در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اما واعظی در پس زمینه ذهنش یک فرصت 8 ماهه را از تمامی منتقدانش طلب میکرد، مجالی برای قهرمان کردن تیم هفدهم جدول و این تنها هدف او نبود. آشتیانی آمده بود آبیها را پاکسازی کند، پاک از حاشیه، پاک از بحران، پاک از بیفرهنگی و دسته آخر پاک از لمپنیسم. اشکهایی که در واپسین ثانیههای بازی با پیام از چشمان این مدیر جاری شد، مهر تائیدی بود بر تمام سختیهایی که کشید و در نهایت قهرمانی.
واعظی آشتیانی با کمک تمامی عوامل باشگاه استقلال، به تمام اهدافش رسید و بعد هم عنوان کرد نه من و نه هیچکس دیگر، به تنهایی در قهرمانی استقلال نقشنداشت.
مدیر موفق آبیها، این هفته میهمان تحریریه جامجم بود و به قول خودش در نشستی خوب، صمیمانه و بدون تعارف، بسیاری از ناگفتههای استقلال را به زبان آورد.
2 باشگاه پرطرفدار استقلال و پرسپولیس همیشه با حواشی بسیاری درگیر هستند و فقط یک مدیریت خوب و منسجم میتواند این حواشی را کنترل کند. ما به عینه شاهد بودیم که شما در این مدت بخوبی از پس مسوولیت خود برآمدید و تیم را با تمام حاشیههای موجود به سوی قهرمانی سوق دادید. حتما از این شرایط حرفهای زیادی برای گفتن دارید؟
همانطور که میدانید، استقلال در هفته ششم به رده هفدهم جدول سقوط کرد که در تاریخ این باشگاه بیسابقه بود. در آن شرایط استنباط بنده این بود که تغییرات مدیریتی میتواند یک شوک روحی و روانی برای کل مجموعه باشد. مهندس زریبافان، ریاست مجمع باشگاه نیز همین نظر را داشت و به دنبال یک فضای جدید و یک نگاه نو بود تا بتواند اثربخشی خود را نشان دهد. البته این شوک مدیریتی میتوانست اثرات منفی هم داشته باشد، اما خوشبختانه نتایج استقلال خلاف آن را ثابت کرد و بازیکنان با روحیهای بیشتر بازیها را دنبال کردند که نتیجه آن 2 پیروزی پیاپی پیش از دربی و 5 پیروزی متوالی هم بعد از بازی با پرسپولیس بود.
اصلا چطور شد که از راس فدراسیون دوچرخهسواری آمدید به این سمت که در باشگاه بزرگی چون استقلال انجام وظیفه کنید؟
از آنجا که بنده محیط ورزش را خوب میشناختم و میدانستم ورزش چه چالشهایی در خود دارد و چه نوع فرهنگ و گفتمانی در آن حاکم است به عرصه مدیریت در باشگاه استقلال وارد شدم. البته بنده با تاکید دوستان این مسوولیت را پذیرفتم و خودم چنین برنامهای نداشتم و به قول معروف قسمت این بود که بیایم و انجام وظیفه کنم.
معمولا گفته میشود مدیران به استقلال و پرسپولیس میآیند تا این دو باشگاه را سکوی پرتاب خود کنند و به شهرت و معروفیت برسند. شما دراین باره چه فکر میکنید؟
من مدارج ترقی و موفقیت را طی سالهای پس از انقلاب طی کردهام و اینجا نیامدهام که استقلال را سکوی پرتاب خود کنم. من تنها یک وظیفه دارم و آن این است که تیمم را در مسیر حرفهای شدن قرار دهم و یک انسجام در آن ایجاد کنم. این چیزی است که حتی پیش از قهرمانی استقلال بنده بارها به بازیکنان و کادر فنی تیم گفتهام. من دنبال این نیستم که با فوتبال پلکان ترقی برای خودم ایجاد کنم.
از همان بدو ورود چه برنامههایی برای خروج استقلال از بحران داشتید؟
در ورود به این عرصه اولین هدفمان این بود که اعتمادسازی کنیم. این اولین گام برای موفقیت یک مدیر در هر مجموعهای است و ما هم برای ایجاد یک شوک روانی مثبت به آن نیاز داشتیم. پس با گفتار و عمل خود کاری کردیم که دیگر اعضای مجموعه با اعتماد بالاتری در مسیر موفقیت حرکت کنند. گام دوم ما ایجاد فضایی توام با آرامش و دور کردن تیم از بحران بود. استقلال و پرسپولیس همیشه از حاشیههایی که خودشان ایجاد میکنند ضربه میخورند و من معتقدم چیزی از بیرون نمیتواند آنها را به چالش بکشد. نکته بعد هم شناسایی نقاط کوری بود که میتوانست در مجموعه وجود داشته باشد. ما خیلی سریع به بررسی نقاط قوت و ضعف مجموعه پرداختیم و با این ظرفیتشناسی، در جهت تقویت تیم قدم برداشتیم.
ایجاد فضایی توام با آرامش در تیمهای پرطرفداری چون استقلال و پرسپولیس، کار دشواری است. اولویتهای رفتاری شما در این زمینه کدام مباحث بودند؟
اول از همه در هیاتمدیره انسجام ایجاد کردیم و دوم اینکه تصمیم گرفتیم فقط یک نفر در کادر مدیریتی باشگاه حرف بزند و آن هم مدیرعامل باشد. در نتیجه جایگاه ویژهای برای هیاتمدیره در نظر گرفتیم و از آنها خواستیم فقط برای استراتژی باشگاه برنامهریزی کنند. با این کار از فضاسازی دیگران هم جلوگیری کردیم. وقتی تمام اعضای هیاتمدیره حرف بزنند، خیلی زود هم دستاویز حاشیهسازان قرار میگیرند و ما میخواستیم اینگونه باشد. ما باید محیط تیم را در جهت رسیدن به آرامش پاکسازی میکردیم. آدمهای اضافه در کنار هر تیم یکی از عوامل تحریک و فضاسازی به شمار میرود. ما با این افراد هم برخورد کردیم. وجود انضباط تیمی هم برای ما خیلی اهمیت داشت. شما اگر منابع مالی خوبی داشته باشید و بازیکنان مطرحی هم در اختیارتان باشد، ولی انضباط تیمی نداشته باشید، هیچ موفقیتی نخواهید داشت. این یک مساله ثابت شده است و بارها در همین ایران و جهان تیمهایی بودند که با وجود هزینههای بسیار در یک فصل نتوانستند جایگاهی از خود داشته باشند و این برمیگردد به مدیریت، انضباط و تفکر سیستماتیک.
اما در فضایی چون فوتبال ایران که هنوز با حرفهای شدن فاصله دارد، جا انداختن تفکر سیستماتیک کار چندان سادهای نیست.
سخت است، اما محال نیست. اعتقاد من این است که اگر در مجموعهای یک سیستم اصولی حکمفرماست، افراد آن مجموعه هم باید یاد بگیرند خودشان را تابع سیستم حاکم بر مجموعه قرار دهند و سیستماتیک فکر کنند. نه اینکه خودشان را تافته جدا بافته بدانند و دنبال هنجارشکنی باشند. ما سیستمهایی هم داریم که اصلا اسمش سیستم نیست. البته عدهای هم فضاهایی برای خودشان درست میکنند که مبتنی بر رویههای غیر منطقی است و اسمش را هم میگذارند سیستم. این عده فضای آنارشیستطلبی را دوست دارند و منفعت خود را در هرج و مرج میبینند. بعضیها هستند که ادای آدمهای با سیستم را درمیآورند، ولی رفتارهایشان رفتارهای سیستمی نیست و فکر میکنند فقط طراوشات مغزی آنها درست است.
قلعهنویی اولین کسی بود که از مجموعه شما جدا شد و حالا شاید اینگونه تعبیر شود، گوشههایی از منظور شما این مربی باشد.
من از کسی نام نمیبرم و فقط براین باورم که هر چیزی اصول خودش را دارد. درخصوص آقای قلعهنویی هم تعجب میکردم وقتی میشنیدم میگوید من برای خودم استانداردهایی دارم! مگر میشود کسی برای خودش استاندارد تعریف کند؟ به هر حال اینها معضلاتی است که مجموعه فوتبال ما هم از بابت آن با یک چالش جدی روبهرو است.
برخی منتقدان استقلال میگویند استقلال بدون قلعهنویی موفق نخواهد شد از عنوان قهرمانیاش دفاع کند.
این دسته از آدمها، آنهایی هستند که نسبت به نقش موثر مدیریتهای موفق و سوءمدیریتها در کامیابی یا ناکامی تیمها بیاطلاع هستند و اصولا آنها هستند که باید در رفتار و نگرش خود تغییر ایجاد کنند. وقتی یک مجموعه سیستم داشته باشد، با رفتن شخص دچار تزلزل نخواهد شد. حداقل در تیمی که مدیریتش به عهده من است، اینگونه نخواهد بود که یک نفر در موفقیت آن نقش اول و آخر را داشته باشد. استقلال بدون قلعهنویی هم موفق خواهد بود.
برای برقراری یک تفکر سیستماتیک در باشگاه استقلال، با چه دشواریهایی مواجه شدید؟
من فکر میکنم اگر تفکرات مدیری مبتنی بر نظم و انضباط و تفکر سیستمی باشد، میتواند هر سازمانی را متحول کند. طبیعی است که شما مقابل هر تغییری با مقاومت روبهرو هستید، منتها هنر هر مدیری این است که عوامل مقاومت را شناسایی کند و با کمک همان عامل، به سمت اصلاح برود.
یعنی شما با برخوردهای حذفی مخالفید ؟
بله! وقتی شما نیروی تحت امرتان را نسبت به وظایفش توجیه کنید، همان آدمی که یک روزی مقاومت کرده، تبدیل میشود به عاملی در جهت توسعه آن مجموعه. البته آدمهایی هم هستند که همیشه مغرض هستند و به دنبال هنجارشکنی میگردند. خب این آدمها را باید حذف کرد و کسی را جایگزین کرد که همسو با مجموعه حرکت کند. این هم یکی دیگر از برنامههای اصلی ما در استقلال بود. زمانی که من مدیرعامل شدم، از پشت در اتاقم تا طبقه پایین کسی تغییر نکرد و هیچ شخص جدید به باشگاه اضافه نشد. من سعی کردم با همان آدمها کار کنم و آنها را با سیستم تعریف شده همسو کنم. حال اگر کسی نتوانسته در این 8 ماه خودش را با این سیستم وفق دهد طبیعی است که باید تغییر کند.
پس با این حساب همه چیز در این 8 ماه بر وفق مرادتان بوده است؟
نه! یک جاهایی هم بود که ما دندان روی جگر گذاشتیم و تحمل کردیم تا به هدفمان برسیم. هدف قهرمانی بود و من فکر نمیکنم کسی با قدرت بنده، مطرح میکرد که استقلال قهرمان میشود.
از چه زمان به قهرمانی استقلال در لیگ امیدوار شدید؟
من تا نیمفصل به هیچ عنوان ادعای قهرمانی نکردم. حتی تا پیش از دربی دوم هم حرفی در این باره نزدم، اما بعد از بازی با پرسپولیس بود که گفتم این تیم قهرمان میشود. تمام مصاحبههای من هم موجود است. البته ما بعد از بازی با پرسپولیس تا روز بازی با پیام، فقط 2 برد آورده بودیم و بقیه بازیها را یا مساوی کردیم یا باختیم ضمن اینکه در جام باشگاههای آسیا هم باختیم، اما بنده در یک چنین فضایی اعتقاد داشتم ما قهرمان میشویم که یکی به دلیل اعتقاد قلبی و توکلم به خدا بود و دیگری به خاطر هدفمان تا انتهای فصل. ما توانستیم از حداقلها به حداکثرها برسیم چراکه این تیم برای قهرمانی بسته نشده بود و تیمهایی چون پرسپولیس و صبای قم پتانسیلی به مراتب بیشتر از ما داشتند.
از بدو ورودتان به استقلال چه نقاط ضعفی بیشتر از بقیه در مجموعه باشگاه نمود داشت؟
بخش مهمی از نقاط ضعف مربوط به بحث فرهنگی بود. هر مدیری یک سلیقهای دارد و من باید سعی میکردم سلیقه خودم را مبتنی بر یک سری اصول منطقی برنامهریزی و پیاده کنم تا بتوانم آن شرایط فرهنگی مورد نظر را میان بازیکنان و مدیریت ایجاد کنم. بحث اقتصادی هم یکی دیگر از مسائل مهم و حاشیهساز استقلال بود که میتوانست به یکی از چالشهای بزرگ برای استقلال تبدیل شود.
البته با وجود علی انصاری، دغدغه چندانی بابت کمبودهای اقتصادی نداشتید. درست است؟
آقای انصاری در این فصل یار و یاور استقلال بود و ما علاوه بر اینکه از فکر و نگاه ایشان استفاده کردیم، از مراودات اقتصادیشان هم بهره بردیم، اما کار آنقدرها هم آسان نبود. بنده زمانی که وارد استقلال شدم تمام آن بودجهای که قرار بود از طرف سازمان تربیت بدنی به استقلال داده شود، (رقمی بالغ بر یک میلیارد و هفتصد میلیون تومان) پرداخت شده بود و ما مانده بودیم با 7 میلیارد بدهی استقلال که بخشی از آن بدهیهای قبلی بود و بخشی دیگر هم مربوط میشد به دستمزد معوقه کادر فنی و بازیکنان.
تیم استقلال با چند میلیارد تومان بسته شده بود؟
کادر فنی و بازیکنان بیش از 5 میلیارد و پانصد میلیون تومان برای فصلی که تمام شد، هزینه دربرداشت. تازه اینها اعداد ثبت شده است و اعداد و ارقام ثبت نشدهای هم وجود دارد. از این رو ما تلاش کردیم بخشی از این بدهی را از سازمان تربیت بدنی بگیریم و بخشی دیگر را هم از بخش اسپانسرینگ تامین کنیم. ما بلافاصله 2 اسپانسر اصلی جذب کردیم، یکی بازار مبل ایران و دیگری بازار موبایل ایران. از نیم فصل دوم هم یک اسپانسر برای پشت پیراهن تیم داشتیم. در لیگ قهرمانان آسیا هم با مدیریت باشگاه سایپا به توافق رسیدیم.
از بابت این اسپانسرها چه رقمی عاید باشگاه شد؟
به جز سایپا که هنوز مبلغ 300 میلیونیاش را دریافت نکردهایم، نزدیک به 2 میلیارد و 200 میلیون تومان اسپانسر جذب کردیم، آن هم در شرایطی که استقلال در 7 یا 8 هفته اولش هیچ اسپانسری نداشت. به هرحال جذب اسپانسر در چنین شرایطی واقعا دشوار است و شرکتها کمتر استقبال میکنند که از میانه فصل اسپانسر تیمی شوند که فصل گذشته عنوان سیزدهم لیگ را به دست آورده و این فصل هم تا هفته ششم در مکان هفدهم قرار داشت.
تاحدودی حق با شماست، اما به هر حال استقلال، استقلال است و فکر نمیکنم اسپانسرها چنین نگاهی به یکی از پرطرفدارترین تیمهای آسیا داشته باشند.
من هم قبول دارم استقلال و پرسپولیس تیمهای محبوب و پرطرفداری هستند و تمام بازیهای آنها پخش مستقیم میشود، اما به هر حال این یک واقعیت است که شرکتها دوست دارند اسپانسر تیمی باشند که از شرایط خوبی در جدول برخوردار است.
برویم سراغ روند قهرمانی استقلال. آبیها بعد از حضور شما رشد غیرقابل انکاری داشتند، اما بعد از دربی دوم همه چیز به یکباره عوض شد و تیم بشدت افت کرد. برخی معتقدند آن خطای هند علی علیزاده در دقیقه 90 بازی با پرسپولیس و اتفاقاتی که بعد از آن در مجموعه استقلال به وجود آمد، امتیازات زیادی را از تیم شما سلب کرد. چرا شما هیچگاه به سمت ایجاد شوک در تیم نرفتید؟
ببینید ما 2 دربی برگزار کردیم و 2 بار برایمان حاشیه درست شد. من عرض کردم حاشیه همیشه از درون تیم درست میشود و اگر بنده این حاشیهها را کنترل نمیکردم، اتفاقات بسیار بدتری برایمان میافتاد. ما در هر 2 دربی تا دقایق پایانی برنده بودیم، اما به تساوی کشیده شد. در پایان دربی اول من به تمام بازیکنان و کادر فنی گفتم شما زیان ندیدید بلکه از سود ضرر کردید، پس دلیلی ندارد خودتان را بزنید. با وجود این از آنجا که احساس میکردم تیم به لحاظ روحی در شرایط خوبی قرار ندارد، فردای آن روز به اتفاق آقای انصاری رفتیم سر تمرین و پاداش نقدی به بچهها دادیم تا به آنها بگوییم شما خوب بازی کردید. اتفاقا تیم با این رفتار مدیریتی متحول شد و شما دیدید که ما 5 بازی متوالی را بردیم و به صدر جدول نزدیک شدیم. به این میگویند مدیریت بحران.
اما این سوال پیش میآید که چرا این مدیریت بحران پس از دربی دوم جواب نداد؟
ببینید صرفا مدیرعامل نمیتواند تمام نقشها را برای دور کردن حاشیه از تیم ایفا کند. متاسفانه برخی در تیم ما فکر میکردند هرجا بحران به وجود میآید باید مدیرعامل جمع کند و هر جا که بحث تشویق پیش میآید باید مدیرعامل جلو بیاید. این که منطقی نیست. وقتی مدیرعامل میتواند در دور کردن حاشیهها از تیم موفق باشد که همه عوامل باشگاه در این راه به او کمک کنند. در این راه اگر کسی وظیفهاش را بخوبی انجام نداده، باید بیاید و پاسخگو باشد.
چه کسانی در استقلال با مدیرعامل همراه نبودند؟
قصد ندارم از شخص خاصی نام ببرم. حرف من این است که در یک خانواده فوتبالی و در شرایط بحرانی، عوامل مختلفی از بازیکنان گرفته تا مربی، باید به خود و پیرامون خود کمک کنند. در این میان، مدیریت نقش انکارناپذیری دارد، اما بنا نیست که همه کارها به عهده مدیر باشد. پس آن دستهای که مسوولیتهای دیگر را به عهده گرفتهاند و نسبت به وظایفشان بیتفاوتند، چه میشود؟! ما پس از دربی دوم، تلاش بسیار زیادی انجام دادیم تا تیم از آن فضایی که خودمان برای خودمان ایجاد کردیم، خارج شود. در این راه به جرات میتوانم بگویم که سنگ صبور تیم من بودم. در باختها من بودم که باید به همه روحیه میدادم و در درگیریهای درون باشگاهی هم باز من بودم که فضا را آرام میکردم. در این راه، سختیهای زیادی را تحمل کردم چون هم باید روحیه خودم را بالا نگه میداشتم و هم باید روحیه مربیان و بازیکنان را ترمیم میکردم. اگر کسی در مجموعه باشگاه استقلال فکر میکند که غیر از بنده کسی سنگ صبور تیم بوده، حتما عنوان کند.
در این مدت که مدعی هستید سنگ صبور تیم بودید، اتفاقاتی هم رقم خورد که مجبور به تحمل آن باشید؟
به نکته خوبی اشاره کردید. اصولا یکی از برنامههای مدیریتی بنده در باشگاه استقلال این بود که برخی چیزها را تحمل کنم. تحمل به این معنا نبود که بخواهم کل سیستم را درگیر آن مسائل کنم. به هر حال وقتی شما وارد مجموعهای میشوید با افکار مختلفی روبهرو خواهید شد و باید سعی کنید آنها را در مسیر موفقیت تیم قرار دهید. در این میان برخی افکار مقاومت میکنند که آنها را باید تحمل کرد. میخواهم بگویم در چنین مسیرهای پرمخاطرهای، جاهایی باید تحمل کرد و پاسخی نداد. این همان جاهایی است که مردم باید تجزیه و تحلیل و قضاوت کنند تا بفهمند چه کسی راه درست را میرود. من دیگر نمیخواهم وارد برخی جزییات شوم، چون برایم مهم این است که توانستیم به پیروزی برسیم.
بحث را به سمت برخوردتان با لیدرهای باشگاه استقلال ببریم. از چه زمان به این فکر افتادید که با لمپنیسم در باشگاه مقابله کنید؟
بنده از همان روز اول میدانستم که یکی از بزرگترین موانع موجود همین لمپنهایی هستند که اسم خود را لیدر گذاشتهاند. همانطور که گفتم برخی مسائل را باید تحمل میکردم تا بموقع با آنها برخورد شود. من هفته ششم به مجموعه اضافه شده بودم و نمیخواستم طوری رفتار کنم که بگویند عامل حاشیه دار شدن یا عدم موفقیت استقلال، آشتیانی است.
اما برخورد با لیدرها در فاصله 2 هفته مانده به پایان لیگ هم یک نوع ریسک محسوب میشد.
رفتاری که از روی سلامت نفس انجام شود، هیچگاه ریسک نیست. بد نیست بدانید آن روزی که بحث مقابله با برخی لیدرهای بیفرهنگ را علنی کردم، عدهای بنده را متهم به این مساله کردند که فلانی از مدیریت بحران چیزی نمیداند یا اگر قهرمان نشویم او باید پاسخگو باشد و... البته این حرفهای بیارزش تاثیری در الگوی رفتاری من نداشت، چراکه اصولا بنده حرف هر کسی را ملاک ارزیابی خودم قرار نمیدهم. از همان زمان که استراتژی تحمل را در بخشی از باشگاه استقلال پیش گرفتم، وجود لمپنها را در باشگاه استقلال حس کردم. من خیلی زود با آدمهایی مواجب بگیر که اسم خود را لیدر گذاشتهاند مواجه شدم و نمیتوانستم نسبت به آن بیتفاوت باشم. چرا باید سکوت کنم وقتی میشنوم پس از قهرمانی تیم در مشهد، یک لیدر بیتربیت که تمام بدنش جای چاقو دارد، میآید در اتوبوس تیم و براحتی به بازیکنان بیحرمتی میکند، بدون آنکه کسی به او تذکر بدهد یا وقتی بنده سر تمرین میروم و میبینم عدهای از لیدرها دور هم جمع شدهاند و تمرین فحاشی میکنند، چگونه میتوانم بیتفاوت باشم. جالب است بدانید وقتی از مسوول کانون هواداران باشگاه پرسیدم چرا اینها دارند تمرین فحاشی میکنند، فقط خنده تحویل گرفتم تا متوجه شوم تمام این کارها با برنامه است. من همان روز میدانستم همین لیدرهایی که در حال تمرین فحاشی به رقیبان استقلال هستند روزی به من و دیگر عوامل باشگاه ناسزا میگویند که تعبیر و تحلیلم درست از آب در آمد. به این دلیل که آنها سازماندهی شده بودند و با پول گرفتن از برخیها، ابزار دست آنها شده بودند.
در این زمینه، مصاحبهای از مجتبی جباری خواندم که گفتهبود هر کدام از بازیکنان که به نوعی با قلعهنویی به مشکل برمیخوردند، در تمرین فردای آن روز با شدیدترین ناسزاها از سوی جایگاه تماشاگران روبهرو میشدند...
به هر حال آقای جباری هم نقطه نظراتی دارد که قابل احترام است؛ اما بنده به شخصه شاهد چنین رفتارهایی بودم. اینکه مثلا شعار میدادند بازیکن خائن نمیخواهیم، معنایش این بود که کسی به آنها خط داده است. در تیم ما بازیکنانی وجود دارند که مثلا جاسوسی میکنند. آیا وظیفه لیدرهاست که این حرفها را بزنند؟ من به شخصه قبول نمیکنم که اینها هدایت شده نبودند، چون یکی دو تا از این لیدرها پیش من آمدند و اعترافاتی کردند که روشنکننده خیلی مسائل بود.
اوج رفتار زشت لیدرهای باشگاه استقلال در بازی با سایپا بود که در نهایت هم منجر به ایجاد آن حواشی برای فوتبال ما شد.
دقیقا همینطور است. من وقتی که تماشاگران استقلال به آقای مایلیکهن ناسزا میگفتند در ورزشگاه بودم و بیشتر از همه شرمنده این رفتار شدم. تا جایی که بلافاصله پس از بازی نزد او رفتم و به خاطر این رفتار از صمیم قلب عذرخواهی کردم؛ اما خب، ادبیات آقای مایلیکهن را هم زمانی که میخواست از حق خودش در آن برهه دفاع کند، نپسندیدم. به هر صورت امروز باید یک برخورد جدی توسط متولیان فرهنگی، اجتماعی و امنیتی کشور با این دسته از لیدرها که هیچ هویتی ندارند جز اینکه شرافت آدمها را در محیط مقدس ورزشگاهها لکهدار میکنند، انجام شود. رسانهها هم در این راه نقش موثری خواهند داشت تا بالاخره بتوانیم این لکه کثیفی که با نام لیدرها به بدنه این فوتبال چسبیده است، پاک کنیم. من خودم به شخصه برای مبارزه با لیدرها تا پایان راه خواهم ایستاد و از هیچ کس و هیچ چیز هم نمیترسم. مطمئن باشید اگر استقلال فصل آینده قهرمان لیگ نشود، حتما قهرمان اخلاق خواهد شد. برای رسیدن به این هدف هم ضمن اخراج تمام بازیکنان بیاخلاق، در فصل نقل و انتقالات بازیکنانی را جذب میکنیم که در وهله اول صلاحیت اخلاقیشان تایید شده باشد.
شما که مدیری موفق در عرصه صنعتی بودید، پس از 8 ماه حضور در عرصه مدیریت فوتبال، این رشته را تا چه حد حرفهای ارزیابی میکنید؟
حرفهای شدن با حلوا حلوا کردن ایجاد نمیشود. باید رویهها، تفکرات و نگاهها حرفهای باشد. من لیگ برتر ایران را فقط در پول دادن حرفهای میدانم. یکی به من بگوید کدام رفتارها در لیگ ایران حرفهای است! از من مدیرعامل گرفته تا مربی و بازیکن، هیچ کدام حرفهای نیستیم. آیا شما گفتمان خوبی میان مدیران با مربیان یا مربیان با بازیکنان شاهد هستید؟! آیا احترام متقابل از فضای فوتبالی ما موج میزند؟ وقتی ما جایگاههای خودمان را نمیدانیم این کجایش حرفهای است؟ وقتی ادبیات ما ادبیاتی همراه با اشتباهات پرتعداد املایی و انشایی است، اسم این فوتبال را میتوان حرفهای گذاشت؟ به نظر شما اینکه ما به هر قیمتی بخواهیم بازیکنی را از تیم دیگر جذب کنیم، این رفتار حرفهای است؟! رفتار حرفهای یعنی رفتاری منطبق با منطق و اخلاق؛ چیزی که در فوتبال ما کمتر دیده میشود. ما اول باید رفتار و گفتارمان را حرفهایکنیم، بعد برویم دنبال ساختن استادیوم و گرفتن حق پخش تلویزیونی و شمارهگذاری صندلیها در ورزشگاها و غیره. من از شما یک سوال دارم. آیا ما در فوتبال این مملکت مدیر حرفهای داریم؟!
شاید پاسخ منفی باشد!
این یعنی ما در فوتبال هیچ چیز نداریم. در باشگاههایی که نه حساب و کتابهای مالی مشخص است و نه شرح وظایف آدمها یا در باشگاهی که یک نفر در آن همه کاره است چطور میتوان ادعای فوتبال حرفهای کرد.
عدهای معتقدند یکی از دلایل کنار گذاشتن قلعهنویی از طرف شما این بود که نمیتوانستید در مسائل فنی تیم دخالت کنید. آیا این موضوع را تایید میکنید؟!
من هیچگاه در مسائل فنی دخالت نکردم؛ البته به این معنا نیست که مدیرعامل حق دخالت ندارد. مدیرعامل میتواند برای نظارت بر کار سرمربی تیم، کمیته فنی ایجاد کند و این ضعف باشگاههای ایرانی است که چنین کمیتهای در مجموعه خود ندارند.
اما استقلال هم در زمان شما چنین کمیتهای نداشت تا روی عملکرد کادر فنی نظارت کند!
ما زمان زیادی برای این کار نداشتیم، اما الان در صددیم برای فصل آینده این کمیته فنی را ایجاد کنیم. من واقعا تعجب میکنم وقتی آقایان میگویند مدیرعامل حق دخالت در کارهای فنی را ندارد معنیاش این است که ما در باشگاه 2 مدیرعامل داریم، یکی شخص مدیرعامل و دیگری سرمربی! چه کسی گفته مدیرعامل حق دخالت در مسائل فنی را ندارد؟ مدیرعامل متولی جزء جزء مسائل باشگاه است، ولی در این راه باید از ابزارهای مشاورهای خود بخوبی استفاده کند.
این حرف شما تا حدودی سلبکننده اختیارات سرمربی نیست؟!
نه! مدیرعامل حق ندارد بگوید این بازیکن در زمین باشد و این بازیکن نباشد. اگر ما نتیجه را از سرمربی تیم میخواهیم، باید این اجازه را به او بدهیم که تیم را با نظر خودش ارنج کند و تمرین بدهد؛ ولی مدیرعامل میتواند بگوید چرا نتایج ضعیف است. وقتی یک تیم کمیته فنی داشته باشد، مربی مجاب میشود بیاید در بین تعدادی از آدمهای فنی و برای کارش دلیل بیاورد. به نظر شما این کار ایراد دارد؟ من فکر میکنم اینکه در هر تیم فقط یک نفر خود را مطلق فنی بداند، ایراد دارد.
شما مدتی است بحث تمدید قرارداد بازیکنان را آغاز کردهاید، در حالی که از سرمربی تیم خبری نیست. بر چه اساسی این کار را انجام میدهید؟
من که بیدلیل بازیکن جذب نمیکنم. ما مشاوران فنی داریم که با ما همکاری میکنند، ضمن اینکه در گذشته هم حرفهایی بود که چه بازیکنانی برای چه پستهایی به درد استقلال میخورند. برنامهریزی ما به گونهای است که قصد داریم اسکلت تیم استقلال را نگه داریم و تنها 5 یا 6 بازیکن جدید جذب خواهیم کرد که نقاط ضعف استقلال را برطرف کنند. در همین شرایط فعلی، بیشتر بازیکنان برای تمدید قرارداد اعلام آمادگی کردهاند.
اما چند بازیکن هم بودند که گفتند اگر قلعهنویی برود ما هم میرویم!
اگر به من ثابت شود که بازیکنی این حرف را زده، خودم اخراجش میکنم. من معتقدم اگر بازیکنی بخواهد به خاطر بنده یا کس دیگری به استقلال بیاید، بازیکن نمیشود. بازیکن باید به خاطر عشق به استقلال بیاید. من و تمام کسانی که در استقلال هستیم از کنار این تیم است که مورد احترام هواداران باشگاه قرار داریم.
زمانی که قهرمانی یک تیم در روز پایانی لیگ مسجل میشود،همیشه احساسات بازیکنان و کادر فنی مورد سوال قرار میگیرد و کمتر به احساسات مدیران باشگاه توجه میشود. ما میخواهیم بدانیم در 20 دقیقه پایانی لیگ بر شما چه گذشت؟
اعتراف میکنم تا به حال کسی چنین سوالی از من نپرسیده بود. من در آن لحظات خیلی خونسرد در جایگاه ویژه ورزشگاه ثامن نشسته بودم و بازی را تماشا میکردم. استقلال با یک گل جلو بود و آن طرف هم ذوبآهن یک گل از فولاد خورده بود. وقتی اعلام کردند ذوبآهن گل مساوی را زده، من خیلی جا خوردم؛ البته این احساس بر من غالب شده بود که اصفهانیها بالاخره گل مساوی را خواهند زد. دستم را زیر چانه زده بودم و ادامه بازی را تماشا میکردم که خبر رسید فولاد گل دوم را زده است. خوشحال شدم و در همین حال و هوا بودیم که فولاد گل سوم را زد. باور کردنش کمی سخت بود. صورتم را توی دستهایم گرفتم و ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد. یاد این حرف خودم افتادم که قبل از بازی با پیام در رختکن به بچهها گفته بودم آن روزی که قرار است فرشتهها به بعضی از بندههای خدا بخندند امروز است. در حدیثی قدسی آمده است فرشتگان 2 جا به بنده خدا ریشخند میزنند؛ یکی آنجا که برخیها دور هم جمع میشوند تا کسی را خارج از اراده خدا به زمین بزنند و آنان نمیگذارند و دیگری آنجا که عدهای جمع میشوند تا کسی را بالا ببرند و اراده خدا را نادیده میگیرند. گل چهارم را که فولاد زد از جا بلند شدم و ایستادم چون آرش هم آن پنالتی را خراب کرده بود و نگران نتیجه بازی تیم خودمان بودم. بالاخره آن لحظات پرفشار تمام شد و ما با قهرمانی به آنچه استحقاقش را داشتیم، رسیدیم.
حال چرا استقلال با این پتانسیل تیمی در لیگ قهرمانان آسیا ناموفق بود؟ آیا همهاش را میتوان با بدشانسی توجیه کرد؟
تیم ما توانایی جنگیدن در 2 جام را نداشت.مسوولان قبلی استقلال باید پیش از شروع فصل هدفگذاری خود را مشخص میکردند که این تیم قرار است فقط در لیگ برتر بازی کند یا باید برای لیگ قهرمانان هم تجهیز شود. مگر میشود یک تیم برای یک جام بازیکن بگیرد، ولی 3 جام کسب کند؟ شما اول باید استراتژی خود را مشخص کنید. شما ببینید، منچستریونایتد میآید جام حذفی و جام اتحادیه را از دست میدهد برای اینکه لیگ برتر و لیگ قهرمانان اروپا را هدف گرفته است. این اولویت باید برای همه تیمها وجود داشته باشد.
اما خود شما بارها عنوان کردهاید که ما هم لیگ برتر و جام حذفی را میخواهیم و هم لیگ قهرمانان آسیا را... !
آن حرفها فقط برای روحیه دادن به تیم و هواداران بود، وگرنه خود امیر قلعهنویی هم خوب میدانست که این تیم چنین پتانسیلی ندارد. اصولا یکی از دلایلی که 3 تیم ایرانی در لیگ قهرمانان آسیا ناموفق بودند این بود که افقهای آسیایی نداشتند و تفکراتشان حرفهای نبود. ما که نمیتوانیم بدون توجه به ظرفیتهایمان از خدا بخواهیم در مسیر موفقیت کمکمان باشد.
شما تیم را در مکان هفدهم تحویل گرفتید و حالا یک تیم قهرمان را در اختیار دارید. قطعا متدهای مدیریتی شما در این فصل با فصلی که گذشت، متفاوت خواهد بود.
من قطعا در فصل جدید تغییر و تحولاتی در مجموعه باشگاه ایجاد خواهم کرد که قطعا نه سلیقهای خواهد بود نه قومیتی و رفاقتی. این تغییرات برای بهبود شرایط استقلال خواهد بود.
در پایان اگر صحبتی مانده میشنویم.
من از شما تشکر میکنم که این فرصت را فراهم کردید که یک نشست خوب، صمیمانه و بدون تعارفات معمول داشته باشیم.
شوکهای مثبت یک تغییر
در زمانی که استقلال اوضاع و احوال خوبی در جدول ردهبندی نداشت، زریبافان، رئیس مجمع آبیها که از پیش نیز میانه خوبی با علی فتحاللهزاده به واسطه مدیریت پر حاشیهاش نداشت، تصمیم گرفت از دوست مورد اعتمادش امیررضا واعظی آشتیانی بخواهد وارد گود مدیریتی یکی از 2 تیم پرطرفدار پایتخت که نه، بلکه کل ایران شده تا این تیم که دچار تب شده بود با ورود مدیرعامل جدید، شوک مثبتی را به خود دیده و از هفته ششم به این سو در مسیری حرکت کند که در نهایت و با وجود تمام فراز و نشیبها به قهرمانی استقلال در لیگ هشتم منجر شود. اما براستی از مدیریت دوچرخهسواری تا فوتبال چقدر راه بود؟ از نظر مدیرعامل هیچ، چرا که به گفته خودش مدیریت را در فاکتورهایی دیده و میبیند که سالها با آن خو گرفته و گریزی نیز از آن ندارد. مدیریتی هر چند بظاهر خشک، اما تابع دیسیپلین و تفکر سیستمی به موضوع . به هر حال، فوتبال هر مدیری ولو صنعتی را وسوسه میکند تا حضور در این عرصه پر هیاهو و همراه با حاشیههای کمر شکن را تجربه کند؛ هر چند واعظی آشتیانی تاکید دارد پیش از فوتبال به تمام مراتب اجتماعی رسیده و به استقلال نیامده تا از طریق آن پلی برای رسیدن به مراتب بهتر و عالیتر بسازد.
مدیری که در یک نگاه، خشک و عبوس به نظر میرسد، اما وقتی پای صحبتش مینشینی متوجه میشوی با یک نظر نباید راجع به شخصیت آدمها زود به قضاوت نشست. آن هم در شرایطی که واعظی آشتیانی آمده است تا استقلال را با یک کار تشکیلاتی درست و تعریف شده که در آن هر کس مسوولیت خود را بدرستی انجام دهد، به سر منزل مقصود برساند. باشگاهی که به گفته آشتیانی و قبل از ورودش، فاقد صورت جلسههای هیاتمدیره بوده یا اگر مدرک و صورت جلسهای بوده بین آدمهای مختلف پخش و پلا بوده تا او که با روحیاتش چنین مسائلی همخوانی ندارد، باشگاه را صاحب تشکیلاتی مناسب و پاسخگو سازد. اعتمادسازی در کل ارکان باشگاه و مجموعه تیم، استقلال را در مسیری به جلو هدایت کرد که انسجام مدیریتی در آن حرف اول را میزد. در حقیقت، اگر این انسجام مدیریتی نبود تیم در شرایط بحرانی تبانی و مسائلی از این دست که از بیرون به تیم بار شد، از درون میپاشید. همه این چالشهای هفتههای پایانی فصل نیز جمع شد تا مدیری که به نظم و انضباط تیمی در کنار اخلاق و اخلاق مداری در فوتبال ارزش زیادی قائل است، تیمش به مقام قهرمانی لیگ هشتم برسد و زحماتش هیچ و پوچ نشود. امروز واعظی آشتیانی در صدد پالایش مسائل فرهنگی مجموعه منتسب به باشگاه آبیها بر آمده تا به نوبه خود در جهت مبارزه با لمپنیسم در فوتبال گام بردارد.
حجتالله اکبرآبادی - رضا پورعالی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رییس گروه سلامت هوا و تغییر اقلیم وزارت بهداشت و درمان در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی جامجم با هاشم بیگزاده و مجید یحیایی، مجریان برنامه «صبحانه ایرانی »شبکه دو