بهاینصورت که رئیس سازمان سینمایی نیز مانند خود وزیر ارشاد در منگنه، تحت فشار، ناگهانی و در بازه زمانی کوتاه، وظیفه هدایت کشتی سینمای کشور را برعهده گرفت. لذا این اتفاق چنان رقم خورد که فرصتی برای رائد فریدزاده نبود تا قبل از صدور حکمش، تیم همکار و همراهیکننده خود را مورد بررسی قرار داده و نهایی کند، از همینرو هنوز که هنوز است همه اعضا و افراد زیرمجموعه سازمان تکمیل نشده است. شاید به همین جهت است که در محیط سینما و عرصه فرهنگی، انتخاب مدیران را بهواسطه گروه در سایه میدانند، چیزی که البته برای تاییدش ادله مقومی را نمیتوان مطرح کرد. در عین اینکه نقش تیم مشاور رئیسجمهور در هنگامه انتخابات که یاریکننده اقای پزشکیان بودند را هم نمیتوان نادیده گرفت. درهرحال فرقی ندارد؛ چراکه در اصل ماجرا تغییر حاصل نمیشود و هرچه هست و نیست، پای فریدزاده نوشته میشود. فرصتسوزی ناشی از نداشتن تیم از پیش بررسیشده توسط رئیس سازمان، واقعیت استراتژیهای سینمایی را خدشهدار کرده و میکند. نکته درخور توجه اینکه رویکردهای کلی و جزئی و نیز اهداف کلان و چشمانداز چنین وضعیتی مخدوش است؛ به عبارت روشن، قافله سینمای ایران در مسیری تار و مهآلود حرکت میکند. مثلا هنوز مشخص نشده که چگونه سینمایی در اشل بزرگش مورد حمایت سازمان سینمایی خواهد بود، در حالی که فرضا در آخرین مدیریت سینمایی، یعنی دوره محمد خزایی و تیم همکارش، تکلیفشان روشن بود که باید در درجه اول سینمای درجا خفته کرونازده را احیا کرد و نیز موضوع سالنسازی و افزایش تعداد سینماها تا رسیدن به وضعیتی که همه شهرهای با جمعیت بیش از ۵۰ هزار نفر دارای سینما باشند عملیاتی شد، در عین نگاهی جدی به افزایش آمارتماشاگران،مقصد و مقصود برنامهریزان و سیاستگذاران سینمایی دولت سیزدهم شد؛ لذا همه هم وغم آن مدیریت، اعم از جذب بودجه تا ترمیم مناسبات سینماییها و... براین اساس پیگیری و تقویت میشد. بنابراین دیدیم که در بازه زمان یک ساله هم تعداد مخاطبان سینما بهرقم قابل قبولی رسید و هم اینکه تعداد سالنها به دو برابر افزایش پیدا کرد. درحالی که در این مدیریت همهچیز در پرده ابهام است. البته فریدزاده در ملاقاتهای آستانه نوروز از اقبال تماشاگران به فیلمها، روی خوش نشان داد و به نظر میرسد که رقابت در جذب تماشاگران فیلمها همچنان به عنوان یک گزینه استراتژیک مورد توجه است اما بحث سالنسازی و توجه به شهرهای فاقد سینما و کلا رویکرد عدالتطلبانه در تقسیم بودجهها و تلاش برای کشاندن پای دیگر وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و غیردولتی برای حمایت از سینما و تاسیس سالن به فراموشی سپرده شده است. خلاصه تنها مورد اعلام صریح موضع برای حرکت سینمای ایران در مقطع معرفی اعضای شوراهای فیلم و فیلمنامه بود که رئیس بر «شرع، قانون و اخلاق» در گرایش محتوایی تصویب آثار تاکید کرد. البته اینها نیز چیز تازهای نبوده و همواره ملاک راهبردی همه مدیریتها در ادوار مختلف بوده است، ضمن اینکه این موارد چنان کلی است که در مواقع انطباق با مصادیق، کارشناسان را با مشکل مواجه میکند. خصوصا بحث اخلاق که بسیار محل مناقشه و چالش است و ... شاید شش ماه دیگر وقت لازم باشد تا مقصد و مقصود سینمای ایران در رویکردهای محتوایی/ساختاری و خصوصا جایگاه، نقش و میزان مشارکت دولت در زیرساختها/تولید بهزعم مدیران جدید برملا و فاش شود.