زن وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت،دراینباره گفت: شوهرم سابقه بستری دربیمارستان روانی دارد. وقتی فهمیدم چندسال قبل تحت درمان بوده و دارو مصرف میکرده، احساس کردم همهچیز تغییر کرده. من نمیتوانم با کسی زندگی کنم که ممکن است هرلحظه دچار بحران شود. این ترس من را بهشدت آزار میدهد. من به او اعتماد کرده بودم و فکر میکردم همهچیز خوب است اما حالا متوجه شدهام او رازهایی دارد که به من نگفته است. نمیخواهم در آینده با مشکلاتی روبهرو شوم که ناشی از بیماری او باشد. من دنبال یک زندگی آرام و بدون استرس هستم و نمیتوانم چنینچیزی را درکنار همسرم داشته باشم. او هر بار که تحت فشار قرار میگیرد، رفتارهای عجیبی از خودش نشان میدهد و این برای من غیرقابل تحمل است. حالا هم میدانم که او بیمار است، بههمین دلیل دیگر کنار او احساس امنیت نمیکنم، چون بزرگترین و مهمترین راز زندگیاش را از من پنهان کرد و همین باعث شد نسبت به او بیاعتماد شوم.او را قضاوت نمیکنم، اما زندگیام را هم به خطر نمیاندازم. به همین دلیل تصمیم گرفتم برای همیشه از این مرد جدا شوم.
در ادامه مرد جوان نیز به قاضی دادگاه گفت: قصدم فریب همسرم نبود، نمیخواهم به دلیل بیماری از من دور شود. تحت درمان بودم، اما حالا بهتر شدهام و داروهایم را بهطور منظم مصرف میکنم.تغییر کردهام و دیگر آن فردی که اوفکر میکند نیستم. میدانم از من میترسد ولی این دلیلی بچگانه است. اورادوست دارم و نمیخواهم ازمن جدا شود.تلاش میکنم بهتر شوم. این بیماری ترسناک است ولی میخواهم متقاعدش کنم که تحت درمان هستم.من به همسرم نیازدارم و نمیخواهم بدون او زندگیام را ادامه دهم. ولی همسرم این مساله را بهانه کرده است، درصورتی که این موضوع به گذشته من مربوط میشود. اگر او مرا دوست داشت به خاطر چنین مساله بیاهمیتی باعث نابودی زندگیمان نمیشد، بلکه از من حمایت میکرد. از همسرم توقع داشتم درکم کند، اما او بیدلیل جنجال به راه انداخت و پای هردوی ما را به دادگاه باز کرد.
در پایان جلسه، قاضی اعلام کرد که رسیدگی به پرونده به جلسه آینده موکول میشود و از هر دو طرف خواست که در این مدت با یکدیگر صحبت کرده و سعی کنند به درک بهتری از وضعیت هم برسند. این تصمیم به هر دو طرف فرصتی داد تا در مورد احساسات و نیازهای خود بیشتر فکر کنند تا شاید راهی برای حل این بحران پیدا شود.
طلاق آخرین راهحل است
سارا شقاقی، روانشناس در این خصوص میگوید: طلاق یکی از پیچیدهترین و چالشبرانگیزترین مراحل زندگی است که میتواند تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار گیرد. یکی از دلایل مهم طلاق، عدم توانایی زن و شوهر در مدیریت بحرانها و مشکلات است. در بسیاری از موارد، مشکلات کوچک و به ظاهر بیاهمیت میتوانند بهتدریج به مسائل بزرگتر تبدیل و در نهایت جدایی بینجامد. یکی ازدلایل کوچک که ممکن است به طلاق منجرشود،عدم ارتباط مؤثر است.زوجها درصورتی که نتوانند احساسات و نیازهای خود را بهدرستی بیان کنند،ممکن است دچار انواع سوءتفاهمها و دلخوریها شوند. این سوءتفاهمها میتواند بهمرور زمان به نارضایتیهای عمیقتری تبدیل شود.همچنین،ترس از آسیبپذیری و عدم اعتمادبهنفس در یک رابطه میتواند به طلاق منجر شود. این نوع واکنشها معمولا ناشی از ناآگاهی و عدم توانایی در مواجهه با مشکلات است. در نهایت، فشارهای اجتماعی و فرهنگی نیز میتوانند بر تصمیم به طلاق تاثیر بگذارند. در برخی موارد، افراد بهدلیل انتظارات جامعه یا خانواده، تصمیم میگیرند از یک رابطه خارج شوند، حتی اگر دلایل آنها نسبتا کوچک باشد. این موضوع نشان میدهد که طلاق ممکن است نهتنها ناشی از مشکلات بزرگ نباشد، بلکه نتیجه عوامل جزئی و روزمرهای باشد که بهمرور زمان انباشته میشوند. برای همین بهتر است زوجها گاهی اوقات با بروز چنین مشکلاتی، سعی کنند با یک مشاور خانواده مشورت داشته باشند. آنها باید به طلاق بهعنوان آخرین راهحل فکر کنند و تمام راهحلهای دیگر را در اولویت قرار دهند.