در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
مربای شیرین
جلال نوجوان، هر چه سعی میکند نمیتواند در شیشه مربا را باز کند، از مادر، همسایه، دوستان، معلمان و بقال محله کمک میطلبد اما هیچ کس قادر به باز کردن آن نیست و سرانجام مشخص میشود تمام شیشههای کارخانه مرباسازی همین شکل را دارند. جلال که از برخورد توهینآمیز عوامل کارخانه ناراحت است با کمک یک دوره گرد نان خشک جمعکن از آنها شکایت میکند، ولی مسوولان کارخانه به جای رفع مشکل، مسابقهای با موضوع باز کردن در شیشه مربا برگزار میکنند. این تمهید فریبکارانه باعث فروش بالای مرباها میشود اما جلال با شرکت در یکی از مسابقهها به افشاگری علیه کارخانه میپردازد و مدیران آن را به اتلاف سرمایه ملی متهم میکند و...
هوو
عطا مرد میان سال و خوش گذران، همه امور اداری و مالی کارش را به همسرش سپیده واگذار کرده است. در جریان یک اختلاف میان سپیده با محمدرضا (دوست قدیمی عطا) که به خیر میگذرد، محمدرضا نقشه عجیبی میکشد. او با دعوت از خواهرزادهاش مریم، او را سر راه عطا قرار میدهد. میان این دو که از گذشته همدیگر را میشناختند، علاقهای به وجود میآید و این علاقه تا ازدواج پیش میرود. مریم در باغ پرتقال شمال ساکن میشود و عطا دور از چشم زنش، به او سر میزند. پسر کوچک عطا روزها پیش رعنا در باغ پرورش گل نگهداری میشود و او با شیرین زبانیهایش، دختر را سرگرم میکند. علاقه زیاد مریم به عطا و روشن شدن این که عطا در برابر سپیده قدرتی ندارد، محمدرضا را متوجه اشتباهش میکند. محمدرضا یک سی دی را که حاوی تصاویری از عطا و مریم در باغ پرتقال است به طور غیرمستقیم در اختیار خانواده او میگذارد و اطلاع سپیده از این واقعیت، باعث بیماری و دلزدگیاش از عطا میشود. عطا که راه برگشتی برایش وجود ندارد میرود سراغ مریم و آنجا از صحبتهای محمدرضا و برادر ناتنی مریم، میفهمد که ماجرا از چه قرار بوده و...
عقاب ها
در جنگ ایران و عراق یک هواپیمای ارتش ایران، پس از انجام مأموریتی در خاک عراق، مورد حمله عراقیها قرار میگیرد و در کردستان عراق سقوط میکند. خلبان با چتر نجات فرود میآید. گروهی از نظامیان در پی دستگیری او هستند. خلبان به کمک یک تکاور ایرانی که برای انجام مأموریتی با لباس مبدل وارد کردستان عراق شده، نجات مییابد. هر دو پس از درگیری با نظامیان دشمن به همراه گروهی از مبارزان کرد عراقی به روستایی پناه میبرند. نظامیان آنان را تعقیب میکنند خلبان و تکاور با موتورسیکلت میگریزند. یک هلیکوپتر عراقی آن دو را تعقیب میکند. در نزدیکی مرز نیروهای ایرانی هلیکوپتر را سرنگون میکنند. خلبان و تکاور، سوار بر موتورسیکلت، درنزدیکی مرز به سرعت به میدان مین نزدیک میشوند. اشاره سربازان ایرانی که میکوشند آن دو را متوجه خطر کنند مؤثر نمیافتد و در برخورد موتورسیکلت با مین تکاور کشته میشود و خلبان نجات مییابد.
گوشواره
فیلمنامه این فیلم بر اساس داستان «لبخند انار» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی به نگارش درآمده است و وحید موسائیان آن را کارگردانی کرده و بازیگرانی چون اکبر عبدی، مسعود رایگان و رویا تیموریان در آن بازی کردهاند. این فیلم قصه دختری به نام مهین دختر است که گرانترین هدیه تولد را برای دوستش مهتاب میخرد و روز تولد مهتاب به خانه آنها میرود. خانه بزرگ و مجلل پدر مهتاب، مهین را شگفتزده میکند، اما به مرور اتفاقاتی رخ میدهد که برای مهین جالب است...
پنجاهمین نفر
داستان «پنجاهمین نفر» از جایی آغاز میشود که در یک اردوی دانشجویی، یکی از دانشجوها به اسم مهدی به قتل میرسد. برای همین خواهرش مهتاب به تکاپو میافتد که سهراب، دوست و همکلاسی برادرش را پای میز محاکمه بکشاند، اما از آنجا که مادر سهراب مطمئن است پسرش مرتکب این کار خلاف نشده و آدمکش نیست، تلاش میکند مهتاب را متقاعد کند که دست از پیگیریهایش بردارد، غافل از این که مهتاب دارد خودش را برای اجرای مراسم قسامه (قسم خوردن) آماده میکند. در این مراسم اگر 50 نفر قسم بخورند سهراب، مهدی را کشته، سهراب به عنوان قاتل قصاص میشود. مهتاب 49 نفر را پیدا میکند، ولی پیدا کردن نفر پنجاهم مشکل اصلی او و گروه این فیلم تلویزیونی است.
عشق فیلم
آقای «مقدم»، کارگردان سینما، روزی به یکی از بیمارستانهای روانی مراجعه میکند و از مسوولان بیمارستان میخواهد که بیماری شیزوفرنیک را بستری نمایند. مسوولان میپرسند: بیمار کیست؟ مقدم جواب میدهد: خودم. در بیمارستان، «مقدم» به یاد میآورد که برای ساختن یک فیلم سینمایی، نزد تهیهکنندهای میرود و تهیهکننده، شرط تهیه فیلم را تبدیل فیلمنامه لطیف و عاشقانه او، به فیلمنامهای خشن و حادثهای و البته پر فروش، ذکر میکند. مقدم به ناچار میپذیرد. اما چند روز بعد، با تغییر سیاستهای دولت در مورد فیلم و سینما؛ «تهیه کننده»، فیلمنامه جدید را به دلیل خشن و حادثهای بودن، شایسته تولید نمیداند. تا اینکه...
تکمچی
این فیلم که مضمونی اجتماعی دارد، داستان زندگی دختر دانشجویی را روایت میکند که در تهران دانشجوی رشته هنر است و با وجود همه مشکلات غیر از درس خواندنش، کار هم میکند و پرستاری یک پیرزن نحیف و از کارافتاده را به عهده دارد. یکی از استادان سر کلاس از دانشجویان شهرستانی میخواهد درباره چیزهایی مثل آداب و رسوم و صنایع دستی منطقه خودشان تحقیق کنند؛ اما او که اصالتا آذربایجانی است و با وجود این که پدرش یک «تکمچی» است و اطلاعات دقیقی درباره این رسم دارد، کسر شانش میشود که این موضوع را مطرح کند؛ اما گره ماجرا از جایی شروع میشود که پدرش برای انجام همین مراسم «تکم» و دیدن دخترش به تهران میآید، اما او علاوه بر این که درگیر یک پروژه علمی است، به دلیل همین مساله از حضور پدرش چندان استقبالی نمیکند ... .
روز اردوی بابا (DADDY DAY CAMP)
این فیلم نیز با حضور ادی مورفی در ادامه زنجیره دیگر فیلمهای او قرار دارد.این فیلم قصه 2 پدر است که علیرغم وضع بد مالی تصمیم میگیرند پسرانشان را در تعطیلات تابستان برای گردش به کمپ ببرند. در این میان و برای تامین بخشی از هزینههای مالی تصمیم میگیرند تعدادی پسران دیگر که حرف شنو نیستند را نیز در این اردو با خود همراه کنند و ماجراهایی برای آنها رخ میدهد.
جدال با اژدها (DRAGON WAR)
بر اساس افسانهای کرهای موجوداتی ناشناخته روزی خواهند آمد و سیاره زمین را تسخیر خواهند کرد. گزارشگری به نام اتان کندریک مامور پیگیری این مساله میشود.
او در پیگیریهایش به این نتیجه میرسد که دختری به نام سارا که از بیماری ناشناختهای رنج میبرد میتواند به او کمک کند که ناگهان به او خبر میدهند لسآنجلس در شرف تسخیر و نابودی توسط همان نیروهای ناشناخته است اما آیا سارا و اتان میتوانند به موقع به مردم کمک کنند...
جان سخت 4 (DIE HARD4)
گروهی تروریست زیرساختهای کامپیوتری ایالات متحده را هک میکنند. سیستم کامپیوتری افبیای نیز هک میشود. در تلاش برای فراخواندن هکرهای مظنون جان مک کلین پلیس محلی به سراغ مت فارل هکر معروف فرستاده میشود که مورد حمله اعضاء همین گروه قرار میگیرند. توماس گابریل کارمند وزارت دفاع و مسوول این حملات برای متوقف نمودن جان؛ دخترش را به گروگان میگیرد غافل از آن که جان و هکر معروف مت برآنند تا حد مرگ مقاومت کنند.
درست مثل بهشت (Just Like Heaven)
الیزابت مسترسون پزشکی فعال و پر کار در سانفرانسیسکو است که شب هنگام در برگشت به خانه بر اثر تصادفی شدید 3 ماه به کما میرود.
در این میان دیوید ابوت هنرمندی است که به سانفرانسیسکو نقل مکان میکند و در خانه الیزابت ساکن میشود. روح الیزابت با این که همه چیز را از یاد برده جز خانه و جای وسایل به سراغ دیوید میآید. دیوید به اصرار روح الیزابت تصمیم میگیرد گذشته و هویت او را برایش پیدا کند و در این راه است که این 2 دلباخته هم میشوند...
مسافر بین راه (The Hitcher)
جیم هسلی بعد از اخراج شدن از نیروی پلیس محلی تصمیم میگیرد با دوستش مگی برای تمدد اعصاب و دیدار دوستی قدیمی به تگزاس برود که در راه مسافری را سوار میکند که برایشان نقشههایی شیطانی کشیده است...
Mannat
کارنالی سینگ در پی تخاصم و درگیری دولت هند با سیکها به اتهام تروریسم دستگیر میشود و به زندان میافتد. در غیاب او خواهر و مادر بیسرپرستش پارسان و کارتار رستوران کوچکی دایر میکنند تا امورات خود را بگذرانند. اما آزار و اذیتهای رئیس پلیس منطقه و افراد منطقه باعث میشود تا کارتا در پی ضرب و شتم پلیس بمیرد و پارسان نیز برای فرار از ازدواجی اجباری با یک نظامی به نام نیل سینگ ازدواج کند. نیل برای انجام ماموریتی دور از خانه و همسرش متوجه میشود که همسرش در پی یک حمله در بیمارستان بستری و فوت شده و دخترش نیز ربوده شده است. در تلاش برای یافتن دخترش درگیر شده و خلع لباس و محکوم به 20 سال زندان می شود. بعد از اتمام محکومیتاش و در پی یافتن دخترش به دختری برمیخورد به نام منات که شباهت بسیار عجیبی با همسر مرحومش پارسان دارد...
مارها در هواپیما
snakes on a plane
یک اکشن دلهرهآور که دیوید آر الیس آن را کارگردانی کرده و ساموئل ال جکسن نقش اصلی آن را به عهده دارد. او در نقش نوبل فلین افسر زبده نیروی پلیس با ماموریت ویژه و خطرناکی روبهروست. اما خطرناک بودن این ماموریت، ماورای چیزی است که تصورش را میکرد. فلین وظیفه دارد شان جونز (ناتان فیلیپس) را از هاوایی به لسآنجلس بیاورد. شان شاهد قتل خشونتآمیز یکی از چهرههای سرشناس دنیای وکالت توسط ادی کیم رهبر خطرناک مافیایی است. او باید در دادگاه علیه ادی کیم شهادت دهد. فلیسن و شان با یک هواپیما راهی لسآنجلس میشوند اما کیم که نمیخواهد آنها به محل دادگاه برسند، دست به حرکت غریبی میزند. عوامل او تعداد زیادی مار خطرناک و سمی در داخل هواپیما رها میکنند تا تمام سرنشینان آن را به قتل برسانند و باعث سقوط هواپیما شوند. فلیسن و شان همراه تعدادی از مسافران هواپیما، تصمیم میگیرند با نابودی مارها، جان خودشان را نجات دهند، اما این کار بسیار سختی است و معلوم نیست اصلا هواپیما میتواند سالم به زمین بنشیند یا خیر.
افشاگر(Crusader)
این فیلم اکشن و دلهرهآور اسپانیایی که توسط برایان گیورس کارگردانی شده، در حقیقت یک فیلم تلویزیونی است.
خط اصلی قصه درباره دنیای امروزی و روابط پیچیده و درهم و برهم آن است که باعث آشفتگی بیشتر زندگی اجتماعی میشود.
فیلم چند کاراکتر اصلی و مهم دارد که هر یک قصه و مسائل خاص خود را دارند و کمکم قصه آنها درهم تنیده میشود. نقشهای مهم فیلم را تعدادی از بازیگران مطرح اروپایی مثل مایکل یورک، بودرک، اندرو مک کارتی و ریچارد تایسن بازی کردهاند. فکرش را بکنید اگر یک خبرنگار بدشانس با جسد یک مرد مرده روبهرو شود، چه اتفاقی میافتد؟
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد