شیرین‌کاری حافظه

حافظه آدم‌ گاهی اوقات کارهای عجیب و غریبی می‌کند، مثلا بدون این که روح آدم هم خبردار شود، یک چیزهایی را توی بایگانی‌اش قایم می‌کند.بعد در موقعیتی که اصلا انتظارش را نداری، یکهو تو را شگفت‌زده می‌کند و به خودت که می‌آیی، می‌بینی داری دیالوگ یک فیلم یا شعری را که سال‌ها پیش‌شنیده‌ای زمزمه می‌کنی.
کد خبر: ۲۴۴۵۲۱

نمی‌دانم فیلم «هفت» دیوید فینچر را دیده‌اید یا نه؟ توی این فیلم دیالوگ‌های زیبا کم نیست؛ اما نمی‌دانم چرا حافظه من جمله‌ای را بایگانی کرده بود که قاتل سریالی این فیلم خطاب به پلیسی که بازداشتش کرده بود، بر زبان آورد.

البته آن موقع اصلا متوجه نشدم که این دیالوگ را حافظه‌ام بدون این که من بخواهم حفظ کرده تا این که دیروز وارد پمپ‌بنزین شدم و در حین بنزین زدن، احساس کردم که صدایی توی سرم پیچیده است.آن اوایل شیرین‌کاری‌های حافظه‌ام باعث می‌‌شد کلی نگران سلامت عقلم شوم و بترسم از این‌که نکند دارم مرز باریک‌بین جنون و سلامت عقل را رد می‌کنم؛ اما حالا حسابی به این شیرین‌کاری‌ها عادت کرده‌ام و دیگر اصلا به این چیزها فکر نمی‌کنم.

بگذریم، در فیلم «هفت» قاتل سریالی داستان وقتی دستگیر شده بود، به پلیس دستگیرکننده‌اش می‌گوید: «آن‌قدر گناه‌های بزرگ دور و بر ما زیاد شده که دیگر گناهان کوچک را نمی‌بینیم.»

گفتم که این جمله توی پمپ بنزین (جایگاه سوخت)‌ به ذهن من آمد. اما قبل از این که جمله یادشده به ذهنم بیاید، توی صف که بودم، اول چشمم افتاد به محلی که مکمل‌های بنزین به ردیف روی آن بود، بعد بدون این که بخواهم یاد گفته‌‌های مدیر عامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی افتادم. «از عرضه مکمل‌های سوخت در جایگاه‌های سوخت‌رسانی پرهیز شود.»

بعد در حالی که منتظر بودم تا باک ماشین‌ام پر از بنزین یارانه‌ای شود، به خودم که آمدم فهمیدم حافظه‌ام باز شیرین‌کاری کرده و من بدون این که متوجه شوم دارم، جمله گفته شده را زمزمه می‌کنم.

از پمپ بنزین تا جلوی خانه مدام داشتم فکر می‌کردم که این جمله را کجا شنیده‌ام؛ اما همین که از ماشین پیاده شدم، یادم افتاد که این جمله را قاتل سریالی فیلم «هفت» به پلیسی گفته که او را دستگیر کرده است. اما وقتی خواستم یک بار دیگر این جمله را برای خودم تکرار کنم، تازه متوجه شدم که حافظه‌ام آنقدر این جمله را از پمپ بنزین تا خانه تغییر داده که به این شکل درآمده است: «دور و بر ما آنقدر اتفاقات عجیب و غریب بزرگ می‌افتد که دیگر کوچک‌هایش را نمی‌بینیم.»

اینجا بود که تازه فهمیدم چرا دیدن مکمل‌هایی که کسی جلوی ساخت و توزیع آنها را به خاطر زیانبخش بودن نمی‌گیرد، باز کار دست حافظه‌ام داده است.

رضا عظیمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها