خیابان یک طرفه را، خلاف، پر گاز میآید. من تـــازه پــیــچــیـــدهام تــوی خـیــابــان و اول راه هـسـتــم. مــیایـسـتــم. راه بــا مــن اســت. امـا جـوان پـشـت رل روبرویی چراغ میزند که یعنی من باید عقب بروم تـا راه را بـرایـش بـاز کـرده بـاشـم. حرصم میگیرد. نمیروم. چراغ زدنش به یک تک بوق و بعد به بوق مـمـتـد تـبـدیـل مـیشـود.
کد خبر: ۲۱۶۱۷۴
محل نمیگذارم. به بیرون نـگـاه مـیکنم و دستم را به پنجره تکیه میدهم که یـعـنـی مـن کوتاه نمیآیم بیخیالم! شیشه ماشینش پـایین میآید و احتمالا فحش چارواداری هم نثار مـن مـیکـنـد چـون صـدایـش را نـمـیشـنـوم. شـیـشه ماشین را پایین میکشم و صدای موزیک ماشینم را بـالاتـر مـیبـرم که شاید مقابله کرده باشم! همزمان تـرسـی تـوی تـمـام وجـودم میریزد. بیهوده درهای مـاشـیـن را قـفـل مـیکـنـم! بـیخـیـال مـیشوم. کوتاه میآیم و دنده عقب میگیرم که راه را باز کرده باشم و حتما توی خیال راننده مقابل « کم آورده باشم.» کـم آوردهام! ایـن حـرصـم را بـیـشـتـر مـیکـند. هنوز رویم را برنگرداندهام از دنده عقب گرفتنم که یک اتـومـبـیـل دیـگـر بـه سـرعت میپیچد توی خیابان و جای قبلی من را میگیرد. شیر میشوم! خوشحال و پـرگـاز مـیروم پشت ماشین جدید. برای ماشین جـلـویـی اول چـراغ مـیزنـم و بـعـد تک بوق و بعد حـتـمـا یـک بـوق مـمـتـد ! امـا بـه ایـنـجـاهـا نـمیرسد. پـسـرک پـشـت رل بـرای مـاشـیـن جـلـویـی راه را بـاز میکند. تعجبم زیاد طول نمیکشد. راننده ماشین جلویی من یک خانم است و خب پسرک خلافکار (که اتفاقا واژه کاملا مناسبی برای اوست) کمآورده اسـت. رانـنده دخترک از کنار ماشین پسرک پرگاز رد مــیشــود. مــن کــه رد مــیشــوم پـســرک بــه مــن مـــیخــنـــدد. مـــیخــنـــدم . بـعــدهــا دوبــاره حــرصــم میگیرد.