به عشق می‌اندیشم؛ نه پول!
حسین فخیمی معتقد است هنر باید از عشق سرچشمه بگیرد نه از انگیزه‌های مادی و سودجویانه

به عشق می‌اندیشم؛ نه پول!

جعفر نجیبی معتقد است که جایگاه واقعی هنر پیکره‌ سازی در ایران به دلیل نبود آگاهی و مشاوران هنری متخصص تضعیف شده است

تندیس‌ها قربانی مناقصه‌های ارزان

یکی از ویژگی‌های جالب ما به‌عنوان قدیمی‌ترین کشور و مردم جهان این است که تندیس‌سازی، در ایران رشد چندانی نداشته؛ برخلاف کشورهای باستانی مثل یونان، روم و مصر که در آنجا شکوفایی داشته است زیرا از افتخارات و سربلندی‌ های ما یکتاپرستی همیشگی‌مان بوده و این نگاه فرهنگی ‌دینی خاص ما به‌جای پیکره‌های بت‌گونه به پرورش هنر سنگ‌ تراشی با تنوع و گوناگونی بسیاری دامن‌زده، به گونه‌ای که ایران بزرگ، دارای غنی‌ترین و متنوع‌ترین سنگ‌نگاره‌های جهان است که به‌شکلی بی‌نظیر هنوز هم الهام‌بخش هنرمندان، به‌ویژه در هنر سنگتراشی با رویکرد پسامدرنیستی و دیگر هنرهای تجسمی است.
کد خبر: ۱۵۰۶۵۴۳
نویسنده علی مظاهری 

هنرهای ظریف و بی‌نظیری روی سنگ‌ها در طول هزاره‌های باستانی و تاریخی آفریده‌ایم، مانند کتیبه‌ها و نقش‌برجسته‌هایی مثل طاق بستان که ویژگی متمایزش در ظرافت و پرداخت نقش بر روی سنگ به‌شکلی کم‌نظیر است. در همین راستا با استاد جعفر نجیبی، پیشکسوت پیکره‌ ساز به گفت‌وگو نشستیم. 

شما‌‌ به‌عنوان یک هنرمند مدرن آیا منابع الهام‌تان در خلق آثار هنری چیست؟ آیا سنت غنی تاریخی و فرهنگی ایران به شما کمک می‌کند؟ یا الهامات‌تان بیشتر جهانی است و به دستاوردهای دیگر فرهنگ‌ها توجه دارید؟ در کل، آبشخور ذهنی و منابع الهام شما در هنر کجاست؟

جعفر نجیبی: صحبت شما بسیار دقیق و به‌جاست. امروزه می‌بینیم مجسمه‌هایی مانند مجسمه‌های بودا در بامیان ساخته شده‌اند که ریشه در فرهنگ‌ها و مذاهب منطقه دارند، ولی به‌صورت مستقیم ربطی به پرستش بت ندارند و بیشتر نمادهای مذهبی و فلسفی خاص خود را دارند اما اگر به تاریخ اسلام نگاه کنیم، می‌دانیم که در زمان حضرت ابراهیم (ع) بت‌شکنی رخ داد که نشان‌دهنده حساسیت مذهبی نسبت به ساخت تندیس‌ها است. با این حال، در تاریخ هنر ایران پیش از اسلام، به ویژه در دوره ساسانی، تندیس‌سازی رونق داشته است. پس از اسلام هم، هرچند ساخت تندیس به دلایل مذهبی محدود شده بود اما هنر حجمی و نمادین، به ویژه حکاکی روی سنگ، ادامه یافته است. برای مثال، در پروژه لیسانسم روی سنگ قبرهایی کار کردم که روی آنها تندیس شیر یا قوچ گذاشته شده بود. این نمادها به کسانی که در جنگ شهید می‌شدند داده می‌شد‌‌؛ قوچ نشانه مبارزه و شیر نماد شجاعت بود. همچنین ابزارهای جنگی مانند شمشیر یا مانند آن که شهید با آنها جنگیده بود، در قالب این نقش‌ها حک می‌شدند. این نمونه‌ها مربوط به دوره قاجار و پیش از صفویه هستند؛ من در این زمینه مطالعات زیادی داشتم. 

در آن دوران، علمای اعلام البته ساخت تندیس را حرام می‌دانستند، هرچند خرید و فروش آن از نگاه فقها مانعی نداشت.

دلیل اصلی این حکم، جلوگیری از بت‌پرستی بوده‌‌؛ یعنی ساخت تندیس با رویکرد الحادی به‌منظور پرستیده‌شدن به‌عنوان بت، این رویکرد اعراب جاهلی و جاهای دیگر بوده که در ایران هرگز رواج نداشته و هرگز ایرانیان بت‌پرستی نکردند و بت‌تراش نبودند اما در کار هنری با سنگ از سرآمدان بودند. ساخت پیکره به‌عنوان یادبود شخصیت‌ها یا مفاخر هیچ مانعی نداشته و ندارد ولی نصب تندیس مشاهیر، مفاخر و شهدای افتخارآفرین‌مان در شهرها معمول نبود که بیشتر به مدیران شهری و ناآگاهی‌شان از مبلمان شهری برمی‌گردد. 

بعد از انقلاب که انجمن مجسمه‌سازان تشکیل شد، چطور؟

ما به این فکر افتادیم که آغاز رسمی مجسمه‌سازی معاصر ایران از چه زمانی است. در حقیقت، شروع کارهای جدی پس از فوت امام خمینی(ره) بود‌‌؛ یعنی حوالی سال ۱۳۷۰ که طرح سکه بهار آزادی با تصویر امام سفارش داده شد و من حدود یک سال روی آن کار کردم. پس از آن، دانشکده هنرهای زیبا و دانشگاه هنر، رشته مجسمه‌سازی را دوباره فعال کردند و نقش برجسته را به‌عنوان بخش مهمی از هنر مجسمه‌سازی مطرح کردند. امروز می‌بینیم که سفارش‌هایی از سوی شهرداری‌ها و مسئولان محترم برای ساخت مجسمه‌هایی از شهدا، شعرای بزرگ و مفاخر داده می‌شود که این باعث رونق مجسمه‌سازی شده است. 

اما وقتی به کشورهای آسیای مرکزی مثل جمهوری آذربایجان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم خیابان‌ها پر است از تندیس بزرگانی مانند خاقانی؛ با‌این‌حال، درعین اینکه تاریخ و شخصیت‌های کشور ما با هیچ‌کجای کشورهای آسیای مرکزی و خاورمیانه و حاشیه خلیج همیشه فارس قابل مقایسه نیست، اما متاسفانه نه به این اندازه تندیس سفارش داده می‌شود و نه مجسمه‌های مفاخر و یادبودهای چشمگیر ساخته می‌شود‌‌؛ چرا؟

جواب‌: در ابتدای کار، متأسفانه ما هم دنبال سفارش نمی‌رفتیم، بلکه منتظر بودیم سفارش‌دهنده بیاید و سفارش بدهد. من خودم هیچ‌وقت دنبال سفارش نرفته‌ام و همیشه منتظر بوده‌ام که کار به من سپرده شود اما الان شرایط تغییر کرده و لازم است هنرمند خودش پیگیر کار باشد. به‌عنوان نمونه، من در خوی تندیس شمس تبریزی را ساخته‌ام و مدت دو سال است که روی ماکت مجسمه شمس و مولانا کار می‌کنم. متأسفانه مسئولین، بیشتر دنبال هزینه‌های پایین هستند و برای‌شان تفاوتی ندارد که متریال مجسمه‌ها با سنگفرش و جدول خیابان و ساختمان یکی باشد. آنها مناقصه برگزار می‌کنند و به کسی سفارش می‌دهند که کمترین قیمت را پیشنهاد داده است. متأسفانه کسانی هم هستند که تجربه کافی ندارند و با قیمت‌های پایین‌تر سفارش می‌گیرند اما نتیجه کارها بسیار ضعیف است و باعث شده به‌جای زیبایی، شهرها زشت‌تر شوند. مثلا در تهران و جاهای دیگر مجسمه‌هایی ساخته شده که نه تنها زیبایی ندارند، بلکه بازتابی از شخصیت واقعی شخصیت‌هایی مانند خیام نیستند و مخاطب با دیدن آنها هیچ تصویری از شخصیت آن بزرگان در ذهنش شکل نمی‌گیرد. 

شما به مهاباد رفتید، آن تندیس شاعر بزرگ کرد را دیده‌اید؟ حتی یک‌ فرد عامی وقتی آن تندیس را می‌بیند، فورا درمی‌یابد که با پیکره یک شاعر طرف است، زیرا خود تندیس به‌خوبی نشان می‌دهد که چه شخصیت برجسته‌ای دارد. در شهرها کارهایی نصب‌شده، بسیار بی‌نظم و بدون اندیشه و مطالعه...

سفارش ساخت تندیس‌ها معمولا در دست شهرداری‌هاست. متأسفانه شهرداری‌ها گاهی برخوردی که با هنر و اثر هنری تجسمی مثل تندیس‌ها و پیکره و مجسمه دارند، شبیه به همان رفتاری است که در هنگام تصمیم‌گیری درباره جدول‌کشی یا آسفالت خیابان دارند‌‌؛ یعنی هر‌کس ارزان‌تر کار کند انتخاب می‌شود و شهرداری‌ها هیچ توجهی به کیفیت اثر هنری ندارند. 
مثلا من با بتُن مجسمه ساخته‌ام‌‌؛ در خوی با عنوان هفت‌دلفین که بیش از سی‌و‌پنج سال است سرپاست و... 
در ترکیه، شهرداری‌ها با انگیزه و علاقه‌مندی به‌دنبال هنرمندان می‌روند. مثلا شهردار وان، پس از دیدن کارهایی که من برای خوی انجام داده بودم (مجسمه‌های بسیجی و... ‌)، در سال ۷۲ به من تلفن زد و مرا به ترکیه دعوت کرد. 
آن‌ها از من دعوت کردند که آنجا بمانم و کار کنم، حتی حقوق مناسبی هم پیشنهاد دادند اما من ترجیح دادم که در ایران بمانم. چون ما هر دو کشور مسلمان هستیم، همکاری ما راحت‌تر بود. 
در وان، من تندیس شش‌متری ساخته‌ام و برای یک ماه کارم ده‌هزار دلار دریافت کردم، در‌حالی که در ایران یک سال کار می‌کنم و چنین مبلغی دریافت نمی‌کنم. واقعا این تفاوت بسیار دردناک است. 

شما می‌فرمایید که شهردار آنجا و شهرداران دیگر در دنیا، مشاوران هنری و متخصصان برجسته در کنار خود دارند؟

مثلا از استانبول و آنتالیا مرا دعوت کردند تا مجسمه نمرود را بسازم و مبلغ پنجاه‌هزار دلار برای این کار پیشنهاد دادند. در همان زمان، هنرمندان ایتالیایی با نصف این مبلغ دعوت شده بودند اما اگر بخواهم به دنبال پول بروم، کشورهای اروپایی یا کشورهای اطراف بیشتر به هنر بها می‌دهند تا ایران. 

متأسفانه هنر پیکره در کشور ما هنوز آن جایگاهی را که باید نیافته است!

در حالی که ما به‌عنوان مادر تمدن‌ها باید پیشرو باشیم اما شاهدیم کشورهایی که زمانی بخش‌هایی از فرهنگ و هنرشان ریشه در فرهنگ ما داشته و سال‌هاست از ما جدا شده‌اند، در هنر و فرهنگ خود رشد قابل توجهی کرده‌اند. 
وقتی شورای شهر و شهردار انتخاب می‌شوند، ضروری است که هر یک از آنها مشاور هنری داشته باشد‌‌؛ مشاوری که لااقل دکترای هنر داشته باشد، مثلا در رشته تاریخ هنر تحصیل کرده و با مطالعه و آگاهی، به آنها در تصمیم‌گیری‌های فرهنگی و هنری مشورت دهد. این مشاوران می‌توانند به مدیران کمک کنند تا ارزش و جایگاه هنر و هنرمند را درک کنند و کارهای برجسته و شایسته در فضای شهری نصب شود. 
متأسفانه شاهدیم که برخی هنرمندان صرفا در سطح ترجمه‌کاری یا تولید انبوه آثار سطحی فعالیت می‌کنند‌‌؛ مثلا برخی شهرداری‌ها بدون شناخت درست، مجسمه‌ای را به تعداد زیاد تولید و با قیمت پایین عرضه می‌کنند که نتیجه‌اش افت کیفیت و تکرار بی‌رویه است. برای مثال، مجسمه‌ای مثل مجسمه مادر را در شهرهای مختلف به شکل تکراری دیده‌ایم‌‌؛ در حالی که هر شهر هویت و فرهنگ ویژه خود را دارد و هنر باید این تفاوت‌ها را منعکس کند و به آن احترام بگذارد. 
در این میان، مطبوعات و خبرگزاری‌ها نقش مهم و تعیین‌کننده‌ای دارند و باید به هنر و هنرمندان اهمیت دهند تا فرهنگ و جامعه نیز به ارزش واقعی هنر پی ببرند. 
من، هرچند خود را در مقام یک هنرمند پیشکسوت می‌دانم اما هنوز در دوران خلاقیت هستم و مسیر آفرینش آثارم ادامه دارد. هدفم این است که در ده سال آینده، دست‌کم پنج اثر برجسته و ماندگار خلق کنم. با این حال معتقدم نباید صرفا دنبال سفارش و کار باشم، بلکه باید فرصت و تمرکز کافی برای خلق آثار ارزشمند فراهم شود. 

شما چند اثر حجمی دارید که من واقعا دوستشان دارم و شگفت‌انگیزند‌‌؛ آنها که فانتزی هستند، خطوط و حجم و فضای‌شان تماشا دارد... می‌خواستم درباره‌ این آثار و ذهنیت و آبشخورهای فکری‌تان بیشتر بدانم. هنرمندانی که روی شما تأثیر گذاشته‌اند، جاهایی که الهام گرفته‌اید، حتی کتاب‌هایی که خوانده‌اید و خیلی لذت برده‌اید و به غنای فکری شما کمک کرده‌اند. لطفا مفصل بفرمایید تا جوانانی که این فراز‌ها را می‌خوانند، یاد بگیرند و سرمشق‌شان باشد. 

بله، صحبت‌های شما درست است‌‌؛ تمدن در ایران آغاز شده اما متأسفانه در اروپا بیشتر به هنر بها داده‌اند. هنرمندانی مثل هنری مور، میکل‌آنژ، رودن و برانکوزی و جاکومتی و... کسانی بودند که در اروپا رشد کردند و آثارشان نه‌تنها برای اروپا بلکه برای جهان ارزش‌آفرین بود. در کشورهای مختلف می‌بینید که این آثار هنری چگونه سرمایه‌آفرین بوده‌اند‌‌؛ مثلا در انگلیس هنرمندان بزرگی بودند که برای کشورشان ارزش اقتصادی و فرهنگی زیادی خلق کردند. 
این هنرمندان معمولا ماکت‌های کوچکی می‌ساختند و بعد شاگردان‌شان در کارگاه‌ها و استودیوها با متریال‌هایی مثل برنز یا سنگ آنها را در ابعاد بزرگ اجرا می‌کردند و به کشورهای مختلف صادر می‌شدند اما امروزه متأسفانه در کشور، هنر مجسمه‌سازی ضربه‌های زیادی خورده‌‌؛ بخشی از آن به ناآگاهی و کم‌توجهی برمی‌گردد. 
حتی در کشورهای همسایه مثل آذربایجان می‌بینیم که از کودکی به هنر اهمیت می‌دهند‌‌؛ مهدکودک‌ها و مدارس‌شان موسیقی، نقاشی و نمایش را جدی می‌گیرند. بچه‌های ابتدایی‌شان نقاشی می‌کنند، موسیقی می‌نوازند و نمایش اجرا می‌کنند، در حالی که در کشور ما معلمان، مدارس و حتی خانواده‌ها به هنر اهمیت نمی‌دهند و معمولا ترجیح می‌دهند فرزندشان پزشک یا مهندس شود. 
اما واقعیت این است که در تاریخ، نام بسیاری از هنرمندان بزرگ ماندگار شده که تأثیرگذارترین افراد فرهنگی کشورهاشان بوده‌اند. در کشور ما در مقطعی به دلایلی متخصصان هنر کنار گذاشته شدند و اهمیت هنر کم‌رنگ شد. 

وقتی مجسمه‌ای که شما ساخته‌اید را می‌بینم، با آن خطوط و سیالیت ‌زاویه‌ها، من به یاد خلسه و شوری می‌افتم که در آثار برنینی، هنرمند ایتالیایی باروک، دیده می‌شود.

بله، آثار این بزرگان بی‌تردید روی من تأثیر گذاشته است و الهام‌بخش بوده‌اند. من از داده‌های مختلف تأثیر می‌گیرم، گرچه کارهای من عمدتا در سبک رئال قرار دارند اما تأثیر کوبیسم، نقاشی‌های پابلو پیکاسو، و مجسمه‌سازی کوبیسم و همچنین هنر امپرسیونیسم را در آثارم حس می‌کنید. در برخی کارها از لکه‌های انگشت و تکه‌تکه‌گذاشتن خمیر هم استفاده می‌کنم. 
در کارهای اخیرم تأثیر چهره‌های کشیده و فُرم‌های خلاصه‌شده بیشتر دیده می‌شود، مثل مور. البته به هنرهای سنتی خودمان هم توجه ویژه دارم‌‌؛ هنر دوره ساسانی، به‌خصوص که هنر پرمغزی است و می‌تواند الهام‌بخش باشد. 

استاد! در هنر اسلامی که نمونه‌های بی‌نظیری داریم‌‌!

بله، مانند آثار فلزی دوره‌های سلجوقی که سرشار از ظرافت و زیبایی است. این‌ها را مطالعه می‌کنیم تا هم چشم‌مان غنی شود و هم بینش‌مان. 

می‌خواهم بپرسم از تأثیر کتاب‌هایی که ذهنیت‌تان را شکل داده‌اند؟

من روی ادبیات خودمان مطالعه کرده‌ام‌‌؛ از جمله آثار مرحوم استاد ع. علی شِروه که زمانی با ایشان همکاری داشتم. شاهنامه فردوسی و داستان‌های آن مثل رستم و اسفندیار بسیار برایم تأثیرگذار بوده است. حتی نقش دیوها در زندگی انسان‌ها و تمدن‌ها، چنان که در شاهنامه آمده، الهام‌بخش بوده است. 
مولانا و شعرهای عرفانی و پندآموزش هم تأثیر عمیقی روی من داشته‌اند‌‌؛ عشق و علاقه او به شمس تبریزی و رابطه استاد و شاگردی‌شان، همه برای من منبع الهام بزرگی بوده است. 
در واقع، هنر و ادبیات در تاریخ ما عجین شده‌اند‌‌؛ از دوره سلجوقی تا صفویه می‌توان تأثیر متقابل ادبیات و نگارگری را به روشنی دید. هنر ایرانی چقدر از داستان‌ها و مضامین ادبیات بهره برده است. 

پند استاد، بِه ز مهر پدر‌‌؛ اکنون به جوانان جویای هنر، اندرز هنری می‌دهید؟

می‌خواهم به‌عنوان کسی که سال‌ها تجربه و آگاهی دارد، به جوانان جویای هنر بگویم هنر نیازمند حمایت و شناخت درست است. حتی در وزارتخانه‌ها، وزیر ارشاد باید معاون هنری تأثیرگذاری داشته باشد که خود تخصص کافی در هنر و رشته‌های مختلف آن را داشته باشد و بتواند نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کند. 
متأسفانه امروز هنر و سیاست اغلب از هم دور شده‌اند. بسیاری از هنرمندان همکاری نمی‌کنند و کسانی که همکاری دارند، غالبا فقط جنبه‌های نظری هنر را می‌دانند اما حس و بیان هنری درونی را ندارند. آنها بیشتر پژوهشگرند تا هنرمند عملی. هنرمند واقعی باید در عمل نیز فعال باشد و گفت‌وگویی مستمر میان هنرمندان و مسئولان برقرار شود. 
استان‌ها هم باید حتما مشاور هنری داشته باشند، چون اهمیت هنر در هر شهری باید دیده شود. مثلا در مهاباد و سنندج، اهمیت به هنرمندان و حتی نام‌گذاری بلوار به نام هنرمند زنده، نشان از توجه ویژه به هنر و هنرمند دارد. در بسیاری از شهرهای کشور به هنرمندان‌شان ارزش زیادی داده می‌شود اما متأسفانه در برخی استان‌ها به مشاهیر و هنر و تمدن بها داده نمی‌شود و این کم‌توجهی به هنر و فرهنگ ضربه می‌زند. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
افسانه کوهنوردی ایران

گفت‌وگو با افسانه حسامی‌فرد، اولین کوهنورد زن تاریخ‌ساز ایرانی در مسیر باشگاه هشت ‌هزاری‌ها

افسانه کوهنوردی ایران

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

در گفت‌وگو با یک جامعه‌شناس، تهدیدات و فرصت‌های هوش مصنوعی برای خانواده‌های ایرانی را بررسی کرده‌ایم

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

نیازمندی ها