورد حمایت جریان اصولگرا در مقابل سید محمد خاتمی در حالی که شمارش آرا به اتمام هم نرسیده بود با پیام تبریک خود به رئیسجمهور منتخب پایبندی خود به قواعد دموکراتیک را نشان داد.
نامزدهای معترض امروز نیز میتوانستند اعتراضات خود را با ادبیات و روشی بهتر مطرح کنند تا هم منجر به تنشهای اجتماعی نشود و هم بدون بهانهجویی و غوغاسالاری خواستههای خود را در مسیرهای قانونی تعیینشده دنبال کنند.
در پس واژههای این بیانیههای اهانتآمیز میتوان تاثیرات همان لایههای تند و افراطی را مشاهده کرد که همواره از نقشآفرینی آنان در پشت صحنهها نگران بودیم.
کاش آقایان به جای تحریکات و اهانتها، اخلاق شکست و پیروزی را به جوانانی که اولین گامهایشان را در مسیر مردمسالاری دینی برداشته بودند، میآموختند.
رسالت:پیام انتخابات دهم
«پیام انتخابات دهم»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛روز جمعه جزء اولین کسانی بودم که رای دادم. هنگامی که میرفتم رایام را به صندوق بیندازم، مسئول صندوق با صدای بلندی گفت: آقایان خانمها توجه کنید، رای سبز را که مربوط به ریاست جمهوری است در صندوق سبز بریزید و رای آبی را که مربوط به انتخابات خبرگان است در صندوق آبی!
برکسی پوشیده نیست که رنگ سبز نماد غیریت گفتمان یکی از نامزدهای مطرح بود . جزء شگفتیهای این دوره از انتخابات این بود که وزارت کشور که اعلام کرده بود، هیچ نامزدی حق ندارد نمادی از تبلیغ در روز رایگیری در محلهای اخذ رای داشته باشد، خود در سراسر کشور چنین کمک بیمزد و منتی به رقیب اصلی احمدینژاد کرده بود.
پس از اینکه رای دادم بلافاصله با آقای محصولی وزیر کشور تماس گرفتم و این اعتراض را مطرح کردم که چرا وزارت کشور به نفع یکی از نامزدها - آن هم به این شکل آشکار- قانون انتخابات را نقض میکند. وی گفت: تعرفههای رای قبل از آغاز تبلیغات انتخاباتی چاپ شده بود. ما هم نمیتوانستیم به این دلیل که رنگ سبز نماد تبلیغاتی یکی از نامزدهاست همه آنها را معدوم کنیم لذا مجبور شدیم آنها را توزیع کنیم.وزارت کشور در این دوره به لحاظ اجرایی نمونهای از نظم و انضباط انتخاباتی را به نمایش گذاشت . اما این مطلبی که عرض کردم، شاید جدیترین تخلف وزارت کشور محسوب شود. بگذریم!
***
انتخابات با همه تلخیها و شیرینیهای آن پایان یافت .اولا حضور حداکثری مردم با رکوردی بالای 85 درصد یکی از افتخارات بزرگ نظام اسلامی است که مرز مردمسالاری دینی ما را با دیگر نظامهای دموکراتیک به طور کلی متفاوت میکند.
اروپا که در تازهترین انتخابات خود از مشارکت 43 درصدی رنج میبرد فیلسوفان سیاسیاش زنگهای خطر را به صدا درآوردهاند. آنها معتقدند دموکراسی بدون رای مثل پادشاه بدون تخت است و لذا باید در این مورد فکری بکنند.
نکته دوم رای بالای منتخب ملت است. احمدینژاد با رای بیش از 24 میلیون دوره دوم ریاست جمهوری خود را آغاز میکند. احمدینژاد در دور اول با اقتدار در صحنههای داخلی و خارجی ظاهر شد. بدون شک چنین رایی باعث میشود وی در دوره دوم مقتدرانهتر عمل کند.
نکته سوم درک مفهوم پیام این انتخابات است . راستی پیامهای این انتخابات چیست که حتی جمع کثیری از جامعهشناسان در دفاع از نامزدی خاص نتوانستند آن را دریابند.
احمدینژاد طی چهار سال گذشته خواست در عمل این مفهوم را ثابت کند که ایران تهران نیست. تهران هم فقط شمال شهر آن نیست . ما در یک سرزمینی به وسعت یک میلیون و 648 هزار کیلومتر مربع زندگی میکنیم و همه کسانی که در این جغرافیای وسیع حضور دارند به یک میزان ایرانی هستند و به یک میزان حق دارند. لذا با گفتمان پیشرفت ، خدمت و عدالت، خدمات دولت را به اعماق کشور برد. رای او یک رای حلال است که بیشتر توسط مردان و زنانی با دستانی پینه بسته به صندوقها ریخته شده که به پای صندوقهای رای آمده بودند.
آنها به صداقت ، پاکدستی ، شجاعت ، سختکوشی ومهرورزی، رای دادند. روند تبلیغات انتخابات و نوع رقابت مسیری را طی کرد که مردم احساس کردند او مظلوم واقع شده است و باید در این معرکه طرف مظلوم را بگیرند.
مردم که طعم شیرین خدمات وی را دردور اول چشیده بودند ترجیح دادند او یک دوره دیگر باشد تا خدمات خود را کامل کند.
احمدینژاد با رای غرورآفرینی که از مردم گرفته نماد کارآمدی اصولگرایان و نماد موفق تلفیق دین و سیاست در عرصه اجراست. مردم با تصحیح دیکته او در چهار سال گذشته نمره قابل قبولی به او دادند و نقد رقبای او را برنتافتند و آن را منصفانه ندانستند.
انتخابات دهم بدون شک سالمترین و آزادترین و پررقابتترین انتخاباتهای پس از انقلاب بوده است. هر کس در این مورد شک بکند باید در فهم خود نسبت به اراده مردم شک کند. هر کس به فکر زیر سوال بردن این انتخابات باشد باید بداند از قبل از سوی مردم زیر سوال است اگر توفیق نیابد به این سوال پاسخ دهد مردم در انتخابات بعدی پاسخ او را خواهند داد.
اعتماد ملی:ضرورت تشکیل شورای حکمیت
«ضرورت تشکیل شورای حکمیت»عنوان سرمقالهی روزنامهی اعتماد ملی به قلم عماد افروغ است که در آن میخوانید؛بحث رعایت اخلاق در سیاست سالهاست که به شکل نظری مطرح میشود و رجال سیاسی ایران نیز اخیرا مدام در گفتمانهایشان به این مقوله پرداختهاند. اما در این برهه از زمان، به رعایت اخلاق در وجوه و ابعاد گوناگون آن نمیتوان چندان اطمینان داشت. یکی از اولین مولفههایی که ما را نسبت به رعایت اخلاق مطمئن میکند، این است که نباید شاهد هتک حرمت افراد در عرصه سیاست باشیم و رقبای سیاسی نیز باید در عرصه سیاست اخلاق را در اولویت خود قرار بدهند.
مقوله هتک حرمت نیز میتواند نمودهای گوناگونی داشته باشد، شبنامه، تهمت، استناد به یکسری از اتهامات بدون سند و استدلال، خطدهی و ساماندهی به جریانهای انتخاباتی و ارائه خط و ربط همگی از مصادیق بارز هتک حرمت و زیرپا گذاشتن اخلاق سیاسی هستند. هر حرکتی که بتواند جریانهای مردمی را جهتدار کند و بهگونهای جهت نتایج را تغییر بدهد، از بیاخلاقی حکایت دارد. در واقع گستره مقوله اخلاق در عرصه سیاست آن قدر وسیع است که میتوان هر حرکت جانبدارانهای را که میخواهد سمت و سوی دیگری به خواسته مردم بدهد در زمره بداخلاقیها و بیاخلاقیها گنجاند. در زمان انتخابات نیز این حدومرزها حساستر میشود. قدرتهای مستقر نیز بیش از دیگران بر روی این مرزها قرار میگیرند، جلوتر که میرویم حساسیتها بیشتر میشود، در واقع زمان انتخابات اوج دورهای است که میتواند عیار پایبندی به اخلاق در یک دولت را به نمایش بگذارد.
چگونگی شمارش آرا، خبررسانی، استفاده از ابزارهای دولتی برای حمایت از یک کاندیدا و ... بسیاری از موارد اینچنینی میتواند پرونده هر دولتی را در زمینه پایبندی به اخلاق لکهدار کند. اما زمان سنجش عیار اخلاق یک دولت، پس از عبور از این مرحله است، آنچه مسلم است پس از اعلام نتایج انتخابات، اگر مردم از نتیجه و شیوه اعلام خبر و شمارش ناراضی باشند، درست لحظهای است که باید گفت دولت اخلاق را زیر پا گذاشته و باید آن دولت را بیاخلاقی دانست. این روزها نیز شرایط کشور در مرحله حساس قرار گرفته است. سوالها، حرفها، حدیثها و شایعههای نزدیک به واقعیتی در جامعه مطرح است، آنچنان که اگر سریعا به این شبهات پاسخ روشنی داده نشود، میتواند منجر به سلب اعتماد ملت از دولت شود. اگر نسبت به شبهاتی که به بیاخلاقی تنه میزنند، پاسخی شایسته داده نشود یا سران قدرت رفتار قهرآمیزی را در پیش بگیرند، ملت اعتمادشان را به دولت از دست میدهند و به این نتیجه میرسند که در کمال بیاخلاقی رای آنها نادیده گرفته شده و به این تردید حلقه اعتماد میان ملت و دولت گسسته میشود.
به هرحال این روزها ملت ایران ذهنیتی دارد که بیش از هر چیز باز میگردد به وعدههایی که دولت مستقر به مردم داده است، و از آن مهمتر مناظرهها نیز در شکلگیری این ذهنیت نقش عمدهای داشتهاند. در جریان مناظرهها آمار و ارقامی ارائه شد که تا اندازه زیادی شبههبرانگیز بود و اکنون همزمانی این شبهات با اعلام نتایج انتخابات میتواند به این شبهات بیش از پیش دامن بزند. از سوی دیگر در تمام این مدت پیشبینیها و گمانهزنیها حاکی از چیدمان دیگری در انتخابات داشت و اکنون اعلام نتایج انتخابات تا اندازه زیادی غیرمترقبه بود و بهت بسیاری از آحاد ملت ایران را به همراه داشت، بهگونهای که به نظر و افکار عمومی توقع نتیجه دیگری را داشت. در این شرایط و برای حفظ اخلاق بهترین شیوه پاسخگویی به شبهات پیش آمده است که در سیره امام (ره) نیز به آن پرداخته شده است.
ضرورت تشکیل شورای حکمیت
در این زمان به عنوان یک شهروند ایرانی که بیش از هر چیز خود را فرزند این ملت میداند، به نظرم کارآمدترین روش برای اثبات اخلاقمداری در نظام جمهوریاسلامی این است که مقام معظم رهبری یک شورای حکمیت تشکیل بدهند و در این شورای متشکل از شخصیتهای حقیقی، حقوقی و کاندیداها به این شبهات پاسخ داده شود تا ملت ایران از سلامت جریان انتخابات اطمینان حاصل کنند. زیرا که آسودگی خیال یک ملت از دولت را میتوان از اصلیترین زیربناهای رعایت اخلاق در سیاست دانست، زیرا این حق مردم است، مردم حق زیستن اخلاقی دارند. نظام جمهوریاسلامی ایران بیش از هر چیز مشروعیت خود را مدیون این مولفههاست. دولت روی کار موظف است به مردم این اطمینان را بدهد که هیچ خلافی نه در قبل و نه بعد از انتخابات صورت نگرفته است. زیرا بیتفاوتی به سوالات مردم افزون بر بیاخلاقی کمترین هزینهاش برای یک دولت بیتفاوت ملت است،البته اگر حداکثرش را در نظر نگیرم.
به عنوان شهروندی که یکی از افتخاراتم زیستن در انقلاب اسلامی است و به عنوان فردی که در این سالها به مقوله جامعهشناسی پرداختهام. ضرورت تشکیل شورای حکمیت را بیش از هر زمان دیگری ضروری میدانم، زیرا مردم برحسب اراداتی که به مقام معظم رهبری دارند میتوانند پاسخ تمام شبهاتشان را به دست بیاورند.زیرا اصل و اساس شکلگیری این انقلاب حفظ امانتداری ملت است و رای ملت امانتی است در دست دولت. کسی که خیانت در امانت میکند، نهتنها یک خطای شخصی مرتکب نشده، بلکه یک خطای جمعی تاریخی را رقم زده است. اگر فرض را بر تخلف و بیاخلاقی بگیریم، باید گفت که چنین فردی، فرهنگی را نهادینه میکند که میتواند مسیر حرکت یک کشور را تغییر بدهد، او هم در پیشگاه خداوند مسوول است و هم در مقابل ملت.
آفتاب یزد:سخنی با اصولگرایان یکپارچه!
«سخنی با اصولگرایان یکپارچه!»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفتاب یزد است که در آن میخوانید؛در مـورد انـتـخـابـات دهـم ریـاسـت جمهوری، بایستی در فـضـایـی آرامتـر به بحث و بررسی پرداخت.
امـا به هر حال، امروز آرزوی اصـولـگـرایـان محقق شده است. آنها در یک دوره 6 ماهه، خون دل خوردند و انتقادات خود از دولت را مخفی نگه داشتند تا مبادا اصلاحطلباناز آن بـهـرهبـرداری کـنـنـد یـا خللی بر آرای رئیسجمهور وارد شود. اما آنها تا پایان سال 90 (حدود 33 ماه) دغدغه رای ندارند و موظفند بدون نگرانی از تاثیرات انتخاباتی، وظایف صریح قـانـونی را انجام دهند. بسیاری از نمایندگان سرشناس مجالس هفتم و هشتم، در سه سال گذشته بر مواضع خود که در نقطه مقابل برخی برنامههای اقتصادی، فرهنگی و بین المللی دولت قرار داشت تاکید کردنددر عین حال هرگاه لازم شد از حقوق خود در بـرابـر دولـت کـوتـاه آمـدنـد تا یکپارچگی اصولگرایان را به نمایش بگذارند. اما گاه و بیگاه، نشانههایی از خود بروز دادند تا احتمالا در روز مبادا بتوانند به این نشانهها استناد کنند و در برابر پـیـامـد بـرخی اقدامات دولت، از خود سلب مسئولیت نمایند. اما اکنون نه شرع اجازه تداوم چنین رفتاری را میدهد نه عقل و نه منافع ملی. در حال حاضر رئیسجمهور خود را در جایگاهی قویتر از گذشته میبیند و نشانهای نیز در دست نیست که او مایل به تغییری در رفتار گذشته خود باشد. از سوی دیگر، عناصر موثر مـجلـس هم سخنی نگفتهاند که نشان دهد به حـقـانـیـت مـواضـع رئـیـسجـمـهـور و اشتباه موضعگیریهای خود، اعتراف دارند.
این در حالی است که تداوم این وضعیت فرسایشی، حاصلی جز فرصتسوزی برای کشور و ملت ندارد. اگر تعارف را کنار بگذاریم تا حدود سه سال دیگر همین مجلس و همین رئیس جمهور، مـسـئـولـیـت اداره کـشور را به عهده دارند. فضای تبریک و ذوقزدگی نیز به زودی به پایان میرسد و دولت و مجلس بایستی در یک تعامل تعریف شده قانونی- و البته این بار با کنارگذاشتن دغدغهمربوط به احتمال سوء استفاده انتخاباتی رقبا ! - به موضوعاتی بپردازند که بر سرنوشت امـروز و فـردای کشور اثرگذار است. برخی تصمیمگیریهای بزرگ اقتصادی به ویژه طرح تحول اقتصادی، یکی از این موضوعات است که به نظر میرسد دولت دهم بسیاری از رفتارهای خود را بر همان مبنا تنظیم خواهد کرد. در مقابل، اظهارنظرهای غیرجناحی نمایندگان نیز تاکنون نشان داده است که بسیاری از آنها، تصویب بی چون و چرای خواسته دولت در این مورد را موجب خسارات اقتصادی برای کشور و مردم مـیدانند. در چنین شرایطی به نظر میرسد بایستی هر چه زودتر، مکانیزمی برای تنظیم روابـط خـالـی از تـنـش و فـرسـایـشـی میان فـراکـسیونهای دولتی و پارلمانی اصولگرایان طراحی کرد. شاید یکی از این راهها، تن دادن به پـیـشـنـهـادی اسـت کـه چند ماه قبل توسط مـصـبـاحی مقدم رئیس اصولگرای کمیسیون اقتصادی مجلس مطرح و خیلی زود، به فراموشی سپرده شد.
در ایـن ایـام کـه آمارهای دولتی مدعی بـرخـورداری دکـتـر احـمدی نژاد از حمایت52 درصدی واجدان شرایط است شاید تن دادن او به رفراندوم پیشنهادی مصباحی مقدم یا کوتاه آمدن نمایندگان مجلس از ادعاهای خود، تنها راه برای پایان مناقشههای مزمنی باشد که به صورت مـتناوب، قبل از حل و فصل نهایی، به دلیل »تـظـاهـر اصـولـگـرایـان بـه وحـدت در بـرابر اصلاحطلبان« مخفی نگهداشته شده است. اما چنانچه نمایندگان مجلس بر حقانیت دیدگاه خود اصرار دارند و از قانع کردن دولتیها مایوس هستند بهتر است از »صدا و سیمای هماهنگ« بخواهند برنامههای مناظره جدی و غیر تشریفاتی در این مورد برگزار و زمینه را برای حضور آگاهانه مردم در یک همه پرسی و تعیین تکلیف قطعی نـهـایی »برنامههای سرنوشت ساز اقتصادی« آمـاده سـازنـد. در صورت موفقیت این الگو، میتوان در برخی عرصههای دیگر مدیریت کشور نیز آن را آزمود.
کـسـانی که در سالهای گذشته، پس از شکستهای سنگین از اصلاحطلبان، حتی یک روز از ایستادگی در برابر برنامههای آنها خودداری نـکـردنـد لابـد تـا ایـن حـد بـرای روزنامههای اصلاحطلب حق قائل هستند که پیشنهادهای خود را ارائـه کنند؛ حتی اگر این پیشنهادها، مانند سالهای اولیه دولت نهم و مجلس هفتم، به هیچ انگاشته شود و پس از دو سال در چالشهای درونی اصولگرایان، مورد بحث و افشاگری قرار گیرد.
جمهوری اسلامی:اوباما ادامه بوش در افغانستان
«اوباما ادامه بوش در افغانستان»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛وقایع افغانستان در ماه ها و هفته های اخیر نشان داد سیاست تغییر « باراک اوباما » رئیس جمهور جدید آمریکا که شعار اصلی انتخاباتی وی بود به معنای ایجاد تغییر در سیاست اشغال افغانستان نیست بلکه به معنای تغییر در چگونگی کشتار مردم این کشور است.
وزیر جنگ آمریکا رابرت گیتس طی سخنانی در اجلاس وزرای دفاع ناتو و به مناسبت انتصاب فرمانده جدید نظامیان آمریکائی مستقر در افغانستان گفت : « ما باید در نحوه انجام عملیات هایمان تغییر ایجاد کنیم » . وی درباره اینکه این تغییر باید چگونه باشد گفت : تعداد سربازان ما در افغانستان باید بیشتر شوند.
هدف وزیر جنگ آمریکا از این سخن اینست که سربازان آمریکائی باید در مناطق بیشتری از افغانستان حضور داشته باشند تا مانع تحرکات شهروندان افغانی شوند و آمریکا به حملات هوائی علیه مناطق مختلف افغانستان احساس نیاز کمتری کند. وی در این زمینه گفته است : هرچه سربازان آمریکا در افغانستان بیشتر شود امید من اینست که نیاز ما به حملات هوائی کاهش یابد.
به اعتراف رابرت گیتس اکنون میزان مقاومت مردم افغانستان در برابر نظامیان اشغالگر افغان به بالاترین میزان خود طی سالهای 1380 تاکنون رسیده است . براساس گزارش مقامات ارتش آمریکا حملات به اشغالگران آمریکائی در افغانستان طی 6 ماه اخیر 59 درصد افزایش یافته است . همین گزارش می افزاید در اردیبهشت ماه سال جاری (88 ) تعداد حملات به نظامیان اشغالگر آمریکائی در افغانستان از 1450 مورد تجاوز کرد .
آمریکا با ادعای مبارزه با تروریسم در سال 1380 به افغانستان لشکرکشی کرد ولی از آن زمان تاکنون یعنی طی 8 سال نه تنها با تروریسم مبارزه نکرد بلکه حضور نظامی آمریکا اوضاع منطقه و افغانستان را ناامن تر کرده است . طالبان که افغانستان را از حاکمیت مجاهدان افغان خارج کرده بود و تا سال 1380 براین کشور حکومت می کرد اکنون بار دیگر به قدرت قابل توجهی تبدیل شده و در برابر آمریکا لااقل در ظاهر عرض اندام می کند. هر چند همه صاحبنظران معتقدند طالبان یک گروه دست نشانده آمریکاست و هر وقت دولتمردان آمریکائی هرگونه اراده کنند همانگونه عمل می کند لکن این نکته را نیز نمی توان نادیده گرفت که اکنون طالبان به مثابه یک قدرت نه تنها در افغانستان بلکه در بخش قابل ملاحظه ای از شبه قاره و منطقه نقش ایفا می کند.
علاوه بر ناامنی مشکلات دیگری نیز مردم افغانستان را تهدید می کنند که فقر قاچاق مواد مخدر و کشت و تجارت خشخاش از جمله آنهاست . اشغال افغانستان توسط نظامیان آمریکائی به این مشکلات دامن زده و آنها را چند برابر کرده است .
هر چند آمارهای مربوط به فقر و کشت و تجارت خشخاش در افغانستان خبر از وضعیت بسیار وحشتناک و رشد روزافزون آنها در سالهای اخیر می دهند و از این نظر مردم افغانستان در شرایط بسیار سختی بسر می برند لکن از این بدتر عوارض فرهنگی خطرناکی است که در اثر حضور نظامیان آمریکائی در این کشور گریبان گیر افغان ها شده است . تهاجم فرهنگی شدید غرب به ویژه آمریکا به مردم افغانستان از طریق تلویزیون فیلم های مستهجن مجلات و نشریات آلوده رواج فساد اخلاقی و انتشار افکار ضد دینی که همگی برنامه ریزی شده هستند و توسط آمریکا هدایت می شوند همانند خوره درحال بلعیدن اخلاق و دین و سنت های مردم اصیل و متدین افغانستان هستند.
اگر با نگاهی واقع بینانه به آنچه اکنون در افغانستان می گذرد و در سال های اشغال این کشور توسط آمریکا و هم پیمانانش گذشته نگریسته شود واقعیت تکان دهنده ای که نگرانی ها را در مورد این کشور و این ملت افزایش می دهد اینست که مردم افغانستان در معرض سخت تری تندبادهای ضد فرهنگی قرار دارند و بیش از آنچه در جنبه های مادی از دست می دهند به دین و اخلاق و آداب و سنن ملی و فرهنگی آنها لطمه وارد می شود. اگر اشغال افغانستان فقط همین یک زیان را در برداشت می بایست آنرا بزرگترین خسران مردم این کشور در طول تاریخ به حساب می آوردیم هر چند لطمات شدید مادی نیز باید بر آن افزوده شود.
بدین ترتیب دوران « اوباما » نیز برای افغانستان استمرار دوران بوش است و بزرگان افغان اعم از روسای قبایل و علما و دانشگاهیان و فعالان سیاسی باید برای پایان دادن به اشغال کشورشان تدبیری بیاندیشند و جلوی خسران بیشتر مادی و معنوی را بگیرند.
کیهان:آقایان! استراحت بفرمایید
«آقایان! استراحت بفرمایید»یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛محمود احمدی نژاد انتخابات 22 خرداد را برد. حریفان می گویند از نتیجه انتخابات بهت زده شده اند. حق دارند. نوبت به مراحل بعد از «بهت» هم خواهد رسید. مطابق آخرین آمارهای اعلام شده در حالی که بیش از 84 درصد مردم در انتخابات شرکت کرده اند، رای احمدی نژاد حدود 70 درصد است. طبیعی است که چنین نتیجه ای تمام ناظران خصوصاً آنها که در ماه های گذشته خود و وادارانشان را با کوهی از دروغ فریب داده بودند، حیرت زده کند و بلکه اختیار رفتار خود از کف بدهند. پیروزی نیاز به شجاعت دارد اما مهم تر از آن شکست است که پذیرش آن، وفق دادن خود با آن و تدبیر برای جلوگیری از تکرار آن، شجاعتی بس بزرگتر طلب می کند و این دومی فوق العاده نایاب است.
برای فعالان حرفه ای عرصه سیاست در چند ماه آینده هیچ چیز مهم تر از آن نیست که پدیده 22 خرداد را به واقعی ترین شکل ممکن تحلیل کنند. چه کسی این انتخابات را برد، چگونه و چرا؟ طرف بازنده هم اگر خواهان ادامه حیات در جامعه سیاسی ایران است- که البته قرائن چندان این موضوع را تایید نمی کند- باید دقیقاً همین سوال ها را از خود بپرسد و در آنها اندیشه کند. در 6 ماه گذشته بزرگترین ائتلاف سیاسی-امنیتی قابل تصور برای جلوگیری از تکرار دولت نهم و با مشارکت تمامی بازیگران داخلی و خارجی ذی نفع در این پروژه شکل گرفت. راقم این سطور جزئیات فعالیت این ائتلاف برای «زمین زدن» - به تعبیر خودشان- دولت نهم را به دقت رصد کرده و عقیده دارد به سادگی می توان ثابت کرد چنین ائتلافی هم از حیث گستره و هم از جهت میزان انرژی، توان و سرمایه ای که پای کار آورد در تاریخ معاصر ایران، بی نظیر بوده است. همین ائتلاف بود که یکی از بی سابقه ترین پروژه های تخریب، دروغ، فریب و سیاه نمایی علیه دولت اصولگرا را طراحی کرد و در ابعادی بسیار بزرگ به اجرا گذاشت. بحث درباره انواع و اقسام ترفندهای عملیات روانی و دروغ پردازی ها و دشنام گویی های گوناگون مجالی جداگانه می طلبد اما تنوع و پیچیدگی این پروژه به حدی بود که نشان می داد طراحان آن هیچ خط قرمزی را به رسمیت نمی شناسند. این پروژه آنچنان بی رحمانه پیش می رفت و قربانی می گرفت که حتی به کاندیدای اصلاح طلب حاضر در صحنه هم رحم نکرد. در چارچوب همین پروژه بود که ذهن میرحسین موسوی را از انبوه اطلاعات غلط و بی مبنا درباره دولت انباشتند تا آنجا که او حتی نتوانست دریابد نموداری که به عنوان نمودار ارائه شده از جانب احمدی نژاد در مناظره با کروبی به دست او داده اند با آنچه احمدی نژاد واقعاً در آن مناظره ارائه کرد متفاوت است و قصه نهایتاً به آبروریزی انجامید. این مورد و موارد مشابه آن که تعداد آنها فراوان است، به خوبی نشان داد دوستان موسوی برای پیشبرد پروژه دروغگو جلوه دادن دولت و دیگر پروژه های عملیات روانی خود، حتی از قربانی کردن خود او هم ابا نداشته اند؛ دولت و مردم که جای خود دارد.
بیش از یک ماه از زمین و آسمان به مردم گفتند این دولت دروغگوست اما مردم خود به خوبی دیده بودند و می دانستند راست چیست و دروغ کدام است. گفتند این دولت کشور را به نابودی کشانده و عن قریب است مملکت بر باد برود اما مردم این را هم می دانستند که خدمت و خیانت را چگونه از هم باز می توان شناخت. گفتند این دولت ایران و ایرانی را ذیل کرده غافل از اینکه ایرانی همیشه عزیز، فرق عزت و ذلت را هم خوب می داند و بوریا را به جای حریر نخواهد خرید. گفتند احمدی نژاد سفره مردم را کوچک کرده است اما مردم به چشم می دیدند که این دولت از هرچه بگذریم برای خود سفره ای پهن نکرده و از آوردن آنچه متعلق به مردم است بر سر سفره های آنها مضایقه ندارد و مهم تر از این حقیقت آشکار برای مردم این بود که دولت اصولگرا اگر هم سفره ای را کوچک کرده باشد، آن سفره ویژه خواران و مفسدان است که صدای عربده آنها علیه دولت گوش فلک را کر کرده است. این بازی ها آنقدر عمق یافت که بازیگردانان را هم فریفت. با هدف فریفتن مردم دروغی گفته بودند و در میانه راه اوضاع چنان شلوغ شد که خود دروغ خویش را باور کردند و آن را عین واقعیت پنداشتند. خداوند مرحوم نصرالدین را رحمت کند که داستان دنبال آش نذری فرستادن کودکان مزاحم و سپس خود از پی آنها روانه شدن او هنوز هم مصداق دارد در فهم احوال مدعیان عقل و درایت راهگشاست. خروش انقلابی مردم ایران در 22 خرداد چون پتکی گران بر سر کسانی که چشم های خود را بسته و در توهمات خویش غرقه بودند فرود آمد و چه فرود آمدنی.
22 خرداد بسیاری از افسانه های بافته شده توسط غربی ها و دوستان داخلی آنها را به صریح ترین شکل ممکن به میدان آزمون آورد، باطل کرد و حقیقت ناب را به جای آنها گذاشت. اولین افسانه ای که در 22 خرداد زمین خورد، این بود که رسانه های خارجی و همکاران داخلی آنها مدت ها به صدای بلند می گفتند ارتباط مردم و نظام جمهوری اسلامی در آغاز دهه چهارم عمر جمهوری اسلامی به حداقل مقدار ممکن کاهش پیدا کرده و دیگر از آن شور و حال اول انقلاب که مردم خود را بخشی مهم و جدایی ناپذیر از نظام سیاسی می دانستند، خبری نیست. انتخابات 22 خرداد که در آن حدود 40 میلیون از مجموع 46 میلیون واجد حق رای در سراسر کشور پای صندوق های رای حضور یافتند، با قوتی بی مانند کل این افسانه پردازی را به باد فنا داد و ثابت کرد که اگر دولتی حرمت مردم را نگهدارد و خود را خدمتگزار آنها بداند، مردم قدرشناسانی موقع شناس و پرمهرند و خادمان خود را به بهترین شکل ممکن ارج خواهند نهاد. از حیث نظری، دستیابی به این میزان از مشارکت سیاسی در جامعه ای که بخش بزرگی از آن را طبقه متوسط شهری تشکیل می دهد توفیقی بزرگ برای دولت و مجموعه سیستم حکومتی است خصوصاً که به هنگام روی کار بودن دولتی که متهم به عدم پی گیری پروژه توسعه سیاسی و صرف کردن انرژی خود برای «جلب نظر توده ها» در مقابل نخبگان است. دموکراسی تا آنجا که یک ادعا است البته قدر و قیمتی بی مانند دارد اما وقتی به واقعیت بدل شد، ایدئولوژی ناظران است که معلوم می کند باید آن را ارج نهاد یا اینکه مخدوش و ملکوک ساخت. دولت ها و قدرت های مدعی دموکراسی وقوع حادثه ای چون 22 خرداد در ممالک خود را حتی به خواب هم نمی توانند دید اما چون رای مردم را تنها زمانی ارزشمند می دانند که به گزینه های مطلوب آنها تعلق پیدا کند، می بینید که به ابراز «تاسف» و «نگرانی» بسنده کرده اند. حال و اوضاع دوستان داخلی شان هم البته چندان بهتر نیست.
افسانه دوم را اصلاح طلبان غربگرای داخل ایران ساخته بودند و آن این بود که پیروزی اصولگرایان در انتخابات مختلف مردم ایران محصول «عدم حضور اکثریت» در صحنه است و نتیجه می گرفتند- همانگونه که از قول هاشمی رفسنجانی در پلاکاردهای بزرگ تبلیغاتی خود در سطح شهر تهران نوشته بودند- «هرگاه اکثریت از حضور در انتخابات خودداری کند اقلیت بر آن حاکم خواهد شد». اگر آقایان قبول داشته باشند که 85 درصد واجدین حق رای یعنی اکثریت ظاهراً مجبورند نتیجه بگیرند که آن خیالپردازی ها خالی از حقیقت بوده و اکثریت ملت ایران پای صندوق های رای آمدند اما انتخاب آنها دقیقاً خلاف آن چیزی بود که مدعیان «مالکیت انحصاری آراء خاموش» همواره می پنداشتند و تبلیغ می کردند.
این یادداشت مجال بسط فراوان دارد اما لازم است، فعلاً آن را با تذکر نکته ای بسیار مهم به پایان ببریم و الباقی نکات بماند برای بعد. آن نکته مهم مربوط به بسیاری از کسانی است که در روز 22 خرداد به میرحسین موسوی رای دادند. یکی از بدترین اتفاقات ممکن این است که کسانی تصور یا تبلیغ کنند که معنای رای آن 13 میلیون نفر، مبارزه جویی با گفتمان امام و انقلاب یا همراهی با اقلیت سوپررادیکال جبهه دوم خرداد بوده است. حقیقت کاملاً آشکار این است که تعداد بسیار زیادی از رای دهندگان به مهندس موسوی دلسوز انقلاب و نظام و پیرو آرمان های مقدس آنند اما به هر دلیل مصلحت انقلاب و کشور را در سپردن اختیار دستگاه اجرایی به موسوی دیده اند. حساب این اکثریت بزرگ از اقلیتی که هیچ اعتقادی به هیچ اصل و آرمانی ندارند و اکنون هم در تدارک فتنه و آشوبند قطعاً جداست.
دنیای اقتصاد:بیماری تولید: حاد یا مزمن؟
«بیماری تولید: حاد یا مزمن؟» عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم دکتر فرخ قبادی است که در آن میخوانید؛این که تولید در کشور ما دچار بیماری است، ظاهرا مورد اجماع اکثر کارشناسان و تقریبا همه فعالان اقتصادی قرار دارد.
آن چه ممکن است در میان صاحب نظران مورد مناقشه باشد، ماهیت این بیماری است. آیا تولید ما، چنانکه رییس اتاق بازرگانی تهران معتقد است، دچار ذاتالریه شده است، که علیالاصول بیماری حادی است و نیاز به درمان سریع و ضربتی دارد و درمان آن هم چندان دشوار نیست؟ یا این که تولید در کشور ما با یک بیماری مزمن، سابقهدار و جان سخت دست به گریبان است که به درمانهای ضربتی جواب نمیدهد و نیازمند پزشکانی حاذق و با حوصله و جیرههای دارویی و غذایی دراز مدت است؟
رییس اتاق بازرگانی تهران برای دومین بار در هفتههای اخیر از ابتلای تولید به ذاتالریه سخن گفته است. به گفته ایشان «بهغم بدنه و چارچوب خوب، دریچههای تنفسی تولید بسته است و تولید ما را دچار ذاتالریه کرده است». در توضیح علل بروز و نشانههای این بیماری، ایشان به چند مشکل اساسی به درستی اشاره کردهاند:«عدم وجود نقدینگی، بنگاهها و طرحها را با مشکل جدی مواجه کرده است... حالا در این شرایط بانکها، هم تسهیلات را قفل کردهاند و برای سرمایهگذاری کمک نمیکنند و هم به دنبال جذب بدهیهای سابق افتادهاند.
تا پیش از این، بدهیها توسط سیستم بانکی تمدید میشد، اما در حال حاضر به بهانه کاهش نقدینگی و تورم (که سر جای خودشان موضوعات مهمیهستند) بانکها تولید را تحت فشار قرار داده اند. حتی شرکتهای وصول مطالبات درست کردهاند تا نظام بانکی برود از طریق دادگاه و زندان مطالبات خود را وصول کند. بنابر این فشار به بخش تولید وارد شده است». این در حالی است که «رقبای ما بستههای حمایتی دولتهای خود را در این شرایط بحران به دنبال خود دارند. دولتهای دیگر کمک میکنند، تسهیلات بانکی میدهند، وصول مطالبات را به تعویق میاندازند، مالیات را با تخفیف مواجه میکنند و چندین اقدام دیگر برای جلوگیری از آسیب دیدن تولید انجام میدهند ، اما در کشور ما برعکس همه جا عمل شده است... نبود امکانات و حمایت در شرایط رکود، تولید را کلافه کرده است.... تولید از همه نظر تحت یک فشار جدی قرار گرفته است. به این صورت تمام راههای تنفسی برای تولید بسته شده و به اصطلاح ذاتالریه گرفته است».(1)
بیتردید رییس اتاق تهران میتوانست از علل و نشانههای دیگری از «تنگی نفس و ذاتالریه» تولید نام ببرد. کمبود نقدینگی از جمله عواملی است که در اغلب واحدها موجب تولید با ظرفیت نازل ( 30 تا 40درصد ظرفیت واقعی) گشته و هزینه تمام شده تولید داخلی را بالا برده است. این مساله، در کنار نرخهای ارزان ارز، رقابت با کالاهای وارداتی را بسیار دشوار ساخته و حجم بیسابقه واردات، تولیدکنندگان داخلی را به حاشیه رانده است. اینها همه، دست در دست هم، تولید داخلی را زمین گیر کرده و بحرانی تمام عیار پدید آوردهاند.
اما نباید از یاد برد که بیماری حاد تولید در کشور ما، خواه آن را ذاتالریه بنامیم و خواه بیماری حاد و نوظهوری دیگر، بر اندام پیکری رنجور و لاجرم آسیبپذیر در برابر انواع ویروسها و میکروبها، لانه کرده و بالیده است و متاسفانه ضعف عمومیپیکر رنجور تولید با درمانهای ضربتی از میان نمیرود. تا هنگامیکه پایههای تولید مستحکم نشود و ضعف عمومیو رنجوری آن درمان نگردد، تنگی نفس و ذاتالریه کنونی، در صورت درمان، جای خود را به بیماری حاد دیگری خواهد داد. یادمان نرفته است که تا چندی پیش که صندوقهای بانک مرکزی قفل نشده بودند و تسهیلات سر رسید شده تمدید میشدند و بحرانی نیز اقتصاد جهان را در بر نگرفته بود، تولید ما باز هم حال و روز خوبی نداشت و تسهیلات سخاوتمندانه، حتی وقتی برای تولید پرداخت شده بودند، اغلب از ملک بازی و خرید و فروشهای مقطعی سر در میآوردند.
تولید در کشور ما از بیماری ریشهای و سابقهداری در رنج است که تا درمان نشود، همواره آن را در معرض ابتلا به بیماریهای حاد، با ظواهر و نامهای گوناگون قرار خواهد داد. این بیماری مزمن، هر نامیکه بر آن بنهیم، عارضهاش همان نرخ نازل بازده سرمایه در فعالیتهای تولیدی است که ریشه در سیاستهای راهبردی ما دارد و زمینهساز بروز و شیوع انواع بیماریهای اقتصادی است.
اگر بهرغم همه سمینارها و تبلیغات و خواهش و تمناها و با وجود تسهیلات سخاوتمندانه و یارانهای دولتها، بازهم استقبال از سرمایهگذاریهای تولیدی ناچیز است، اگر تسهیلاتی که برای تولید پرداخت شدهاند، در عرصههای دیگری سرمایهگذاری میشوند، اگر بر خلاف کشورهای پیشرفته، که صاحبان سرمایههای خرد و کلان، خرید سهام کارخانجات را به عنوان یک گزینه مقبول ارزیابی میکنند، در کشور ما خرید سهام کارخانهها، دست کم برای اکثریت بزرگ شهروندان، اساسا گزینه قابل تاملی به شمار نمیآید، همه و همه به دلیل نرخ نازل بازده سرمایه در تولید و سود بالاتر و بیدردسرتر در عرصههای دیگر است. سرمایه، بنا بر خصلت ذاتی خود، به سمت محلهایی حرکت میکند که در آنها بازگشت اصل سرمایه محتملتر و نرخ بازده بالاتر باشد.
فعالیتهای تولیدی در کشور ما هم پرچالشاند، هم بازگشت اصل سرمایه در آنها طولانی و نامطمئن است و هم نرخ بازده قابل قبولی ندارند. نرخ سود نازل، به معنی آن است که فعالیتهای تولیدی آسیبپذیر و کمثباتند، در مقابل نوسانات طبیعی بازار کمتاب و طاقت هستند و لاجرم تقریبا همواره با نوعی بیماری حاد دست و پنجه نرم میکنند؛ اما چرا نرخ بازده سرمایه در فعالیتهای تولیدی ما نازل است؟ در پاسخ به این سوال میتوان دهها کتاب و مقاله نوشت. میتوان از رتبه نومیدکننده «فضای کسب و کار» کشور ما در مقایسه با کشورهای دیگر سخن گفت، که خود گویای دنیایی از چالشها و مشکلات فرا روی تولیدکنندگان ما است. میتوان به حجم متورم دولت و آسیبهای مستقیم یا باواسطه آن بر فعالیتهای تولیدی اشاره کرد.
میتوان از سیاستهای متناقض پولی و مالی، از سیاستهای ارزی مصلحتاندیشانه و ضدتولید، از قیمتهای دستوری و غیرواقعی و از تغییرات پی در پی و غافلگیرکننده سیاستهای اقتصادی دولت سخن به میان آورد. واقعیت این است که تولید در کشور ما به فعالیتی پر چالش و کمبازده تبدیل شده است و بهرغم همه تشویقها و مساعدتهای زبانی، اغلب قوانین و مقررات در کشور ما به گونهای جهتگیری شدهاند که تولید را پرچالشتر و پرهزینهتر میسازند.
این مسائل در مجموع شرایطی را پدید آوردهاند که با ضروریات تولید کارآمد و پایدار ناسازگار است. این ناسازگاری، در بهرهوری نازل و هزینههای تمام شده بالای تولیدات داخلی تبلور مییابد و نرخ بازده سرمایه در فعالیتهای تولیدی را نامقبول میسازد.
سیاستگذاران ما باید یک بار و برای همیشه تکلیف خود و فعالان اقتصادی را با این معضل ریشهای روشن سازند. اگر به راستی معتقدند که تولید زمینهساز ثروت اجتماعی و رشد و رونق تولید یگانه راه دستیابی به توسعه پایدار است، باید تدابیری اتخاذ کنند که پاداش ورود به عرصه پرچالش تولید از پاداش فعالیتهای غیرمولد و نوعا کم درد سر تر ، جذاب تر باشد یا دستکم با آنها برابری کند. خردمندانهترین اقدامی که در این رابطه میتواند انجام گیرد، تدوین قوانین و مقرراتی است که از چالشها و مخاطرات تولید بکاهد، هزینههای بالاسری آن را کاهش دهد و فضای کسب و کار را برای تولیدکنندگان مساعد سازد.درمان عاجل و ضربتی ذاتالریهای که تولید هماکنون با آن دست به گریبان است، البته اولویت آشکار دارد. در حقیقت، واکنش سیاستگذاران دولت جدید به این معضل حاد، میتواند نشانهای از نگرش آنان به مقوله تولید و عزم و جدیت آنان در درمان آن بیماری مزمن و دیر پا باشد.
(1) – نقل شده در دنیای اقتصاد. 21 خرداد 88
ابتکار:ضرورت تمکین رای مردم
«ضرورت تمکین رای مردم»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛انتخابات دهم، نمادی آشکار از رشد و بلوغ عمومی جامعه ایران در مسیر تثبیت شایستگی های برتر فرهنگی و شعور سیاسی آنان نسبت به دیگر ملت ها بود. همواره رفتار سیاسی مردم ایران غیر قابل پیش بینی بوده و بر همین اساس هم به مردم شگفتی ساز شهرت یافته اند انتخابات دهم در غیاب احزاب سیاسی و با ابتکار عمل صدا و سیمای جمهوری اسلامی از طریق مناظره مستقیم نامزدها همه توانمندی و ضعفهای نامزدها را به انظار عمومی عرضه کرد و برای اولین بار مردم از زبان نامزدها چیزهایی را شنیدند که تا قبل از آن جزو خطوط قرمز پنداشته می شد برای اولین بار بهانه های گروههای مدعی تحریم منتفی شد و کمترین صدای تحریم شنیده شد و فریاد تحریم خریدار نداشت شور و شوق ایرانیان خارج کمتر از شور و شوق هموطنان داخل کشور نبود.
بسیاری از افراد برای اولین بار در طول عمر خود حاضر شدند که رای دهند و مهر انتخابات برای اولین بار وارد شناسنامه آنها شد. حماسه دهم مردم ایران نه فقط در مقیاس جهانی بی نظیر بود که بعد از رفراندوم جمهوری اسلامی در تاریخ انقلاب هم رکوردار شد در شرایطی که میانگین مشارکت در کشورهای لیبرال دموکراسی حدود 50 درصد می باشد مشارکت 85 درصدی در انتخابات دهم برگ برنده و افتخار آمیز ملت ایران بحساب می آید. رای 24 میلیونی به رئیس جمهور منتخب همه رکوردهای قبلی را شکست در نتیجه برنده این انتخابات نظام جمهوری اسلامی و مردم فرهنگی و موقعیت شناس ایران می باشند با این توصیف ارزش حماسه دهم را نباید با اقدامات نسنجیده زیر سئوال برد.
احترام به رای مردم و تمکین خواست اکثریت حداقل انتظاری است که گروههای سیاسی می بایست از خود نشان دهند رئیس جمهور منتخب رئیس جمهور همه ملت ایران خواهد بود در همه دنیا روز بعد از انتخابات شروع رفاقت می باشد و گرد و غبار طوفان انتخابات را با آب صداقت و جوانمردی باید شست و همگان با فراموش کردن برخوردهای دوران انتخابات، امکان مشارکت و مساعدت در جهت پیشبرد اهداف نظام را مبذول دارند این روزها مردم ایران شعور، بلوغ و فهم سیاسی خود را به رخ جهان کشیدند. و به صورت طبیعی بسیاری از سیاستمداران دیگر کشورها غبطه چنین ملتی را خواهند خورد و به حال مردم ما حسادت خواهند ورزید در چنین شرایطی نخبگان جامعه و نامزدهای ریاست جمهوری هم باید رفتاری متناسب با مردم را به نمایش بگذارند. مشارکت بی سابقه مردم به عنوان یک "سرمایه ملی" نباید با تردید و تشکیک به هدر رود در هر انتخاباتی همواره حرف و حدیث وجود داشته و دارد و امکان تخلف هم منتفی نیست اما هیچکدام دلیل موجه بر نادیده انگاشتن حماسه مردم نخواهد بود.
تمکین رای مردم و تائید و تبریک به نامزد منتخب از اصول و قواعد نظام مردمسالار می باشد و البته سعه صدر دولت و آغوش باز آن بر روی رقیبان می تواند شور و شادابی روزهای گذشته را به یک فرصت تاریخی تبدیل نماید یکی از شگفتیهای روزهای گذشته حضور پرحرارت و پرشور هواداران نامزدهای مختلف در خیابانها و بحث و مجادله آنها به همراه آرامش و احترام به همدیگر بود صحنه های حضور چند ده هزار نفری هواداران نامزدها در مقابل همدیگر بدون تعرض و پرخاشگری موجب حیرت و تحسین همگان بود بنابراین حال که نتیجه مشخص شده است به پاس احترام به این هم بلوغ و شعور، نخبگان هم افکار عمومی را ارج گذارند و خود محور حفظ صمیمیت و نشاط در بین مردم باشند.
صدای عدالت:8 نکته اولیه درباره انتخابات دهم
«8 نکته اولیه درباره انتخابات دهم»عنوان سرمقالهی روزنامهی صدای عدالت به قلم سیدضیاء الدین احتشام - دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ، روز جمعه برگزار شد.هر چند ارائه تحلیل های نهایی از این رویداد بزرگ فرصت دیگری می طلبد ، لکن نکات زیر را می توان به طور اشارت وار و مختصر ذکر کرد.
1- حضور ده ها میلیونی مردم ایران در پای صندوق های رأی که به اذعان همه ناظران داخلی و خارجی "بی سابقه" بود ، یک "سرمایه ملی بی بدیل" است که بی اعتنایی به آن یا خدای نکرده ، بازیچه قرار دادنش ، بزرگترین خسران خواهد بود و امید که هرگز چنین مباد!
2- مسوولان برگزاری انتخابات ، باید مستدل و شفاف ، دلایل خود برای سالم بودن انتخابات را اعلام کنند تا هیچ اتهامی متوجه دولت آینده از بابت مشروعیت مردمی نباشد.
همچنین کسانی که مدعی وجود ناراستی هایی در این انتخابات هستند، باید از کلی گویی پرهیز کنند و مستند سخن بگویند.
در این میان ، شورا ی نگهبان با یک وظیفه سرنوشت ساز و حساس مواجه است تا به عنوان مقام عالی نظارتی بر انتخابات در این باره با عدالت داوری کند.
بدیهی است داوری منصفانه و غیرجانبدارانه این شورا ، هم به ارتقای جایگاه آن در افکار عمومی خواهد انجامید و هم دولت آینده را مستحکم تر خواهد کرد و به علاوه باعث خواهد شد عده ای که به نتایج اعتراض دارند به پیگیری قانونی اعتراضات خود امیدوار باشند.
3- با قطعی شدن نتایج و تأیید نهایی آن ، تمکین به نتیجه ، جزو قواعد بازی است هر چند که برای برخی افراد و گروه ها ناگوار باشد.
به هر حال جلب اطمینان افکار عمومی به این که از آرای آنها به درستی صیانت شده است ، راهبردی ترین موضوع انتخابات است که در صورت تحقق ، می توان به استمرار چنین مشارکت های بزرگی امیدوار بود. این موضوع ، بسیار بیشتر از این که چه کسی برنده شده یا باخته است ، اهمیت دارد.
4- انتقام کشی برنده انتخابات از بقیه و نیز کارشکنی بقیه در کار دولت جدید ، قطعاً به سود کشور و آینده آن نخواهد بود. بی گمان همکاری همگان در توسعه کشور و اجتناب از تنش و درگیری یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
5- از برنده انتخابات انتظار می رود قبل از آغاز به کار دولت دهم ، یک بار دیگر شعارها و وعده هایش را مرور کند و آنها را همیشه روی میزکارش داشته باشد تا هرگز فراموش نکند که مردم به چه شعارها ، برنامه ها و وعده هایی رأی داده اند.
6- از دولتی که از دل چنین مشارکت عظیمی بر می آید، طبیعتاً انتظار می رود با توان بیشتری در صحنه های بین المللی از حقوق ملت دفاع کرده و منافع ملی را پیگیری کند.
7- هواداران کاندیداها ، برغم آن که در مواجهه دائمی و نزدیک با یکدیگر بودند ، کمتر با یکدیگر درگیر شدند و کوشیدند به جای چوب و چماق ، حملات و ضد حملات تبلیغی خود را با شعار و شعر و پوستر و دست نوشته شکل دهند که نشان از رشد بلوغ سیاسی در جامعه ماست و باید از این بابت خرسند بود.
8 -جا دارد از نیروی انتظامی به نیکی یاد شود که در دوره 20 روزه تبلیغات انتخاباتی ، برغم حضور شبانه روزی هواداران کاندیداها در خیابان ها و غلیان احساسات حامیان آنها ، بسیار حساب شده عمل کرد و از تحریک تجمع کنندگان و ایجاد محدودیت های غیر منطقی برای آنان خودداری کرد و در عین حال در تمام این دوره ، کنترل اوضاع را بدون مداخله گری فیزیکی و برخورد خاص ، به دست داشت و در روز انتخابات نیز حافظ نظم فرایند رأی گیری بود.
سیاست روز:راز یک اقبال
«راز یک اقبال»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم مدیر مسئول است که در آن میخوانید؛بالاخره پس از خاتمه ایام و لیالی پرشور و حرارت تبلیغات انتخاباتی، نتایج این رقابت نفسگیر و هیجانانگیز به حبس نفسها پایان داد.
فارغ از پیامدهای بیبدیل سیامین انتخابات که پس از رایگیری روز جمهوری اسلامی به لحاظ درصد مشارکت بینظیر بوده و بروز بیسابقهترین شور و احساسات طرفداران و انگشت حیرت گزیدن ناظران خارجی، نگارنده با چند کلام به نامزدین این دوره از زاویهای دیگر به این موضوع میپردازد.
ـ هر کدام از کاندیداها به شخصه و به سهم خود نقش تعیینکنندهای در رونق این دوره از انتخابات ایفا کردند و عاملی برای حضور افراد مختلف با سلایق متفاوت به پای صندوقهای رای در داخل و خارج از کشور بودند.
ـ حضور دکتر محسن رضایی با اتکیت برنامهمداری، هر چند با کاستیهای زیادی روبهرو بود اما نشان از آن داشت که ارائه برنامه از سوی کاندیداها از مطالبات مردم است و نقش آقای رضایی در پررنگ شدن این شاخص برجسته است.
ـ حضور حزب اعتماد ملی با ابتکار جناب آقای کروبی، تمرین مناسبی بود برای تحکیم و حضور جدیتر احزاب با رویکرد تشکیلاتی و تیممداری که این شاخص میتواند طلیعه میمونی در تحزبمداری برای اداره جامعه باشد.
ـحضور پیشکسوتی چون مهندس میرحسین موسوی در این دوره از انتخابات بیانگر این مهم بود که علیرغم علاقه مردم به مسئولین و پیشکسوتان دوره اول انقلاب، خصوصا نخستوزیر خوشنام آن برهه، اما مردم برای ریاست جمهوری به دنبال شاخصهای دیگری هستند، هر چند نباید از خاطر برد که ایشان با حضور خود رونق جدی به انتخابات بخشیده و عاملی برای ارتقاء سطح عزت ملی با مشارکت حداکثری مردم شدند که در جای خود موجب ستایش است.
ـ و اما اقبال کمنظیر به دکتر احمدینژاد نشان از این مهم داشت که مردم بیصبرانه برای رشد و توسعه کشور لحظه شماری میکنند. از این رو تداوم دولت نهم با آن انرژی ستودنی و اخلاص تمام و خدمت شبانهروزی در اقصی نقاط کشور را برگزیدند و علیرغم برخی کاستیها ترجیح دادند همین روحیه کماکان نظام اجرایی کشور را اداره کند و این حلقه گمشده سایر کاندیداها بود. هر چند این حضور و مشارکت بینظیر کار و مسئولیت دولت دهم را دو چندان و مضاعف کرد اما امید است حلاوت خدمت در کام مردم را در آیندهای نه چندان دور نظارهگر باشیم.
ـ و اما کلام آخر با آیت الله هاشمی رفسنجانی است که حوادث چند ماه گذشته نشان داد، که مردم انتظار دارند افرادی مانند ایشان که برای نظام ذخیرهای ارزشمند محسوب میشوند، شان و ظرفیتهای خود را در حد جریانات سیاسی و گروهی تنزل ندهند بلکه با آن تجربه گران و سابقه انقلابی در پشت صحنه یاریگر هر دولتی باشند که برآمده از رای ملت است.
و نامبردگان فوق فراموش نکنند که علاوه بر مردم تاریخ همه افعال و رفتار آنان را ثبت و ضبط میکند و انتظار است تاریخ کماکان از آنان به عنوان چهرههای وفادار و فداکار نظام اسلامی یاد کند که منافع و مصالح نظام را به هر چیز دیگری ترجیح میدهند.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: