متهم به قتل در جلسه دادگاه‌:

از کشتن همسرم پشیمانم اما وجدانم راحت است

«‌از کشتن همسرم پشیمان هستم اما وجدانم ناراحت نیست‌. سال‌ها از قتل همسرم گذشته اما نمی‌توانم او را ببخشم!‌» این بخشی از دفاعیات مرد جوانی است که پس از قتل هولناک همسرش به ترکیه و افغانستان فرار کرد و بعد از شش سال در اردوگاه معتادان شناسایی شد.
«‌از کشتن همسرم پشیمان هستم اما وجدانم ناراحت نیست‌. سال‌ها از قتل همسرم گذشته اما نمی‌توانم او را ببخشم!‌» این بخشی از دفاعیات مرد جوانی است که پس از قتل هولناک همسرش به ترکیه و افغانستان فرار کرد و بعد از شش سال در اردوگاه معتادان شناسایی شد.
کد خبر: ۱۵۱۰۴۸۳
 
مرد جوان دیروز در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد و گفت: «۳۵ سال زندگی کردم اما یک روز خوش ندیدم و تنها آرزویم دیدن دوباره دخترم است.»
به گزارش خبرنگار جام‌جم، تحقیقات درباره این پرونده با گزارش قتل زنی در تهران آغاز شد و در حالی‌که ردی از قاتل نبود بعد از شش سال او خود را تسلیم ماموران کرد. با توجه به اعتراف متهم، بازسازی صحنه قتل و درخواست اولیای‌دم، پرونده این جنایت خیلی زود به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال و مرد جوان صبح دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفت‌. در ابتدای این جلسه، قاضی محسن اصغری، نماینده دادستان تهران با تشریح کیفرخواست گفت: در این پرونده سامان متهم به قتل همسرش در تاریخ هفتم خرداد سال ۱۳۹۸ در محله سراج تهران است. متهم اردیبهشت امسال در یک کمپ ترک‌اعتیاد دستگیر و به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت به‌خاطر اختلاف‌هایی که با همسرش داشته، او را کشته و تا اردیبهشت امسال مخفیانه زندگی می‌کرده است. با توجه به درخواست قصاص اولیای‌دم، اعتراف متهم و بازسازی صحنه قتل، برای او درخواست مجازات قانونی دارم. 
سپس سامان در جایگاه ایستاد و گفت: من و همسرم اهل استان گلستان بودیم و سال‌ها قبل ازدواج کردیم. در این سال‌ها اختلاف و درگیری زیاد داشتیم. هشت ماه قبل از قتل، همسرم قهر کرد و به خانه بستگانش رفت. سراغش رفته و او را راضی کردم به خاطر دخترمان به خانه برگردد‌. وقتی به خانه برگشتیم، متوجه شدم همسرم همچنان به من بی‌تفاوت و سرد است. این موضوع آزارم می‌داد و دوباره دعوا کردیم. به آشپزخانه رفتم و چاقو را برداشتم و بعد سراغش آمدم‌. چند ضربه به بدنش زدم که ضربه اصلی به گردنش اصابت کرد. بعد هم با دستانم خفه‌اش کردم. 
 
همسرت واکنشی نداشت؟ 
سامان درپاسخ گفت: نه‌. فقط اسمم راصدا کرد. این اتفاق در کمتر از یک دقیقه رخ داد‌. وقتی مطمئن شدم او مرده، رختخواب‌ها را روی جسدش ریختم تا دخترم نبیند. 
 
بچه بیدار نشد؟
وقتی قتل را مرتکب می‌شدم نه. وقتی رختخواب‌ها را ریختم روی جسد، بیدار شد و سراغ مادرش را گرفت. 

بعد چه کردی؟
با دامادمان تماس گرفتم. مسافر برای تهران آورده بود و خواستم به خانه‌مان بیاید. وقتی مقابل در آمد، بچه را داخل ماشینش گذاشتم و خواستم دخترم را نزد خانواده‌ام ببرد. به او گفتم کاری که نباید می‌شد، اتفاق افتاد و همسرم را کشتم. دامادمان از من خواست خودم را تسلیم کنم اما قبول نکردم. سوار موتور شده و به سمت ترمینال جنوب رفتم. میانه راه موتور را پارک و زنجیر کردم و از ترمینال به ارومیه رفتم. 

چرا ارومیه؟
به فکرم رسید خودم را به ترکیه برسانم. پول نداشتم و پیاده به سمت مرز ترکیه حرکت کردم. در میانه راه راننده خودرویی توقف کرد و بعد از این‌که متوجه شد همسرم را کشته و درحال رفتن به ترکیه هستم، مرا تا نقطه صفر مرزی برد و پول نگرفت. از آنجا خودم را به شهر وان رساندم و مشغول کار شدم. پلیس یک روز سراغم آمد و من را دستگیر کرد. در اردوگاه به دروغ گفتم افغانی هستم و با نام علی آرام، مرا به افغانستان دیپورت کردند. چهار روزی در این کشور بودم تا این‌که با کمک یک قاچاق‌بر به هاشم‌آباد تهران آمدم. چون پول نداشتم برای قاچاق‌بر کار می‌کردم و مسافر معرفی کرده یا پول مسافران را جمع کرده و به او می‌دادم. دو سالی برای این قاچاق‌بر کار کردم تا این‌که معتاد شدم و شش بار مرا به اردوگاه فشافویه بردند. آخرین بار به کهریزک بردند که در آنجا به دفتر رئیس رفته و گفتم من قاتل همسرم هستم. عکسم را گرفتند و برای اداره دهم پلیس آگاهی فرستادند و فردا برادرزنم همراه افسری آمدند و مرا به اداره آگاهی بردند.

انگیزه‌ات برای قتل چه بود؟
همسرم به من کم‌توجهی می‌کرد. صبح‌ها بیدارش می‌کردم تا برایم صبحانه آمده کند اما شروع به غر زدن می‌کرد‌. هیچ‌جوره با من کنار نمی‌آمد. 

الان از کاری که کردی، پشیمانی؟
از قتل پشیمان هستم‌. راه‌های دیگری هم وجود داشت و باید طلاقش می‌دادم. فهم و درکم نرسید. الان هم وجدانم ناراحت نیست و راحته. نمی‌توانم او را ببخشم که به خاطرش زندگی خودم و بچه‌ام را خراب کردم. 

اگر هنوز مشکل داشتید،چرا آشتی کردی؟
به‌خاطر بچه‌ام. وقتی چهار ساله بودم، پدرم مرد و مادرم دوباره ازدواج کرد. نمی‌خواستم این بلا سر دخترم بیاید.

وقتی جسد همسرت پیدا شد دور گردنش روسری بسته شده بود‌. با روسری خفه کردی یا دست؟
دقیق یادم نیست‌ اما همسرم عادت داشت برای این‌که نور اذیتش نکند، موقع خواب چشمانش را ببندد. شاید چشمانش را بسته بود و هنگام قتل، روسری دور گردنش افتاده باشد.
در پایان دادگاه وکیل متهم هم در دفاع از او گفت: دختر این زوج دراداره آگاهی و دربرگه‌ای اعلام کرده شکایتی ندارد.با توجه به این‌که الان به سن رشد رسیده، باید نظر او هم بررسی شود.
با دفاعیات متهم و وکیلش، قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها