در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
نوروز آمد و در کمال تعجب این سریال پخش نشد. مدتی شایعه غیرقابل پخش بودن این سریال مطرح بود و البته در این میان اطلاعات دقیق و مناسبی منتشر نشد. امسال قرار است این سریال داستانی در ایام نوروز از شبکه پنج سیما پخش شود. این سریال همانگونه که از عکس آن قابل حدس است، سریالی طنز است و داستان آن در جمع سربازان یک سرباز خانه رخ میدهد. این سربازخانه، یک پادگان مرزی است که در داستان در مناطق جنوب غربی ایران قرار گرفته است و یک هنگ ژاندارمری از آن محافظت میکند. داستان هم در سال 69 اتفاق میافتد. جواد رضویان کارگردان این سریال است و محمد رضا تخت کشیان نیز تهیهکنندگی آن را به عهده داشته است. علیرضا مسعودی هم فیلمنامه این سریال را نوشته است.
مهمترین ماجرایی که این سریال داستانی بر آن تاکید میکند، همزمانی ایام نوروز با خدمت سربازی گروهی از سربازان این پاسگاه مرزی است. شب عید است و این سربازان هم مانند دیگران میخواهند به مرخصی بروند، اما به دلایلی به آنها مرخصی داده نمیشود. به همین دلیل آنها تصمیم میگیرند فرار کنند. البته ناگفته پیداست که فرار این سربازان هم به نتیجه نمیرسد. چون اگر قرار باشد در همان قسمتهای اول آنها فرار کنند و سراغ خانواده خود بروند، دیگر قصه ای برای روایت کردن باقی نمیماند و همه چیز در همان قسمتهای اولیه تمام میشود. در این داستان بعد از کمی افت و خیز و کشمکش، در نهایت خانواده این سربازان تصمیم میگیرند تا با حضور در این منطقه و چادر زدن در کنار قرارگاه، عید را در کنار فرزندانشان باشند.
شخصیتها، عامل جذابیت قصه
آنچه این قصه را جذاب میکند؛ شخصیتهای مختلف این سریال و ماجراهایی است که برای هر یک از آنها پیش میآید. بخشی از جذابیت داستان به شیوههای مختلف فرار همین آدمها بر میگردد و بخش دیگری از قصههای فرعی نیز به حضور خانواده این سربازها در پادگان مربوط میشود.
در بخشی از سریال، جواد رضویان که یکی از نقشهای اصلی را هم ایفاء میکند، عاشق دختر یکی از سربازها میشود و به همین دلیل از استواری که نقش او را مهران رجبی بازی میکند، میخواهد تا برایش به خواستگاری برود.
شخصیت جالب دیگر این سریال محسن قاضی مرادی است که نقش یک پیر سرباز به نام راسخ را ایفا میکند. او 20 سال است خدمت میکند و هنوز کارت پایان خدمت را دریافت نکرده است. البته علت این دوران طولانی خدمت، علاقه او به نظام نیست بلکه به این دلیل است که او در این مدت زیاد فرار کرده و از آنجا که نظام با کسی شوخی ندارد، هر بار او را به پادگان باز گرداندهاند و حالا او در سن و سالی که دختر دم بخت دارد، باز هم در حال خدمت است و زمانی که خانوادهاش در کنار پادگان چادر میزنند، دختر او با یکی از سربازان آشنا میشود.
مهران غفوریان شخصیت دیگر این داستان است. او در نقش جلال حضور یافته که فردی بسیار پر خور است و همین مساله کار دست او میدهد. علی صادقی هم یک سرباز است. با همه مشخصاتی که او در این مدت در بازی خود داشته است.
آرش نوذری سرباز دیگری است و یوسف صیادی هم یک سرباز ساده دل شمالی است که لهجه خاصی دارد و میخواهد احترام بگذارد اما به دلیل پاهای بلندش این کار را به سختی انجام میدهد.
شهرام قائدی هم نقطه مقابل صیادی است. جنوبی و آبادانی که البته عینک ریبن جزء جدایی ناپذیر شخصیت او است. علی صالحی هم با سبیلهای از بناگوش در رفته قرار است یک سرباز بچه تهرانی باشد و جواد عزتی هم سرباز دیگری است که به نظر میرسد مثبتترین بچه این گروه باشد.
اما از میان بازیگرانی که قرار است در قسمتهای بعدی سریال پشت در پادگان چادر بزنند میتوان به محمود بهرامی اشاره کرد که نقش پدر راسخ را بازی میکند. شهره لرستانی و قاسم زارع هم قرار است پدر و مادر جواد رضویان باشند.
اگر تا اینجا با خواندن این داستان به حال و هوای کار علاقمند شدهاید و میخواهید داستان را دنبال کنید، بد نیست جزئیات دیگری را نیز بشنوید.
قسمت اول داستان این طور آغاز میشود که ارژنگ امیر فضلی، رامسین کبریتی و حامد پیشدادی در قالب گروهی برای فیلمبرداری به این منطقه میآیند تا گزارشی تهیه کنند. در حین تهیه گزارش اتوموبیل آنها در اثر اصابت بمب و خمپاره از بین میرود. آنها به پادگان مرزی لیان میآیند. امیر فضلی که گزارشگر و سرپرست گروه است با علی صادقی که از دوستان اوست آشنا میشود. از این طریق فضای پادگان و شخصیتها معرفی میشوند و شما نیز با فضای داستان و روابط میان آدمها آشنا میشوید.
در قسمتهای بعدی نیز مناسبات این آدمها و فرار آنها از پادگان به تصویرکشیده میشود.
رضا استادی
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد