در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
شبکه 3 سیما مانند تجربه 2 سال پیش خود با تولید مجموعهای شبانه در گونه درام اجتماعی قصد پرکردن اوقات فراغت بینندگان خود را دارد. «ترانه مادری» که این روزها در محضر دیدگان مخاطبان این شبکه قرار گرفته، همزمان با پروسه تولید سریال، نفس به نفس با تماشاگران خود پیش میآید. عوامل اجرایی، پشتیبانی و فکری سریال نرگس درصدد هستند تجربه موفق آن سریال را با دستمایه جدید داستانی در سریال ترانه مادری تکرار کنند، به همین مناسبت در گرما گرم تولید و پخش همزمان این سریال شبانه با چند نفر از دستاندرکاران آن همسخن شدهایم. سخنان دوستان ساعی ما در سریال «ترانه مادری»اینک در محضر قضاوت شما قرار دارند.
نخستین گام برای به گردش درآمدن چرخه مجموعهسازی با انتخاب بنمایه داستانی ورز دادن آن توسط طراح قصه رقم میخورد، «مسعود بهبهانینیا» سرپرست نویسندگان سریال ترانه مادری روزهای آغازین شکلگیری ایده اولیه سریال را این گونه تشریح میکند. «تابستان سال 86 از طرف شبکه 3 دوباره پیشنهاد نگارش کاری مشابه سریال روتین نرگس شد، پس از جنگ وگریزهای فراوان بنده به دام افتادم. ابتدا قرار شد براساس یکی از رمانهای موجود داخلی فیلمنامه سروشکل بگیرد. چند رمان هم خواندم ولی دیدم که نمیتوانم با آنها هماهنگ شده و قصه آنها را به سریال مبدل کنم، در نتیجه چند طرح زدم. آذر ماه آخرین طرح تصویب شد و از دی ماه نگارش سیناپسها را آغاز کردیم، در اسفند یکییکی قسمتها را تحویل دادیم. ایدهکلی سریال براساس تحقیقی بود که در مطبوعات چاپ شده بود. موضوع این تحقیق در ارتباط با نسل جدید و کمبود مهارتهای لازم در آنان برای زندگی بود. اشکالات تربیتی زندگی نسل تازه نفس دستمایه اولیه برای طراحی قصههای ما شد. چون در زمان سریال نرگس فرصت کار گروهی را نداشتم، برای این سریال ابتدا 3 نفر را به عنوان دستیار دعوت کردم که در همان اوایل یک نفر از ما جدا شد، پس از آن 2 نفر دیگر به همکاری خود ادامه دادند که این همکاری در نگارش متنها هنوز پا بر جا و استوار است.»
سر و سامان دادن به فیلمنامه سریالهای بلندمدت به شیوه نگارش گروهی اتفاق فرخندهای در تلویزیون است، این روش کار کردن هر چند در آغاز کار با مصائبی همراه است، اما با گذشت زمان بازدهی خوشایندی در امر آمادهسازی متنها به ارمغان خواهد آورد. سرپرست گروه نویسندگان این سریال در ادامه روش کاری خود را برای ما شرح میدهد: «دوستان چون نخستین تجارب نگارش را سپری میکنند، در بدو امر ایده را برای آنان بسط میدهم، آنها میروند سیناپسهای اولیه را آماده میکنند، سپس بنده سیناپس نهایی را میزنم، بعد سیناپس را در اختیار آنان قرار میدهم تا دیالوگها را بسط دهند. وقتی دیالوگها به دست بنده رسید با مرور متن دوستان نسخه نهایی را مینویسم. دلیل این شیوه کار این است که متن نهایی یکدست میشود. در سریالهای طنز که هر قسمت یک داستان دارد حضور چند نویسنده برای نگارش متنها آسیبی به ساختار نگارش و خط داستانی نمیزند، اما اینجا به دلیل این که ما یک قصه داریم با تعدادی آدم مشخص، راکورد و ریتم کلی باید رعایت شود و قلم یک نفر متن را تکمیل کند، به خاطر اقتضای خود سریال ما این شیوه نگارش را پیش گرفتیم. ضمن این که دوستان در این زمینه باید یک مقدار کسب تجربه کنند که این مهم نیز در حین کار اتفاق افتاده است.»
سریالهای شبانه بلندمدت برای قوت و گیرایی خود علاوه بر خط اصلی روایی به داستانهای فرعی مناسب جهت اتصال به تنه محوری نیازمند هستند، بهبهانینیا پروسه شاخ و برگ دادن به داستان اصلی را اینگونه برای ما شفاف میکند: «در حقیقت تمام شخصیتهای ما برگرفته از واقعیتهای اجتماعی و پیرامونی است بر این اساس کار خود را برمسائل تربیتی گذاشتیم. در واقع ما 3 نسل در سریال نشان میدهیم، نسل سوم یا جوانان، نسل میانی که پدران و مادران هستند و نسل پدربزرگها و مادربزرگها که سه جور فرهنگ و نگاه برای آنان طراحی شد.
ما 2 تم اصلی داشتیم، یکی تم زیادهخواهی و طمع و دیگری هم تم تربیتی؛ این دو تم براساس شخصیتهای داستان شکل گرفت و داستانهای فرعی هم متناسب با اینها طراحی شد.»
موانعی که در برابر آدمهای محوری داستان طراحی میشود سبب پوستانداختن آنها و جذبه رخدادهای موجود در قصه میشود. سرپرست نویسندگان سریال ترانه مادری در ادامه میافزاید: «موانع طراحی شده برابر قهرمانان از اقتضائات فیلمنامه است، در این سریال فرخ دیدگاهی دارد، او میخواهد خانه را تملک کند در حالی که مادرش مقابل او میایستد؛ تا مادرش زنده است او جرات تصاحب خانه را ندارد. از یک بخشهایی قصه به دانشگاه وارد میشود. به هر حال ماجراهای عشقی یعنی تعلق خاطری که دختر و پسر داستان به یکدیگر پیدا میکنند، موانع تربیتی و خانوادگی که بر سر راه رسیدن بچهها به خواستههایشان نمایان میشود برگرما و جذبه داستان میافزاید.»
بهبهانینیا که پیش از این تجربه نگارش سریال بلندمدت نرگس را در کارنامه دارد، اینک تجربه تازه نویسندگی خود را که همزمان با تولید پیش میرود از منظر دیگری رصد میکند: «آدم هر روز چیز تازهای یاد میگیرد، نرگس به نوعی تجربه اول من در نگارش سریال بلندمدت شبانه بود، تجربهای که جلب مخاطب انبوه را برایم همراه داشت.
اکنون میدانم باید دوز چه چیزهایی را بالا و پایین ببرم تا ضمن داشتن مخاطب وسیع، داستان چند لایه نیز مطرح کنم. برای من اهمیت داشت که در ترانه مادری نگاههای مختلف را کنار گیرنده بنشانم. نگارش همزمان با تولید تجربه جدیدی است. بازیگران و عوامل هم تاثیرات مثبتی میگذارند. به هر حال من و دوستانم به عنوان نویسنده، شخصیتهای متعددی را در ذهن داریم اما بازیگران فقط به شخصیت خود و روند داستان فکر میکنند، به این که تحول شخصیت و فراز و نشیبهای آنها در جریان قصه چیست؟ هر کس ایدهای به ذهنش میرسد دریغ نمیکند، بنده هم از این نظرات بهره میبرم. به هر حال ما قصه را طراحی کردهایم و سیناپسها آماده است، به نوعی از شتابزدگیهای معمول دور هستیم، با این وجود نگرانیهای نیز هست. سریالهایی که شکل روتین دارد، یک مقدار تعهدات سنگینتری برای آدم به بار میآورد.»
به هر روی ملودرام یکی از گونههایی است که فرمولها و قواعد آن برای نویسندگان جهت تحریک عواطف و احساسات مخاطب مثل آچار فرانسه چارهساز است. بهبهانینیا در این مورد معتقد است: «داستانی که در ترانه مادری تعریف میکنیم ملودرام نیست؛ ما یک درام اجتماعی را نشان میدهیم. آهستهآهسته پی میبرید که با یک موضوع تربیتی خانوادگی روبهرو هستید که بعد اجتماعی آن کمکم گسترهاش باز میشود ولی از مایههایی مثل ازدواج، دوستی دختر و پسر گاهی هم استفادههایی در کار میشود، آنچه که برآیند کلی سریال است بحث تحریک احساسات به آن تعبیر ملودرامی به هیچوجه نیست. سعی داریم یک مبحث اجتماعی روانشناسی را مطرح کنیم، هدف ما توجه دادن خانوادهها به نکاتی است که میتواند برای تربیت بچهها خطرساز باشد.»
سایههای یک مرد زعفرانی
برای فرو رفتن در جلد شخصیتهای داستان بازیگران نیاز به اشراف کامل برجزییات رفتاری آدمهای حاضر در رخدادها و فراز و نشیبهای داستانی دارند، «حسین سحرخیز» نحوه اتصال خود به سریال ترانه مادری و چگونگی پوشیدن ردای شخصیت جلال در این سریال را اینگونه تشریح میکند: «وقتی دعوت به کار شدم متن کامل نوشته نشده بود؛ هنوز هم دوستان در حال نگارش هستند و قسمت به قسمت فیلمنامهها به گروه تحویل داده میشود، پس بالطبع بنده با متن کامل روبهرو نشدم؛ در واقع من سیناپسها را خواندم و با صحبتی که با کارگردان داشتم ایشان تاکید کردند که جلال یکی از آدمهای اصلی قصه است، چون پیش از این با سهیلیزاده کارکرده بودم براساس اعتمادی که به ایشان داشتم همکاری با گروه را پذیرفتم. از آنسو چون با متن کامل روبهرو نبودم طبعا از جزییات رفتاری شخصیت خبر نداشتم، وقتی بازیگر متن را کامل میخواند در جریان جزییات قرار میگیرد. وقتی سیناپس را میخوانید با کلیات روبهرو هستید؛ این شکل کار کردن یک مقدار کار بازیگر را سخت میکند، چون شما به مرور با شخصیت آشنا میشوید! تحلیلی که برای آن شخصیت در مرحله نخست باید در نظر بگیرید و بعد جلوی دوربین بروید نمیتواند صورت بگیرد، چون با جزییات رفتاری شخصیت آشنا نیستند. ارائه کاراکتر در این شیوه کاری به بخش تجربه شخص گره میخورد. اینجا بخش تجربه یک مقدار به کمک آدم میآید. براساس سکانسهای اولیه که بدستم رسید و صحبتی که با کارگردان داشتم، در ارتباط با شخصیت جلال تحلیل خود را ارائه دادم، یک خط منحنی در واقع از نظر کاراکتر برای خودم ترسیم کردم و براساس آن خط منحنی، اکنون جلو میرویم.»
گاهی ریختار و شمایل بیرونی که در بدو امر برای بازیگر توسط گریمور طراحی میشود به او در یافتن زیروبمهای شخصیتی مدد میرساند. بازیگر نقش جلال سریال ترانه مادری در ادامه توضیح میدهد: «بخش گریم پروسهای بود که خیلی وقتمان را گرفت، چون شناخت کاملی از این آدم نداشتیم. این شخصیت را نمیتوانستیم درست ترسیم کنیم. موهای من در بدو امر بلند بود و دوستان میخواستند که یک مقدار سنم را بالا ببرند، کارگردان هم میخواست که از پروک و کلاهگیس استفاده نشود بلکه از موهای خودم در کار بهرهببرند. به این نتیجه رسیدیم که موهای من دکلره و سفید شده و سبیلی هم بگذارند. وقتی موهای بلند را دکلره کردند، دیدند که جواب نمیدهد. تصمیم گرفته شد که از خیر موهای بنده بگذرند و سراغ پروک بروند. زمانی که داشتند موهایم را کوتاه میکردند که پروک بگذارند، همین طور که آهسته موها را کوتاه میکردند رسیدیم به این حالتی که اکنون در سریال میبینیم، بعد موها را پایین زدند، دیدند چقدر خوب جواب میدهد، سپس سبیل را روی صورتم نصب کردند، کارگردان که این شمایل جدید را دید، گفت: خود جلال است! بعد از این که تست گریم کامل شد، جلال را آهسته آهسته دیدم از درون این غباری که برایم بود، بیرون میآید، برای خودم پیدا کردن بخشی از شخصیت همزمان با تست گریم اتفاق میافتد.»
شخصیت علاوه بر وجوه بیرونی و دیداری به رفتار و عاداتی شناخته میشود که او را از دیگر آدمهای قصه متمایز میکند، سحرخیز روند دستیابی به سایر وجوه شخصیت جلال را این گونه وا میکاود: «بنده از تئاتر میآیم. ما این تربیت را در تئاتر پیدا میکنیم، قبل از اینکه کاراکتر را روی صحنه ارائه دهیم، در تحلیلی که برای شخصیت ترسیم میکنیم، تمام جوانب را مد نظر قرار میدهیم؛ حتی برای نوع راه رفتن، صدا، تنالیته و نوع نگاه کاراکتر برنامهریزی میکنیم. وقتی گریم کامل شد و خودم را در آینه دیدم، اندکاندک این آدم را به این شکل ترسیم کردم؛ درست است که این آدم شخص ثروتمندی شده و تاجر زعفران است، خارج میرود و تحت تاثیر این رفت و آمدها، نوع لباس پوشیدنش عوض شده، ولی ته ذهن این شخصیت همان بساز و بفروشی است. یک شتکهایی از نوع بیان این قشر را ما سعی کردیم در این آدم داشته باشیم، نه به آن صورتی که این آدم شبیه یک لات شود، ولی برخی مواقع یکسری رفتارها و بیانی از این آدم میبینیم که نشان میدهد از این قشر برخاسته است.»
شخصیت جلال در قصه آدم طماعی است که برای رسیدن به اهداف خود از هیچ موضوعی به آسانی نمیگذرد، این آدم در مسیر خود با فرخ دامادش و پناهی زیردستش بده بستانهای متفاوتی را رقم میزند، سحرخیز این مثلث شخصیتی را چنین ارزیابی میکند: «جلال به این آدمها فقط به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهدافش مینگرد. پناهی برای او وسیلهای است تا خانه را به چنگ بیاورد، هر چند که قول ازدواج با دخترش را به او داده ولی در اصل دارد با پناهی بازی میکند، ولی فرخ برای او شکل دیگری دارد در هر حال او دامادش است، با این که جلال زیاد راضی به این وصلت نبوده، چون اعتقاد داشته از نظر طبقاتی فرخ در سطح خانواده نیست او ولی به دلیل این که دخترش عاشق فرخ بوده به این ازدواج رضایت داده است. فرخ هم برای جلال وسیلهای است تا او به اهدافش برسد. فرخ از نظر تفکر اقتصادی دست پرورده جلال است، حتی در سکانسی جلال رسما به او میگوید که هر چه اکنون دارد از گشادهدستی و التفات اوست!»
بازنمایی زیروبمهای شخصیتهای منفی اگر با پشتوانه غنی تحلیلی و جزیینگری رفتاری بازیگر همراه نشود، بیننده خواهناخواه با تیپی آشنا از یک آدم منفی مواجه میشود، بازیگر نقش جلال که در کارنامه کاریش نقشهای منفی فراوانی را میتوان رصد کرد، حضور مستمرش در جلد آدمهای منفی را قابل تامل و مثبت دانسته، وی در ادامه میافزاید: «خوشبختانه برای من این اتفاق افتاده که کارگردانانها نقشهای مثبت و منفی را به من بسپارند، ولی بیشتر اوقات دوستان برای نقشهای منفی سراغم میآیند، خودم هم زیاد ناراضی نیستم از این که در جلد آدمهای منفی بروم. اعتقاد دارم شخصیتهای منفی دارای پیچیدگیهای بیشتری هستند و این پیچش کاراکتر برای خودم انگیزه فراوان برای کار کردن بر شخصیت ایجاد میکند. دوست دارم به جای آن که فقط پوزیسیونی از آدم منفی را نمایش دهم به سایه روشنهای کاراکتر نزدیک شده و آن را نمایان کنم؛ نمونهاش در سریال ریحانه بود، تمام تلاشم را خرج کردم تا این اتفاق بیفتد. در آنجا نقش یک ساواکی را داشتم و صددرصد منفی بود، ولی سعی کردم کاراکتر را در مرتبه نخست انسان ببینم و بعد از منظر یک فرد ساواکی به آن نگاه کنم؛ آدمی که هم میتواند عاشق شود و هم میتواند تعصب داشته باشد. به هر روی شخصیتهای منفی دارای سایه روشنهایی هستند که برجذبه آنان میافزاید، در حالی که نویسندههای ما آدمهای مثبت را یک مقدار تخت ترسیم میکنند.»
سریالهایی که به شکل مستمر و شبانه به مخاطب ارائه میشود، در التفات مخاطب به پیگیری رخدادهای داستانی آن بیتاثیر نیست، سحرخیز در مورد این شیوه پخش سریال معتقد است: «این فاصلهای که برخی از سریالها هفتهای پخش میشوند، شاید مقداری پراکندگی ذهنی ایجاد کرده و به دور شدن مخاطب از خط داستانی منجر شود. سریالهایی که هر شب در برابر دیدگان مخاطب قرار میگیرند این حضور ذهن بیننده نسبت خط داستانی را تقویت کرده و او را برای پیگیری سریال راغبتر میکند.»
تصویر چند تابلو ذهنی
نخستین برخورد دیداری مخاطب با شخصیتهای داستان از طریق توجه به سیمای کاراکتر رقم میخورد، باورپذیری و نزدیک کردن و جهات دیداری بازیگر به شخصیت توسط چهرهپرداز به مرحله عینیت میرسد، «مهری شیرازی» طراح چهره سریال ترانه مادری پروسه کاری خود را اینگونه شرح میدهد: « تمام تلاش ما در این جهت است که امر باورپذیری را برای تماشاگر ملموس کنیم. اگر نقشی در قصه داریم که مثبت است این موضوع کاملا مشهود باشد تا بیننده مستقیم به شخصیت داستان گره بخورد. در این سریال شخصیتی مثل مادربزرگ داریم، تمام تلاش ما این بود که در اولین نگاه آن قوی بودن و استقامت این زن را به بیننده نشان دهیم.»
علاوه بر آدمهای مثبت، شخصیتهای ضد قهرمان و منفی نیز اغلب به شمایل و ریختار ویژهای برای مخاطب ترسیم میشوند، طراح گریم نحوه آمادهسازی چهره جلال شخصیت اصلی منفی داستان را از منظر دیگری توصیف میکند: «آقای سحرخیز قبل از این سریال در تله فیلمی حضور داشتند که موی ایشان از این شمایلی که اکنون در سریال میبینیم بسیار بلندتر بود. رنگ مویی که برای ایشان در نظر گرفته بودند مشکی صرف بود که آن رنگ مو با خطوط چهره ایشان نمیخواند و برای صورت جوان مناسب به نظر میرسید، در صورتی که جلال در این سریال آدمی میانسال است. به هر حال ما با یکی دوبار رنگ کردن به این رنگ سفید رسیدیم تا تیپ تازهای از ایشان ارائه دهیم. یک زمان ما ابزاری در چهره به کار میبریم که لازمه آن چهره است. اگر سبیل از چهره سحرخیز حذف میشد، جای خالی آن در چهره بشدت خودش را نشان میداد. چون صورت خیلی لخت به نظر میرسید از آنجا که شخصیت ریش هم نداشت، با دو سه اتودی که زدیم به این نتیجه رسیدیم که باید برای ایشان سبیل بافته شود. به هر حال با توجه به فاصله لب و دهان ایشان به این باور رسیدیم که اگر جلال سبیل داشته باشد خیلی جذابتر به نظر میرسد.»
داستانهایی که بر بستر واقعی استوارند، چهرهپرداز نیز ملزم است در آمادهسازی سیمای شخصیتها به مولفههای واقعی تمرکز کند. شیرازی در ادامه میگوید: «تلاش ما هم در این جهت است که به باورپذیری آدمها کمک کنیم. داستان این سریال بستری مستند دارد، من هم سعی کردم به این بستر مستند مدد برسانم و چهرهپردازی را در زمینه رئال پیش ببرم. وقتی داستانی چنین رویهای دارد کافی است، یک چیز کوچکی مثل گریم یا لباس با واقعیت منطبق نباشد آنگاه تماشاگر پس میزند. هدف من این است چنین اتفاقی در کارهایم نیفتد، یعنی کمک کنم به قصه تا در ژانر خودش جلو برود.»
طراح چهره سریال ترانه مادری در ارتباط با زمان و نحوه پخش سریال به شکل مستمر اعتقاد دارد: «ساعت پخش سریال زمان بسیار مناسبی است چون تابستان است و مردم تا به منزل برسند ساعت 30/10 یا 11 است. تاکنون که تماشاگر ارتباط خوبی با سریال برقرار کرده است. هر چند که ضبط و پخش ما بهگونهای همزمان است و گروه فشار زیادی را تحمل میکند اما آقای سهیلیزاده از کنار هیچ موردی به آسانی نمیگذرند. ما هر چه جلوتر میرویم کارمان سختتر میشود اما مطمئن هستم از کیفیت سریال سر سوزنی کم نخواهد شد، من به این موضوع ایمان کامل دارم، چون شخص کارگردان با وسواس خاصی دارند کار میکنند.»
نوایی از دوردست
نوع مراودت آدمها و سلسله رخدادهایی که در شمایل داستان خودنمایی میکند برای هر یک از دستاندرکاران حاضر در سریال به مثابه نشانههای تاثیرگذار است که از طریق آن بتوانند به تخصص و گرایش خود رنگ و معنایی منطبق با داستان ببخشند، «حمیدرضا صدری» آهنگساز سریال ترانه مادری در ارتباط با شاخصههای داستان و تاثیر آن در ساختار موسیقی این سریال میگوید: «یکجورهایی شبیه این قصه را ما پیش از این در سریال نرگس کار کرده بودیم، آنجا داستان 2 خواهر را در بستر درام اجتماعی دیدیم. ترانه مادری یکذره قصهاش مردانهتر است.
در این سریال سوژهای پررنگتر است که در نرگس وجود نداشت، آن هم قصه مادربزرگهاست. حضور مادربزرگها را در ترانه مادری بیشتر لمس میکنیم.»
دریچه آشنایی مخاطب با سریال در بدو امر از طریق عنوانبندی صورت میگیرد، آهنگساز این سریال نحوه ساخت موسیقی آغازین را اینگونه شرح میدهد: «برای عنوانبندی ابتدا با دوستی که تصاویر را آماده میکرد در واقع پایاپای جلو رفتیم. موسیقی عنوانبندی اول ذهنیت شخصی خودم بود ولی این دوست ما حرکتی که به تصاویر داده بود خیلی به من کمک کرد، شاید در دقایق آخر به این نتیجه رسیدم که موسیقی عنوانبندی اول این گونه ساخته شود. عنوانبندی ته سریال هم هنور تکلیفش روشن نیست. این چیزی که الان پخش میشود تیتراژ آخر نیست. قرار شد که ترانهای ساخته شود که اتفاقا 2 ترانه هم آماده کردیم؛ منتها در جمع آراء خودمان به این نتیجه رسیدیم که از تصنیف برای تیتراژ آخر استفاده نکنیم! البته خودم ترانههای ساخته شده را دوست دارم ولی تصمیم گیرنده نهایی بنده نیستم. دوست دارم کاری که میسازم در خدمت سریال باشد، یعنی اصرار ندارم حتما ترانهای در تیتراژ لحاظ کنم. کلام موضوعی است که نباید با آن شوخی شود.»
برخی از کاراکترهای محوری سریال ترانه مادری جوانان هستند که سهم مهمی در مناسبات داستانی را به عهده دارند، صدری در ادامه میافزاید: «تلاش کردم موسیقی به روز و نویی برای سریال بسازم، در نهایت این اتفاق نیفتاده ولی به نظرم موسیقی تا حدی برای جوانان متفاوت و جذاب است، این موضوع ربطی به سازبندی و مدرن یا غیرمدرن بودن موسیقی ندارد. موسیقی این سریال نسبت به نرگس متفاوتتر است، هر چند که تجربه ساخت موسیقی نرگس در این کار بیشترین ضربه را به من زد، چون خیلیها ناخودآگاه از من میخواستند یک چیزی در مایههای نرگس بسازم. سختترین کار بنده در همین قسمت بود که همه را قانع کنم که سمت نرگس نروم. به هر حال تجربه نرگس به من ضربه زد چون مرا خستهتر کرد. به هر روی از موسیقی ترانه مادری راضی هستم چون موسیقیای ساختهام که اصلا در کلاس و منزلت سریال نرگس نیست و خدا را شاکرم که اندکی مورد رضایت هم واقع شده است.»
علی احسانی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: