نگاهی به کتاب «ترانه‌های عاشق لال» سروده مهدی الماسی‌

دریا، تنها در اشک تلخش خندید

مهدی الماسی را پیش از این با مجموعه شعرهایی که برای نوجوانان چاپ و منتشر کرده است می‌شناختیم: کتاب‌های «مهربان‌تر از نسیم» و «خدا با دوستان خود صمیمی است».همچنین مجموعه شعر «واژه‌های لال» و کتاب «گل چاربرگ» که پژوهشی است در شعر بیدل به همراه گزیده رباعیات او نیز پیشتر از مهدی الماسی منتشر شده است. پاییز امسال از وی که به عنوان یکی از برگزیدگان استانی جشنواره سراسری شعر فجر در استان همدان نیز انتخاب شده است کتاب ترانه‌های عاشق لال منتشر شده که در این نوشتار به معرفی این کتاب می‌پردازیم.
کد خبر: ۱۶۳۷۶۴

کتاب حاضر، مجموعه بیش از 500 رباعی است که براساس حرف آخر قافیه، الفبایی و تنظیم شده‌اند. به لحاظ محتوایی، این کتاب مجموعه‌ای بسیار متنوع است، چرا که شاعر به همه چیز و همه جا سرک کشیده است. از دلمشغولی‌های شخصی و عاطفی خود گرفته تا وصف طبیعت و هجو و طنز! گاهی نگاه شاعر تغزلی است و گاه با دیدی فلسفی و خیام‌وار به پدیده‌های هستی می‌نگرد. به عنوان مثال در برخی رباعی‌های این مجموعه نظیر رباعی ذیل نگاه فلسفی و خیام‌گونه شاعر در رویارویی با پدیده مرگ و حیات با زبانی امروزی مشهود است:

چون دانه به خاک مرگ، خوابیدن ما

در خواب حیات دیگری دیدن ما

در میوه خود باز رسیدن، آن‌گاه

از دست درخت زندگی، چیدن ما

و گاه با زبانی امروزی و نگاهی طنز‌آمیز به انتقاد از محیط پیرامون خود می‌پردازد:

فناوری آنتنی به هر کوی افراشت

نامش ترویج ارتباطات گذاشت

از ولوله‌ها، بلبله‌ها گشت بلند

چندان که صدای دل به دل راه نداشت!

توجه و علاقه خاص شاعر به طبیعت سبب شده است با حضور روشن و خیال‌انگیز عناصر طبیعت مثل ماه، درخت، دریا، برکه، خورشید و... تازگی و طراوت و تحرک را در این رباعی‌ها شاهد باشیم:

گاهی تنها، یک درخت تنها

شرمنده خویش می‌کند جنگل را

با دست گشاده، ایستاده سرسبز

تنها تنها در بیابان خدا

یا

یک شعر و هزار موج معنی دریا

دنیایی اشک در تغنی دریا

همواره گریزان و همیشه در بند

زندانی ناگزیر یعنی دریا!‌

در آبی آسمان بعد از باران

پرپر می‌زد کلاغکی سرگردان

سنگی افتاد و پاک شد در ناگاه

از صفحه باغ، سطری از گنجشکان!‌

گاهی نیز شاعر به چیستان و شعرهای معماواره و لغز روی می‌آورد:

در زیر درخت بید خوابید یکی

در خواب یکی به خواب خود دید یکی

او نیز به خواب خود یکی دید به خواب

او نیز به زیر سایه بید، یکی!‌

و گاهی نیز به هجو و انتقاد با زبانی بسیار تلخ روی می‌آورد (نظیر رباعی 229 که سرشار از دشنام است!‌)
در این مجموعه، شاعر مستقیم یا غیرمستقیم تحت تاثیر ذهنی و زبانی شاعران رباعی‌سرای هم‌عصر خود بوده که کاملا طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است. نمونه‌های زیادی شبیه مضمون‌آفرینی‌های بیژن ارژن با عناصری چون ساعت، آدم برفی و ... را در این کتاب نیز می‌توان یافت:

گشتند اگرچه واژگون، عقربه‌ها

از لحظه نرفتند برون، عقربه‌ها

دنبال زمان گمشده می‌گردیم‌

عمری است به دور خویش چون عقربه‌ها!‌

و از شاعران گذشته نیز گاه رد پای بیدل و مضمون‌آفرینی‌هایی به شیوه شاعران سبک هندی را می‌توان در برخی از رباعی‌ها دید:

بر آبی‌ها، نگاه من خیره نبود

یعنی پی نور رفتنم سیره نبود

بیداری‌‌ام آورد خبر از خورشید

تا چشم نداشتم جهان تیره نبود!‌

یادآور این رباعی بیدل است که می‌فرماید:  تا بال نداشتم قفس تنگ نبود!‌ ...

که البته این مساله با توجه به پژوهشی که او در رباعیات بیدل انجام داده است تا حدی طبیعی می‌نماید.

محور دیگری که در بررسی این رباعی‌ها می‌توان بدان اشاره کرد، تلاش شاعر برای نوآوری و ابداع در عرصه فرم و ساختار و زبان قالب رباعی است.

رباعی قالبی است که به‌ظاهر قدمایی است، اما دارای قابلیت‌های شگفتی برای مضمون‌پردازی و باریک‌اندیشی‌های شاعرانه است. از این‌رو، بسیاری از شاعران امروز کوشیده‌اند با نوآوری در عرصه زبان و ساختار و حتی مضمون رباعی، آن را احیا کنند و به آن جانی دوباره ببخشند.

پیش از این شاعران رباعی‌سرای دیگری، تلاش‌هایی برای نوآوری در قالب رباعی کرده‌اند. جلیل صفربیگی در کتاب «انجیل به روایت جلیل» رباعی آورده که کاملا بدون قافیه است و تنها 4 مصراع با وزن رباعی است. او همچنین در یکی از رباعی‌هایش اقرار می‌کند:

من آبروی رباعی‌ات را بردم

خیام!‌ من از تو معذرت می‌خواهم!‌

یا صادق رحمانی در کتاب «سبزها و قرمزها» قطعه‌شعرهایی طرح‌گونه با مصراع‌های کوتاه و بلند و نامتساوی آورده و نام آنها را رباعی نیمایی نهاده است.

مهدی الماسی نیز در این کتاب کوشیده است، دست به تغییر ساختار قدیمی رباعی بزند؛ به‌عنوان مثال، رباعی زیر که دارای وزن و قافیه رباعی است اما مصراع‌های آن کوتاه و بلند شده و نامتساوی هستند، نمونه‌ای از تلاش‌های شاعر برای این نوآوری است:

تنها، آبی، زیبا

آرامش بیکرانه دریا

در اعماق زلالی‌اش خیره شده است‌

انگار خدا!

یا این نمونه:

چاقو بر میز

در دیس،

سیبی‌ است که گازش زده است‌

اندیشه دندانی تیز!

در اینجا ذکر این نکته ضروری به نظر می‌رسد که نفس نوآوری و تلاش برای شکستن کلیشه‌‌ها و قالب‌های کهنه و تکراری، همیشه خوب و ارزشمند است، اما باید دید اولا ضرورت این نوآوری و ابداع تا چه حد احساس می‌شود؟ هدف از این کار چیست و آیا قالب رباعی که خود بسیار کوتاه و موجز است باز هم نیازی به کوتاه کردن مجدد دارد یا خیر؟

و ثانیا چنانچه شاعرانی دست به این ابتکارها و تغییرات زده‌اند تا چه حد در این کار موفق بوده‌اند و تلاش‌‌‌هایشان نتیجه‌بخش بوده یا خیر؟ آیا به بیراهه نرفته‌اند؟ آیا صرفا به دنبال تفنن بوده‌اند یا هدفی فراتر از این برایشان مطرح بوده است؟ اگر قرار باشد مصراع‌های رباعی کوتاه و بلند شوند، اما موزون و قافیه‌دار باشند دیگر چه تفاوتی با قالب نیمایی دارند؟ به نظر می‌رسد گذشت زمان بهترین پاسخگوی این سوالات باشد و اکنون برای قضاوت در مورد میزان توفیق یا عدم توفیق این تلاش‌ها زود باشد.

حذف بخشی از جمله که نهایت ایجاز است در این رباعی‌‌ها، گاهی تحت‌تاثیر جریان‌های شعری جوان امروز به چشم می‌‌خورد و گاه بسیار زیبا و خوش نشسته است:

در من رودی می‌گذرد،‌ از به کجا؟

رویای من است می‌رود از به کجا؟

تصویر هزار آینه در هم را

می‌آرد و باز می‌برد، از به کجا؟

که یادآور این غزل محمدسعید میرزایی است:

کجاست جای تو در جمله زمان، که هنوز؟

که پیش از آن؟ که پس از این؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟...

نکته دیگری که خوب است بدان اشاره شود، برخی سهل‌انگاری‌های شاعر است. نگاهی به رباعی‌های این کتاب ضرورت این نکته را روشن می‌کند که ای کاش قبل از چاپ، شاعر خود به بازنگری و ویرایش رباعی‌‌ها می‌پرداخت و حتی برای انتشار، دست به انتخاب بهترین‌ها می‌زد تا با مجموعه‌ای یکدست و منسجم روبه‌رو می‌بودیم. رباعی‌‌های گردآمده در این مجموعه گاه به لحاظ زبانی و محتوایی بسیار متفاوتند. گاهی رباعی‌بسیار محکم و قوی در کنار چند رباعی متوسط یا ضعیف و سست از لحاظ زبانی کنار هم آمده‌اند؛ به عنوان مثال این دو رباعی را ببینید که برای درک مفهوم برخی از لغات‌ آن باید به فرهنگ لغت مراجعه کرد و اگر در کنار دیگر رباعی‌ها نبودند، گمان می‌کردیم متعلق به شاعری از چند قرن قبل است:

بر گستره کریم زخم، ایوب‌

کرمی شده ضیف ریم زخم ایوب‌

پروانه شد و پرید از خود ناگاه‌

نک معجزه عظیم زخم ایوب!

*

نقل است که شخصی بر شیخ آمد و گفت:

تنهایی را تا به کجا باشی جفت؟

پیرش گفتا به خنده تا آن روزی‌

کی گوهر بکرش به شبی تانم سفت!


*

و گاه بی‌دقتی و سهل‌انگاری شاعر (که معلوم نیست به عمد بوده یا غیرعمد) سبب شده است در میان بیش از 500 رباعی ناگاه به یک دوبیتی برخوریم!

چه اشکالی داشت اگر حجم کتاب کمتر بود، اما با مجموعه‌ای قوی، یکدست و منسجم از رباعی‌ها روبه‌رو بودیم؟ برخی از رباعی‌های بسیار زیبا و محکم با تصویرهایی شگفت و درخشان متاسفانه در میان چندین و چند رباعی متوسط و گاه ضعیف گم‌شده و از چشم مخاطب پنهان می‌مانند. حیف است بدون مرور چند نمونه از این رباعی‌ها نوشته را به پایان ببریم:

در وصف لبانت که شراب جم بود

خیام و رباعیات نابش کم بود

لب‌های تو، لب‌های تو با آن همه حرف‌

خاموش‌ترین دوبیتی عالم بود!

*

کبریتی زد، صاعقه را روشن کرد

ابری آتش در آسمان خرمن کرد

سیگار ستاره را پکی زد آن گاه‌

دود سیهش را شب بخت من کرد!

*

با بیتابی فوجی از موج پرید

انگار افقی کبوتر بال سفید

 دریا! پروازت از که آموخته‌ای؟

 دریا تنها در اشک تلخش خندید!

انسیه موسویان‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها