گزارش‌محوری و تصویرگرایی؛ چالش پنهان حکمرانی اجرایی

در سال‌های اخیر، موضوع «نمایشی شدن مدیریت اجرایی» و فاصله گرفتن از کارآمدی واقعی، به یکی از محورهای مهم نقد کارشناسان حوزه حکمرانی تبدیل شده است. در همین زمینه، دکتر کاظم یاوری‌نسب، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه مدیریت عمومی، در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگار جام جم آنلاین یزد به تشریح ریشه‌ها، پیامدها و ابعاد پنهان این چالش در نظام مدیریتی کشور پرداخت.
کد خبر: ۱۵۳۲۳۹۲

آقای دکتر، شما در تحلیل‌های خود تأکید دارید که مدیران اجرایی نقشی کلیدی در امیدآفرینی یا ناامیدی مردم دارند. چرا این جایگاه تا این اندازه تعیین‌کننده است؟

مدیران اجرایی در خط مقدم اجرا ایستاده‌اند؛ همان‌هایی که نبض کار در دستشان است و تصمیم‌های روزمره‌شان مستقیماً بر زندگی مردم اثر می‌گذارد. کیفیت عملکرد آنان می‌تواند امید بیافریند یا ناامیدی تزریق کند؛ می‌تواند با یک تصمیم درست، لبخند را به چهره شهر بازگرداند و با یک غفلت، دل‌ها را خسته و بی‌اعتماد سازد.

واقعیت این است که مدیریت اجرایی، پیش از هر چیز، مسئول امیدآفرینی و رضایت‌سازی در زندگی مردم است؛ مسئول ساختن آینده‌ای که در آن کار، تصمیم و اراده، به جای شوآف و شعار، بر مدار تعهد و اثرگذاری واقعی حرکت کند.

یکی از محورهای مهم بحث شما، موضوع «بازدیدهای میدانی» است. نقش واقعی این بازدیدها در حکمرانی چیست؟

بازدیدهای مدیران ارشد استانی و کشوری، جلوه‌ای از نظارت مسئولانه و پیوند با میدان اجراست و جایگاهی ارزشمند دارد. این بازدیدها زمانی مفیدند که با گفت‌وگوی صادقانه، مشاهده نزدیک، شنیدن بی‌واسطه دغدغه‌ها و همراهی با بدنه اجرایی و مردم همراه شوند.

در این صورت، چنین حضوری می‌تواند اعتماد را افزایش دهد، امید اجتماعی را تقویت کند و مسیر تصمیم‌گیری دقیق‌تر را هموار سازد.

شما بر تفاوت نقش مدیران ارشد و مدیران اجرایی تأکید می‌کنید. این تفکیک چرا ضروری است؟

باید میان بازدیدهای استاندار، معاونان استاندار، رئیس‌جمهور و وزرا با وظایف مدیران اجرایی و مدیرکل‌ها تفاوتی روشن قائل شد.

میدان‌داری مقامات عالی، ناظر بر نظارت، سرکشی، ارزیابی و جهت‌دهی کلان است؛ نه جایگزینی وظایف روزمره و اجرایی مدیرانی که در خط مقدم اجرا هستند.

شما از «کمرنگ شدن مرز میان کار واقعی و کار نمایشی» به‌عنوان یک خطر یاد کرده‌اید. این خطر چگونه خود را نشان می‌دهد؟

یکی از بزرگ‌ترین خطرات امروز مدیریت اجرایی، گرفتار شدن در دام دیده‌شدن به جای نتیجه‌دادن است.

حضور میان مردم و بازدید میدانی ذاتاً ارزشمند است، اما اگر این حضور به ابزاری برای ثبت تصویر، تولید گزارش و ساخت رزومه تبدیل شود، دیگر نشانی از مردمی بودن واقعی باقی نمی‌ماند و تنها پوسته‌ای نمایشی از آن دیده می‌شود.

بسیاری از مشکلات هنگام حضور دوربین‌ها و مدیران ارشد به سرعت حل می‌شود. این موضوع چه معنایی دارد؟

اگر مشکلی با یک دستور شفاهی در حضور دوربین حل می‌شود، این نه افتخار است و نه اقتدار؛ بلکه نشانه‌ای از ضعف ساختار و خلأ نظارت مستمر است.

چرا این مسئله پیش‌تر حل نشده بود؟ چرا مردم باید منتظر بازدید بمانند تا کاری که وظیفه روزمره مجموعه بوده، تازه آغاز شود؟

این یعنی سیستم به‌جای آنکه خودجوش و منظم کار کند، وابسته به حضور مقطعی و فشار بیرونی شده است.

پس نقش واقعی بازدید یک مقام ارشد چیست؟

بازدید مقام بالاتر باید برای سنجش عملکرد مدیر اجرایی باشد، نه انجام وظیفه او.اگر با حضور یک مدیر ارشد، تازه پروژه جان می‌گیرد، امور تسریع می‌شود و مشکلات حل می‌گردد، این دیگر نظارت نیست؛ جبران کم‌کاری است.

به نظر شما «مدیریت اجرایی واقعی» چه ویژگی‌هایی دارد؟

مدیریت اجرایی، هنر پیشگیری است نه نمایش واکنش. مدیر خوب کسی است که اجازه نمی‌دهد کار به بحران برسد. وظیفه او فقط دستور دادن نیست؛ بلکه ساختن سازوکاری است که بدون حضور دائمی او نیز کار درست پیش برود.

مردمی بودن یعنی ساختن روندی که مردم برای کوچک‌ترین مشکل، آواره راهروها و امضاها نشوند؛ یعنی سیستمی که پاسخ‌گو باشد، حتی وقتی مدیر در بازدید نیست.

شما از «قهرمان‌سازی از کار عادی» به‌عنوان یک آفت یاد کرده‌اید. چرا این موضوع خطرناک است؟

آنچه وظیفه است نباید به‌عنوان دستاورد فروخته شود. انجام مسئولیت افتخار نیست؛ ترک آن خیانت است.

اگر هر اقدام معمولی به‌عنوان فتح بزرگ معرفی شود، معیارها فرو می‌ریزد و سطح انتظار جامعه سقوط می‌کند.

جمع‌بندی شما درباره آسیب‌شناسی وضع موجود چیست؟

جامعه امروز بیش از هر زمان نیازمند مدیرانی است که صادقانه کار کنند، نه صرفاً هوشمندانه نمایش دهند.

اقتدار واقعی در استمرار است، نه در لحظه؛ در نتیجه است، نه در ژست.

بازدید میدانی اگر به اصلاح ساختار منجر نشود، تنها یک گردش اداری است؛ صحنه‌ای احساسی که فردا از یاد می‌رود اما مشکل باقی می‌ماند.

از مدیر اجرایی انتظار معجزه نمی‌رود؛ انتظار می‌رود مسئولیت‌پذیر باشد، سیستم بسازد و در مسیر درست بماند.

مدیریت واقعی آرام است اما عمیق؛ کم‌صداست اما ماندگار. نتیجه، خود سخن می‌گوید.

و سخن پایانی؟

بیاییم میان مردمی بودن و نمایش، میان وظیفه و افتخار، و میان مدیریت واقعی و مدیریت نمایشی مرزی روشن ترسیم کنیم. مردم بازیگر صحنه تبلیغات نیستند؛ صاحبان این سرزمین‌اند و شایسته مدیریتی‌اند که در عمل به آنان احترام بگذارد، نه فقط در قاب تصویر.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها