روایت خبری حادثه سیدنی
بنابر گزارش رسانههای استرالیایی روز گذشته در جریان برگزاری مراسم یهودی حانوکا در ساحل بوندی در حومه سیدنی، دو فرد مسلح به تیراندازی در یک فضای عمومی اقدام کردند.پلیس ایالت نیو ساوت ولز اعلام کرده که در این حادثه دستکم ۱۰ نفر، ازجمله فردی که گمان میرود یکی از تیراندازان باشد، کشته شدهاند. دستکم ۱۱ نفر دیگر زخمی شدهاند که براساس گزارشها، دو نفر از آنان از نیروهای پلیس هستند. برخی منابع خبری شمار کل کشتهشدگان و مجروحان را تا ۱۲ کشته و ۲۹ زخمی نیز عنوان کردهاند.
براساس روایت رسمی، یکی از مهاجمان مسلح در محل به ضرب گلوله کشته شده و مهاجم دوم پس از اصابت گلوله در وضعیت وخیم بازداشت شده و تحت مداوا قرار گرفته است. پلیس اعلام کرده که حدود ساعت ۱۸:۴۵ به وقت محلی، نیروهای امدادی و امنیتی پس از دریافت گزارش تیراندازی به منطقه «کمپبل پرِید» در ساحل بوندی اعزام شدهاند. شبکه «ایبیسی» استرالیا به نقل از یک مقام ارشد پلیس ــ که نخواست نامش فاش شود ــ گزارش داد که یکی از ضاربان نوید اکرم، اهل منطقه بانیریگ در جنوب غربی سیدنی معرفی شده و خانه او در حال حاضر تحت بازرسی پلیس قرار دارد. پلیس همچنین از کشف یک خودروی بمبگذاریشده در نزدیکی محل حادثه خبر داده و اعلام کرده که خودرو حامل چندین بمب دستساز بوده و واحد خنثیسازی بمب وارد عمل شده است.
روایت رسمی و چگونگی قاببندی حادثه
نکته مهم در ساعات اولیه پس از حادثه، نحوه قاببندی آن در رسانههای داخلی استرالیا و برخی رسانههای غربی است. تحلیل انتخاب واژگانی مانند «حمله تروریستی»، «نفرتمحور» یا «افراطگرایی اسلامی» ــ پیش از تکمیل تحقیقات ــ میتواند نشان دهد که چگونه یک رخداد امنیتی خام، خیلی سریع به روایت سیاسی و هویتی تبدیل میشود.
با توجه به اعلام هویت یکی از ضاربان به نام نوید اکرم و فضای پس از حوادث سالهای اخیر، محتمل است که بخشی از رسانهها و بازیگران سیاسی، این حادثه را در چارچوب «اسلامگرایی افراطی» تعریف کرده و آن را به جوامع مسلمان، مهاجران و حتی بهطور غیرمستقیم به محور مقاومت و ایران پیوند بزنند. اینجاست که خطر لغزیدن از سطح «گزارش حادثه» به «ابزارسازی سیاسی و امنیتی از یک حادثه» آغاز میشود.
حوادث مشکوک و الگوی احتمالی
این تیراندازی در خلأ رخ نمیدهد. در دو سال گذشته رژیمصهیونیستی بهشدت تحت فشار افکارعمومی و متهم به نسلکشی است؛ شاید یک مظلومنمایی بتواند آثار این وضعیت وخیم را جبران کند.
در همین راستا: امکان نسبتدادن آنها به گروههای مسلمان، مهاجر یا نزدیک به محور مقاومت؛ ظرفیت مظلومنمایی برای ایالات متحده و رژیم صهیونیستی؛ امکان استفاده از آنها برای تشدید فضای امنیتی و محدود کردن مخالفان و منتقدان؛ کارشناسان را نسبت به این فرضیه مجاب میکند که ممکن است این ماجرا پشت پردهای داشته باشد.
سناریوی عملیات پرچم دروغین
در ادبیات امنیتی و اطلاعاتی، مفهوم «عملیات پرچم دروغین» یا عملیات «False Flag» به اقداماتی اطلاق میشود که در آن، یک بازیگر پنهان، عملیاتی را طوری طراحی میکند که به نام و حساب بازیگر دیگری نوشته شود؛ هدف، جهتدهی به افکار عمومی، مشروعیتبخشی به اقدامات تهاجمی یا توجیه سرکوب و فشار است. سابقه تاریخی نشان میدهد که سرویسهای اطلاعاتی بزرگ ــ ازجمله سیا و موساد ــ در دهههای گذشته، در عملیات پنهان، خرابکاری، حمایت از گروههای افراطی و حتی سناریوهای نزدیک به پرچم دروغین، بارها از سوی روزنامهنگاران تحقیقی و همچنین در اسناد از طبقهبندی خارجشده و گزارشهای پارلمانی و قضایی مورد اتهام قرار گرفتهاند. همین سابقه است که باعث میشود بخش قابلتوجهی از افکار عمومی و تحلیلگران، در مواجهه با حوادثی مانند تیراندازی سیدنی، این فرضیه را نیز در میان سناریوهای ممکن قرار دهند که شاید پای سرویسهای اطلاعاتی در میان باشد؛ سناریویی که در صورت صحت، میتواند به معنای یک «خودزنی حسابشده» برای رسیدن به اهداف بزرگتر باشد.
اهداف محتمل یک سناریوی مهندسیشده
اگر فرض کنیم که این حادثه جزئی از یک سناریوی مهندسیشده باشد، آنگاه اهداف احتمالی چنین طراحیای را میتوان در چند محور خلاصه کرد:
جلوگیری از «مهاجرت معکوس صهیونیستها که پس از ۷ اکتبر شدت گرفته است» و القای این پیام به یهودیان در کشورهای غربی که «هیچ جایی جز سرزمینهای اشغالی امن نیست» و تنها راه امنیت، تقویت اسرائیل است.
تشدیداسلامهراسی وبازتولید تصویر«مسلمان خطرناک»،بهویژه اگرعاملان یامتهمان دارای نام وپیشینه اسلامی یا مهاجرتی باشند؛ این بهانه، دست دولتهاوگروههای راستگرا را برای محدودکردن جوامع مسلمان و حامیان فلسطین بازتر میکند.
مظلومنمایی رژیمصهیونیستی و تلاش برای خروج از انزوای بینالمللی که بهدلیل اقداماتش در فلسطین و غزه با موج گسترده محکومیت روبهرو شده است.
بسیج سازمانهای بینالمللی و کشورهای غربی به نفع خود و فراهمکردن زمینه برای فشار به ایران، حزبالله و دیگر گروههای مقاومت، از طریق نسبتدادن مستقیم یا غیرمستقیم این حوادث به آنها.
ایجاد بهانه برای تشدید تحریمها، اقدامات نظامی محدود یا جنگ نیابتی، تحت پوشش «مبارزه با تروریسم» یا «حمایت از جوامع یهودی».
خطر اتهامزنی شتابزده به ایران و محور مقاومت
در چنین فضاهایی، تجربه نشان داده که معمولا یکی از سناریوهای آماده، اتهامزنی به جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مقاومت است؛ چه از طریق پیوند زدن ذهنی مهاجمان به «ایران و متحدانش»، چه از طریق عملیات رسانهای و لابیگری برای القای این تصویر که «ریشه افراطگرایی در تهران، بیروت و غزه است.»
همین احتمال، ضرورت هوشیاری و اقدامات پیشگیرانه را دوچندان میکند؛ از جمله:
واکنش حسابشده و سریع دیپلماتیک و رسانهای برای محکوم کردن هرگونه کشتار غیرنظامیان که این اقدام با پیام محکومیت وزارت امور خارجه محقق شد. اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه در پیامی در شبکه ایکس در خصوص حمله خشونتآمیز در سیدنی استرالیا نوشت: «ما حمله خشونتآمیز در سیدنی استرالیا را محکوم میکنیم. ترور و کشتار انسانها در هر کجا ارتکاب یابد مردود و محکوم است.»
تأکید بر تفکیک میان اسلام و تروریسم و میان مقاومت مشروع علیه اشغالگری و حملات کور علیه غیرنظامیان در هر نقطه از جهان.
رصددقیق تلاشهابرای پیوند زدن حادثه سیدنی به ایران یا حزبالله دررسانهها، اتاقهای فکرونهادهای سیاسی غربی.
درنهایت بایدتوجه داشت دردنیای سیاست و اطلاعات، هیچ حادثه بزرگی صرفا «حادثه» باقی نمیماند؛ هر رویداد خونین، بهسرعت به سرمایه روایی برای بازیگران مختلف تبدیل میشود. در شرایطی که افکار عمومی جهانی، بیش از هر زمان دیگری نسبت به سیاستهای رژیمصهیونیستی منتقد و حتی خشمگین است، هر رویداد خشونتباری که بتوان آن را به «یهودیستیزی» یا «افراطگرایی اسلامی» نسبت داد، میتواند برای تلآویو و برخی متحدانش فرصتی برای تغییر صحنه و مظلومنمایی ایجاد کند.