برای نمونه جامعه بیش از گذشته ظاهرگرا خواهد شد و با بیتأثیر بودن نسخههای این بلاگرها، میزان سرخوردگی نیز افزایش مییابد و بیاعتمادی به متخصصان واقعی افزایش پیدا میکند.«بچهام را بردم پیش دکتری که مهارت اصلیاش واکسنزدن است. از این دکترهایی که خیلی در شبکههای اجتماعی معروف هستند. کیپ تا کیپ مطب، آدم ایستاده و نشسته بود تا نوبت واکسنزدن بچهشان برسد. کاش تو هم پسرت را برای تزریق واکسن پیش این دکتر ببری.» این روایت یک تازهمادر است که یک پزشکبلاگر را برای تزریق واکسنهای فرزندش انتخاب کرده بود، اما او خیلی زود از این رویکردش پشیمان شد. چون از فردای تزریق واکسن دوماهگی، پای کودک عفونت کرد و ملتهب و متورم شد. نوزاد دوماهه این روزها به توصیه همان دکتر، آنتیبیوتیک مصرف میکند تا شاید کمی از شدت عفونتش کم شود. حالا آن مادر، دیگر خیلی حرفی از آن دکتر محبوب و معروفش نمیزند؛ انگار خاطره خوشی از اولین واکسن فرزندش برایش بهجا نمانده است.
تقصیر خودمان است!
فضای مجازی این روزها فرصتی فراهم آورده که در آن برخی بلاگرها بدون هیچ هنری و با نمایشدادن مهارتهایی مانند آشپزی، خرید و بچهداری به شهرت برسند. آنها گاهی هم تخصص و مهارتشان را وسیلهای برای معروفشدن قرار دادهاند. در این بین برخی از آنها به مسائلی می پردازند که در حوزه تخصصشان نیست و توصیههای غیرعلمی آنها برای مخاطبانشان گران تمام میشود. البته عده ای نیز فارغالتحصیل رشتهای خاص هستند اما آنها نیز برای جذب بیشتر مخاطب، محتوایی تولید میکنند که صددرصد درست نیست.در این آشفتهبازار یکبار وکیلی را میبینید که از پیروزی در پروندههای موکلینش میگوید و به شکل سریالی توصیههای حقوقی میکند؛ انگار نه انگار که هنر نکرده است و اصلا وظیفه وکیل همین پیروزیهاست. یکبار هم روانشناسی که درباره هر اتفاق و هر رفتاری، نظر میدهد و حکم صادر میکند؛ آنقدر که به خودمان و سلامت روانمان شک میکنیم. گاهی هم با پزشکی مواجه میشویم که از بیمارهایش، عکس و فیلم میگیرد و برای خودش رزومهسازی میکند. بگذریم از آن مامایی که روشهای پسرزایی را به مخاطبینش آموزش میدهد و فرد دیگری که تحت عنوان پرطمطراق داروساز، پروتئین و مکملهای ورزشی به دنبالکنندههایش میفروشد. البتهدر میان همین آشفتهبازار باید تلنگری هم به مخاطبان زد که بهدلیل پایینبودن سواد رسانهای خیلی راحت تحت تاثیر چنین افرادی قرار میگیرند؛ کسانی که شاید یک لحظه هم از خودشان نمیپرسند که یعنی این پزشک چقدر وقت خالی دارد که اینطور بهدنبال نمایش در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است؟ یا چنین وکیلی که بهجای حضور در راهروهای دادگاه، مدام پشت میز نشسته و از خودش فیلم میگیرد، چطور میتواند قابل اعتماد باشد؟
عواقب جریانسازی
حالا دیگر چیزی شبیه به صنف شدهاند؛ درواقع تجمیع بلاگرهای تخصصی درزمینههای مختلف،باعث شکلگیری مجموعهای شده است که میتوانند شبیه به یک صنف مجازی عمل کنند. موضوعی که علیرضا چابکرو، استاد دانشگاه و پژوهشگر فضای مجازی هم آن را تایید میکند و به جامجم میگوید: «وقتی تعداد دنبالکنندههای یک شخص زیاد شود، بهنوعی اعتماد برخی به آنها زیاد میشود، ضریب نفوذشان افزایش مییابد وعمق تاثیرگذاری بیشتری بر جامعه خواهند داشت؛ آنوقت است که میتوانند مسائل کلان راهم به نفع خودشان تغییر دهند.»چابکرو معتقد است که شکلگیری چنین جمعیتی، میتواند به رفتار آنها براساس علایق شخصی وسلایق صنفی مشترک منجر شود و بهنوعی آنها میتوانند جریانساز باشند: «جریانی که برای آنها فقط منافع شخصیشان اولویت دارد نه چیز دیگری!» اما این جریانسازی چه پیامدی برای جامعه خواهد داشت؟ مثلا ممکن است یک قانون عامالمنفعه تصویب شود و بعد جمعی از وکلایی که در فضای مجازی چهره و شناختهشده هستند، آن را خلاف منافع شخصی و کاریشان ببینند. در چنین شرایطی آنها میتوانند تبلیغات منفی علیه آن قانون راه بیندازند تا مردم را تحت تاثیر قرار دهند و جلوی قانون را بگیرند: «د واقع مخاطبان این افراد، با اعتباربخشیدن به آنها، به این بلاگرها فرصت تغییر شرایط میدهند و این قابلیت همیشه هم به نفع مردم نیست.» چابکرو ادامه میدهد که چون این افراد بهدلیل داد و ستدهای اقتصادی در این فضای مجازی، در فضای اقتصادی هم تاثیرگذار هستند، نمیخواهند این فرصت را از دست بدهند؛ پس در موقعیتهای لازم، همزمان با هم حمله یا عقبنشینی میکنند .
توقف رهاشدگی
سرعت تحولات در دنیای امروز آنقدر بالاست که اگر برای هر پدیده، راهحلی نداشته باشیم، از تاثیرگذاری آن عقب خواهیم ماند. در چنین شرایطی، به نظر میرسد که راهحل این افسارگسیختگی بلاگرهای مثلا تخصصی در فضای مجازی، تنها یک چیز و آنهم سازماندهی آنهاست: «یعنی بلاگرهایی با تخصص خاص، دقیقا شبیه به مشاغل دیگر، صنف مشخص داشته باشند و تحت نظارت باشند. مثلا خود آموزشوپرورش، معلم و معلمهایی را بهعنوان « معلمبلاگر» معرفی و تایید کند و به او «E نماد» بدهد. آنوقت است که چنین فردی بابت تمام رفتارهایش باید پاسخگو باشد و نمیتواند از آنها فرار کند.» این را علیرضا چابکرو میگوید و تاکید میکند که تا به امروز، رها بودن فضای مجازی چنین نتیجهای برای ما به همراه داشته است؛ پس بهتر است که چنین فضایی را نه با محدودیت بلکه با هدایت از طرف بالادستی کنترل کنیم و اجازه این حجم از رها بودن را به این فضا ندهیم.