بسته‌ای که شبیه به عکسش نبود

همه چیز از آنجا شروع شد که تصمیم گرفتم برخلاف عقیده پدر و مادرم و بدون بررسی تاروپود لباس‌ها با ذره‌بین و لوله کردن کفش برای اطمینان از کیفیت جزء به جزء مواد اولیه‌اش، اینترنتی خرید کنم و این گونه با ژستِ «دیگر بزرگ شده‌ام و درست تصمیم می‌گیرم» پول‌های عزیزم را به دست باد سپردم.
همه چیز از آنجا شروع شد که تصمیم گرفتم برخلاف عقیده پدر و مادرم و بدون بررسی تاروپود لباس‌ها با ذره‌بین و لوله کردن کفش برای اطمینان از کیفیت جزء به جزء مواد اولیه‌اش، اینترنتی خرید کنم و این گونه با ژستِ «دیگر بزرگ شده‌ام و درست تصمیم می‌گیرم» پول‌های عزیزم را به دست باد سپردم.
کد خبر: ۱۵۳۰۱۹۱
نویسنده نازنین زهرا مهرآبادی - مازندران
 
اولش فکر کردم «عجب تصمیم شجاعانه‌ای! من دیگر به هیچکس احتیاجی ندارم!» اما کم‌کم از ترس این‌که با پول‌های من از کشور خارج نشوند رختخوابم را پای پنجره پهن کردم و ساعت‌ها در انتظار پستچی زیر آفتاب نشستم. تا این‌که بالاخره پیک شادی بسته‌ام را آورد و جایی دور از چشم همه_درحالی که از شادی رنگ به رخسار نداشتم_ درجعبه راگشودم. آن‌قدر انتخابم دقیق بود که دلم می‌خواست همان لحظه خودم را با آن بسته آتش بزنم. به خیال خودم در هفت‌ تا سوراخ قایمش کردم. و اگر فکر کرده‌‌اید از چشم مادرم دور ماند و به خیر و خوشی تمام شد سخت در اشتباهید! با قالب کردن آن به برادرم تک‌تک اعضای خانواده از دسته گل جدیدم با خبر شدند. پدرم نشست به نصیحت که:«دختر جان این کارها پول در جوی آب ریختن است. تقصیری نداری! تو هنوز جوان و خامی!»
‌البته هنوز که هنوز است از این تجربه عبرت نگرفته‌ام و پدرم از این‌که هفته‌ای ۵۰ بار پستچی بیچاره با کمردردش از این پله‌ها بالا و پایین می‌رود از دستم شاکی است... 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
باید دندان طمع غرب را کشید

دکتر منوچهر متکی در گفت‌وگوی اختصاصی با روزنامه جام‌جم ضمن تحلیل دشمنی‌های اخیر آمریکا و تروئیکای اروپایی مطرح کرد:

باید دندان طمع غرب را کشید

مجری‌گری فرمول ندارد

گپ‌و‌گفت خبرنگار جام‌جم با قصه‌نویس رادیو و «چشم شب روشن» تلویزیون که مدتی است از رسانه کناره گرفته است

مجری‌گری فرمول ندارد

نیازمندی ها