در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
هرچند کلمات ملی و امنیت و نیز معادلهای آنها در زبانهای دیگر، هر دو جزو کلمات قدیمی هستند، ولی ترکیب آنها با یکدیگر یک پدیده جدید محسوب میشود.
واژه امنیت ملی از همان آغاز دوران رواج خود همانند بسیاری دیگر از اصطلاحات عینی، طوری به کار گرفته شده است که گویی مفهومی روشن و بدیهی دارد، اما امنیت ملی مانند دیگر مفاهیم علوم انسانی دارای مفاهیمی متعدد و پیچیده است که ریشه آن در تلقی و برداشت متفاوت افراد، گروهها و کشورها از این مفهوم است. بر همین اساس، آرنولد ولفرز میگوید: امنیت ملی نماد ابهامآمیزی است که اصلا ممکن نیست دارای معنای دقیق باشد.
امنیت پدیدهای ثابت و مشخص نیست بنابراین عامل زمان، ایدئولوژی و اوضاع و احوال بینالمللی و همچنین موقعیت کشور و دید و نظر رهبران، نخبگان و مردم در کیفیت و کمیت امنیت و نحوه تحصیل و حفظ آن تاثیر بسزایی دارد. دولتها بر حسب مقام و موقعیتی که در عرصه مناسبات بینالمللی دارند و نیز براساس مبانی ارزشی خود، تصورات و تلقیهای متفاوتی از مفهوم امنیت دارند.
عوامل تهدیدکننده امنیت ملی
بوزان با محور قرار دادن دولت، تهدیدهای امنیتی را به 3 دسته تقسیم میکند: تهدیداتی که متوجه ایده دولت (ناسیونالیسم) هستند، تهدیدهایی که متوجه وجود فیزیکی و مادی دولت (جمعیت و منابع) هستند و تهدیدهایی که سازمان دولت (سیستم سیاسی) را هدف قرار میدهند. از نظر وی تهدیدات اجتماعی زمانی واقع میشوند که اصولا امنیت اجتماعی یک دولت در معرض خطر قرار گیرد. بوزان، امنیت اجتماعی را توان حفظ و ایمنی الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، هویت مذهبی نژادی، یک تحول یا ترتیبات جدید را به عنوان یک تهدید علیه بقایشان (هویت اجتماعی) تعریف کنند. بوزان معتقد است، تهدیدات اجتماعی از نشانههای وجود دولت ضعیف است و نمیتوان آن را یک مساله امنیت ملی محسوب کرد، مگر در مواردی که نزاع بین دولتی را دامن بزند.
کشورهایی که بر وضع بیثبات داخلی خود به وسیله سرکوب و اختناق سرپوش میگذارند و در خارج از مرزها، با تکیه به قدرت دیگران، کمبود تواناییهای خود را جبران میکنند، با تغییرات ناگهانی عواملی خارج از حیطه پیشبینی یا مدیریت آنان دچار ضربهپذیری میشوند. به عنوان مثال، فروپاشی شوروی وضع جدیدی پدید آورد. نظام بعثی عراق که در داخل، امنیت را با سرکوب و در محیط بینالمللی با تکیه بر قدرتها تامین میکرد، یکباره خود را در وضعیتی جدید گرفتار دید. خود از بین رفت و کشور عراق را به مخاطره افکند. در حوزه اقتصاد نیز بالا رفتن قیمت غله در سطح بینالمللی حکومت مصر را دچار مشکل نایابی و گرانی نان کرد که غذای اکثریت مردم تهیدست آن است و از این وضع، گروههای مخالف استفاده کردند و با دادن خدمات به محرومان، به افزایش محبوبیت خود در بین آنان پرداختند.
ایران و کشورهای منطقه و امنیت بینالمللی
با توجه به تغییرات موجود در نظام بینالملل و امنیتی شدن فضای نظام بینالملل پس از 11 سپتامبر 2001 ایران باید با بازتعریف سیاسی، نقش و جایگاه منطقهای و بینالمللی خود را در سطح منطقه تعریف کند و ارتقا ببخشد. بدون شک یکی از راهکارهای حفظ و ارتقای چنین جایگاهی، ارائه تعریفی جدید از امنیت و دسترسی به یک قدرت منطقهای است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین کشور منطقه خلیج فارس باید مسوولیت بیشتری در قبال ثبات و امنیت منطقه داشته باشد که یکی از لوازم آن سیاستهای تعاملی ایران با کشورهای منطقه، برقراری روابط دو جانبه و چند جانبه متناسب با چالشهای جدید بینالمللی از جمله تروریسم، جهانی شدن، یکجانبهگرایی آمریکا، رفتار سیاسی سازمانهای بینالمللی و محیط زیست است.
اگر چه سیاست خارجی جمهوریاسلامی ایران با کسب تجربههای عینی و ملموس از جنگ ایران و عراق و تحولات مربوط به آن از جمله سیاستها و موضعگیریهای آمریکا و شوروی و همچنین شناخت اهمیت و نقش قدرت صنعتی و فناوری در موقعیت و وزن کشورها، رویکرد قدرت و امنیت محور را پیگیری کرد و در همین راستا صنایع نظامی و تسلیحاتی ایران گسترش و پیشرفتهای فوقالعادهای یافت. دستیابی ایران به دانش صلحآمیز هستهای و پیشبینی دیگر موفقیتهای آتی آن در این زمینه، در کیفیت مناسبات سیاسی ایران با کشورهای عربی خلیج فارس و امنیت منطقه، تاثیر ویژه خود را داشته است.
اما برای حرکت به سوی اهداف چشمانداز 20 ساله، علاوه بر دگرگونی در ساختارها و نهادهایی که مانع پیشرفت کشور میشوند و یا مسیر حرکت رو به جلو را کند میکنند، باید شرایط امنیت و اقتدار ملی را با تکیه بر رشد اقتصادی، مشارکت سیاسی، تمرکز زدایی و تعادل منطقهای تقویت کرد و نظام نهادی و انگیزشی و تقویت مبادلات علمی در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی را به وجود آورد.
برای ارتقای درجه امنیت، اغلب کشورهای عربی و خاورمیانه مانند بحرین، قطر، کویت، عربستانسعودی، جمهوری آذربایجان، پاکستان، ترکیه، عراق و افغانستان روابط ویژهای با قدرتها برقرار کردهاند که با توجه به نظریات ارائه شده در بالا براحتی وابستگی این کشورها برای تامین امنیت خود و متزلزل بودن آن را نشان میدهد و چند کشور مانند پاکستان، بحرین و جمهوری آذربایجان برای ایجاد تعادل و تعریف استاندارد روابط با آمریکا به ناتو نزدیک شده و به عنوان عضو همکار ناتو درآمدهاند.
اگر چه وجود دشمن مشترک عاملی مهم در ایجاد همبستگی درونی است، اما مهمترین عامل حفظ و ثبات یک ملت داشتن ادراکی بیدار و آگاهی به هویت خویش است. هر چه شناخت منطقی انسانهای جامعه افزایش یابد به همان میزان بر توانایی امنیت ملی افزوده میشود. ملتی در دفاع بر علیه دشمنان خویش مصمم خواهد بود که هوشمند و آگاه باشد. هر چه آگاهی ملی بالاتر باشد، توان امنیت ملی بالاتر خواهد بود. هر چه عمر هنجارهای مفید اجتماعی بیشتر باشد، پس احتمال برقراری امنیت در جامعه بیشتر خواهد بود. تجربه سوئیس که هیتلر با همه آمال سلطه جویانهاش به آن حمله نکرد، نمونهای موفق در بسیج آگاهانه همه شهروندان در یادگیری فنون مقابله با دشمن است. در این خصوص همچنین لزوم توجه به کاهش ظرفیتهای درگیری بخصوص از جانب همه جناحهای سیاسی ضروری است، هر چه فضای دو قطبی و ظرفیت درگیری در کشور بالا باشد، به همان میزان از توان امنیت ملی کاسته میشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
رضا بدرالسماء هنرمند پیشکسوت عرصه نگارگری در گفتوگو با «جامجم»:
وزیر صنعت، معدن و تجارت در گفتوگوی اختصاصی با «جامجم» مطرح کرد:
حسین الحاج حسن، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با «جامجم» بیان کرد:
در گفتوگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانههای داخلی و معاند را بررسی کردهایم