در واقع، با عبور از لایه پر هیاهو اخبار رسانهای جریان اصلی و مرور تحلیل موجود اندیشکدههای تاثیرگذار آمریکا میتوان متوجه شد ماجرای افول آمریکا از ابعاد مختلف به یکی از مهمترین دغدغههای اهل اندیشه سیاسی و اقتصادی در آمریکا تبدیل شده است. لازم به گفتن نیست که البته شعار انتخاباتی دونالد ترامپ دوباره آمریکا را به عظمت میرسانیم اقرار تلویحی به افول این کشور و اقبال رایدهندگان به ترامپ هم اثبات این واقعیت است که لااقل بخش قابل توجهی از مردم آمریکا به این افول باور دارند.
نای؛ از ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۵؛ زخم زدن آمریکا به خودش
اول ماه جاری میلادی جوزف نای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد و رئیس سابق دانشکده حکمرانی کندی دانشگاه هاروارد و واضع مفهوم قدرت نرم در روابط بینالملل، در تازهترین اثر خود در پایگاه تحلیلی پراجکت سیندکیت با عنوان «نظم جهانی چگونه تغییر میکند؟» با اشاره به سیاستهای ترامپ در وضع تعرفهها بر دوست و دشمن پرسیده است: آیا دولت ترامپ این منبع منحصر به فرد تداوم قدرت آمریکا (سهم حدود ۲۵ درصدی آمریکا از اقتصاد جهانی) را حفظ خواهد کرد یا اینکه کالاس (مسئول سیاست خارجی اروپا) درست میگوید که ما در نقطه عطفی هستیم؟ وی در پاسخ این پرسش گفته است: آری، سالهای ۱۹۴۵، ۱۹۹۱ و ۲۰۰۸ نیز نقطه عطفی بودند. اما اگر مورخان آینده سال ۲۰۲۵ را به این فهرست اضافه کنند، بدون شک به جای هر توسعه و تحول غیرقابل اجتنابی، این نتیجه سیاست ایالات متحده خواهد بود: زخمی که خودش به خویشتن وارد کرده است.
نای همچنین هشتم ماه جاری میلادی با حضور در گفتوگوی پادکستی که در سایت دانشکده حکمرانی کندی هاروارد با اشاره به اظهارات ترامپ در مورد گرفتن گرینلند از دانمارک (به عنوان یکی از متحدان آمریکا در ناتو)، پس گرفتن کانال پاناما که همه سوءظنهای آمریکای لاتین را در مورد امپریالیسم آمریکا دوباره زنده میکند یا انحلال آژانس کمکهای خارجی آمریکا گفت: اساسا، اینها نشان میدهد که شما حتی به «اول آمریکا» فکر نمیکنید، بلکه به «آمریکای تنها» فکر میکنید.
نای ادامه داده است: و این برای ما هزینه دارد. منظورم این است که در برابر آن مقاومت وجود دارد؛ بنابراین فکر میکنم در یک سیر نزولی دیگر هستیم.
این اظهارات نای از آنجا اهمیت مییابد که او معمولا دیدگاههایی را که از افول و زوال آمریکا سخن میگفتند، به چالش میکشید. فران هولت ۸ ژوئیه ۲۰۱۵ در هفتهنامه فارغالتحصیلان دانشگاه پرینستون نوشت: برخی از مردم فکر میکنند ایالات متحده قبلا به عنوان قدرت برتر جهان تحت الشعاع قرار گرفته یا به زودی قرار گرفته خواهد شد. اما جوزف نای، دانش قرار گرفته آموخته سال ۱۹۵۸ و رئیس سابق دانشکده کندی هاروارد، در کتاب «آیا قرن آمریکایی به پایان رسیده است؟» استدلال میکند که برتری آمریکا برای دهههای آینده ادامه خواهد داشت.
نای در آن کتاب نوشته است: اگر داشتن بزرگترین اقتصاد جهان، کشوری را به قدرتمندترین ملت جهان تبدیل کند، آنگاه «قرن آمریکایی» - که تقریبا به عنوان قرن بیستم تعریف میشود - ممکن است قبلا به پایان رسیده باشد، زیرا برخی محاسبات نشان میدهد تولید ناخالص داخلی (GDP) چین در حال حاضر از ایالات متحده فراتر رفته است. نای در این کتاب مختصر که به شکل یک مقاله است، خاطرنشان میکند گرچه بازار بزرگ چین میتواند از نظر اندازه اقتصادی از ایالات متحده پیشی بگیرد، اما اگر قدرت اقتصادی، نظامی و «نرم» را در نظر بگیریم، به طور خودکار شاهد «قرن چینی» نخواهیم بود. (نای با «قدرت نرم» اصطلاحی که در دهه ۱۹۸۰ ابداع کرد، به توانایی تأثیرگذاری بر دیگران از طریق جذابیت و ترغیب اشاره دارد.) چین بزرگترین ارتش جهان را دارد، اما بسیار کمتر از ایالات متحده برای دفاع هزینه میکند، جمعیت آن در حال پیر شدن است و فاقد قدرت نرم است.
نای سایر رقبای احتمالی برای جایگاه آمریکا را بررسی میکند: اروپا (عدم هویت مشترک)، ژاپن (مشکلات جمعیتی)، روسیه (در حال افول)، هند (بسیار فقیر) و برزیل (بهرهوری پایین). او نتیجه میگیرد که اینها تهدیدی بزرگتر از ملاحظات داخلی مانند جنگهای فرهنگی، وخامت اوضاع اجتماعی و بنبست سیاسی برای برتری آمریکا نیستند. با این حال او هم در مورد ماجرای آموزش پیشاعالی در آمریکا نگرانی دارد و مینویسد که آموزش آمریکا در بالاترین سطوح قوی است، اما در سطوح پایینتر چندان چشمگیر نیست و نگران است دانش و مهارتهای دانشجویان آمریکایی ممکن است با اقتصاد پیشرو همگام نباشد.
فرای در نهایت درباره نظرات نای ۲۰۱۵ مینویسد: باوجود تمام این نگرانیها، نای امیدوار و معتقد است برخلاف کسانی که این قرن را قرن چین میدانند، چنین میاندیشد که ما وارد دنیای پس از آمریکا نشدهایم، اما تداوم قرن آمریکا شبیه قرن بیستم نخواهد بود. او مینویسد: «ایالات متحده با قدرت نسبی کمی کمتر در میان دنیایی بسیار پیچیدهتر، برای حفظ رهبری خود به انتخابهای استراتژیک هوشمندانه هم در داخل و هم در خارج از کشور نیاز دارد.»
مثال از دست دادن پیشتازی در نساجی
چهارم همین ماه جاری، کوشیک باسو، اقتصاددان ارشد سابق بانک جهانی و مشاور ارشد اقتصادی دولت هند، استاد اقتصاد در دانشگاه کرنل و پژوهشگر ارشد غیر مقیم در موسسه بروکینگز هم در مقالهای تحت عنوان «جنگ تجاری ترامپ افول اقتصادی آمریکا را شتاب خواهد بخشید» نوشته است: تلاش ناامیدانه ترامپ برای بازگرداندن تولید خودرو به شدت با نحوه برخورد ایالات متحده با افول صنعت نساجی خود در تضاد است. وی توضیح داده است که در اوایل قرن نوزدهم، ایالات متحده یک رهبر در نساجی بود و کارخانههای پنبه و پشم با تمام ظرفیت کار میکردند. بخشهای نساجی و پوشاک پس از جنگ جهانی اول نیز به خوبی شکوفا شدند و کارولینای شمالی در راس قرار داشت. اما با ثروتمندتر شدن آمریکا و افزایش هزینههای کار، این صنعت به تدریج مزیت نسبی خود را از دست داد و به بخشهایی تغییر جهت داد که نیازمند تحقیق و نوآوری بودند - حوزههایی که آمریکا مزیتهای لازم برای پیشتازی را داشت. امروزه، اما صنعت نساجی تحت سلطه کشورهایی، چون ویتنام، بنگلادش و ترکیه است.
نگرانی از همگرایی مسکو، تهران، پکن و پیونگیانگ
ممکن است برخی کارشناسان آمریکا بحثهای موجود در مورد افول آمریکا در رسانههای آمریکا را از جنس جدلهای حزبی در آمریکا درنظر بگیرند و این جدلها را فاقد وجاهت لازم آکادمیک بدانند، به خصوص که فردی مانند نای، مشهور به دموکرات میانهرو و افرادی، چون کوشیک باسو به واسطه گرایشش به جهانی شدن اقتصاد به سبب مواضع حزبیشان متهم به اظهارت حزبگرایانه شوند. سخنان، اما با گشتی در مطالب قدیمیتر اندیشکدههای معروف آمریکایی میبینیم که نگرانی از افول دستمایه مجادلات صرف حزبی نیست بلکه مدتهاست کارشناسان سیاست خارجی جمهوریخواه هم در اندیشکدههای جریان اصلی که اتفاقا سابقه همکاری با بخشهای امنیتی این کشور را دارند هم از این نگرانی و عوامل آن سخن میگویند.
نادیا شدلا از محققان اندیشکده بروکینگز (نزدیک به جمهوریخواهان) و از روسای کمیسیون همیلتون در زمینه تامین پایگاه نوآوری امنیت ملی آمریکا که رهبری تدوین و انتشار استراتژی امنیت ملی ایالات متحده در سال ۲۰۱۷ (سال اول دور اول ریاست جمهوری ترامپ) را بر عهده داشت، در مصاحبهای با اندیشکده مذکور در مارس ۲۰۲۴ با بیان اینکه در چند دهه گذشته، محیط استراتژیک بینالمللی به ضرر ایالات متحده تغییر کرده، تصریح کرده است:
قدرت نسبی ایالات متحده کاهش یافته و برخی از پایههای اصلی قدرت آمریکا فرسوده شده است. عدم وجود تولید در آمریکا، افول مستمر در کیفیت آموزش در مدارس دولتی این کشور و دشواری واداشتن سازمان دفاعی ما به ایجاد اصلاحات لازم برای جذب نوآوریهایی است که در بخش خصوصی فراوان است، از جمله این فرسودگیهاست. این فرسایش زمانی بیشتر به چشم میآید که آن را در کنار تحولاتی، چون رشد فزاینده اقتصادی و نظامی چین از زمان پیوستن به سازمان تجارت جهانی (WTO)، گسترش سیستمهای تسلیحاتی قدرتمند در سراسر جهان، و عزم و همدستی کشورهایی مانند روسیه، چین، ایران و کره شمالی برای به چالش کشیدن منافع آمریکا ببینیم.
این محقق آمریکایی در ادامه با اشاره به موافقت سیاستگذاران آمریکایی با هر گرایش حزبی با گزارش چند سال پیش «هیات دفاع ملی» که تاکید کرده بود برتری نظامی ایالات متحده «به درجه خطرناکی کاهش یافته است»، نا امیدانه دورنمای بازگشت آمریکا به دوران رشد و قدرتگیری مجددش را اینگونه به تصویر میکشد: حتی اگر بتوانیم در مورد نیاز به یک مسیر رشد پایدار و قدرت آمریکایی به توافق برسیم و افراد مناسب را برای پیشبرد سیاستهای درست انتخاب کنیم، در واقع انجام کارها همچنان دشوار است.
وی برای این دشواری شاهد مثالی از عملکرد ناموفق دولت در حوزه آموزش میآورد و مینویسد: ما بیش از ۱۵۰ تلاش برای اصلاحات در این حوزه را شاهد بودهایم. با این حال، توصیههای اصلاحی اجرا نمیشوند. مدارس در حال بدتر شدن هستند و روسای جمهور بیش از دو دهه است که از این موضوع ابراز تاسف میکنند. سفتشدگی (انجماد عضلانی) دولت یک مشکل بزرگ است که بدتر شده است. ما باید تمرکز خود را از «ایدههای جدید» به درک اینکه چرا تلاشهای گذشته برای اصلاحات با شکست مواجه شدهاند، تغییر دهیم.
این محقق موسسه هادسن در نهایت با استناد به این سخن ساموئل هانتینگتون که اواخر دهه ۱۹۸۰ گفته است «زوالگرایی نظریهای است که باید به آن اعتقاد داشت تا باطل شود»، میگوید ما باید باور کنیم که در آستانه آن هستیم و مسیر را تغییر دهیم؛ و البته این حرفی است که نشان میدهد درک افول آمریکا حتی به دهه ۸۰ باز میگردد.
شادلا در پایان این این مصاحبه ضمن تاختن به سیاستهای بایدن در کاهش تمرکز بر مهار چین و دفاع از سیاستهای دونالد ترامپ مینویسد: یکی از تغییرات کلیدی ژئوپلیتیکی از زمان استراتژی ۲۰۱۷، «تبانی» رو به رشد بین روسیه، چین، ایران و کرهشمالی است. این یک واقعیت نگرانکننده است و رویدادهای ژئوپلیتیکی را شکل خواهد داد که در کوتاه مدت و بلندمدت برای ایالات متحده مشکل ساز خواهد بود.
ترامپ و تقلای بی سرانجام توقف افول
تنها محققان عرصه روابط بین الملل نیستند که درباره افول آمریکا هشدار میدهند. از نگاه صاحبان اندیشه در سایر حوزههای علوم انسانی هم ترامپ را باید مظهر کسی دانست که افول آمریکا را باور کرده است و اگر دریچه نگاه هانتینگتون به تاریخ نگاه بیندازیم باید بگوییم که او طبق وعدهاش میتواند جلوی این زوال را بگیرد، چنانکه ساموئل موین، مدرس تاریخ و حقوق در دانشگاه ییل آمریکا در بهمن ماه امسال در یادداشتی درباره مراسم تحلیف ترامپ در روزنامه انگلیسی گاردین با عنوان «ترامپ میخواهد مسیر افول آمریکا را برگرداند، موفق باشد!» نوشته است: پس از سالها کشمکش بر سر معنای ظهور افول آمریکا، سخنرانی تحلیف دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاستجمهوری همه چیز را روشن کرد: او نشانه زوال امپراتوری است که مدعی درمان آن است.
با این حال موین در انتهای مطلب خود چنین نتیجه میگیرد که ترامپ و حامیانش میخواهند جریان تاریخ (در این مورد یعنی افول حتمی آمریکا به مثابه یک امپراتوری) را از بین ببرند، اما در نهایت میتوانند بیشتر وارد آن شوند و راهی برای متوقف کردن آن ندارند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
جامجم» در گفت وگو با دکترسید محمد مرندی،مهمترین چالشهای پیشرو در دستیابی تهران و واشنگتن به توافق را بررسی کرد
سیدعبدالله صفیالدین، نماینده حزبالله در ایران: