سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد
شاید بهتر باشد گفتگویمان را با 2 حوزه مهم فعالیت هنری شما یعنی نمایشنامهنویسی و کارگردانی شروع کنیم. در کارنامه شما تنها 2 نمایشنامه وجود دارد که خودتان آنها را ننوشتهاید. بجز این دو، تمام کارهایی که روی صحنه بردهاید نمایشنامههایی به قلم خودتان بودهاند.
بله. بجز «پس تا فردا» نوشته ریما رامینفر و «شب به خیر مادر» نوشته مارشال نورمن، بقیه نمایشنامههایی را که روی صحنه بردهام، خودم نوشتهام که این آثار یا بالذات و اصیل توسط خود من نوشته شدهاند یا اینکه اقتباسی هستند.
دلیل این کار به کمبود متون نمایشی در ایران مربوط است؟ یا اینکه اصولا به عنوان یک کارگردان دوست دارید، نمایشنامههای خودتان را به اجرا درآورید؟
نه. دلیل آن کمبود متون نمایشی نیست. واقعیت این است که من بیش از هر چیز اصلا خودم را یک نویسنده میدانم و دوست دارم بنویسم و اصولا توصیهام به هر نویسندهای که میتواند کارگردانی کند این است که خودش نمایشنامهاش را اجرا کند.
آیا نمیتوان اینگونه برداشت کرد که حضور نویسنده به عنوان کارگردان، تنها به ارائه اثری یکقطبی و غیردموکرات منتهی میشود؟
نمونههای مشابهی که در سینمای ایران و جهان وجود دارد نشان میدهد که حضور نویسنده و کارگردان در راس کار منجر به تکصدایی نشده است. نویسنده کارگردانهایی که من دوستشان دارم مثل فون تریه، فلینی، تورناتوره، کیارستمی و در تئاتر هنرمندانی مثل نادر برهانی، کورش نریمانی، محمد رحمانیان، علیرضا نادری، حسین کیانی و بهرام بیضایی همینطور کار میکنند و کارهایشان هم عموما جزو آثار خیلی خوب حوزه فعالیت آنهاست.
برخی از کارگردانان - نویسندههای تئاتر مثل محمد رحمانیان بصراحت میگویند که پیش متنی دارند یا طرحی را میآورند و در جریان تمرین آن را به یک نمایشنامه گروهی تبدیل میکنند. شما همچنین اجازهای را به گروه میدهید؟
تا امروز اتفاق نیفتاده که من سر تمرین آمده باشم و یک نمایشنامه تمام شده به بازیگرانم نداده باشم. نمایشنامه من در آغاز تمرین حتما یک شروع، یک پایان و یک بدنه دارد؛ اما این نمایشنامه ممکن است در طول تمرین بهوسیله خود من تغییر کند.
شما در حوزه کارگردانی و نویسندگی بیشتر به دنبالکردن یک شیوه و سبک اعتقاد دارید یا اینکه معتقد به تجربه و آزمودن سبکها و شیوههای متفاوت هم بودهاید؟
نمایش ماچیسمو من را وارد جریانی کرد که بیشتر و جدیتر به این موضوع فکر کنم. از نظر خیلیها ماچیسمو نسبت به کارهای قبلی من فرق زیادی دارد. فکر میکنم اصل قضیه به طراحی صحنه این کار برمیگردد که دیگر رئالیستی نیست. اما این برای من جالب بود که به من گفتند ماچیسمو خوب بود! اما ای کاش بگذارند شما نمایشنامههای اصیل خودتان را کار بکنید.
این تا اندازهای به سلیقه و نظر من هم نزدیکتر بود. من خیلی از هنرمندان مورد علاقهام مثل کیشلوفسکی را به خاطر پایبندی به سبک خودشان دوست دارم.
فکر میکنم مهمترین تفاوت ماچیسمو با دیگر کارهای شما در ساختار قوی داستان آن است. کارهای قبلی شما بیشتر از آنکه متکی به ساختار کلاسیک داستانی باشند، دارای اتمسفری بسیار قوی بودند.
به نظر من مهمترین چیزی که تفاوت میان ماچیسمو و نمایشی مثل ماه در آب یا قرمز و دیگران را به وجود میآورد، به خارجی بودن اثر مربوط میشود؛ البته درست است که من سعی کردهام اجرا را از شکل خارجی آن دور کنم، اما بههرحال اسامی و روابط تاثیر خودشان را میگذارند و بیگانگی را نشان میدهند. احساس میکنم تماشاگر دیگر خودش را در این کار نمیبیند، بلکه در نهایت جلوهای یا امکاناتی از خودش را در صحنه مییابد. این تماشاگر وقتی یک کار ایرانی را به قول شما با اتمسفر قوی میبیند، خودش را در نمایش پیدا میکند. فرق در اینجاست.
رمان کنسول افتخاری گراهام گرین را از 3 جنبه سیاسی، اخلاقی و مذهبی میتوان مورد توجه قرار داد. این در حالی است که سابقه آثار قبلی شما نشان میدهد علاقه زیادی به حوزههای اجتماعی و فردی (انسانی) دارید. براساس سلیقه و علاقه خودتان چه رویکردی به رمان داشتید؟
واقعیت این است که هر آنچه شما در نمایشنامه میبینید در رمان وجود دارد و من چیز زیادی به آن اضافه نکردهام. موضوع اصلی آن است که من کجاهای این رمان را انتخاب کردهام که به نگاه من نزدیک بوده باشد. ببینید، رمان گراهام گرین چیزی حدود 400 صفحه است و شخصیت اصلی آن دکتر پلار است و ما همه چیز را از زاویه دید او میبینیم؛ ولی نمایشنامه من حدود 60 صفحه است و فکر نمیکنم شخصیت اصلی آن دکتر پلار باشد. دکتر یکی از شخصیتهای اصلی است. طبعا نگاه من و سلیقه اجتماعی و فردیام باید به صورت ناخودآگاه در رمان دست به انتخاب زده باشد. این نگاه و سلیقه هم بوده که خط دراماتیک و بخشهای مهم آن را گزینش کرده و در نمایشنامه آورده است.
شاید اگر کس دیگری این نمایشنامه را کار میکرد مثلا صحنههای ارتباط دکتر پلار و کلارا نمیآورد؛ هرچند که کسی هم این نظر را داشت و معتقد بود حذف این ارتباط تعلیق بیشتری در نمایش ایجاد میکند.
به نظر خود شما ماچیسمو چه پیام و حرفی برای مخاطب ایرانی امروز که به تماشای کار شما میآید، دارد؟
اول این را بگویم که من با حرف زندهیاد راوی که معتقد بودند یک هنرمند و نمایشنامهنویس اضافه بر اثرش نباید در مورد آن صحبت کند، موافق هستم؛ اما در عین حال در مورد ماچیسمو صرفنظر از وجوه اجتماعی و فردی که به آن اشاره شد، این داستان دقیقا میتواند به حوزههای اجتماعی و انسانی مخاطب ایرانی هم نزدیک شود. ضمن این که نمایش وجوه انسانی و اخلاقیاش را در پس داستان به گونهای مطرح میکند که اصلا جغرافیا و مرز و زمان نمیپذیرد، اخلاق، مذهب و جامعه در ماچیسمو از شرایط و موقعیت داستان فراتر میروند. علاوه بر این ماچیسمو قصه بسیار خوبی دارد و دراماتیک است.
این که یک نمایشنامهنویس تئاتر مثل محمد یعقوبی بعد از نگارش حدود 9 نمایشنامه سراغ رمان و اقتباس میرود چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ و این که اقتباس از ادبیات چه جایگاهی در تئاتر ما دارد و چه ظرفیتهایی را میتواند در اختیار این تئاتر قرار دهد؟
ماچیسمو اولین اقتباس من نیست و قبلا «دل سگ» را هم به صورت یک نمایشنامه اقتباسی نوشتهام. واقعیت این است که اقتباس یکی از انواع نمایشنامهنویسی است و وقتی رمانی را میخوانم و از آن لذت میبرم و در آن امکانات نمایشی بودن را میبینم، کشانده میشوم به سمت این که آن را به نمایشنامه تبدیل کنم. طبیعی است که یکسری مشابهتهای اجتماعی من را وادار به این کار میکند و لذت ما نمیتواند بدون آشنا بودن و اشراف ما بر آن باشد. این دیگر نظام پدیدارشناختی جهان است که ما از چیزی که آن را میشناسیم لذت میبریم. پس لذت ما ذاتا نشان میدهد که ارتباطی بین فرهنگ ما و متن اقتباسی وجود دارد. این آغاز مثل آن است که یک سوژه تازهای به ذهن نمایشنامهنویس رسیده باشد. یک لحظه ممکن است فراموش کنیم متن را کس دیگری نوشته است و یک لحظه بگوییم ای کاش من این را مینوشتم! برای من میل به اقتباس از اینجا شروع میشود.
چه چیز دیگری ممکن است شما را با اقتباس درگیر کند؟
خب. یکی از این انگیزهها میتواند کارهای اقتباس خوبی باشد که قبلا آنها را دیدهام. من اولین بار وقتی فیلم ابلوموف را دیدم تشویق شدم که رمان آن را هم بخوانم؛ البته این یک مقدار هم به ریشههای کودکیام برمیگردد که خیلی رمانهای روسی میخواندم.
فضای روسیه را هم خیلی دوست داشتم یا مثلا زمانی که «سولاریس» تارکوفسکی را در سینما دیدم، باور نمیکنید زبانم را گاز میگرفتم که بیدار بمانم و آن را تا پایان ببینم. اینها اقتباسهایی بودند که خیلی دوستشان داشتم. اینجا به خودم میگویم ای کاش من این را نوشته بودم و حالا با کارم چیز دیگری به تماشاگرانم میگویم: تماشاگران عزیز! من یک رمان خواندم که خیلی دوستش دارم و حالا آن را به نمایش تبدیل کردهام! شما هم اگر نمایشنامه من را دوست دارید بروید رمان را بخوانید. نمایشنامههای خیلی خوب اقتباسی دیگری هستند که من خیلی دوستشان دارم، مثلا نمایشنامه «ظلمت در نیمروز» سیدنی کینگزلی که براساس رمان فوقالعادهای از آرتور کستلر نوشته شده است، من را تشویق کرده که بروم و رمان اصلی را بخوانم. همه اینها مشوقهای من در حوزه اقتباس بوده است. من همیشه این کار را خواهم کرد؛ هرچند همیشه دوست دارم «برادران کارامازوف» را به نمایشنامه تبدیل کنم و «ابلوموف» هم یکی از دیگر انتخابهای من است.
جریان اقتباس در تئاتر ایران به چه راهی میرود؟
فکر میکنم محمد چرمشیر تا به حال دو سه اقتباس خوب از ادبیات داشته است. عنوان یکی از این نمایشنامهها «دیرم شده، میخوام بخوابم» است که من خیلی دوستش دارم.
واقعیت این است که ما در تئاترمان اقتباسهای خیلی کمی داریم. جریان اقتباس هم در تئاتر ما هنوز زیاد جا نیفتاده است. به هر حال امیدوارم خود من با دل سگ و ماچیسمو در این راه قدمی برداشته و توانسته باشم بگویم که اقتباس هم یکی از راههای لذتبخش نوشتن است و اصلا هم چیز بدی نیست.
من حتی در کلاسهای نمایشنامهنویسی، هنرجویان را بیشتر برای کارهای اول به اقتباس توصیه میکنم و به آنها میگویم که اول رمان را بخوانند و نقاط دراماتیک و خطوط نمایشی را پیدا کنند.
تئاتر اجتماعی
به نظر من تئاتر اجتماعی هرگز از بین نخواهد رفت. تنها ممکن است در مسیر پیشرفت خود با موانعی روبهرو شود. چون هنرمندانی که به تئاتر اجتماعی اعتقاد دارند، زندهاند بنابراین کار خودشان را میکنند. با این حال مسلما با این گفته پارسایی که در نشست خبری هفته گذشته عنوان کرد موافق نیستم که نمایشنامههای اجتماعی برای کار در تئاتر به مرکز هنرهای نمایشی پیشنهاد نمیشود. من خیلی مشتاقم که اجازه بدهند نمایش «از تاریکی» را اجرا کنم. این نمایشنامه از سال 1380 که به مرکز پیشنهاد شده 3 بار رد شده است. فکر اصلی نمایشنامه آن است که قانون باید در خدمت انسان باشد یا علیه انسان؟ این نمایشنامه به نظر من قابل اجراست و در مورد آن یک مقدار حساسیت بیهوده وجود دارد و رد کردن آن یک جوری جنبه تاریخی پیدا کرده است. این نمایشنامه همزمان با استقبال چشمگیر از «یک دقیقه سکوت» یک مرتبه رد شد و فکر میکنم رد آن یک مقدار جنبه تنبیهی داشت و مهر داغ روی نمایشنامه زد.
در مجموع به عقیده من جریان تئاتر اجتماعی همچنان استمرار خواهد داشت و تنها ممکن است با یک مقدار بازدارندگی مواجه باشد و شاید برخی نویسندگان این حوزه مجبور شوند کمی محافظهکارانهتر بنویسند.
مهدی نصیری
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد
حسن هانیزاده در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد
گفتوگوی «جامجم» با یک متخصص تغذیه درباره اینکه چطور فودبلاگرها در فضای مجازی عادات غذایی ما را شکل میدهند
رئیس کمیسیون عمران مجلس در گفتوگو با «جامجم» از طرح تفکیک وزارت راه و شهرسازی میگوید