سفر به جیرفت سفر متفاوتی است با دیگر سفرها. هر لحظه‌اش یک غافلگیری غیرمنتظره است. هر آنچه انتظار نداری، می‌یابی. آب‌وهوایی متفاوت و پوشش گیاهی عجیب. همجواری و همسایگی درختان میوه سردسیر و گرمسیر. نه، شما به کشور دیگری وارد نشده‌اید و اولین کسی هم نیستید که چنین احساسی پیدا می‌کنید. حتما می‌پرسید این همجواری چطور ممکن است؟ اما خلقت که بر اثر تصادف به وجود نیامده است. فقط می‌تواند یک غافلگیری دیگری از سوی خالقش باشد. همین است که امروزه از جیرفت به نام هند کوچک یا هند ایران نام می‌برند. به خاطر همین لحظه‌های غیرمنتظره باورنکردنی‌اش.
کد خبر: ۱۷۷۰۹۲

جیرفت را تاریخ و اشیای به غارت رفته‌اش که امروزه زینت‌بخش گالری‌های بسیاری در دنیاست، روی زبان‌ها انداخت و شاید کمتر کسی بداند این شهر 6 درصد میوه‌های صادراتی کشور را تولید می‌کند و میوه‌هایش از لحاظ کیفیت و مرغوبیت مقام اول تا سوم کشور را داراست.

ورود به شهر سلجوقی جیرفت‌

براساس مستندات موجود و مطالعات باستان‌شناسی انجام شده، این شهر محل قدیم جیرفت تا پیش از سیل بنیان‌کنی بوده است که داشته‌هایش را زیرورو کرد و بازماندگان از این حادثه را به سوی شهر کنونی جیرفت کشاند.

اما آنچه باعث شد نام این شهر را دقیانوس بگذارند، خرابه‌های این شهر و سکه‌های عهد قدیم است که بر عکس سکه‌های اصحاب کهف، نه تنها ارزش خویش را از دست نداده‌اند؛ بلکه بر اثر گذر زمان بر قیمت آن افزوده شده و خیل بسیاری از حفاران غیرمجاز را به سوی خود کشانده است. این اتفاق‌ها باعث شده تا مردم محلی نام دقیانوس را برای آن انتخاب کنند.

یک کیلومتر از جیرفت امروزی که روزگاری سبزواران نامیده می‌شد را که بیایی، تابلوی بزرگی تو را می‌کشاند به سوی شهر قدیمی جیرفت.

همین که از جاده جدا شوی، در دل این شهر 12 هزار کیلومتری قرار می‌گیری که در روزگار سلجوقیان یکی از پرجمعیت‌ترین و ثروتمند‌ترین شهرهای اسلامی بوده است.

اما بر اثر گذشت زمان و همان سیل بنیان‌کن، زیر خاک دفن شده و کاوش‌های چند فصل باستان‌شناسان، تنها به کشف بخش کوچکی از بازار آن، حمام شهر و مسجد جامع آن منجر شده است.

سراسر محوطه را خرده‌های سفال در برگرفته است. سفال‌هایی با نقش‌های ظریف که تو را می‌برد به شهری شلوغ و شاد. شهر پر از بازرگانانی از اقصی نقاط دنیاست. بال خیال تو را به دوره طلایی و شکوفایی این شهر آورده است. پیش از حمله خانمانسوز مغول و پیش از آن سیل بنیان‌کن. تو اینک در میان این همه زیبایی اساطیری ایستاده‌ای. شهر پر است از تاجران ثروتمند. بازار در همهمه تجار ایرانی، آفریقایی، هندی، چینی و... گم شده است.

یاقوت حموی، این شهر را جیرفت (جرودس) نامید و شاهراهی بود که از خلیج‌فارس و بندر هرمز عبور می‌کرد و راهی که از هندوستان و از طریق جالق امتداد می‌یافت، در جیرفت به هم پیوند می‌خورد. همچنین کالاهای تجارتی که از هندوستان به ایران صادر می‌شد از جیرفت به دیگر شهرهای ایران توزیع می‌شد.

حمیده چوبک، باستان‌شناس که گروهی از گردشگران را در دل شهر می‌چرخاند، براساس آنچه یافته است شهر جیرفت را شهری شاد با روحیه بالا توصیف می‌کند. شاهد حرف‌هایش هم نقشی از زنی چنگ‌نواز است و همچنین نقش و نگار شادخانه‌ها. بعد رو به سوی مسجد جامع شهر می‌نهیم که یکی از بزرگ‌ترین مساجد دوره خویش بوده است.

تاریخ را دوره می‌کنیم. در چند ساعت. بعد می‌رسیم به حمله مغول. بازار غارت شده است حتما. همه جا به آتش کشیده شده است. همه چیز در یک لحظه. انگار قیامت کبری است. هرکس به سویی می‌دود. به هر سویی که سرنوشت پیش پایشان می‌نهد، و جان‌هایی که می‌افتند. پس از آن آسمان تیره و تار می‌شود و می‌بارد. شب تا روز، روز تا شب و شهر ویروانه می‌شود. ویرانه‌هایش هم شکوه دارد و هم افسوس.

مارکوپولو، تاجر و سیاح ونیزی از این شهر به نام کامادای یاد کرده است. ظاهرا در زمان عبور وی این شهر به کلی ویران شده بود. لابد از این شهر هم لحظه‌هایی پر از افسوس را کوله‌بار خود کرده و گذشته است.

هزار و یک شبی دیگر

موزه جیرفت خود هزار و یک شب دیگری است. هزار و یک شبی که نه تنها هیچ گرهی از گره دیگری را باز نمی‌کند، بلکه هزار گره دیگر درباره تاریخ ناشناخته این دیار در ذهنت می‌زند.

موزه با اشیایی منحصر به‌فرد از سنگ‌های کلریت با ترصیعی از صدف و سنگ‌های لاجورد، فیروزه، مرمر، آهک، عقیق و... تزئین شد است.

اشیایی که از نظر تکنیک و ساخت در نوع خود کم‌نظیر و گاه بی‌نظیرند.

قصه در قصه است و گاهی چنان که تو را همان جا که هستی میخکوب می‌کند. مثلا آنجا را نگاه کن، آنجا که حیوانات گربه‌سان چون پلنگ و شیر با مارهای عظیم درافتاده‌اند. یا نبرد شیرها با پلنگ‌ها با گاوهای تنومند کوهاندار. پس از آن، به رام‌کننده جانوران و یک <گاو مرد> می‌رسی که می‌خواهد حیوانات درنده چون شیر، پلنگ، گاو وحشی، مارهای بزرگ و عقرب انسان‌ها را رام کند. آخرین تصویری که در ذهنمان نشست حمله عقاب به جسد گاوی است که بر زمین نقش بسته است.

تمامی این نقش و نگارها از باورهای فرهنگی و مذهبی مردم این دوره در کناره‌های هلیل‌رود و شرق باستان نشات می‌گیرد. از دیگر نقش‌های مهم روی این آثار سنگی، سازه‌های مذهبی و کاخ‌هاست. باستان‌شناسان موفق شدند تصویر قدیمی‌ترین سکوی پله‌ای کشف شده در کنار صندل که امروز مقصد بسیاری از گردشگران شده را روی یکی از ظروف بیابند.

سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، برای گردشگرانی که قصد دارند شبی لبریز از ستاره بازی را در کنار صندل به صبح برسانند، کمپ‌های زیبایی از نی و مواد سنتی ساخته است و در اختیار آنها قرار می‌دهد. ما قصد ماندن نداریم، اما نمی‌خواهیم هوای خنک دور از شعله‌های خویش را تجربه نکرده از این منطقه بگذریم.

کنار صندل و سکوی پله‌ای و دژ کشف شده را ترک می‌کنیم و دوباره در موزه چرخ می‌زنیم.

همچنان گام برمی‌داریم و هزاره به هزاره به عقب کشیده می‌شویم. به بخش دیگری از اشیا و ظروف مفرغی که از گورستان‌های هلیل‌رود در کنار صندل، مطوط‌آباد، ریگ انبار و قلعه کوچک کشف شده است، می‌رسیم. نگاهی گذرا کافی است تا تکنیک پیشرفته صنعت فلزکاری در این حوزه را نشان بدهد. اشیای فلزی مانند تیغ‌های داس، خنجرها، مشربه‌های لوله‌دار، النگو‌ها، حلقه‌ها، سرسنجاق‌ها و میله‌های تزئینی از جنس مفرغ و مس و نمونه‌های مشابه آنها، از دیگر محوطه‌های باستانی جنوب شرق بویژه شهداد به دست آمده است.

در همین موزه می‌توانید آثاری از دوره‌های تاریخی و نیز شهر دقیانوس را به تماشا بنشینید. پشت همین موزه می‌توانید رودخانه خشک شده و از زمزمه افتاده هلیل‌رود را در نگاه خویش جاری کنید حتی اگر خشک خشک باشد.

گشتی در دل قلعه‌ای ساسانی‌

جاده‌های کرمان را نمی‌توانی یکسره رد کنی و بدون این‌که توقفی در زیبایی‌های باورنکردنی‌اش داشته باشی، پشت سر بگذاری. یقه‌ات را می‌گیرد و تو را به راهی ناشناخته یا شاید هم شناخته می‌کشاند. حتما دره سبزی، قلعه‌ای، باغی تو را از دل جاده می‌گیرد و با خود می‌برد. همان طور که قلعه راین ما را از جاده جیرفت کرمان گرفت و در دل خویش برای ساعتی مهمان کرد. هر چند زمان اندک بود و انگار فقط از آب چشمه‌ای زلال در نهایت تشنگی قطره‌ای چشیده باشی. همین.

شهر راین و بافت قدیم و جدیدش در هم آمیخته در سایه‌سار سبز درختان است. آفتابی بسیار زیبا که از ساعت‌های اولیه روز تا آن وقت که می‌رود تا در سرزمینی دیگر طلوعی تازه داشته باشد. آن‌گاه شولایی از شب بر سر و روی شهر کشیده می‌شود و آسمانی لبریز از ستاره را روی آن می‌پاشد. آسمانی نقره‌گون. همانی که شب‌های کویری را آوازه‌ای عالمگیر بخشیده است.

راین، یادآور بم‌

ارگ راین یا قلعه راین، بزرگ‌ترین بنای خشتی پس از ارگ بم است. ارگ در بخش جنوبی شهر راین و بر دل تپه‌ای حصار و بارو کشیده است؛ یاد ارگ بم را در دلت زیبا می‌کند و با حسرتی تلخ احساست را خراشی عمیق می‌زند. هر چند ارگ بم نمی‌شود. اما همان زلزله سخت که به ویرانی ارگ بم منجر شد سیل بسیاری از گردشگران را به سوی راین روانه کرد و همین اتفاق، سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی کرمان را بر آن داشت که برنامه‌هایی برای جایگزینی راین در دستور کار قرار دهد. هر چند ارگ بم هنوز هم عاشقان خود را دارد، حتی در روزگار ویرانی خویش.

پلان قلعه تقریبا مربع شکل است و چندین برج بر اطراف آن بارو زده‌اند. دور تا دور ارگ را حصاری در برگرفته که ارتفاع آن بیش از 10‌‌متر است. قلعه تنها یک ورودی دارد، آن هم از جبهه شرقی که تو را باشکوه و جلال به محوطه داخلی راهنمایی می‌کند. این ارگ تا 150 سال پیش مسکونی بوده است. مرمت آن از سال 74 آغاز شده و امروز بخش‌های بازار، حاکم‌نشین، چهار انبار، آتشکده و خانه اعیانی مباشر آن بازسازی شده است.

تاریخ ارگ راین به روزگار ساسانی برمی‌گردد. ساسانیان 1700 سال پیش در ایران حکومت کرده‌اند و آثار بسیاری از خویش در شهرهای مختلف به‌جا گذارده‌اند.

قلعه اتفاقات بسیاری را در حافظه خویش دارد. کافی است سکوت کنی و گوش جان به آن بسپاری تا در پس ویرانی‌اش صدای سپاهی از اعراب به فرماندهی «مجاشع ابن‌مسعود سلمی» در زمان «یزدگرد سوم» را بشنوی. اما دژ محکم‌تر از آن است که بتوانند وارد شوند. چیزی نگو و دوباره گوش بسپار. قدم‌هایت را آهسته بردار. اتفاق دیگر در پشت قلعه در حال وقوع است در قرن ششم هجری. جنگی میان بهرام شاه با ملک ارسلان. نگاه کن دروازه‌های قلعه گشوده می‌شود؛ البته از سوی راینی‌ها نه این‌که کسی توانسته باشد به این قلعه وارد شود؛ بلکه راینی‌ها سپاه ملک ارسلان را برگزیده و به یاری‌اش شتافتند. چرایش را از کتاب‌های تاریخ دنبال کن. اما اگر بمانی پایان اتفاق را هم از بلندی همین قلعه می‌توانی ببینی. ملک ارسلان جنگ را می‌برد.

چشم به دوردست بگشا. راین بر سر بزرگراه غرب و شرق و راه کرمان به جیرفت و پس از آن بندرعباس قرار دارد. پس از آن گروه‌ها و کاروان هایی بدین سو می‌آیند و باید بازرگانانی از چهارسوی دنیا باشند که در سر سودای دادوستد دارند. درست است راین روزگاری مرکز دادوستد بود. همچنین مردم این شهر پارچه‌های زیبایی می‌بافتند که آوازه‌اش به مصر هم رسیده و خریداران زیادی پیدا کرده بود.

این منطقه همچنین از سالیان دور یکی از مراکز ساخت صنایع دفاعی مانند شمشیر و تفنگ نیز بوده است.

همه دیدنی‌های شهر راین، همین قلعه نیست. لبریز است از صحنه و لحظه‌های شگرف که زمان محدود، آنها را از ما گرفت. اما شما پیش از عزیمت دل را دمی به آبشارها و چنارهای هزار ساله و سروهای چهارصد ساله‌اش بسپارید و جای ما را حسابی خالی کنید. دهانه‌های آتشفشانی، چشمه‌های آب معدنی و مرقد 3‌‌امامزاده از دیگر مکان‌های دیدنی این شهر خفته در کویر است که اگر وقت دارید راحت از کنار آن نگذرید.

سفر به عهد دقیانوس‌

شهر دقیانوس یکی از نخستین مکان‌هایی است که گردشگران ایرانی و خارجی را به سوی خود می‌کشاند. دقیانوس نامی آشناست. تاریخ عجیبی دارد که به گوش همه دنیا رسیده است. اما به نظر می‌رسد نام دقیانوس روی زبان ایرانی جماعت روان‌تر جاری می‌شود؛ آنجا که می‌خواهند کهنگی و عتیقه بودن چیزی را توصیف کنند. اما براستی کسی می‌داند که دقیانوس واقعی الان کجاست؟ مانند بسیاری از اتفاق‌های تاریخی که امروزه مکان وقوع آنها به طور یقین بر پژوهشگران، باستان‌شناسان و مورخان معلوم نیست و از سویی چند کشور مدعی وقوع این اتفاقات در جغرافیای خویش است درباره شهر دقیانوس نیز چند کشور مدعی دارد؛ مسلم است که ایران هرگز مکانی به نام شهر دقیانوس و ماجراسازانی به نام اصحاب کهف در خود نداشته است.

بر همین اساس است که پژوهشگران، مورخان و باستان‌شناسان بشدت از کاربرد نام دقیانوس روی این منطقه امتناع می‌ورزند. پس اجازه دهید در بدو ورود به این شهر تاریخی تکلیف خودمان را برای نامیدن تاریخی که با همدیگر مرور خواهیم کرد، روشن کنیم. یادم می‌آید چند سال پیش که برای بازدید به این منطقه آمده بودم در بدو ورود تابلوی سبز و بزرگی ورودمان را به شهر دقیانوس خوشامد می‌گفت، اما امروز تابلوی سیاه و بزرگی مقدم ما را به شهر قدیمی جیرفت گرامی داشت.

زهرا کشوری‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها