سینما و تلویزیون‌ در هفته‌ای که گذشت‌

در ستایش عشق‌ در ستایش زندگی‌

چند ماهی بود که عادت کرده بودیم شنبه‌ها، سر شب به تماشای سریال حلقه سبز بنشینیم تا ببینیم حسن گلاب با زندگی چه می‌کند تا این‌که هفته گذشته زندگی حسن به پایان رسید و او از دور گردون خارج شد و حالا ما دلمان برای حسن تنگ شده است و به این فکر می‌کنیم که حسن با آن بدن فلج و بدون کاربرد چگونه به این شدت عاشق زندگی شده بود که نمی‌توانست از آن دل بکند.
کد خبر: ۱۶۲۵۵۰

 یکی از دلایل این دلبستگی را می‌توان ناکامی حسن در زندگی دانست. میوه زندگی حسن کال باقی مانده بود و او نتوانسته بود مزه رسیدن و شیرین شدن آن را بچشد. روح حسن تشنه زندگی کردن بود. موهبتی که او فقط یک گوشه از آن را دیده بود، اما مجال تجربه کردن آن را پیدا نکرده بود. روح حسن تشنه زندگی کردن بود و او برای رفع این عطش مبارزه‌ای سخت را آغاز کرده بود. حسن در پایان تسلیم مرگ شد، اما آنقدرتشنه عشق بود که گلبهار را هم با خودش برد تا سهم خود را از زندگی بگیرد.

واقعیت این است که ابراهیم حاتمی‌کیا، کارگردان سریال حلقه سبز هم پا به پای حسن گلاب مبارزه کرد تا مردم تا پایان این سریال را دنبال کنند. حاتمی‌کیا در این مدت واکنش‌های زیادی را در مقابل سریال خود دید و با نقدهای تند و تیزی روبه‌رو شد اما در مقابل هیچکدام از این حرف و حدیث‌ها سخنی نگفت و در مقابل همه سکوت کرد، چه آنهایی که درست می‌گفتند و چه آنهایی که مغرضانه کمر به نابودی حسن گلاب بسته بودند، گویا حاتمی‌کیا با سکوت خود می‌خواست مردم را با سریال حلقه سبز تنها بگذارد تا آنها با تئوری حاتمی‌کیا درباره زندگی و مرگ آشنا شوند. حلقه سبز، ستایش زندگی و عشق بود و عشق را با عقل کاری نیست، اصلا مهم نیست که گروهی می‌گویند با پخش این سریال اهدای عضو در کشور زیر سوال رفت و کسانی که به این عمل خیرخواهانه رغبت داشتند تعدادشان اندک شد، مهم این است که ما بدانیم زندگی موهبتی نادر است که باید آن را پاس‌داشت، باید قدر آن را دانست و باید از آن لذت برد. زندگی تقدیری نوشته شده است که برای هرکسی یک جوری رقم خواهد خورد. اگر قرار باشد کسی بمیرد هیچکس نمی‌تواند جلوی مردن او را بگیرد و اگر قرار باشد کسی زنده بماند، فقط خداست که در‌این‌باره تصمیم می‌گیرد. ما حق دخالت در زندگی و مرگ آدمیان را نداریم.

حاتمی‌کیا در حلقه سبز نشان داد که روزمره‌گی زندگی را بی‌ارزش می‌کند، باید رنجی فرا رسد تا آدمیان بفهمند که زندگی ارزشی بیش از سطحی‌نگری‌های رایج دارد. باید با مرگ مواجه شد تا فهمید که عشق به زندگی یعنی چه. حاتمی‌کیا برای نشان دادن این عشق هر چند از لحاظ منطقی و علمی قالب نادرستی را انتخاب کرد و جامعه‌شناسان و پزشکان را به‌شدت عصبانی کرد، اما با همین تمهید توانست، نظر مردم را بیشتر به سریال خود جلب کند.

حلقه سبز برای حاتمی‌کیا تجربه ارزشمندی بود. او روزهای بسیاری از قصه خود فیلمبرداری کرد. بهترین تکنیسین‌های ایرانی را به خدمت گرفت تا روح حسن گلاب را به وسیله تکنولوژی برتر رایانه‌ای، به روحی قدرتمند تبدیل کند، اما در زمان مونتاژ احساس کرد که روح حسن باید مثل خود حسن ساده باشد. روحی که با نگاهی ساده به زندگی نگاه می‌کند. به همین دلیل حاتمی‌کیا همه آنچه را که گرفته بود کنار گذاشت و سریالی ماورایی ساخت که روح آن ایرانی است و هنوز هم به سنت‌ها دلبستگی دارد.

شنبه‌شب‌ها دیگر حسن گلاب را نخواهیم دید؛ او رفت و گلبهار را هم با خود برد و ما را با این سوال تنها گذاشت که بهای زندگی و مرگ چقدر است.

وقتی تلویزیون تریبون آزاد سینما می‌شود

حالا دیگر بیشتر مردم کشورمان با برنامه «مردم ایران سلام» آشنا هستند و آن را دیده‌اند. این برنامه همواره کوشیده است که با نوآوری‌های خود گروه‌های مختلف مخاطبان را راضی نگه دارد. مخاطبان فرهنگی تلویزیون از آن دست مخاطبانی هستند که همیشه مورد توجه برنامه مردم ایران سلام بوده و هستند. در هفته گذشته که پخش فیلم مستند فرش ایرانی از این برنامه آغاز شد، چند کارگردان سینما به عنوان مهمان به برنامه «مردم ایران سلام» آمدند و در یک گفتگوی چالشی با امیرحسین شهیدی‌فر، مجری و تهیه‌کننده این برنامه نقطه نظرات خود را درباره فرهنگ حاکم بر سینما ابراز داشتند. کمال تبریزی که با فیلم همیشه پای یک زن در میان است در جشنواره فیلم فجر حضور داشت در نگاهی انتقادی به برنامه‌ریزی در سینما به شهیدی‌فر گفت اگر شما از محمود اربابی، مدیر کل نظارت و ارزشیابی دعوت می‌کنید تا به برنامه شما بیاید و سخنانش را بگوید، لازم است از کارگردانانی چون بهمن فرمان‌آرا هم دعوت کنید تا به این برنامه بیاید و حرفهایش را بگوید. تبریزی با انتقاد از نحوه عملکرد معاونت سینمایی  برای آینده سینما ابراز نگرانی کرد. بهروز افخمی هم مهمان یکی از روزهای این برنامه بود، افخمی که چندین سال است موضع خود را در برابر سینما روشن کرده است و گفته که با سینمای دولتی کاملا مخالف است در برنامه مردم ایران سلام دوباره این نظریه خود را بیان کرد و تاکید کرد که مدیران سینمایی بر اوقات فراغت مردم مدیریت ندارند و نمی‌توانند جوری برنامه‌ریزی کنند که مردم برای پر کردن اوقات فراغت خود سینما رفتن را انتخاب کنند.

افخمی در ادامه سخنانش با ذکر این نکته، اگر ممیزی‌هایی که در سینما اعمال می‌شود به دیگر بخش‌های فرهنگ هم راه پیدا کند باید منتظر تعطیلی فرهنگ درکشور بود، گفت: مسلما اگر تلویزیون هم به شدت سینما دچار سانسور و ممیزی می‌شد مخاطبان خود را از دست می‌داد در‌ صورتی‌که روز به روز مخاطبان این رسانه بیشتر می‌شود.

جالب اینجاست که چند ماه پیش فرازمند، تهیه‌کننده فیلم سنتوری هم همین جمله را به نحو دیگری ابراز کرد، او گفت: ممیزی در سینما خیلی بیشتر از تلویزیون شده است و گویا کار کردن در تلویزیون راحت‌تر از سینماست.

هم سرمایه‌گذاری می‌کنیم هم جایزه می‌دهیم‌

فیلم آواز گنجشک‌ها را مجید مجیدی با سرمایه‌گذاری سازمان بهزیستی و سازمان فرهنگی  هنری شهرداری ساخته است.این سرمایه‌گذاری در ذات خود اصلا ایرادی ندارد و بسیار هم پسندیده است که سازمان‌های دولتی در تولید آثار فرهنگی با کارگردانان مطرح همکاری می‌کنند، اما عملکرد برخی از یان نهادها بعد از این‌که فیلم ساخته شد و در جشنواره‌های داخلی و خارجی به نمایش در امد و جوایزی هم دریافت کرد گاهی قابل قبول نیست. این رفتار را امسال در بخش اهدای جوایز جنبی جشنواره فیلم فجر دیدیم که برخی از سازمان‌های سرمایه‌گذار به فیلم‌هایی جایزه دادند که خود در آنها سرمایه‌گذاری کرده بودند و به اصطلاح از این جیب در آوردند و در جیب دیگر گذاشتند. این رفتار در ظاهر شاید درست باشد اما ماهیت جوایز بخش جنبی جشنواره را زیر سوال می‌برد. اما نکته جالب در باره فیلم آواز گنجشکها اینجاست که دو سازمان سرمایه‌گذار در مراسمی جداگانه هم از این فیلم تقدیر کردند و وقتی مجیدی به همراه رضا ناجی از جشنواره برلین برگشتند سازمان‌های یاد شده در مراسمی رسمی به سازندگان این فیلم بازهم جایزه دادند و تقدیر کردند. ارزش‌گذاری و قدردانی از سازندگان یک فیلم امری پسندیده است که نباید گذاشت این امرپسندیده تبدیل به تعریف و تمجید از خود تبدیل شود.

لطفا جوگیر نشوید

نمایش فیلم «پروفسور و معادله محبوبش» از تلویزیون همزمان با نمایش این فیلم در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر را تهیه‌کننده برنامه سینما 4 نوعی حمایت از جشنواره ذکر کرد. به هر حال این هم نوعی حمایت است و اصلا به علاقه‌مندان سینما ربطی ندارد که وقتی خودشان را آماده کرده‌اند تا یک فیلم را بر پرده عریض سینما ببینند به یکباره با شنیدن این خبر که همین فیلم قرار است از تلویزیون به نمایش در‌آید، یخ کنند.

بعد از این اتفاق یک اتفاق جالب دیگر هم رخ داد؛ در حالی‌که شبکه دو سیما تیزر فیلم «دره اله» ساخته پل هگیس را نشان می‌دهد و اعلام می‌کند که این فیلم را به زودی به نمایش می‌گذارد، مسوول نمایش فیلم‌های خارجی بنیاد سینمایی فارابی هم اعلام می‌کند که این فیلم را برای اکران نوروزی سینماها آماده کرده است! در برخورد با این مساله می‌توان دو جور فکر کرد،یکی این‌که این فیلم آنقدر خوب است که هم می‌تواند از تلویزیون پخش شود و هم می‌تواند در اکران نوروزی سینماها مردم را به سالن‌های سینما بکشاند و دوم این‌که هنوز هم بین مدیران فرهنگی کشور ما هیچگونه برنامه‌ریزی دقیق و منسجمی وجود ندارد.

چه کسانی صدای سنتور را شنیدند

حالا دیگر اکثر مردم فیلم سنتوری را دیده‌اند و می‌دانند موضوع آن چیست، حالا دیگر همه علی را دیده‌اند و می‌دانند که او از چه رنج می‌کشد و شاید گروهی هم دل به دل او داده‌اند و به جای او اشک ریخته‌اند. برای زندگی او گریسته‌اند که چگونه از شادی به غم گرایید و خنده‌های آن تبدیل به گریه شد. حالا دیگر مادرها و پدر‌ها با خود به این می‌اندیشند که نباید بچه معتاد خود را رها کنند، بلکه باید بیشتر از گذشته به او توجه کنند و نگذارند که گرگ‌های گرسنه تنهایی او را ببینند و او را پرپر کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها